فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

نگاهت ابدیتی ست ...



دوست داشتن خیلی وقتها دلیل نمی خواهد، گاهی یک آدم را دوست می داریم، برای اینکه دوستش می داریم،  ممکن است با وجود اختلاف نظرها،  تفاوت نگاه ها و ...  باز هم دوستش داشته باشیم، اصلا" گاهی وقتها این اختلاف نظرها خودش جاذبه ایجاد می کند.  دو ساز متفاوت (نه مخالف) خالق یک اثر هنری زیباست.  دوست داشتن ، وابستگی ایجاد می کند،  تمام قلبِ ما و یک قسمت بزرگی از ذهن ما بسته می شود به کسی، حل می شویم در او ، و این حل شدن خیلی وقتها تنهائی به همراه دارد.  یک حس تنهائی غم انگیز. اما اجتناب ناپذیر است. هیچ کس نمی تواند بر خلاف دلش، کسی را دیگر دوست نداشته باشد و یا کسی را که دوست ندارد به زور در قلبش بچپاند. مبارزه کردن با یک احساس شکست به همراه دارد  و البته  همیشه آمدن انسانها در زندگی یکدیگر بی دلیل نیست و چقدر خوب است این آمدن ها و  این بودن ها ...


و اما نفرت داشتن ...  نفرت داشتن و یا دیگر دوست نداشتن همیشه دلیل می خواهد.  و چقدر حیف و صد افسوس که کسی که به بیزاری رساند ما را ،  کسی بود که روزی روزگاری شاه نشین دلِ ما بود و حرمت این دل و این جایگاه را نگه نداشت. 


ای  کاش چیزی جز دوست داشتن وجود نداشت  ، اما نمی شود.  گاهی دنیاهای ما آدمها به اندازه ی دو سیاره در کهکشان دور است و تو نوری که از آن سیاره می بینی ، هیچ چیزی جز یک توهم نیست، تمامش ظلمات است و تاریکی، و ظلمت و تاریکی همواره نور عشق را محو و نابود میکند. و این دیگر فقط آن اختلاف نظرها و تفاوت نگاه ها نیست ، چیزی خیلی فراتر از آن است ...


وقتی هستی
در دلم قیامتی ست
و تمامی ابنای بشر
به تماشای تو برمی‌خیزند
قامتی که زمین را
از ساق‌های گندمی‌
تا شانه‌ی آسمانی‌ات
بالا می‌برد
آمدنت همیشه
قیامتی ست
بلندبالا!
ای تیک تاک نبض!
ای لنگرِ بودن!
بودن چه بیهوده ست
اگر قیامتی نباشد
...
چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد
تا در سکوت
دست‌های تو را بگیرم
و به ابدیت نگاهت
لبخند بزنم.
عباس معروفی


بگذار این مطلب با دوست داشتن ها تمام شود،  با حس های خوب ، با بودن ها،  با دوست داشتن ها ...



 پ ن : اینجا یک گپ خودماتی داشت ، که برداشتمش. چند نفر هم که خوانده باشند خوبه. یک وظیفه بود بر من که از طریق یک وبلاگ می تونم انسانهای خوبی را که ملاقات می کنم به دیگران معرفی کنم و چون زیاد ربطی به موضوع متن نداشت برداشتم. 


پ ن :  این موزیک  را آفتاب عزیز امروز  به دوستان فتح باغ هدیه کرده و  با چه زحمتی لینکش رو برای من فرستاد با اینترنت سرعت پائین و ... .   ممنونم آفتاب جان 

نظرات 32 + ارسال نظر
h@m!d جمعه 22 آذر 1392 ساعت 00:36

زندگی سخته و پر از درد .. ما آدمها عادت کردیم با هراتفاق ساده ی ناخوشایند که دلمونو به درد میاره یه پرچین ، حصار یا از اون بدتر یه دیوار دور قلبمون میکشیم که مثلا مراقبش باشیم .. به این امید که دیگه کمتر زخم بخوره .. ولی حواسمون نیست که رابطه و دسترسیمون به قلب و احساسمون چقدر مشکل میشه .. که چقدر دوست داشتن دیگران مشکل میشه .. که دیگه نمیشه تموم وجودمونو این عشق زندانی شده پُر کنه .. که نفس هامون بوی عشق بده ، بوی دوست داشتن ..
کاش خدا همه ی این دیوارها و حصارها رو بشکنه که کمی هوا به این عشق و محبت زندانی شده برسه .. که نفس همه بوی عشق بده ، بوی دوست داشتن .. البته دوست داشتنی که مشروط نباشه ، مشروط به جبران طرف مقابل ..

حمید عزیز بذار از تجربه هام در دوست داشتن ها برات بگم. خیلی وقتها که یک نفر را همیشه دوست داشتیم و خیلی دوست داریم به خاطر اشتباهات فاحشش بارها و بارها می بخشیم. اما بعد از مدتی چیزی به جز سادگی و یا حماقت در این بخشیدنها در خود نمی بینیم. اون آدم با بخشیدن های ما تغییری نخواهد کرد، همانی که قراره باشه باقی می مونه و تو احساس میکنی به فهم ، به درک و به احساسات قشنگت داره توهین می شه. یواش یواش یک مرز بین خودت و اون قرار می دی و این مرز تبدیل می شه به یک دیوار و یک فاصله که شاید در ظاهر نشون نده ولی هست و باید باشه. باید فاصله گرفت از آدمی که به تمام وجود تو توهین می کنه و هیچ ثباتی نداره امروز عاشقه فردا فارغ .
عشق ها حرمت دارند برای اینکه از روح آدمی برخاسته اند، یک انسان می تونه بارها یک نفر را ببخشه و حتی دلخوری هاش رو فراموش کنه ولی بالاخره یک روز به جائی می رسه که به اهمیت وجود مرزها و دیوارها پی می بره چون نمی خواد نگاهش به کلِ زندگی خراب بشه . یک نفر معرفِ همه ی زندگی نیست . یک نفر فقط یک نفرِ .

نظر من رو بخوای بدونی ، کسی را خیلی زیاد دوست داشته باش که لایق این دوست داشتن باشه. متوجه بشی داره سعی میکنه برای بهبود بخشیدن یک رابطه و اگر غیر از اینه ، لازم نیست ازش متنفر باشی فقط کمی دور شو و اون رو به حال خودش بذار و به دنیای خودش ...

ایرج میرزا جمعه 22 آذر 1392 ساعت 00:49

دو ساز متفاوت نه مختلف
جدید بود
ممنون
سلام

سلام ایرج میرزا عزیز

این عکس را اصلا" برای همین انتخاب کردم . حیف که عکس ناطق نیست وگرنه شاید یک قطعه ی زیبا روح ما را می نواخت در این لحظه.

آفتاب جمعه 22 آذر 1392 ساعت 07:56 http://aftab54.blogfa.com/

نزدیکت می شوم بوی دریا می آید .

دور که می شوم ، صدای باران !

بگو تکلیفم با چشمهایت چیست ؟

لنگر بیندازم عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم؟

لنگر بیانداز

آفتاب جمعه 22 آذر 1392 ساعت 08:24 http://aftab54.blogfa.com/

حکم دلداری ، فقط عشق که نیست ...

او بجــــز عشــق باید

لایق عمق نگاهت باشد

و کمی هم بیــــــمار

تا نگاه تو تسکین بدهد روحش را ...


سلام پرنیان عزیزم ..

روز عاشقانه بارونیت بخیر .. می دونم که عاشق باران و این هوا هستی ..


عشق یک باور و احساسی عمیق و لطیفه که در یک ارتباط عاطفی دونفره تقسیم می شه .یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف...



آرزومند توام ، بنمای روی خویش را

ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را ...


عزیزم

یادمه یک بار پای صحبت دکتر خیر اندیش نشسته بودم .. اشارات جالبی در مورد دوست داشتن و عشق می کرد .. می گفت عشق و دوست داشتن های امروزی مثل گذشته نیست که اسطوره ای بشه .. زود گذره .. به خاطر محرک هایی که هست و ...

فکر ش رو می کنی و به عمق مسئله می رویم متوجه می شیم که کاملا درسته ..

تو دنیای مجازی که نگاه می کنم و می بینم دوستی ها تو نت بسیار زیاده و اما تو دنیای واقعی کمرنگ !

( شاید به قول دکتر خیر اندیش به خاطر نوع تغذیه ها باشه )

سلام لیلا جان
ممنونم برای این شعر قشنگت . یک رابطه ی قشنگ مستلزم دو فرستنده و دو گیرنده ی خوبه. حتی رابطه ی پدرو مادر ها با فرزندان.

آقای دکتر درست میگن. ما در عصر تیرگی داریم زندگی میکنیم. بعضی آدمها نمی تونند خوب باشند. دست خودشون هم نیست.

تغذیه ها که خوبه ماشاالله . البته یک کارشناس تغذیه می گفت باید روزی 9 واحد سبزیجات و میوه جات بخورید . شاید اشکال کار همینِ . من خودم هر کاری که می کنم نمی تونم این نه واحد رو پر کنم.

و هوای امروز ... از صبح پنجره رو باز کردم و با هر نفس عمیق خدا را به خاطر این مهربانی آسمانش شکر میکنم . بی نهایت زیباست زمین و آسمان . دیشب که بیرون بودم باد و باران معرکه بود و دلم نمی خواست بیام خونه اصلا" ...

پرنیان جمعه 22 آذر 1392 ساعت 09:21

آدرس ای میل من :
parvazenegah@yahoo.com

قابل توجه دوستانی که آدرس ای میل می خواستند.

حضرت حافظ جمعه 22 آذر 1392 ساعت 13:00

پرنیان عزیز و زیبا
گونه هایت خیس است؟
باز با این رفیق نا بابت، نامش چه بود؟هان باران....
باز با " باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست برای دردها
فقط دلتنگی هایت را خیس
و خیس و خیس و خیس تر می کند....

سلام
عاشقشم ...
دیشب باد داشت من را می برد و زیر باران خیس شدم . معرکه بود.
دوست داشتم تا ابد این حال ادامه داشت ... به خصوص که از یک همایش می آمدم . که سراپا شوق بودم .
نقد کتاب بوف کورِ صادق هدایت با استادانی که خیلی خیلی عزیزند و آقای جهانگیر هدایت این پیرمردِ کوچولویِ بزرگِ شوخ طبع ... واقعا" جای همه ی دوستان علاقمند خالی . فکر کنم حضرت حافظ باید این نقدها را دوست داشته باشند. شاید البته ... و امیدوارم .
با یک حال خوبی آمدم زیر باران و به بهانه ی خریدهای مختلف هی ول گشتم زیر آسمون بی خیال کفش و روسری ! موش آب کشیده رسیدم خونه .

باران رفیق خوبیه. حداقل اشکهای دلتنگی ت رو کسی نمی بینه.
تهران عجیب آذر ماه قشنگی داره این روزها.

دلم می خواد این آسمون رو بغل کنم و ببوسم ... این آسمونِ مهربون رو .

حضرت حافظ جمعه 22 آذر 1392 ساعت 15:26

هوای بارانی و دو نفره
نه ابر میخواهد
نه باران
نه یک بعد از ظهر پاییزی...
کافیست حواسمان به هم باشد....همین

باران قصیده ای است تر و تازه و روان
آتش ترانه ای به زبان زبانه ها
...
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه ها

قیصر امین پور

آفتاب جمعه 22 آذر 1392 ساعت 16:06 http://aftab54.blogfa.com/

ببینم آسمون رو بغل می کنی ، آفتاب رو چی ؟ اون رو هم بغل می کنی ؟


عشق باران !!

بستگی داره آفتاب کی باشه !

مهدی جمعه 22 آذر 1392 ساعت 19:37 http://shabname-m.blogfa.com/

اول از هر چیز که ، ما دیر رسیدیم ! و گپ دوستانه شما را نخواندیم و ! در ضمن بی ربط گفتن ها خود ناگفته هاست .

و نیز عکس ها می توانند بنوازند . می توانند صحبت کنند و از همه مهمتر ما را با رویا هایمان رویرو کنند.

و " حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد "


پ ن : سپاس از آفتاب با تمام موانع سر راه ، سرعت پائین اینترنت که با هدیه ی خوبش لحظات آرامی را برایم رغم زد.

معمولا" کسانی که در اولین دقایق پست های من را شکار میکنند میدونند که یک سری از حرفها به مرور برداشته می شه. انگار که گفتنش و نوشتنش یک وظیفه است و وقتی احساس میکنم حتی یک نفر هم ممکنه خونده باشه ، دینم را را ادا کردم. یک حسِ دیگه!

من عکس خیلی دوست دارم، هم خیلی عکس می گیرم ، هم خیلی عکس چاپ می کنم و هم خیلی زیاد دوست دارم عکس ببینم. عکس گاهی حتی از یک فیلم از یک آدم می تونه گویاتر باشه ، چون ثبت یک ثانیه است و تو می تونی توقف یک ثانیه ای یک آدم رو مطالعه کنی و توی اون یک ثانیه خیلی جیزها قابل دریافت و درکه.

ممنونم دوست عزیز و قابل توجه آفتاب جان که امروز چقدر به دردسر افتاد تا این قطعه را برای دوستان به اشتراک گذاشت برای اینکه اونها رو لحظه ای شاد کنه.

خلیل جمعه 22 آذر 1392 ساعت 19:40 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

یک احساس مفهوم نمی شود مگر با متضادش.

سلام
منفی در منفی مثبت .
اما نه همیشه ، گاهی وقتها هم وحشتناکِ ...

آفتاب جمعه 22 آذر 1392 ساعت 23:18 http://aftab54.blogfa.com/

ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺧﻮﺍﻩ ﻧﯿﺴﺘــﻢ!
ﺟﺎﺩﻩﯼ ﺷﻤــــﺎﻝ
یک ﮐﻠﺒــــــﻪﯼ ﺟﻨﮕﻠﯽ
یک ﻣﯿــــــز ﮐﻮﭼﮏ ﭼﻮﺑﯽ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺻــــــــــﻨﺪﻟﯽ

ﮐﻤﯽﻫﯿﺰﻡ
ﮐﻤﯽ ﺁﺗـﺶ
ﻣﻪِ ﺟﻨــــــﮕﻠﯽ
ﮐﻤﯽﺗــــــــــﺎﺭﯾﮑﯽ ِ ﻣﺤﺾ
ﮐﻤﯽ ﻣﺴﺘﯽ
ﮐﻤﯽﻣﻬﺘــــﺎﺏ

ﻭ ﺑﻮﯼ ﯾـﺎﺭ
ﻭ ﺑﻮﯼ ﯾـﺎﺭ
ﻭ ﺑﻮﯼﯾــــــــــــــــاﺭ ...

ﺗـﻮ ﺑﺎﺷﯽ
ﻣـﻦ ﺑﺎﺷـــﻢ
ﻭ ﻫــﯿــــــــــــﭻ !
ﺩﻧــﯿـــــــــــــــــــــﺎ ﻫﻢ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ .

ای وای .... چقدر قشنگ ...

پرنیان دل آرام جمعه 22 آذر 1392 ساعت 23:53

سلام بر قشنگ ترین ترنم های خداوندی که از اینجا زیاد می شنومش

حتی از این دنیای به ظاهر مجازی

دوستی هایی رو پیدا کردم که برام حقیقی ترین ها شدن

و این هدیه ی یک دوست مجازی که از بهترین هامه

تقدیم به شما عزیزان

http://classic-online.ru/uploads/16800/16780.mp3

می‌دانم!
تمام اهالی این حوالی گهگاه عاشق می‌شوند!
اما شمارِ آنهایی که عاشق می‌مانند،
از انگشتانِ دستم بیشتر نیست!
یکی‌شان همان شاعری که گمان‌می کرد،
در دوردستِ دریا امیدی نیست!
می‌ترسیدم خدای نکرده! آنقدر در غربتِ گریه‌هایم بمانی،
تا از سکوی سرودنِ تصویرت سقوط کنم!


قشنگ بود ...
آدمی رو می بره به گذشته های قشنگ و مرور خاطراتی. ناخودآگاه یاد یک روز و یک خاطره افتادم ...

ممنونم برای این اشتراک زیبائی . قابل توجه همه ی دوستان عزیز .

بیتا شنبه 23 آذر 1392 ساعت 00:19

سلام پرنیان عزیز، این پستت با توجه به وضعیت این روزهای من، چقدر به موقع بود، متاسفانه بعضی ها حتی ارزش تنفر هم ندارند، فقط باید بتوانی فراموششان کنی.....
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران ، وای به حال دگران....

سلام بیتا جان
معلومه که خیلی آزرده ای. ای کاش بتونی فراموشش کنی. می دونم که سخته. وقتی احساس خرج کسی می شه از یک قسمت اعظم و مهم وجود و روح و روان آدمیست که مایه گذاشته می شه و فراموش کردن کار آسونی نیست.

«قلب مهمانخانه ای نیست که آدمها بیایند و چند روز در آن بمانند و بعد بروند ... قلب لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پائیز باد آن را با خود ببرد . قلب، راستش نمی دانم چیست اما این را میدانم که جای آدمهای خیلی خوب است . «نادر ابراهیمی»

شازده کوچولو یک جمله ی خیلی قشنگی داره که می گه : آدمها در مقابل کسانی که اهلی میکنند مسئولند. ولی متاسفانه آدمهای کمی به واقعیت این جمله پی بردند.
امیدوارم کسی باشد که جبران تمام رنج هات رو بکنه.
رها کردن آدمهایی که باعث آزار هستند ، رسیدن به یک آرامش محض روحیِ. باید اونا رو به دنیای کوچک خودشان سپرد ...

پرنیان دل آرام شنبه 23 آذر 1392 ساعت 00:24

برای قلب مهربان و عاشقتان

http://tabasomekhoda.persiangig.com/A_Comme_Amour.mp3

مرسی پرنیان عزیزم
آهنگ هائی که برام می فرستی رو خیلی دوست دارم و معمولا" صبح های جمعه که بیدار می شم و مشغول انجام کارهام هستم می ذارم و گوش می دم. مخصوصا" اون ترانه های گروه پالت و دنگ شو رو خیلی دوست دارم .
این هم خیلی آرامش بخش بود . مرسی
دوستان عزیز گوش کنید.

ساجده شنبه 23 آذر 1392 ساعت 01:48

سلام پرنیان جان....
چقدر زیزیگولو رو دوست داشتم...
یادمه کلاس اول که میرفتم همه وسایلم زیزیزگولو بود....
کیفم...جلد کتابام...سرمدادیم....
روی کیفم هم اون شعر معروفش نوشته شده بود....
یادتونه که....
زیزیگولو آسی پاسی درا کوتا.....
چند وقت پیش یه کنسرت رفته بودیم بعد آقای امیر حسین صدیق هم اومده بودن خیلیا به محض دیدنشون میگفتن....بابای زیزیگولو....


راستی ممنونم از آفتاب عزیز...
هدیه خیلی خوبی بود برای امروز...

سلام
معلومه که این قسمت حذف شده مطلب رو خوندی .

برنامه ای بود که ماندگار شد در اذهان بزرگ و کوچک. من هم دوست داشتم تمام هنرپیشه ها جذابیت خاص خودشون رو دارند.

مرسی ساجده جان و قابل توجه آفتاب جان

سلام
حال شما؟
خوبید؟
چه آرزو های قشنگی
اما حیف که شدنی نیستن

سلام
ممنونم . آرزوی قشنگیه. اگه بذارن بعضی ها شدنی هم هست . نمی ذارن که !

باران یکشنبه 24 آذر 1392 ساعت 12:09

..

خدایا
به هر که دوست داری بیاموز ..

:)

.
.

سلام
و سپاس از آفتاب خوب
و البته مورچه خانوم!
:))

سلام

تشکر از همه ی دوستان خوب .

آفتاب یکشنبه 24 آذر 1392 ساعت 17:31

سلام عزیزم.. پیشنهاد میدم در پست بعدی با توجه به موضوع مطلب همه دوستان یک لینک آهنگ بذارن..البته اگر همه مایل بودند.

سلام لیلا جون
حتما" این کار رو میکنم .

معصومه دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 00:37

به به خانوم خوشگل

معصومه دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 01:20

سلام پرنیانم...خوبی؟
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
چقدر وقته حرف نزدیم؟؟
راستش امروز روز خوبی نبود...
فردا کلی درس دارم بخونم...تاریخ 3تادرس ..زیست همه ی فعالیت ها +درس جدید
زبان فارسی کلی تمرین...
وهیچ کاری نکردم
چون دیشب ساعت 3 بعد نصفه شب خوابیده بودم ظهر ساعت 6 خوابیدم ساعت 9 شب پاشدم
الانم ساعت 1وربع هست..
اومدم حالم خوب بشه
امشب اون دوستی ک...نه اون نامردی ک باهاش قهرکردم...دوستیهامون تموم شد..
اس داد...و این بار هزارمیه ک قلبم ب شدت گرفته ...
...وگریه میکنم..
گفت بسه دیگه...گفتم آره اشک در اوردنو صورت خیس شدن بسه
آدم ها چیکار میخوان بکنن باهم؟؟
دلم گرفته
گفتم ی کامنت بذارم ک یاد آوری کنم چقدر دوستت دارم..
و بعد از اون ک تموم شدست..فقط باتو راحت هستم
راستش آدمها مشکل دارن خودشون...و نمیتونن ب حرفهام گوش بدن...
بهم میگه تونمیدونی بامن چیکار کردی....هه
گفتم اون موقع ک تو بهبهه ی نگه داشتن دوستی هابود..من نشستم پا اینتر و باپرنیان آاشنا شدم..
بهش گفتم تو کاری کردی ک من بشینم پا اینتر..با کسی دوست بشم..همین ک یکم باهاش جور شدم
بگم میخوای شمارمو بدم...ک از تنهایی و فکر و خیالهام بیام بیرون..
ک از فکر رفتارهایی ک باهام کردی بیام بیرون..
همین ک اینتر قطع بشه بگم..تموم شد حالا تا ی هفته تنها میمونم..تا ی هفته حرفهامو ب کی بزنم...
مثل کسی ک توی ی اتاق زندانی میشه و دیگه کسیو نمیبینه
مثل ی ادم تنهای غمگین
ولی آخرش خودم ب خودم کمک کردم...
اونوقت میگه کارهایی ک کردمو بگو..
واقعن ک....نمیدونم چی بگم از دست این آدمهای دنیای حقیقی
ببخش درسهام زیاد شده و کمتر میتونم بیام...وقت رد کردن نمره ی مستمره و از شنبه امتحانهای ترممون با جمال ریاضی شروع میشه...همش هم پشت سرهم
همین هفته پشت هم امتحان داشتیم...شنبه شیمی و زبان
یکشنبه امار...دوشنبه زیست و تاریخ ..سه شنبه ریاضی3...چهارشنبه هم هنوز روهواست ولی اگه بچه برن ..زمین شناسی امتحان داریم...
خیلی مچ زدم...ببخش
گیر کرده بود :)
ممنون ک انسان خوبی هستی...دوستت دارم
برای ی دوست خوب ک ی بیماری خاص داره هم...دعاکن...
ممنون پرنیان مهربانم...:)

سلام
خودت رو اذیت نکن. آدمهای زیادی قراره بیان توی زندگیت ، آدمهای خوب، آدمهای ماندگار و وفادار، کسانی که قدر دوست داشتن هات رو خیلی خوب بدونند. تازه اول راهی
برات دعا می کنم حالت و درسهات و روزگارت همیشه خوب باشه
مواظب خودت باش
برای مریض مورد نظرت هم خیلی دعا می کنم . انشاالله به زودی زود خوب بشه و سلامت برگرده پیش عزیزانش .

باران دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 10:42

سلاملیکم قربان!
با پیشنهاد آفتاب بانو موافقیم به شرطی که آهنگهای مجاز باشه!
به جهت پیشگیری عرض کردیم خلاصه نگین نگفت!

سلام
بعید به نظرم می یاد کسی با این شرط موافقت کنه. جاودانه های موسیقی اکثرا" غیر مجازند قربان !

ولی خوشحال می شیم شماهم شرکت کنید . حالا اشکال نداره شما مجاز بذارین

ویس دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 15:49

چه خوب گفتی : دوست داشتن بی هیچ دلیلی آغاز می شود ، ولی تنها یک دلیل می تواند آزرده کند دلی را که عادت به دوست داشتن داشته است. و انرژی این ناراحتی چنان زیاد است که پاک می کند مهری را که در دل داشتیم.
در دلت همیشه گرمای مهرورزیدن باشد و بماند عزیزم.

سلام
از اینکه گفتی عادت به دوست داشتن فکر کنم منظورت این باشه که در یک رابطه ی احساسی یک طرف وفادار نباشه به طرف مقابلش ولی ادعای وفاداری کنه ، که این طرف مقابلش رو به بیزاری و نفرت می رسونه.

ممنونم تو هم ...

معصومه دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 16:02

دستم را بگیر
و به من بگو
چگونه در گرگ و میش این روزگار پر بالا و پایین همیشه خاکستری هنوز می‌‌توانم بخندم ؟
------------------------------------------------------------------------
کنار این جاده
تنها تویی
رهگذر احساس
به وقت باران
و من
چقدر خیسم از تنهایی
------------------------------------------------------------
انــگار تنــها اســتثنای دنــیا منــم
کـه هیــچ وقــت دل ام شــاد نمیــشود…:((((

تو چرا اینقدر غمگینی آخه ؟

بخند ... بخند عزیزِ من ، تا فرصت کمتری بمونه برای غصه ها

آفتاب دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 23:37 http://aftab54.blogfa.com/

درک کردی خش خش پاییز را
برگ های خشک و نارنجی و زرد
می شناسی ناله های باد را
گریه های مرغ تنها در قفس
*
آفتاب ظهر را خوب دیده ای؟
آلبالو را به دستت چیده ای
*
لمس کردی برگ های تازه را
غنچه های رو به رشد لاله را

*
خواب را اندازه کردی در تشک؟
مست گشتی
از بخار چای در صبحی خنک
*
هیچ دیدی خنده های کودکی را حین خواب؟
هیچ نشستی روی تاب
*
دوست داری لحظه های ناب را؟
ایه های زندگی را، فکر را
دوست داری پنجره را مثل من
دوست داری بر لبانم شعر را
*
پس چرا از عشق رو گردان شدی؟
عشق این زیباترین شعر وجود
بهترین حرف خدا

چیزی بسان نور
شاید شبیه خیسی شبنم، به روی برگ
یا رد پای شاپرکی، در هوای صبح
گویی میان سینه من ، جای کرده است
عطری مشام جان مرا مست می‌کند
نوری دو چشم عاشق من را، ربوده است
دیگر هوای این دل من، جور دیگری ست
دل را قرار نیست
دل داده‌ام ز دست

من عاشقم به زمزمه بلبلان مست
من می‌دوم به ملاقات یک نگاه
سر مست یک سلام
دیوانه‌ام ز تماشای قاصدک
فارغ ز پرده "من "، هر چه هست، اوست
می‌خواندم به ملاقات خویشتن
چون ، هر چه هست، اوست ،
زیباست هر چه هست

دیگر نمانده بدی ، در نگاه من
هرگز ندیده، دیده من جز حضور او
دل داده‌ام به نور

بدرود سایه ها
بدرود هر چه غم
زیبا جهان ، سلام

چیزی شبیه عشق
شاید شبیه دعوت دریا، ز قطره‌ای
می‌خواندم به خویش
تفسیر چرخهِ زیبای عاشقی

من بوده‌ام از او
اینک به سوی او
زیبا ترین سفر
از او، به سوی او

روزی شروع نموده سفر را ز شهر عشق
پیموده‌این دو روزه سفر را، به قصداو
بر گشت گم شده‌ای،
رو به سوی دوست

من محو او، که هست
فارغ ز هر چه نیست
اینک چه عاشقم
دل داده‌ام به نور

کیوان شاهبوداغی

فریاد سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 00:28 http://faryaadhaa.blogfa.com

دوست داشتن های امروزی، تعلق است و وابستگی و ما اشتباهش میگیریم با عشق...

و دلیلش را هم نمیدانیم چون در لایه های زیرین ناخوداگاهمان شرطی شده ایم به دلایلی که فعلند ولی از تیررس خوداگاهمان در امانند...
همین...
عشق چیز دیگریست که جز با رهایی از بند خود حاصل نمی شود...

شاید بهتر باشد که ما اول دوست داشتن را تمرین کنیم بعد عاشق بشیم. وقتی باران می باره و می گیم : اَه ... هوا چه بده! وقتی می ریم توی یک جنگل زیبا و به جای تماشای زیبائی به زباله ها نگاه می کنیم و میگیم اَه اَه چقدراینجا کثیفِ و یا از تماشای زیبائی یک گل غفلت می کنیم و یا معصومیت یک پرنده یک محبت در چشمان سگی و .. نمی بینیم نمی تونیم رسم عاشقی رو رعایت کنیم.
وفاداری در عشق را هم نمی شه نادیده گرفت البته .

مرسی دوست عزیز برای این کامنت . محبت کردید .

باران سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 12:48

ما گذاشتیم!
البته در وبلاگ مان!
:))

اینجا هم بذارید خوب .

...
البته نه با اون حجم !

پرنیان دل آرام چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 10:26 http://with-parnian.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز

از قندک میرزا بی خبرید؟

چرا وبلاگشونو بستن؟؟


کسالتشون برطرف شد؟؟؟

سلام پرنیان عزیزم
آخرین خبری که دارم از ایشون ، بهم گفتند حالشون خیلی بهتره ولی فکر می کنم به خاطر یک سری اتفاقات تصمیم گرفتند وبلاگشون رو ببندند.

باران چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 10:37

بودو که واردی!!!

یعنی چی بودو که واردی ؟
خشک شدم جلو کامپیوتر !
تاکسیدرمی شدم


...........
یک قرن بعد : بالاخره دیدمش ! عالی بود
الان مجازه این ؟ همینجوری می پرسما

به به سلااااام .

خیلی وقت بود نبودید. خوش آمدین

ایرج میرزای عزیز جمعه 29 آذر 1392 ساعت 09:54

سلام

یلدا مبارک

سلااااام
اون «عزیز» خیلی خوب بود.

یلدا مبارک .

معصومه جمعه 29 آذر 1392 ساعت 14:32

از عجایب خلقت همین بس
بهار باشد یا زمستان
وقتی تــو می خندی
انارها شکوفه می دهند..
------------------------------------------
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
---------------------------------------------------
شمردن بلد نیستم ..اما تادلت بخواهد دوست داشتن بلدم
یک وقتهایی هم میشود ک
یکی را..دوبار دوست داشته باشم...

سلام معصومه جان

من انار خیلی دوست دارم . مخصوصا" وقتی یادم می یاد به آدمهائی که به قول سهراب دانه های دلشان مثل انارِ ....

معصومه جمعه 29 آذر 1392 ساعت 14:43

ای بابا..این قندک ماهم ک دوباره وبو بست..
..پرنیانی اتفاقی براش افتاده؟
انگار از چیزی ناراحت بود...

اتفاقی نیوفتاده ولی ناراحت رفتند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد