فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

آمدم تا با هم جهانمان را وسعتی به رنگ آسمان و جنس خدایی بخشیم ... من و تو و لحظه ها ...

 

زندگی  یک جعبه ی  اختصاصی ست که در  اولین  روز هستی  چشمانمان را  کمی می زند و  فشار  زنده شدن  اشکمان را در می آورد  و  برای  آمدن به دنیا هوارمان می رود به آسمان  می آیند می گذارند کنار  تخت  نوزادیمان، از کجا می آید و چه کسی می آورد هم مهم هست و هم  مهم نیست . حتما" یک هیات ملکوتی  در این  قضیه  دست دارند. یک جعبه پر از بسته های کوچک و بزرگ  ، اولین آن بسته ایی  ست  مملو از تلاشهای مصرانه  برای زنده بودن  ، واکنش نشان دادن به هر چیزی که خلاف  قانون ماندن است،  کشف کردن و شناختن  .  درون این جعبه  بسته ی   احساس تعلق  و ماندن دراین دنیایی که با آمدن به آن گریستیم از درد ، دردی که امروز نمی دانیم چه بود و در خاطرمان نماند  گذاشته شده بود  و این احساس  ماند و خواهد ماند تا آخرین نفس ،  و پس از آن  باز کردیم بسته ها را یکی یکی  ... 

یک  چیزی بود  ترکیب شده ، ثابت و  همیشگی در تمام بسته هایی که باز می شد . چیزی به نام عشق . در کودکی  همین عشق ناگهان بوسه می شد بر دستان مادر و  گونه های پدر ،  همین عشق می آمد می نشست  درتعلق خاطر به اسباب بازیها ...  عروسک ها و ماشین ها ی کوچولوی رنگارنگ ،  بعد نشست روی اولین کیف مدرسه  که گمان نمی کنم هیچ کس اولین کیف مدرسه ی خود را فراموش کند. بعد آمد نشست  روی کتابها ، روی  دوستان همان روزها ، روی  کفش شب عید ، روی  هدیه های تولد .... 

و بعد هر چه به  داخل جعبه بیشتر پیش رفتیم این عشق  عمق پیدا کرد و اصالت بیشتری یافت.  یک عشقی درون این جعبه بود که ما را واداشت  یک  جور خاصی  عاشق کسی شویم . یک جور متفاوت  به او تعلق خاطر پیدا کنیم. یک جوری که مثل عشق  اولین کیف مدرسه نبود ، مثل  اولین دوچرخه ی آرزوهایمان که برایمان خریدند نبود ، حتی مثل بوسه های روی دستهای مادر و گونه های پدر نبود . عشقی بود که  درد داشت ،  اما اوج داشت ، پرواز داشت و لی پرتاب  هم  داشت.  درد کشیدیم و باز عاشقانه ادامه دادیم . بزرگ شدیم  ... همین اوج و فرود ها ، همین دردها و  آه ها ، همین  شوق های  شورانگیز و دلتنگی های بی پایان  آرام آرام بزرگمان کرد ،  آنقدر که نفهمیدیم و بعد یک باره به خود آمدیم و  به خود نگریستیم و دیدیم چقدر چیزها می دانیم ... چقدر چیزها  رفت نشست روی سلولهای وجودی ما و دیگر هرگز جدا نشد . اگر کسی بگوید من هرگز عاشق نشده ام باورم نمی شود،  یا  فکر میکنم  هنوز وقتش نرسیده ،  این چیزیست  که   درون آن بسته ی  شگفت انگیز  وجود دارد ، شاید باید زمانش برسد .   

و همین شگفت انگیز ،  درون این جعبه ی  منحصر به فرد گذاشته شده که تو  رنگ قرمز برایت معنایی فراتر از قرمز داشته باشد،  دیگر نمی توانی بگویی  تفاوت رزهای زرد  با رزهای قرمز  را نمی فهمم .  خنده های  کودکی  اشک شوقت را جاری می کند و  در نگاه دیگران شرمسارانه  پنهانشان می کنی ،  پیرمردی عصا زنان در خیابان قلبت را به درد می آورد ، نمی دانی چرا  احساست درد کشید ولی  این اتفاق می افتد .  کودک  دستفروش را از خود نمی رانی ،  بالاخره یک جوری حالش را خوب می کنی،  حتی گربه های  عاطل و باطل کوچه و خیابان هم می شوند  یکی از  سرگرمی های عاشقانه ات .  آسمان یک وسعت لاجوردی  لطیفی  می یابد ، دراز می کشی روی  چمن ها و دستانت را می گذاری زیر سرت و  گم می شوی توی این لاجوردی لطیف و نمی فهمی زمان گذشت  و تو اصلا" کجا بودی در این زمان گم شده .   

و من  همیشه  متعجب و حیران می مانم در مفهوم جمله هایی که می گویند عشق برتر است یا دوست داشتن ؟  خوب عشق است که دوست داشتن بوجود می آورد! تا دوست داشتنی نباشد که عشقی پدید نمی آید. نباید خیلی خود را درگیر این واژه  چینی ها کرد.  باید ذوب شد در لحظه هایی این چنینی . چه اهمیت دارد این احساس ور دوست داشتنش بیشتر است یا ور عاشقیش .  مهم این است که هست  و  مهم این است که قلب تو  با تپش های  بی  وفقه اش دارد زیباترین سمفونی هستی را می نوازد . مهم رنگ هاست که زیباترند ، مهم  چشمان توست که زندگی را در هر لحظه می کاود. مهم دستان توست که سرگردانند به دنبال دستانی دیگر . مهم همان جمله ی دوستت دارم است که  می آید روی زبانت ، روی انگشتانت برای نوشتن ، بدون آنکه بدانی  بارها گفته ای ...  اینقدر تازه ، اینقدر مکرر و  ناتکراری .... 

  

خیلی مهم است که کسی باشد که تو اینگونه باشی .  خیلی مهم است که تو باشی  دیگری این چنین باشد.  و یک چیزی هم خیلی مهم است . در این جعبه ، بسته ای وجود دارد کنار بسته ی عشق  به نام ماندن یا وفاداری ،  جزء لاینفک دیگری اند ، بدون  آن  هرگز بسته ی عشقت را باز نکن.  حتی در رفاقت های ساده ی زندگی ، یا در هر سلام و آغاز راه مشترکی از هر جنس .  ولی عشق  از همه مهم تر است  چون آدمی که می آید  و تو را دوست می دارد که عاشقت شود ، هستی اش را در گرو این  دو حس  زیبا گرو گذاشته است .   و ایمانش را  و  ایده های ناب  زیستنش را ...  

 

دیروز سالگرد گرفتن  جعبه ی  شگفت انگیزم بود و  دیروز و امروز و فردا و فرداها  چیزی را که از کنارش نخواهم گذشت  بسته ی عشق است  حتی  اگر  مجبور باشم  ابتدایی ترین  انگیزه های  زنده بودنم را نادیده بگیرم  و ممنونم برای کسانی که این بسته را برایم گشودند.  

عاشق باشید و عاشق بمانید که عشق  منحصر به جنسی و شخصی نیست . منحصر به انسانهاست ... 

 

گلم  

را  که صدایت می کنم  

شمعدانی چه اخمی می کند! 

مانده انم  

جانم  

را چقدر آهسته بگویمت  

که هم تو بشنوی  

و 

هم آب ازدل هیبچ گنجشکی تکان نخورد ...  

 

توضیح تصویر :  هر کدامش یک عشق  است ، شاید یکی کمی عشق تراز دیگری . باز هم داشتم جا نشد در چارچوبش بیش از این

 

نظرات 21 + ارسال نظر
وی ری دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 12:30 http://goo.gl/OiIDPn

ممنون بابت کار خوبتان

باران دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 12:46

دنیا بی شک حایی قشنگ تر و خوش هواتر خواهد بود با عشق،با شور،با مهربانی و هیچ فاصله ای دوستی را کمرنگ نخواهد کرد که عشق،صدای فاصله هاست ..
ما سالهاست که دوریم ولی نزدیکترین به خاطر وجود همین لحظه ها و تکه ها و جعبه ها ..

به فرمایش سهراب:
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی‌تابم
که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه..
دورها آوایی است، که ...
.
.
پرنیان باغ ما
همیشه باشی
بلند و بزرگ و مهرآفرین
در پناه خداوند خالق عشق و دوستی و مهربانی ..

ممنون دوست هنوز و همیشه


یاد این متن افتادم ناخودآگاه ...
دور باش اما نزدیک که من از نزدیک های دور می ترسم

آتش به همه عالم زد دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 15:16

خوشبختی
از نگاه هر کسی
معنای متفاوتی دارد
اما
از نظر من
آدم هایی خوشبخت اند که
عشق
به موقع به سراغ شان بیاید.

سیمین دانشور


سلام بانوی بیست عاشقی
بانوی بیست تیر

تولدت تان مباااااارک
دوستت داریم همه مااا

منم با نظر خانم دانشور خیلی موافقم .

سلام بر شما
تا شما و بقیه ی خوبان باشید من هم هستم ...

و ممنونم الهی که سالها زنده و سلامت باشید

پویا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 09:42

چه خوب که باز نوشتید...

باز هم بنویسید که خوب می نویسید

احسنت ... دست مریزاد

ممنون
لطف دارین شما .

ایرج میرزا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 14:23

سلام
من واست کادو نگرفتم میشه از باغت میوه بچینم؟؟؟
تولدت مبارک



من اول پیام رو خوندم ... هنوز فرستنده ی پیام رو نخونده بودم ، با اولین جمله فهمیدم نویسنده اش کیه


جواب دادن به سوالت یه کم زمان لازم داره

هووووم

باشه ... چیکار کنم دیگه

آقتاب سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 18:27

سلام عشق زندگی!


چرا نگفتی مطلب گذاشتی هاااااااااااااان؟؟؟

من الان باید بیام ؟
بله؟
خوشگل من تولدش باشه من نباشم اینجا؟

سلام عزیزم

گفتم که ... متوجه نشدی ؟
کلی در موردش بحث و مذاکره هم کردیم

میثم ش چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 06:30

مبارک باد زادروز شما۰۰۰
جعبه اختصاصی زندگی من رو هم تو همین ماه داده اند.... یک روز زودتر از شما

تولد شما هم مبارک باشه .
شماه هم عاشق ماه و رز زرد و یاس رازقی ....... هستین ؟
تیر ماهی ها اصولا" رمانتیک اند

میثم ش شنبه 26 تیر 1395 ساعت 00:32

ممنون
ماه رو آره ولی تو گلها نمیتونم یکی رو انتخاب کنم..... اطرافم رو پر از گل کردم... اتاقم، حیاط خونه، اتاقم سر کار...... هر گلی که شاداب باشه و نسبت به دیروز یا پریروزش یه ذره رشد کرده باشه بسه که منو شیدای خودش کنه...... البته تو رزهام یه رز نارنجی یا بهتره بگم حنایی هست که خیلی لطیف و شیک هستش......

خوب تمام اینها کافیه که ثابت کنه تابستانی هستید و متولد تیر ماه

لیلا یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 11:23

با سلام
به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مه خوب خوش‌لقا را
و گر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم گرم سخت دارد که به جادوی و افسون بزند گره بر آبی و ببندد او هوا را
به مبارکی و شادی چو نگار من در‌آید بنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را
برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من برسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها را
سال روز میلادتان ، پرمیمنت باد بانوی من .
روزی که بی گمان ، خداوند متعال ، غزل نعمت و برکت را با تغزل وجود نازنینتان برای خانواده ی ارجمندتان آغاز نمود .
روزی سراسر شادمانی و شور و شعف .

ای که چون شمع روشنی بر محفلان
ســــــــــــــــــــــالروزت افتخار بر بانوان
زندگانیت سرسبز و خرم چون بهار
طول عمرت زیاد باد ای فخرالزمان

بهترین ها را در همه ی امور زندگی برایتان آرزومندم، لحظه لحظه ی زندگی تان قرین سعادت و شادکامی و موفقیت

و اینکه : دلنوشته یتان هم مانند همیشه عالی بود
تراوش این قلم جزتسلای دل وجان پیامدی دربر نخواهد داشت
آنقدر احساس در واژه هایتان شناورست
که زبان از برای تحسین نیز قاصرست
پس سخن کوتاه زیرا که حقیقتی گویاست نوشته تان
و شما همان کسی هستید که از پشت پنجره رو به دیوار ، آسمان را می بیند.خوشا به سعادتان که در دنیای زیبای درون خود به نظاره بر صندلی شوق نشسته اید در کناری دریای صبر و در کنار کوههای بلند افکارتان .پاینده به تفکر عالی باشید .

با احترام
در پناه دوست

سلام دوست عزیزم
ممنونم برای این همه گرما و محبت شما . برای دعاهای قشنگت و برای حضورت

الهی که در پناه خدا شاد و پرامید باشی

برنا شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 09:44 http://Www.newday2014.blogsky.com

گاهی وقتها عجیب دلم براتون تنگ میشه....
کاش کمی واقعر تر بودین.....
تولدتون دوباره مبارک

آخی ....
چقدر این جمله ها نشست روی قلبم ...

ممنونم

لیلا چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 09:29

خورشید دلت می تابد به مهر
اگرچه برخی سحابی تاریک بی مهری اند
دل تو کهکشانی از مهربانی است






ممنونم دوست باسلیقه و با ذوق من

لیلا سه‌شنبه 12 مرداد 1395 ساعت 08:37

سلام و صد سلام به دوست مهربون و عزیزم
صبحتون به قشنگی خدا
صبحتون به روشنایی نور خورشید
صبحتون به گرمای مهر مادر
صبحتون به لطافت گلبرگ های گل سرخ
صبحتون به خوشبویی ٬ عطر گل یاس
امیدوارم در این سه شنبه 12 مرداد
همه چیز زندگی بر وفق مرادتون باشه
دلتون پر از عشق و امید
و لبتون پر از خنده
و روحتون سرشار از معنویت
پیش به سوی امروز

سلام دوست عزیزم
مرسی برای این پیام قشنگ . می بخشی که دیر دیدم و رسید به چهارشنبه
آخر هفته ی خیلی خوبی داشته باشی .

لیلا شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 13:54

سلام دوست نازنینم

تقدیم بشما:

_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|`•._)
(_.•´/|`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
¶¶¶____¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶¶
¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|`•._) ¶¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ (¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶¶¶ (_.•´/|`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶

مرررررسی چقدر قشنگ ... چقدر خوب

لیلا سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 11:38

سلام و درود بی پایان نثار دوست عزیز و گرامی ام
سپاس که با دیده ی مهر کامنتها رامی خوانید
پایندگی و بهروزی و سعادتمندی برایتان ارزومندم
ماندگار بمانید

سلام دوست عزیزم
ممنونم ازشما . آخر هفته ی خوبی داشته باشید .

میثم ش یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 00:09

اول قرار نبود عاشقان را بکشند
بعدا قرار شد عاشقان را بکشند

اولش همه چیز معمولا" خوبه

لیلا پنج‌شنبه 11 شهریور 1395 ساعت 08:33

سلام
از یکی پرسیدند ؛
تو می خواهی بعداً چه بشوی در زندگی .
جواب داد . دوست دارم؛ « خوشحال » بشوم .
.......ان به هم نگاه کردند ؛ گفتند: سؤال را نفهمید...
جوابداد : من چرا سؤال را فهمیدم .
شما معنی زندگی را نفهمیدید .
امید آن دارم همیشه خوشحال ولبتان خندان باشد
شادی میهمان هر روز عمرتان و سلامت میزبان وجودتان
شما را به حضرت دوست میسپارم
و تا سلامی‌ دیگر بدرود

سلام
ممنونم دوست عزیز .

میثم ش یکشنبه 14 شهریور 1395 ساعت 18:20

دلم باران سرد صبح پاییزی هوس دارد
که نم نم می رسد از راه و
عاشق می شود شهری ...

من هم دلم خیلی ازاین بارانها می خواد . ولی متاسفانه یه نم می زنه و تمام ماشین را گل آلود می کنه و لج آدم رو در می یاره .

میثم ش دوشنبه 15 شهریور 1395 ساعت 17:22

پس بخاطر شما هم که شده نوع بارانش رو از نم نم به باران تند و طوفانی و سیل راه بنداز تغییر میدیم..... انقدر پر آب که همه چی رو بشوره تمیز کنه با خودش ببره..... اصن همه مردم شهر رو با خودش ببره..... بعد همه چی رو از اول شروع کنیم

ای کاش بیاید و بشورتمام بی عدالتی ها و درویی ها و بی مهری ها را و چشم باز کنیم و ببینیم شهرمان شده همان مدینه فاضله که آرزویش را داشتیم.

لیلا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 09:08

شهریور
این ته تغاری تابستان
از نیمه گذشته
با خود زمزمه مهر سر داده
و
وعده
دل انگیز
خش خش
برگهای
فصل خزان
را به ارمغان آورده.

لحظاتتون گرم و پر مهر

سلام

رسیدن پادشاه فصل ها پیشاپیش مبارک

لیلا یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 09:29

سلام
شکوه صبح دل انگیزتان آکنده ازشادی های بی پایان
امیدوارم؛
زیباترین لبخندها برلبانتان
بالاترین دستها نگهبانتان
وقشنگترین چشمهابدرقه راهتان باشد
روزیک شنبه تون پراز ارامش خدایى

سلام
ممنونم دوست عزیزم
من هم متقابلا" همین دعای قشنگ را دارم برات

علی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 13:13

سلام پرنیان خانم گل خوبین
آپدیت نمیکنید ؟ بی صبرانه منتظر هستم....
در پناه خدا باشی

سلام
به لیلا جان گفتم وقتی همین حرف شما را زد ، گفتم کلمات و احساس خودش بجوشه و جاری بشه . اگر بخوام بر اساس وظیفه بنویسم دیگه ذات خودش را از دست می ده .
سعی می کنم بجوشم ...

و ممنونم از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد