فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

یک روز فرا خواهد رسید که ...

 

وقتی  عاشق باشی  بخصوص اگه یک زن عاشق باشی ،   (و شاید هم یه مرد عاشق ) ،  غریزه به تو یاد می ده  چطور یه هنرمند عاشق باشی.  غریزه  به تو میگه  الان وقتش اشکات  جاری بشن، چون دلت تنگِ ،  بهت می  گه  از خودت بگذر به خاطر اون ،  وقتی هست که هست ، تمام پیرامون و درونت را اونقدر پر کرده که خودت و  اطرافت در زمان متوقف می شن وقتی هم که نیست همون غریزه بهت میگه  هر جا می ری  و تو هر حالی هستی ، اون  با نگاهت و با نفست قدم به قدم دنبالته ،  بایدی در کار نیست!  خودش اتفاق می افته . 

غریزه  وادارت می کنه سراپا ایثار باشی ، چون  باید باشی ، اینجا بایدی در کاره!     

خیلی  کارها ، خیلی   حس ها  ، خیلی حال ها  ...  

و تو  یهو به خودت می یای و می بینی  دیگه خودت نیستی ، اونی !   با پاهای اون راه  می ری ،  طعم  لذیذ  هلو رو  وقتی داری  توی دهنت  مزه می کنی ، اونه که  داره  لذت می بره  ،  کنار پنجره  این اونه که داره   با  تماشای بارون  قشنگ پائیزی  می گه خدایا مرسی  ...  

با اون هزار بار می میری ،  هزار بار زنده میشی  و  میون زمین و آسمون  هم گاهی معلق  می شی   

خیلی حس ها ... خیلی خیلی حس ها  

 

بعد یه کم که میگذره  می فهمی که اون مثل  تو نیست ،  جنس دوست داشتنش جنس  دوست داشتن تو نیست .  تو براش  یکی هستی  کنار بقیه.  اون برات  یکیه  به جای  بقیه ...  اون تو رو خیلی هم دوست داره  ولی خیلی های دیگه رو هم مثل تو دوست داره .  اونوقت سخته برات که  بپذیری  دوست داشتن با عاشق بودن خیلی فرق داره .  تا اینجاش هم خیلی  غیر منطقی نیست.  دوست داشتن هم خوبه  ، از دوست نداشتن که بهتره !    

 

بعد یه کم که می گذره ، می فهمی  گاه گاهی هم بهت  هر چیزی رو نمی گه !   گاهی هم  راست هر چیزی رو نمی گه!  می فهمی  همونقدر که با تو خوشحاله با خیلی های دیگه هم حتی گاهی خوشحال تره  ،  می فهمی  انگار براش  بودی که فقط باشی  ... و خیلی چیزهای دیگه رو هم می فهمی  

 

و بعد  یهو  می ری !   رفتنی که اگر برگشتنی هم توش باشه  مثل  قوری عتیقه ی شکسته ی  برزن خورده است  که  کمر ترک خورده اش رو گذاشتی به سمت دیوار تا کسی  نفهمه این  دیگه اون قوری با ارزش نیست.   

وقتی می ری  ، دیگه بر نمی گردی !  

شاید بفهمه   که چیز بزرگی رو از دست داده ، شاید هم  هیچوقت نفهمه!   

 

ولی تو  برای همیشه  می فهمی که عاشقی  کار هر کسی نیست ، دوست داشتن را بیشتر آدمها بلدند!