فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

تو را دوست دارم چون لحظه ی شوق و شبهه و انتظار و نگرانی ...


دیروز یک برش هندوانه خریدم به اضافه یک طالبی و گذاشتم توی یخچال . از دیروز در یخچال رو که باز می کنم بوی خوش هندوانه و طالبی می زنه توی مشامم. بوی تازگی، خنکی، بوی خنکی در گرمی تابستان . بوی خوش زندگی

درست مثل تاثیر افکار ما بر هاله  های ما و بر تمام پیرامونمان در هستی. بوی خوش عشق می پیچه در اندام ما، در نفس ما جاری میشه، در نگاه ما جریان پیدا می کنه و فقط نگاه نمی کنیم ، ما میبینیم. طبیعت را آنچه که هست حقیقی و به درستی میبینیم، گلها را میبینم و نگاه نمی کنیم، کودکان را با تمام معصومیت و زیبایی شان، آدمهای خوب اطرافمان را با تمام وجود و خدا را در ذره ذره ی هستی میبینیم. 

عشق به قلب ها قدرتی می بخشد تا دریچه اش باز شود برای تمام دوست داشتن ها و به چشمانمان قدرتی برای دیدن تمام زیبایی هایی که همیشه به سادگی از کنار آنها عبور می کردیم، عطر عشق درست مثل عطر خوش و تازگی یک برش هندوانه و یک طالبی در فضای سرد یخچال و هوای گرم و خفقان آور تابستان است. 

دوست داشتن یعنی زندگی به راستی زیباست ... با تمام رنجهایش.

دلم می سوزد برای کسانی که دوست داشتن را دارند فراموش می کنند و خود را و زندگی را


صیح امروز به خدا گفتم کجاست آن دنیایی که تمام انسانهایی که عمیقا" همدیگر را دوست دارند در کنار هم باشند و نه فقط در رویا و در خیال و در یادهای خود و نه فقط برای مدت زمانی کوتاه ؟ کجاست آن دنیا که دور شوند آدمهایی که با هم تاثیر عسل و خربزه را دارند . عسل خوب است ، خربزه هم خوب است ولی درکنار هم و آمیخته با هم می شود سم، سمی کشنده و ویران کنتده. کجاست آن دنیائی که دیگر کسی خربزه ای  نباشد کنار عسلی؟  شاید پس از بیدار شدن از خواب زندگی ، در آن بالاها فقط عشق باشد و یکی بودن و وحدت ...  


اما خودم به جواب رسیدم . فاصله هم قانون زندگیست . باید دور باشی از کسانی که قلبت برای آنان می تپد ، تا روحت صیقلی شود و باید نزدیک باشی با کسانی که تو را قوی تر می کنند . با نگاه متفاوتشان ، با افکاری از دو جنس، با تفاوتها یاد می گیری که مقاومت کنی در آنچیزهایی که به آن ایمان داری و ایستادگی بر افکار زیبایت ... با وجود تمام سختی ها ، بعضی ها می آیند ایمانت به عشق و دوستی را کم رنگ کنند ولی یاد میگیری در کنار آنان با سرسختی بایستی که باز هم دوست داشته باشی و باز هم افکارت بوی خوش تازگی بدهد. اینها تو را قوی تر می کنند کافیست فقط عشق ورزیدن را بلد باشی . عشق خودش هدایتت می کند به سمت راهی که تمام مسیرش معطر به غطر قشنگترین گلهاست.  راهی سبز پر از عطر خوش هندوانه و طالبی که می آمیزد در نفست ، در نکاهت ، در فکرت و در گامهایت برای قدمهایی مصمم


دوست داشته باشید . جسارت داشته باشید برای عشق ورزیدن ، این کار ساده ترین و زیباترین کار دنیاست با وجود تمام سختی هایش ...

دوست داشتن و عشق را از اولین شاخه ی گلی که می بینید آغاز کنید . با تمام وجود نگاهش کنید ، با نگاهتان لمسش کنید، و با تمام قدرت استشمامش کنید.  عشق یعنی همین. نقطه ی آغاز عشق را نوشتید ...


تو را دوست دارم 

چون نان و نمک

چون لبان گر گرفته ای 

که نیمه شبان در التهاب قطره ای آب

بر شیر ابی می چسبد

تو را دوست دارم 

چون لحظه ی شوق و شبهه  انتظار و نگرانی 

در گشودن بسته ی بزرگی که نمی دانی چیست

تورا دوست دارم

چون سفر نخستین هواپیما 

بر فراز اقیانوس 

چون غوغای درونم 

لرزش دل و دستم

در آستانه ی دیدار استانبول 

تو را دوست دارم

چون گفتن : شکر خدا زنده ام.


ناظم حکمت