فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

آب در یک قدمی ست ... روشنی را بچشیم ...


فاجعه می دونید یعنی چی ؟

فاجعه می تونه این باشه که :

امتحان اندیشه ی اسلامی داشته باشی که تماما" فلسفیِ و تو هم که اصلا" با فلسفه میانه ای نداری ... برهان فطری و برهان علی و برهان نظم و الخ ... ، اونوقت برای حداکثر استفاده از زمان زنگ بزنی برات یک پیتزا بیارن و بنشینی پشت میز آشپزخانه و برش های پیتزا را بجوی  و فلسفه ی اسلامی ببلعی ...  ناگهان یک صدای انفجار تو را به نیم متر به سمت سقف به همراه یک جیغ بنفش پرتاب کند و ............ متوجه بشی که آرنجت خورده به شیشه سس سالسا و با چه سرعت و شدتی سقوط کرده کف آشپزخانه و تمام کابینت ها و وسایل آشپزخانه و کف و سقف و میز و رومیزی و لباسهات و ... مملو از تکه های گوجه فرنگی و فلفل یا همان سس سالسا شده و خورده شیشه هائی که تا شعاع مترهای زیادی پخش و پلا شده به همه جا.  خووووب !   حالا دیگه جزوه رو می بندی و شروع می کنی به یک عملیات انتحاری و به خودت می گی به دَ رَ  کَ !  این یکی رو اصلا" می خوام 14 بشم!  

بماند که تا صبح از اضطراب امتحان خوابت نمی بره !  

نیوفتم یهو سر یک لج و لجبازی  با یک شیشه ی سس سالسا؟! 



پی نوشت : امروز صبح ادامه ی خبری را  که چند روز پیش در مورد یک معلم آذری که دانش آموزش به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخته بود و بچه ها مسخره اش کرده بودند و خودش هم به خاطر حس انسان دوستی و بزرگ منشی اش رفته بود موهاش رو از ته زده بود می خوندم.  چند روز پیش این خبر را خوندم و کلی تحت تاثیر قرار گرفتم و اونقدر گشتم و گشتم تا این آقای معلم را پیدا کردم و براش یک نامه نوشتم با توضیح اینکه چقدر احساساتم به غلیان افتاده از این حرکت زیبا . امروز یک عکس جدید از این آقای معلم و شاگردهاش دیدم . تمام بچه های کلاس موهاشون رو از ته زده بودند . به حدی تحت تاثیر این عکس و توضیحش قرار گرفتم که اشکهام جاری شده بود.  بماند که  ریمل ها یک جوی سیاه رنگ جاری کرده بود به شکل اسف بار ... اصن یه وضی !   

داشتم فکر می کردم خوب بودن خیلی آسونه ، خیلی قشنگه. اونقدر که می تونه اشک آدمی رو در بیاره و احساسات آدم رو به غلیان بندازه ، یک کار کوچولو و یک فکر ساده ، یک نفر را مشهور و معروف میکنه، شاید این آقای معلم حتی تصورش رو هم نمی کرده که خبرش در تمام شبکه های اجتماعی و سایت های خبری پخش بشه، فقط می خواسته دل یک بچه ی دردمند را شاد کنه .

پس چرا آدمها ... پس چرا آدمها ...بعضی آدمها می تونند به راحتی و  مثل آبِ خوردن، خوب نباشند؟! 




نظرات 12 + ارسال نظر
alireza دوشنبه 7 بهمن 1392 ساعت 21:44

به خورشید بگو نتاب ! نتابیدن بلد نیست ؛
بگو به دیگری نتاب ؛ کمتر بتاب ! درک نمیکند : مساوات ثمره تابش اوست ؛
به شب بگو نیا ! نیامدن بلد نیست ؛ می آید ؛ همیشه ؛ به موقع ؛ و روز هم …
بعضیها حکایت خورشید و شب روزند ؛
بعضیها محبت را مفهوم میدهند ؛ … حتی اگر نخواهی ؛ نباشی ؛ نمانی ؛ نیایی ؛ نمیتوانند ؛
نمیشود؛ که عشق نورزند … بیزار باشند ؛
آنان اینها را معنا میدهند ؛ عشق را ؛ عشق بلاعوض ؛ محبت بلاعوض … بهترین را برایت آرزومندم

ای کاش میشد گاهی یه شب گفت نباش.... گاهی هم می شد دوست نداشت، گاهی سرد بود ... کاش گاهی قلب یخ می زد تا بی دردی هم تجربه ای می شد،
اما واقعاً دوست نداشتن هم خودش یک درد بزرگیه .

ساجده سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 02:16

سلام پرنیان جان
خوبین؟؟
آخر نفهمیدم چرا همچین فجایع ای دقیقا باید تو همچین شبایی اتفاق بیفته!!؟
من همیشه باخوندن درسهای عمومی مشکل دارم....یا بهتر بگم هیچ علاقه ای ندارم.....
امتحانای ما بالاخره بعد 3هفته تموم شد....
انشالله که خوب میدید همشونو....

فکر کنم دوهفته پیش بود یا بیشتر...ساعت یک بود برای اینکه خوابم نگیره داشتم جلوی تی وی بیوشیمی میخوندم....بعد یه دفعه چشمم افتاد به عکس این آقای معلم....نمیدونم چه برنامه ای بود ولی انگار هر هفته یه قهرمان معرفی میکردند که اونشب ایشون شده بودن.....
همون موقع عکسشون رو گرفتم وگذاشتم توی وی چتم با این عنوان که خدارو شکر هنوز هستند انسان هایی که بوی ناب انسانیت میدهند
واقعا یه کارایی به ظاهر کوچیک هستند ولی بی نهایت ارزشمند و تاثیر گذار.....



چه کامنت بزارم چه نزارم همیشه میخونمتون....همیشه.....

سلام
برای اینکه امتحانت خراب بشه
کارش قشنگ بود. خیلی تاثیر گذار بود. البته شانسی که آورد این بود که توی صفحه فیس بوکش عکسهاش رو گذاشت و از طریق فیس بوک اول خبرش پخش شد که البته چه عالی. دیگران هم تحت تاثیر قرار گرفتند.
مرسی ساجده جون از لطف و توجهت به اینجا. خسته امتحانات نباشی. سه هفته ... چقدر هم طولانی

آفتاب سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 16:08 http://aftab54.blogfa.com/

سس سالسا رو تو چی می زنی ؟

روی پیتزا می ریزم. تند هم هست ضمنا و خوشمزه.... منفجر شد

آفتاب سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 19:21 http://aftab54.blogfa.com/

سلام شاگرد اول کلاس .. بی زحمت برای فارغ التحصیلی تون یخ پیتزا با سس سالسا مهمون کنید بچه های فتح باغ رو .. ثواب داره

من با ایستک انگوری می خورم .. اینو گفتم تو سفارش ها یادت نره برام یادداشت کنی

سلام
اوه ... کو تا فارغ التحصیلی . فکر کنم تا گور ادامه یابد ... در پی جمله ی از گهواره تا گور دانش بجوی

ولی چشم! در خدمتیم ... هر زمان که امر بفرمائید.

سالاد؟ پیش غذا؟ دسر ؟ نان سیر؟ دیگه ؟؟؟

ویس سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 23:54

سلاااااااام. مدتی بود دل و دماغ وبلاگ را نداشتم .الان اومدم یه سری بزنم که دیدم پست گذاشتی. اگر من جای تو بودم از سر لج هم که شده بود تا تیکه ی آخر پیتزا را می خوردم و می رفتم توی اتاقم ، چند ساعت بعد میومدم تمیز می کردم. والا
عکس آن معلم شریف را همراه بچه ها در فیس بوک دیدم. والا باید وزیر بشه. یکی هم پیدا شد بچه ها را دوست داشته باشه.

سلاااام بر روی ماه شما

وای ! نه! سس گوجه فرنگی اگر یک جایی بمونه مثل سنگ می شه اونوقت تمیز کردنش فاجعه ست . نگی سابقه ات خرابه ها! همینجوری می دونم

خیلی ها ، خیلی های دیگه رو دوست دارن ولی حالش رو ندارن از خودشون فعالیتی نشون بدن

ایرج میرزا پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 13:09

سلام

یه سوال ؟ این سالسا که میگی سسه یا یه نوع رقص؟
البته ببخشیداااا.... فقط میخواستم روشن بشم

آفرین ... البته این نشون می ده که واردی

هم سسه وهم یک رقص قشنگ آمریکای لاتین که اسپانیایی ها هم خیلی واردن بهش .خودت می دونی

تازه پیتزاش هم هست

ایرج میرزا پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 23:15

بالاخره چی شد؟ داشتی سالسا میرقصیدی صدای انفجار اومد ؟ یا داشتی درس میخوندی رقصت گرفت؟ یا داشتی با شکم پر میرقصیدی سس ریخت زمین ؟ بالخره نفهمیدیم کی این وسط منفجر شد ؟
سوال بعد . شما وقتی بد امتحان میدید میشید 144444 اونوقت؟؟؟؟؟
یه سوال دیگه بپرسم؟ خیلی مهمه . ببخشید این مدرسه ای که شما تشریف میبرید همون مدرسه مادر بزرگها نیست احیاننننن؟؟؟
در ضمن اضطراب شب امتحان برای قلب آدمهای بالای 80 مضره . گفته باشم

به به

به به

چشمم بعد از جمال باران خان جان به جمال شما روشن شد!!

نگران نباش من هنوز منفجر نشدم

رقصی در چنین میدان هم در کار تبود. بابا اصلا رقصی وسط این هیر و ویری در کار نبود
قربان ما شاگرد اول کلاسیم همیشه

آفتاب جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 10:32 http://aftab54.blogfa.com/

سلام .. روز بخیر .. دیشب دیدی داشت اخبار این آقا معلم رو نشون می داد .. یه چیز جالب این بود که خبر نگار که می خواست بره برای مصاحبه سرش رو تراشیده بود .. می گم اگر خواستی بری دیدارش شما هم بله ...باید از ته سرت رو بتراشی .. وااای تصور کن چه شکلی می شی !

سلام
م
چه جالب! ندیدم برنامه اش رو . اپیدمی شد کچلی !
به هر حال کار قشنگیه و حتما یه جایی تو تاریخ ثبت می شه. اگر اپرا وینفری تو ایران بود الان کلی به این آقای معلم جایزه می داد. خونه ویلایی تو شمال شهر تهران و یک ماشین خوشگل آخرین مدل ....

آفتاب جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 10:59 http://aftab54.blogfa.com/

برنامه بیست و سی نشون داد .. خواستی سایتش رو ببین ..

تصور کن من کچل کنم چه شکلی می شم !!

تلویزیون نمی بینم لیلا جون. نه دقتش رو دارم و نه علاقه به دیدن برنامه های سیما. ترجیح می دم در فرصت هایی که دارم فیلم های خوب ببینم.
تو هر کاری کنی خوشگلی
نگران کچلی نباش

باران یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 09:22

اینقدر از این دانشجوها که هی 20 میگیرن حرصم میگیره ....!!!!

استاااااااد شما دیگه چرا؟!
چه جور استادی هستین پس؟

استادا که دانشجو بیستی ها رو خیلی دوست دارن

سید احمدو یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 12:12

سلام
بسیار زیباست.
بتهوون،

قطعه ای جدید ساخته ام

از صدای بهم خوردن دربهای

تمام سلول های انفرادی.
www.seyedahmado.blogfa.com
پیروز باشید.

سلام اگر قطعه ای در ژانر «پیش به سوی آزادی» باشد ، باید چیز معرکه ای باشد. ممنون

ترانه بهاری یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 17:06 http://taraneh-bahar.mihanblog.com/

سلام بانو
شب هیجان انگیزی داشتید !
فکر کنم من از این شبها موقع امتحانات تخصصی دارم !
با عمومی ها مشکل ندارم شکر خدا !

خوب بودن به همون اندازه که راحته ، سخت هم هست !
باید از چیزهایی که دوست داری و بهشون افتخار می کنی بگذری برای دیگران اون هم بدون چشمداشت !
سخته دیگه !

سلام
هیجان انگیز ؟! اوووف از اون هیجان انگیز لج در بیارها بود

گاهی وقتها گذشتن از بعضی چیزها یعنی مثل بلدوزر از روی خودت رد شدن! یعنی له شدن و مچاله شدن. اینقدر سخت ...

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد