فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

از دوست داشتن ...

 

باور آدمهای ساده را خراب نکن آدمهای ساده با تو تا ته خط می آیند

و اگر بی معرفتی ببینند قهر نمی کنند ... میمیرند

مرگ پروانه ها را آیا دیده ای ؟ پروانه ها با یک تلنگر می میرند ! 

نسرین بهجتی  

 


ادامه نوشت : 

گاهی وقتها اونقدر تا ته دوست داشتن می ری واسه یه نفر که اصلا" گم می شی وسط اون همه سلول عاشقی. خیلی حسِ قشنگیه.  گم شدن در خود و پیدا شدن در دیگری،  توی شیشه ماشین، توی شیشه ی ویترین روبروت، توی آینه ... آره توی آینه هم صاف نشسته و زل زده توی چشمهات!  و  این قشنگ ترین فعل و انفعالات شیمیائی و فیزیکی و اصلا" بهترین اتفاق متافیزیکیِ  دنیاست. اگه رسیدی بهش قدرِ خودت رو خیلی بدون ...  

 


بی ربط نوشت :   

توی این مملکت داستان یک بوم و صد هواست. هر جا میری و هر برخوردی  می بینی که شاد و خرسندت میکنه، اصلا" قرار نیست همون برخورد رو جاهای دیگه هم ببینی . شرکت رایتل زنگ بزنید ، اصلا" باورتون نمی شه اینجا ایران باشه.  صد بار عذرخواهی می کنند برای هیچ اشتباهی و صد و بیست بار هم تشکر می کنند که وقتشون رو گرفتی و در آخر هم تا مطمئن نشن که دیگه امری ، فرمایشی نداری محاله که قطع کنند. تو هم انگشت حیرت بر دهان ... تا دقایقی مات به دیوار روبروت خیره می شی و هی تکرار میکنی: عجب!  

ما یک سوپر داریم سر کوچه امون  یک کارگر داره  اجناس رو می یاره در خونه (دلی وری).  یعنی امکان نداره وقتی می یاد یک غری نزنه ... مثلا": وااای چقدر آسانسورتون اشغال بود!  چرا فقط لبنیات خواستین تو سفارش ها؟ می گم اشکالی داره؟  میگه آخه لبنیات سودش کمه صرف نمی کنه این راه رو بیام به خاطر چند تا شیر و ماست و پنیر ! (احتمالا" سهامداری، چیزی هم باید باشه توی اون سوپر مارکت) ناگفته نماند که یک روز به فروشنده گفتم کارگرتون شاکیِ از دستِ من که چرا گاهی خریدم لبنیاته، من هم مجبور می شم یه سری چیزهائی که اصلا" لازم ندارم به لیست خریدم اضافه کنم ، ایشون گفت بیخود کرده!!! (و دفعات بعد  باز هم بیخود می کنه!).   چند روز پیش پول خورد نداشتم مجبور شدم یک پنجاه هزار تومنی بهش بدم . قیافه ی ماتم زده اش تماشائی بود، شروع کرد غر غر کردن، طبق معمول! چشمهام رو خیره کردم طرفش گفتم: ببینم تو چرا اینقدر غر می زنی همیشه؟ هان؟   سکوت شد یهو ... یه مدت طولانی.  بهش گفتم : ببین!  یه مدتی برو توی شرکت رایتل کار کن.  گفت: چی؟  گفتم: هیچی ... برو بقیه ی پولم رو دفعه ی دیگه بیار! 

نظرات 31 + ارسال نظر
ونوس دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 14:34

سلام دوست خوبم چه خبرا تو این هوای سرد
ولی سرماش به تمییزیش میرزه
آخی منم گاهی مثل این شاگرد سوپر شما میشم

ولی چندروزیه تو کما رفتم تازه فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنن و دیدم
وخیلی از پوران درخشنده ممنونم بابت ساخت این فیلم

سلام ونوس عزیزم
وای هوا خیلی سرده اون هم برای من سرمایی. الان هم که داره می باره.
تو هم غر می زنی؟؟ نزن بعد هی می گن این خانم ها غرغرو اند.

فیلم هیس ... بغض خفه ام کرده بود. خیلی غم انگیز بود و البته خیلی فیلم خوبی بود. به نظرم یک موضوع تازه در مورد یک اتفاق وحشتناکی که تازگی نداره و آموزنده بود. من هم از خانم درخشنده تشکر می کنم. معلومه حسابی تحت تاثیر قرار گرفتی.

معصومه:( دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 16:52

نبـودنها اذیتـمان میـکند
جـاهـای خـالـی
نفـس هـای عمـیق
یادهـای شـیریـن و تلـخ
گـاهـی ...
خـیره بـه عکـس
خـیره به قاب ... هر قـابی ... پنـجره یا در ،‌ مـی مـانیم.
حـرف نمـی زنیم
سکـوت میکنـیم
تامـل پیـشه میـکینم!
...
آلـبـوم ورق مـی زنـیم!
چـای می نوشـیم و
از تـه دل :
هعـی... یادش بخـیر ...
چـه زمـانهـای خوبـی بود
چه خاطـرات خـوبی!
اشـک هم یاری میـکندمان...

آره قبول دارم . نبودن ها خیلی آزار دهنده اند

معصومه:( دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 16:53

سلام پرنیانم...خوبی؟چقدر دلم واست ی ذره شده:)
دلم واسه مهربونیات تنگ شده...خیلی
چقدر نوازش دست های مهربانت خوب است
و من چه زود دلم برای همه چیزهای خوب تنگ می شود
------------------
دلتنــگم بــــرای کســـی
کـــه مـــدتهـــاست
بــــی آن کـــه بــــــــاشد
هـــر لــحظه زنــــــدگی اش کـــــرده ام
ببخشید نت نداشتم...الان محض امتحان 2 گیگ شارز کردم...ولی همین یکی دوروز تموم میشه...فقط الان گیگ هاش واسه دانلود مطلب درسی میره...فیلم آموزشی واسه ی کارعملیونمره:(وواسه همین ممکنه خیلی دیر بیام...یا شاید اصلن تا تابستون نیام:((((
ب اندازه ی ی سر زدن کوچولو...ک بگم خیلی دل تنگتم..ممنون ک همیشه بهترین دوستمی...من همون تنهام..
شایدخیلی تنهاتر...خیلی غمگین تر...وفقط ب این دلخوشم ک میگذره..وی سری دوست ک دوسشون دارم باقلبم
راستش...فکر کردم بااومدن نتم دل خیلیا رومیتونم شاد کنم...:(امانشد..:بغض
ببخشید نمیتونم وب بازکنم از همینجا:سلام لیلای مهرآفتابی...خوبی عزیزدل؟دلم واسه ت تنگ شده
راااااااستی تولدت مبارک قشنگم...ببخشید ..شرمنده الان دیگه واقعن خنده داره بگم..ولی باور کن نت نداشتم..
تولد مبارک مهربونم)))))))))))
پرنیانم از طرف من ب ویس..حضرت حافظ..پزمان...استادصادق هزاری...استادفرید..باران..هدی..فریناز..رویا..گنجشک ماهی...بی ستون..تراوشات ذهنی(خودم)...واون دوست شیطون سلام برسون:))))دوستت دارم..ازته دلم...:))))))))

به به سلام معصومه عزیزم
خیلی به یادت بودم . دل من هم برات تنگ شده بود. و البته برای مهربانی هات. امیدوارم در درسها موفق باشی . مرسی که به یاد من و دوستام هستی امیدوارم، همشون این پیام مهربانی تو رو بخونند. برات قشنگ ترین های زندگی روآرزو می کنم.
راستی تولد کیو تبریک گفتی؟
و دوست شیطون احتمالا منظورت ایرج میرزا بوده.

معصومه:( دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 16:53

مرا به بازی میگیرند همه.....
کاش هیچکس را نداشتم :((((

ای وای...

معصومه:( دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 16:54

نمی نویسی که شاید قفل دلت باز نشود... که شاید واژه هایت سنگین نشوند
که لبخندت محو نشود... که صدایت نلرزد... که هوایت رنگی نشود... امـــــا...
قلب تنهایت را می فشاری و هجومها می شوند همدم تنهایی هایش...
و باز سکوت میکنی...
و باز واژه ایت را در منطقت زندانی میکنی
و باز اشکت را حبس میکنی در هُرم نگاهت
و باز خودت می گویی:
هنوز نه ... قـــــوی تـــر شو:(((
اما وقتی باز قلمت را میگیری جلوی چشمانت، نفس تند تند میرود و گاه نمی آید...!
قلبت هجومها را پس می زند . خون می فرستد برای منطقی که عمری ست شده است نگاهبان واژه ها!
قلمت را می چرخانی...
صدایت می لرزد
دستانت سرد می شوند
چشمانت می لرزند و اشکها را نثار میکنند!
همان همیشگی ها ، همان هنوز ها وهمان تصورها سراغت را میگیرند...
یک جمله تمام:
سکوت گورستان همیشه این را با خود میگوید :که دنیا ارزش شکستن دل دیگران را ندارد…

واقعاً ندارد ....

خلیل دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 19:41 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

یکبار یکی از اساتید دانشگاه در تلویزیون گفتگویی داشت در باره تمدن.

طرف پرسید کیفیت تمدن ایرانیان امروز چگونه است؟

جواب داد؛ از قم تا واشنگتن!

قم؟ واقعا گفت قم؟ اون هم توی تلویزیون؟ الان حالش خوبه؟ زنده ست؟

alireza دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 20:51 http://asmani1111.blogsky.com

سلام
اینو دوست دارم که سر زدن من به وب شما مصادف میشه با نوشته های جدید شما البته راستشو بگم روزی چند بار سر میزنم ببینم خبری شده یا نه خوب اینم واسه من شده یه اعتیاد کوچولو / نوشته امروزت رو در خصوص دوست داشتن رو که میخوندم یاد شعر عباس معروفی افتادم کدوم؟این!
تا به حال کسی را
به اندازه ای دوست داشته ای
که نخواهی خوابش را بیاشوبی با صدای نفس؟

فکر کنم خونده باشی اگرم نخوندی خودت سرچ کن نمیشه همه کارها رو من انجام بدم/ بعد هم رسیدم به بی ربط نوشت و ماجراهای غر زدن که امیدوارم ایم کارگر ورشکستت نکنه ((آمین))

سلام
مرسی برای توجهت. شعرهای آقای معروفی رو فکر می کنم همشون رو خوندم. خیلی دوست دارم شعرهاش رو. شعرهاش پرتقالی اند...

در مورد ورشکستگی خوب گفتی خودم هم امیدوارم!!! گاهی وقتها نمی دونم به لبنیات چی اضافه کنم که این پروفسور یهو تاراحت نشه. یک بار مجبور شدم بگم یک بسته اسمارتیز ام اند ام بیار باور کن سی تومن فقط پول اسمارتیزه شد. دلم می خواست کله ی این غرغرو رو بکنم و البته بار آخری بود که ام اند ام گرفتم

معصومه:( دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 21:02

وای پرنیانم...چشمهام خیلی دردمیکنه...
عجیب دردمیکنه..چشمهام مریض شدن...
چندروز پیش دوستهام بهم میگفتن شهلا...هرچی میگفتم بابامن معصومم..میگفتن شهلا بهت میاد بخاطر چشمهات...
اما توی این چند روزچشمهام از شهلا بودن دراومدن..
دیشب خیلی کابوس میدیدم...فکرکنم1ساعت خوابیدم..هی جامیپریدم وگریه میکردم
دلم نگرفته...ولی عجیب بی حوصله ام...اصلن حوصله هیچ کار ندارم
رااااااااااستی 12 این ماه تولدم بود..:)
ی راستی بزرگتر:کارنامه هامونودادن معدلم شد19:)
نمیدونی چ برفی داره میاد اینجا...خداکنه بشینه ازمدرسه خلاص بشیم...
امروز رفتم پشت بوم..عین دیوونه ها برف بازی کردم...
فکر کنم ی همسایه هامون از پنجره میدید...شک کرد بهم:)
برف هم خوردم:))))الان گلوم دردمیکنه:(((
کاش زود بیای وج کامنت بدی...آخه گوشیم خیلی ساکته..چندتادانلود برادرس بکنم کامپیوترهم ساکت میشه..
من کسیو ندارم واسش حرف بزنم جزتو...خیلی تنها شدم..
بیا مثل همیشه دوستم باش..واسه همیشه...دلم واست تنگه..واسه حرف زدن باهات..واسه حرف زدن اصلن
همه از مهربونیو ساده بودنم سواستفاده کردن..حتی کسی ک فکرمیکردم خیلی مهربونه..
دلم واسه خودم میسوزه...خیلی احمقم:(((
...
پرنیان:)
نظرم خصوصی نیست گله:)

با چشمهات چیکار کردی؟
مراقبشون باش. اینجا هم داره می باره . کار خوبی کردی رفتی برف بازی.
تولدت یه عالم مبارک. حیف که با تاخیر گفتم. امیدوارم سالهای سال سلامت و پر امید باشی. در مورد کابوس هم گاهی پیش می یاد . مربوط می شه به فکرهای آشفته. من هم پریروز صبح یک کابوس وحشتناک دیدم و فوری صدقه گذاشتم کنار. دو ساعت بعدش توی خیابون یک ماشین خاور گنده نزدیک بود له ام کنه که به خیر گذشت.
انشالله چیزی نیست . نگران نباش
آفرین برای این معدل خوب. قابل توجه باران که از نمره بیستی ها حرصش درمی یاد

معصومه:( دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 23:39

تولد لیلا...خیلی دیره
مراقب خودت باش پرنیانم...بیشتر مراقب باش..
من یدونه دوست دارم

مرسی برای یادآوریت. و برای مهربانی هات

لیلا جان توجه فرمایند .

رها سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 07:24

سلام عزیزم ...کاش گاهی قدری فقط مهربان باشیم ....ادب و نزاکت هم پیش کش ....اینبار تنها چیزی که مرا به وحد اورد برخورد خوب کارکنان فرودگاه بود در حد معچزه تعییر کرده بودند ....

سلام رها جون
احتمالا" مدیریتش تغییر کرده. چون شهریور ماه هم که من رفتم برای بدرفه مسافرم زیاد جالب نبودند. داستانی داشتیم ما با این کارمندان مسئول چک کردن پاسپورت ... بماند!
البته من یک کلکی زدم بهشون خنده دار ... حقشون بود

باران سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 09:18

...

گم شدم در خود نمی‌دانم کجا پیدا شدم

شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه‌ای بودم از اول بر زمین افتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم

زآمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر

گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم

می‌مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه‌ای

در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم

در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی

لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

چون همه تن دیده می‌بایست بود و کور گشت

این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم

خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی

تا کجاست آنجا که من سرگشته‌دل آنجا شدم

چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان

من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم ..

.
.

سلاملیکم!
گفتیم یه بارم که شده حرف حساب زده باشیم!
والا!



قربان شما همیشه حرفهاتون حسابِ

به جز اونا که مربوط به شناسنامه است

شعر قشنگی بود . مرسی

نوشته های پراکنده چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 09:24 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
آخ آخ
از دست آدمای غرغرو
یکی دو تا توی سرویسمون داریم
از صبح شروع می کنن به غر زدن
روز همه رو خراب می کنن
شاد باشی و آخر هفته خوش(پنجشنبه عزیز)

سلام ممنونم . واقعا" آخ از دست آدمهای غرغرو مثل اون شخصیت کارتونی توی سرزمین لی لی پوت ! دعواش کن


مرسی. برای تو هم همه چیز عالی باشه .

نوشته های پراکنده چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 11:10 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
نه شمارو حذف نکردم
منظورم لینک های وبلاگ نبود
لینک هایی که توی برنامه feed reader بودن و هر وقت آپ می کردن بهم خبر میداد اونارو حذف کردم
شما هستین. اما چون دیر به دیر میای منم دیر به دیر میام
دوست قذیمی هستین دیگه. اگه حتی نیای حذف نمی کنم

سلامخوب خیالم راحت شد ... آخی ی ی ی جواب بدی رو که با بدی نمی دن!


شوخی میکنم. همیشه محبت هات یه عالمه رسیده بهم ... مرسی

باران چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:33

بعدشم تازه خوش به حال مردم که پول خورداشون تراول هست!!!
مث ما نیستین که از صبح تا شب میریم تو صف سبد کالا و ...!
:((
سلامم رو هم خوردم!

سلام من گفتم پول خوردم تراوله؟!!! من کی گفتم؟


سرما نخورین حالا! البته قاعدتا" به شما نباید تعلق بگیره .

h@m!d چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 19:21

سلام و درود
این حس قشنگه و لذت بخش ولی ولی خیلی سخته.. بهاش خیلی سنگینه........

+شرکت های وب هم همینطوره.. برخوردشون خیلی خوبه و با حوصله کارتو راه میندازن.. کاش یه آدم خیّر ی موسسه ای چیزی بزنه و این آدم ها رو جمع کنه دور هم ،بعد هرکی احساس تنهایی کرد زنگ بزنه باهاشون گپ بزنه.. هم صحبت به این خوبی کجا پیدا میشه..والا

سلام برحمید عزیز
دوست داشتن هر جورش بهاش سنگینه
باید با یک بولدوزر از روی خود گذشت

این هم یه ایده ست دیگه. مخصوصا در این عصر یخبندان و ... یاد اون فیلم آغوش رایگان افتادم.

آفتاب جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 08:13

سلام عزیزم .. شرکت رایتل احتمالا خصوصی باشه .. یک لحظه فکر کن این شرکت تبدیل بشه به موسسه دولتی !

ببین چقدر تحـــــــــــویلت می گیرن !

..

از معصومه جون هم ممنونم ... لطف داره همیشه .

سلام
آره احتمالآ دلیلش همین بود که گفتی. ولی خوب باز هم خوبه حتی اگر به دلیل منافع شخصی هم باشه.
تولدت مبارک لیلا جون 24 دی همیشه یادم می مونه

ویس جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 10:53

از دست این بلاگ اسکای لعنتی . هرچی نوشتم پاک شد
داشتم می گفتم که حتی خاطرات عاشقی هم گرمابخش دل دیوونه ی ماست.
اگر به کارگره یک اسکناس سبز هم برای دو قدم راهی که اومده بدی ، بازم شاکیه

من هم مشکل دارم برای کامنت گذاشتن ، کد رو قبول نمی کنه، بابا مسوولین رسیدگی کنین.
دیروز روبروی سوپر دیدمش موتورش خراب بود داشت درست می کرد. قیافه اش رو باید می دیدی . خنده ام گرفته بود

ترانه بهاری جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 16:10 http://taraneh-bahar.mihanblog.com/

سلام بانو خوبید ؟
بله حس خیلی خوبیه .اما مساله اینه که طرف اصلا قدر آدمو نمیدونه !
بعضی ها کلا یادگرفتند دوست داشتن دیگران رو وظیفه بدونند . احتمالا فکر می کنند دوست داشتن از سر لیاقت هست و اونها لایق ترینند !
دوست داشتن یه درد وحشتناک ولی شیرینه !
از نظر ممن کسانی مه عاشق میشند خود آزاری مضمن دارند ، کاش یه عاشقستان درست می کردند همه رو بستری می کردند شاید فرجی شد !:(
هیچی مثل ایرانسل نیست ! اصلا نمیذاره احساس کنی گوشی موبایل داشتن کار کاملا بیخودیه !!! :دی

سلامت
مرسی خوبم، امیدوارم شما هم خوب باشی.
می دونی ... بعضی آدمها هم بک جوری اند که هیچوقت نباید بدونند دوستشون داریم، باید همیشه در تردید باشند. متاسفانه گاهی هم اینجوریه دیگه
بعد هم اونقدر ناراحتت می کنند که دوست داشتن آروم آروم به سردی کشیده می شه.
ایرانسل نداشتم ولی دیدم دست دیگران که چقدر جنگولک بازی هاش زیاده

بهارِآرزو جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 20:20

سلام خوبی بانو ؟ بقیه پول رو آورد؟


سلام، آره بیچاره ده دقیقه بعد آورد.

قاصدک شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 12:29

بر تلی از اندوه نشستم
پشت سر دیوار
مقابل بی انگیزگی از قدم برداشتن
دور تا دور حصار پشیمانی
بوی نفرت انگیز خیانت می دهم
یک دل داشتم به دو یار دادم
حالا تنهام و بی دل
او که صد دل داشت به من داد
می دانم الان تنهاست
اما انگیزه ای برای داشتنم ندارد
خاطره ام را به حضورم ترجیح می دهد
غمگین تر از غمگینم
کاش معجزه شود
کاش معجزه می شد و بر می گشت

او که صد دل داشت از قاصدک خیلی غمگین تر است . چون بهای صد دلش را می دهد ... نه یک دل!

باران یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 09:29

سلاملیکم!
:)

علیک سلاملیکم

بسیار مشعوف شدیم که می بینیم در یک جا مستقر شدید بالاخره

پرنیان دل آرام یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 21:00

سلام

دوست داشتم شمام گوشش بدید
http://tabasomekhoda.persiangig.com/audio/03%20Bekhand%20Mikhamet.mp3/download

و این آهنگ که منو سرشار می کنه


http://www.s4.topseda.ir/92/10/29/album/Shahram%20Shokoohi%20-%20Kolye%20Eshgh%5b128%5d/02%20Tobe%20Shekastam.mp3

سلام زهره جون یکی از همکارهای من عاشق شهرام شکوهیِ. وقتی باز کردم فایلهات رو صداش کردم گفتم بدو بیا ... من شهرام شکوهی رو خیلی نمی شناختم . ولی از بس که همکارم دوست داره و هی صدام میکنه می گه بیا این آهنگ رو گوش کن ببین چقدر قشنگه باهاش آشنا شدم. وقتی گذاشتم گفت کمش کن کمش کن الان اینجا داد می زنه ... همه کلی خندیدند .

قشنگ بودند . دوست داشتم. مرسی . هدیه ات رو دوست داشتم .

پرنیان دل آرام دوشنبه 21 بهمن 1392 ساعت 10:10 http://with-parnian.blogfa.com



سلام

از جانب من به اون همکار با سلیقه تون سلام برسونید

بهش بگید که یکی دیگه هم مثه شما هست که صدای شهرام شکوهی و اوج گرفتناش و دوست داره

سلام

صداش کردم اومد خوند. گفت : آخی

رها چهارشنبه 23 بهمن 1392 ساعت 09:36

من هم عاشق شهرام شکوهی هستم به همکارت سلام برسون ختما ادم خوبی ..
سلام پرنیان حان

سلام رها جون
همین الان سلامت رو رسوندم . گفت : آخی ...

alireza جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 21:09 http://asmani1111.blogsky.com

با اجازتون این عکس و مطلب رو تو سایت لبخند زندگی کار کردم ممنون
اینم آدرسش
http://www.labkhandezendegi.com/profile.php?user=asmani&archive=litposts&

سلام
رفتم به این آدرس و چند تا از پست هام رو دیدم اونجا.

alireza جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 22:22 http://asmani1111.blogsky.com

آره دیگه مطالب خوب سرقت ادبی میشن

معمولا" روال اینجوریه که وقتی مطلبی از وبلاگی برداشته می شه با ذکر منبع در جای دیگه ای ذکر می شه . یک بار یک متن در مورد کسانی که اعضاء بدنشون رو اهدا می کنند نوشته بودم که به طور اتفاقی دیدم یکی از هنرپیشه ها برای خانواده عسل بدیعی از طرف خودش نوشته . که دوستانم نسبت به این قضیه واکنش نشون دادند. به هر حال از اینکه قابل توجه هست مطالب اینجا خوشحالم ... خوب چه می شه گفت .

alireza شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 17:22 http://asmani1111.blogsky.com

بله حق با شماست تکرار نمیشه مگر با ذکر منبع/ عذرخواهی فراوووووووووووووووووووووووووووووووووان

خواهش می کنم. به هر حال ممنونم که نوشته هام رو دوست داری. من خودم اگر متنی رو دوست داشته باشم حتما نویسنده اش رو ذکر می کنم و اگر ندونم نویسنده کی بوده می نویسم که نمی شناسم. چون فکر می کنم اون متن از یک احساس عمیقی سرچشمه گرفته که مال اون آدم بوده و با شرایط خاص اون لحظه هاش. حالا اگر من رو هم تحت تاثیر قرار داده میتونم متنش رو بارها بخونم و برای دیگران هم شیر کنم.
مرسی

mjka دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت 17:21 http://mika-majd.blgfa.com

سلام آسمانی خوبی؟؟؟
وبلاگم رو درست کردم خوشحال میشم سری بهش بزنی.بالاخره گوشه ای از وقتم رو پر میکنه.وبلاگ منم به دوستات معرفی کن تا برام نظر بزارن.مرسی

مبارک باشه، حتما می یام

قابل توچه دوستان عزیز

mika دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت 21:05 http://mika-majd.blgfa.com

متشکرم لطف داری

خواهش میکنم

mika چهارشنبه 23 مهر 1393 ساعت 23:34 http://mika-majd.blogfa.com

وای بر من mika رو نوشتم mjka.تو کلمه blogfaهم oرو نزاشتم.امان از حواس جمع و تند نویسی من.
پاک آبروم رفت.

بله چون اون آدرسی که می رفتم سایت عجیب و غریبی بود .

mika سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 17:42 http://mika-majd.blogfa.com

چرا میزنیییبی؟؟؟من عذر میخوام چون اون وقتی که میخواستم بنویسم تنبلیم شد برم سروقت کامپیوتر با گوشی نوشتم و تند نویسی کردم واسه همین اشتباه شد شما بزرگواری کن این دفعه نزنمون

ای وای؟! این چه حرفیه؟
زدن یعنی چی ؟! .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد