فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

عشق آن چیزی نیست که در نقطه ای متوقف شود و پایان یابد! باید ادامه یابد تا بی نهایت ... تا ابد.

 

 

قرار بر خداحافظی بود و رفتن، اینکه اینک می نویسم ، نوشتنم  دلیلی است برای سپاسگزاری از مهربانی های شما. دور از انسانیت بود مانند سایه ای عبور کنم از کنار این مهربانی و همراهی شما.  از اینکه خوانندگان خاموش بزرگ و خوبی همراهی مان کرده بودند در این مدت  بسیار مشعوفم ساخت. از اینکه دوستان همراهم در اینجا آنقدر خوب هستند که قادر نیستم در حد مهربانی آنان ، بزرگ باشم شرمنده ام.  

گاهی سکوت بی احترامی ست، ارج ننهادن به خوبی هاست .

و من سکوت را شکستم .   

وقتی دستی می رود برای خلق واژه های خوب، جاری می شود بر صفحه کلیدی و  گاهی بر روی کاغذ سپیدی،  وقتی قلبی می تپد ، نه ... قلبها که همیشه می تپند، وقتی قلبی کوبنده تر و شتابان تر می تپد با یاد و خاطر کسی ، وقتی عطر گلی کسی را می برد تا خود بهشت ، با حس حضور خدا، و با  حس حضور کسی ، وقتی نم باران و بوی خاک خیس خورده مست می کند آدمی را ،‌ وقتی کسی دلتنگ می شود و به حال انارها و انجیرها حسرت می خورد که :«‌خوشا به حال انارها و انجیرها که وقتی دلتنگ می شوند می ترکند» ، وقتی عاشق می شود ... آه وقتی عاشق می شود  آدمی، وقتی دوست می دارد و رنج می کشد و وقتی  آدمی محبت میکند ، با باور اینکه وجودش خلق گردیده برای محبت  ، بی انتظار ، بی توقع و  سخی، نمی شود سکوت کرد.  وقتی همه ی اینها هنوز هست ،‌سکوت شکسته می شود.

 

دل است دیگر ،‌گاهی میگیرد... آدمی ست دیگر گاهی سرد می شود و  آرام قامت ایستاده اش خمیده می شود و فرو می ریزد، و هزاران قطعه اش یخ می زند ... یخ می زند، همان آدمی که قلبش تپنده تر می نوازد و  باران و  یا رقص آرام  برگهای سبز درختان در یک بعداظهر گرم تابستان مدهوشش می کند ، حس می کند که کسی از میان این برگها عبور کرده که برگها به رقص درآمده اند، حس می کند کسی هست در این لحظات سخاوتمندانه ی آسمانی، کسی هست و  اینک نیازی به چشم نیست برای تماشای کسی ، نگاه دل است که تا ماوراء را می بیند و حس میکند ... همان آدمی که سجده می کند بر گلبرگهای یاس و فکر میکند خدا اینک اینجاست و چقدر خدای بزرگ من خوب است، حسش میکنم ، هوای من پراز شمیم بهشتی اوست و ... 

همین آدمی حق دارد گاهی دلش بگیرد... 

 

دنیای ما ،‌دنیای خاکی ما،  هر روز که می گذرد بیشتر رو به سردی می رود، آدمهایش قدرت طلبی را بر عشق مقدم می دانند، خودشان را بر دیگری مقدم تر می دانند،  با این جمله که خوبی کردم و همان قدر خوبی ندیدم خود را بر بی تفاوتی هایشان توجیه می کنند.  محبت چیزی نیست که در جایی متوقف شود، باید ادامه یابد تا بی نهایت.  منتی بر سر دیگری هم نیست ، محبت خود آدمی را بزرگ می کند. کسی را دوست داری که او بسیاری چیزها و افراد دیگر را بر تو ارجح تر می داند، و این را با تمام احساست درک میکنی، خوب بدارد ... تو ادامه بده به دوست داشتنت ،‌ اجازه نده احساسی ، رنگهای زیبای اطرافت را به بی رنگی تبدیل کند، اجازه نده آن احساس یاس های زیبا را برایت به  مشتی کاه تبدیل کند.  و نم باران برایت خیسی چندش آوری گردد.  آدمها غرق شده اند در ضعف هایشان، قدرتهایشان، خودخواهی هایشان، نگاه های سطحی هایشان  به زندگی ، غرق شده اند در خودشان، خط کش گذاشته اند بر دوست داشتن هایشان، تفکیک کرده اند آدمها را  که این را بیشتر باید دوست بدارم آن یکی را کمتر و  آن دیگری را که هیچ ، و معیارشان برای خودشان منطقی ست، ... و ما هم جزو همین آدمها هستیم، من هم شاید جزو همین آدمها هستم. خط کش می گذارم برای دوست داشتن هایم؟  دنبال دلیل و منفعتی هستم برای آدمهایی که قرار است دوستشان داشته باشم؟  کلکسیونی از آدمهای کوچک و بزرگ را دور خودم جمع می کنم تا به خودم ودیگران ثابت کنم  محبوبیتم را ؟!  هر کاری میکنم که مورد تمجید قرار بگیرم ، حتی اگر پوچ باشد و تهی ؟!  چه میکنم با خودم و زندگی ام؟‌!!   من آیا  در این سفر زندگی سرگرم  بخشیدن به خودم هستم  یا به زندگی؟   لبخندی که می زنم به دیگری تا کجای وجودم از گرمای این لبخند موج می زند؟   قلبم تا کجا برای دوست داشتن هایم  می لرزد؟ چقدر می لرزد؟    

خوردن و خوابیدن و عبور از روزها و شبها کار چهارپایان هم هست و تنها تفاوت ما با  آنها  در لرزیدن دلهایمان است و  اشکهای دلتنگی هایمان و آه های اندوه های بی پایان عاشقی هایمان.  

 

راستی تا به حال به گلبرگهای یاس رازقی سجده کرده اید؟   تا به حال چند بار باران مست و مدهوشتان کرده است؟  چقدر با تماشای رقص ریز برگهای درختان در یک سکوت تابستانی به وجد آمده اید؟  چند بار زیر بارش باران زار زار گریستید ؟  چند بار با یک کلاغ  نشسته بر بلندترین شاخه ی درخت کاج درد دل کرده اید؟  چند بار عطر یک رز زرد زیبا شما را از زمین کنده است؟  چند بار برگهای زنده ی گیاهان را نوازش کرده اید؟  چندر بار سکوت یک قبرستان شما را به ماوراء  برده است ؟ به دنیای دیگر؟ به جایی به نام هستی ؟  چند بار عاشقانه نفس کشیده اید؟ چقدر ؟ چند بار؟ ...

 

وقتی دلتنگ کسی هستی ، بسیار شادمان باش. زیرا  این یعنی که انسانی.  وقتی اشکی بر گونه هایت می لغزد از بی مهری معشوق، آن قطره ی زلال جاری شده از قلبت متبرک است. متبرک شده ی عشق هایت.  و این قطرات متبرک روحت را می شوید و جلا می دهد.  دلت نگیرد از نامهربانی ها،  تا نامهربانی نباشد،‌ دقایق سرشار از مهربانی ها زیباترین خاطره ها نمی شوند.  تا سردی نباشد،  گرمای یک لحظه  و اتفاقی لمس دست معشوق شعله ورت نمی کند.  و خوبی زندگی  این است که اگر شادی ها ماندگار نیست ، اندوه هایش هم می گذرد ... 

 

 

بابت مهربانی هایتان باز هم ممنونم ، بی نهایت ممنونم. دوستان خاموش عزیزم پیامهایتان را با دقت و علاقه خواندم. گاهی وقتها در این دنیای بی در و پیکر ما آدمها چقدر به هم نزدیکیم !‌و این اتفاق شگفت انگیز و ارزشمندی ست ...   

 

من گاهی تاریخ تولد نزدیکترین هایم را در خم و پیچ مشغله های بی ارزش زندگی گم میکنم و نمی دانید برای آدم فراموشکاری مثل من  چقدر دلنشین است که کسانی را داشته باشیم که روز میلادمان آنقدر برایشان مهم باشد که هیچ وقت در هیچ پیچ و خمی فراموش نکنند.  

 

واژه هایم بسیار حقیر تر از احساس قلبی من میباشند.  با این واژه های حقیر می خواهم بگویم کسانی را که دوستم دارند دوستشان دارم ، نه به این خاطر که دوستم دارند، به این دلیل که کمکم می کنند تا به سوی انسانیت گام های مصمم تری بردارم . زیرا که دنیا هنوز قشنگ است ...

 

 

وقتی پای دستهای نگاهت  

در میان باشد  

خدا مهربان می شود  

مرا از بر میکند  

دیگر یادش نمی رود ... 

 

«عباس معروفی»

 

 

نظرات 71 + ارسال نظر
پیمان دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 10:51 http://music-blog.ir

گاهی سکوت بی احترامی ست، ارج ننهادن به خوبی هاست .

با این تیکه خیلی حال کردم

ممنون

پرنیان دل آرام دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 11:39

بودن ِت هنوز مثل باروونه

تازه و خنک و ناز و آرومه


سلام پرنیان عزیز

خوشحالم که برگشتید - خوشحالیم بخاطر اینه که دیگه مثله این مدت نمیام با این حس بخونمت که دیگه قرار نیست اینجا نوشته ی تازه ای بخونم
خوشحالم که نوشته های دوستی رو می خونم که همیشه نگاهش به آدما به طبیعت به آسمون به هر اتفاقی یه جور خاصه
یه جوری که خیلی از آدما فراموش کردن اینطور باید بود
و من برای بودن الانتون و نوشته های همیشه سرشار از عشق تون ممنونم

عشقمی ...

پرنیان دل آرام دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 11:50

جهان از چشم تو نخواهد افتاد



مادامی که از چشم های خودت نیفتاده باشی ..

پرنیان دل آرام دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 11:50

بیا فشرده تر از خوشه های انگورت / بغل بگیر مرا با تمام منظورت!
بغل بگیر چنان که صدای امواجم / رسد به گوش اهالی ساحل دورت
مرا حساب کن از آن هزارها ماهی / که حاضرند بمیرند در دل تورت
تو آن درخت اناری که می مکد هر روز / زساقـه شهد سلیمانی تو را مورت
تو شاهزاده ای از پارس – نامت ایراندخت- / و من نواده ای از تیرگان شاپورت
بگو پیاله بیارد طبق طبق خیام / به پاس خنده ی عطاری نشابورت
برهنه می شوم و رو به قبله ات بی جان / بیاورد اگر عطار سدر و کافورت
تو اسب سرکش عشقی و دوست دارم من / علف شوم به تمنای سبز آخورت!
به قطره ای که مکیده ست از تنت ای گل / عسل شده ست سراپا تمام زنبورت
به یاد خاطره هامان دوباره برپا کن / بساط بوسه و لبخند و مجلس سورت
عنان روسـری ات را به دست باد بده / بپاش روی من از نغمه های پرشورت
میان خلوت آغوش مـن توقف کن / که بوسه ای بنشانم به گیسوی بورت...
که کرده است در این قحطسالی گنجشک / به قتل فاجـعه آمیز بوسه مجبورت
چنان مباش که فردا مورخان جهان / گهی سزار بخوانند و گاه تیمورت
شده ست چنگ من –ای ماه- از قفس سرشار / ببین چه آمده بر این پلنگ مغرورت!

(محمد رضا حسینی مود)

رها دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 11:53

سلام عزیزم ....خوشحالم که این باغ دوباره شکوفا شده و بوی خوش ان به مشام میرسه ....همیشه باش و همیشه شاد و عاشق باش .....

شادی دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 12:55

سلام پرنیانم
خوشحالم که برگشتی
خوشحالم بابت برگشتن یه عاشقی که هوایش پر است از شمیم بهشتی او

معصومه دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 13:50

ای جانم:)

معصومه دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 13:56

هوم؟

چی شده ؟ کجا بیام معصومه جان؟

آفتاب دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 19:22

خون به جیگرمون کردی

♡ ♡ ♡

h@m!d دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 21:59 http://lakhte-rooh.blogfa.com/

مثل همیشه با اومدنتون و احساس نوشته هاتون یه نسیم مطبوع اردیبهشتی وزید به دلهامون:) برای من که زندگی رو فقط ورق میزنم لای این شعر و فلان رمان و فلان صفحه ، بودن توی این باغ نعمت بزرگیه.. حرفم ناامیدانه نیست شرایطم هم اینجوری نمیمونه به امید خدا.. بلاخره این بال پریدن به من هم داده میشه..
امیدوارم همیشه بنویسید که فراموش نکنیم هنوز هم هستن آدمهایی که رسم دوس داشتن و عاشقی بلدن.. که اگه دنیا و آدمهاش بردنمون به سمت ناکجا ، دیدن و خوندن اینجا یادمون بیاره خیلی چیزها رو..

♡♡♡

ایرج میرزا سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 03:28

3



معلومه روزه برده تو رو

پژمان سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 09:03 http://www.silentcompanion.blogfa.com


سلام.میدونستم میاین.
میدونستم. میدونین چرا؟
چون عشق خاصیت شماست.
خوش اومدین پرنیان عزیز.

نوشته های پراکنده سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 10:31 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
حال و احوال؟
به به
چه خبر خوبی
امیدوارم دیگه خیال ننوشتن نداشته باشی

لیلا سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 11:51

سلام
سلامی به طراوت وتبسم هور آسمانی
به شما دوست خوش کلام ومهرپیشۀ جاودانی
قشنگترین جملات را در همین کلامت یافتم
خدای توانا را شکر که باز از احساس پاکتان نوشیدیم و محظوظ و مستفیض کلام شیرینتان می باشیم

واژگان واژگونت در ژرفای نگاهم اثر می کند
رقص خطوطت زیباست
رفتار را در نوشتارت دریافته ام
بالهایت برفراز است و نگاهت ژرف دوست من
همین که هستی همه ی دنیاست
بنویس
تا خوشید از نوک مدادت
طلوع کند



در حروف الفبای فارسی من حروف «ژ» و «ش» را دوست دارم . و این قطعه ی زیبا پر بود از حرف «ژ» و کمی هم «ش» ...

لیلا سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 11:54

چند صباحی مهمان باغت بوده ام
با ترنم با بهارانت بوده ام
صبح و شام یا سحرگاهان،
شوق پرواز به آسمانت بوده ام

لیلا سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 11:56

یارب که زمانه دلنوازت باشد
ایام همیشه کار سازت باشد
رخش تو سپهر و زین رخش تو هلال
خورشید به جای طبل بازت باشد

لیلا سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 12:56

صد غنچه گل نرگس زیبا به شما
صد رایحه عطر فریبا به شما
در پاسخ آن کامنت زیبای شما
صد دسته گل نسترن از ما به شما

رضا سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 19:54

اینک فقط در رویاست
که می شود بوسه بر دستان تو زد
من سخن می گویم،کار می کنم
همانم که بودم،سیگار می کشم،هراس می ورزم
و چگونه این شب ها را دوام می آورم؟!
[جوزپه انگارتی/ترجمه:احمد پوری]

♡♡♡

معصومه سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 22:04

پس چرانیومدی:(

ای جان دلم ....

قربونت برم مهربون . آخه تو چقدر ماهی ....



.....

لبخند زدی و آسمان آبی شد      شبهای قشنگ تیر مهتابی شد                  
پروانه پس از تولد زیبایت                  تا آخر عمر غرف بیتابی شد

♡♡♡

معصومه سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 23:15

بلهـــــ :)
چطور شده؟

خیلی مهربون و با احساسی

ایرج میرزا چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 04:21

7-1

ایرج میرزا چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 04:22

ببخشید . اشتباه شد. اصلاح میکنم

2

پریناز چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 09:39 http://www.nforgotten.blogfa.com/

نوشته هایی از جنس حریر داری. به دیدن من هم بیا.

از یاد رفته چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 12:49 http://www.Nforgotten.blogfa.com

… ……… … … … $ ★
$… … …… … .$… $
$$… … … … $… … $
$$$… … … $ … … …$
$$$$… … $ … … … …$
$$$$$… $ … … … … …$ ★
$$$$$$$$$$$$$$$……… $…$…$…$… $ ★
$$$$$$$$$$$$$$ … … … … …… … $
$$$$$$$$$$$$$… … …… … ………$
$$$$$$$$$$$$… … … … ……… $
$$$$$$$$$$$… … … … … …$
$$$$$$$$$$… … … …… …$ ★ از حضور گرمتون واقعا تشکر میکنم خوشحالم کردید
$$$$$$$$$$$… … … … … .$
$$$$$$$$$$$$… … … …… … $
$$$$$$$$$$$$$……… … …… … $
$$$$$$$$$$$$$$ … … … … … … $
$$$$$$$$$$$$$$$………$…$…$…$…$ ★
$$$$$…$… … … … … $ ★
$$$$… …$… … … … $
$$$… … …$… … … $
$$… … … …$… … $
$… … … … …$… $
… … …… … … $ ★

آفتاب چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 17:50

سلام ..


برای تولدت یه مطلب جدید بذار که نبودنت رو جبران کنه .. 20تیر منتظریم

بیتا چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 20:12

سلام پرنیان جون! خیلی خوشحالم برگشتی، خیلی.... خیلی..... ممنون از لطف و مهربونیت عزیزم!

معصومه چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 21:05

بااین میشه 3 تا...یکیش همین ک لینک کردی گله
اون یکی هم ...اولش متن مینوشتم...ولی الان همه رو حذف کردم وعکس ذخیره میذارم
همه ی پستهای وب روخوندی؟:)

معصومه پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 00:03

سکوت سکوت سکوت
باشه

ببخشید عزیزم. من جوابت را نوشته بودم ولی نمی دونم چرا ثبت نشده، الان متوجه شدم، آره خوندم همش رو

باران پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 11:43

سکوت البته گاهی اوقات چیز خوبی است اما
نوشتن همیشه خوب است!
و وقتی مینویسی
با عشق
با مهر
با صداقت
وقتی مینویسی و میدانی که عشق مرز ندارد
جاریست تا ابدیت
بودن
یعنی سرودن..
و شاعر بودن حال خوبی دارد
در دنیایی که شعر و شور و شعور
قربانی پول و زور و دروغ می شوند
شاعر بودن
یعنی
خدا هنوز در دل انسانها پیداست ..
.
.
به قول حضرت گنجشکماهی عزیز:
باید گذر کنی کمی از روزمرگی ..
.
.
سلاااااااااااااااااام قربان!
خوشحالیم از این رجعت مبارک
و البته
یک تبریک خانوادگی 3 نفره:
تولد
تولد
تولدتون
مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک...

.
.
چقدر خوب موندین ماشالله در سن 70 سالگی!!!




پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 23:23

دوستت دارم_ خودت هم خوب میدانی چقدر
تشنه ام! خاک کویرم! آه... بارانی چقدر

اخم کن! تا آسمانم را سراسر شب کنی
تا که میخندی شبیه ماه تابانی چقدر

تا که می آیی جهانم گرم و روشن میشود
مثل خورشید پس از ابر زمستانی چقدر

پیش من بنشین و بند روسری را باز کن
وای! می آید به موهایت پریشانی چقدر

بی قرار بی قرار بی قرارم میکنی
خوب روی خوب روی خوب رویانی چقدر

..

اردشیر معتمدی


تولدت مبارک عزیز دوست داشتنی من
چقدر با بودنتون به زندگیم به نگاهم به لحظه هام رنگای قشنگ پاشیدید

همیشه هاتون رنگی
لبخنده هاتون از سر عشق



مرسی ...

h@m!d جمعه 20 تیر 1393 ساعت 00:12 http://tahmande-man.blogfa.com/

ظاهرا توی همین پست باید تبریک بگیم..

صمیمانه تبریک میگم تولدتونو.. امیدوارم همیشه دلتون گرمه عشق و محبت باشه و لحظه هاتون پر از شادی..:دسته گل

تولد سال قبل از خدا خواستم که همه ی دوستانی که اون روز حضور داشتن ، تولد امسال هم باشن و از اون جمع کسی کم نشه.. فعلا که زوده ولی منتظرم ببینم تا چند روز آینده کیا میان و کیا نیستن دیگه.. پیشاپیش میگم جای همشون سبز..

مرسی

ایرج میرزا جمعه 20 تیر 1393 ساعت 04:37

یوهوووووووووووو
سلاااااااااااااامممم
پرنیان ناقلا ....خوش اومدی به دنیا
ایشالا بخورتت ... یه موش خوب و زیباااا

هورااااااااااااااااااااااااااااا
تولدتتتتتتتتتتتت موووووو باااااااااااااارککککککککککککک


حیف روزه ام باطل میشه وگرنه....
ایشالا صدسال زنده باشی سایه ات بالای سر ما کفترها


وای چه شعری

مرسی

آفتاب جمعه 20 تیر 1393 ساعت 10:29

تولدت مبارک مغز بادووووم! یادت باشه پست نذاشتی

مرسی گلم

شادی شنبه 21 تیر 1393 ساعت 07:37 http://shadi1919.blogfa.com

مهربانم
یک جهان قاصدک ناز به راهت باشد
بوی گل، نذر قشنگی نگاهت باشد
و خداوند شب و روز و تمام لحظات
با همه قدرت خود پشت و پناهت باشد
تولدت مبارک

مرسی دوست همیشه و مهربانم

لیلا شنبه 21 تیر 1393 ساعت 12:02

میلادت ای عزیز تر از جـان خجسته باد!
در مقـدمت غــزل به ترنم، نشسته باد!
سنای من تولد تو مــــبارک! بروی تو
دروازه های غم به چنین روز بسته باد!

ممنونم دوست خوبم

لیلا شنبه 21 تیر 1393 ساعت 12:15

وجود زیبایت وارد به دنیا میشود
هدیه سالروزش این آوا میشود
عاشقی چون من بی پروا میشود
در شعر تولد غرق رویا میشود
اینگونه سالی دگر ازعمر تو آغاز میشود

برای این شعرهای زیبا و برای این همه محبت خیلی خیلی ممنونم

پژمان یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 08:58 http://www.silentcompanion.blogfa.com

سلام
به به مثل اینکه اینجا تولده و ما خبر نداریم...
تولدت مبارک پرنیان جان
ایشالا همیشه 25 ساله بمونی
میگم...دیگه جست و خیز 80 سالگیتو نداریا...


پیر شدیم دیگه مادر جون

مرسی

danial یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 18:04 http://khatib.be

خوشحالم که برگشتی

danial az belgique

ممنون ♡♡♡

danial دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت 03:36 http://khatib.be

زمانی که تسلیم باشی ؛ تمام هستی از تو حمایت میکند.هیچ چیز با تو مخالف نخواهد بود.زیرا تو با هیچ چیز مخالف نیستی.
خودت را بپذیر؛ هر چه که هستی.حتی اگر نقصی هم داری آن را بپذیر.تنها آن هنگام قادری دست از جنگ با خودت برداری و آسوده باشی.
زندگی یعنی آموختن صلح. صلح با دیگران نه .با خودت.
عشق یک تجربه هست ولی زبان بسیار مکاراست. پس مراقب زبانت باش.
سکوت را بر خودت تحمیل نکن.هیچ چیز را بر خودت تحمیل نکن.شادی کن ؛ آواز بخوان.بگذار ذهنت خسته شود.آنگاه رفته رفته لحظات کوچکی از سکوت و آرامش واردت میشود.
توانایی عشق ورزیدن ؛ بزرگترین هنر جهان است.
اگر بتوانی دیگری را همانطور که هست ؛ بپذیری و هنوز عاشقش باشی ؛ عشق تو واقعی است.
وقتی با عشق به دیگری بنگری ؛ او والا میگردد و منحصر به فرد.
هر گاه عاشق باشی احساس عجز کامل میکنی.درد عشق هم همین است.زیرا تو میخواهی هر کاری را برای معشوقت انجام دهی اما میفهمی که کاری از دستت بر نمی آید.اما عشق یعنی همین که تمام فکرت ؛ خدمت به دیگری باشد حتی اگر از عهده ات بر نیاید.
تو نمیتوانی انسانی را تصاحب کنی.زیرا او یک شخص است.تصاحب فقط با اشیاء ممکن است.اگر هنوز به دنبال تصاحبی ؛ عشق تو شهوت است.
اگر نتوانی با معشوقت ساکت بمانی ؛ بدان که هنوز عاشق نشده ای.
تنها راه کسب عشق ؛ از طریق همین عشق میسر میشود.هر چه بیشتر ایثار کنی ؛ بیشتر میگیری.
والاترین انسان کسی هست که با عزمی شکست ناپذیر ؛ انتخاب کند.
هر موجودی ؛ یک سرود الهی است.بی همتا ؛منحصر به فرد؛ تکرار نشدنی و غیر قابل مقایسه.
اگر بتوانی تماما و یک دل عشق بورزی ؛ از عمق دلت ؛ زندگی تو سرشار از شادی و احساس میشود.نه تنها برای خودت بلکه برای دیگران هم .اصلا تو برای دنیا برکت و نشاط خواهی شد.
اگر عشقی احساس نمیکنی ؛ تظاهر نکن.سعی نکن نمایش بدهی که عاشقی.حتی اگر خشمگینی بگو که خشمگین هستی و باش.ولی حقیقی باش.
زندگی یک مسابقه و رقابت نیست .پس دلیلی هم برای مقایسه خودت با دیگران وجود ندارد.
هیچکس نمیتواند تو را تغییر دهد.تنها خودت قادر به تغییر خودت هستی.
اصیل بودن و واقعی بودن نهایت زیبایی است.
اصیل بودن یعنی واقعی بودن.خنده هایت ؛ گریه هایت ؛ نفرتت و عشقت و همه زندگیت باید واقعی باشد تا اصیل باشی.
آنان که طمع کارند ؛ برای پر کردن احساس تهی بودنشان بارها و وزنه ها را با خود حمل میکنند

بسیار عالی بود.

خیلی ممنون واقعا عمیق و پرمعنا و حقیقی بود.

بخصوص جمله ی اول .

خلیل دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت 20:16 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

خوشحالم که باز نوشتید.

ممنونم

میله بدون پرچم سه‌شنبه 24 تیر 1393 ساعت 16:49

سلام
دلت بی گیر
دلت فراخ

مرسی ا

معصومه سه‌شنبه 24 تیر 1393 ساعت 18:48

خوبی؟

ممنون خوبم معصومه جان

معصومه سه‌شنبه 24 تیر 1393 ساعت 20:04

ویس کجاست؟

خونشون

معصومه جمعه 27 تیر 1393 ساعت 02:12

چقدر دلم تنگه...دلم تنگه برای ی آدم مهربون:اشک

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست ...

ترانه بهاری جمعه 27 تیر 1393 ساعت 19:13 http://taraneh-bahar.mihanblog.com

سبز آبی کبود من!
چشم‌های تو، معنای تمام جمله‌های ناتمامی ست که عاشقان جهان ، دستپاچه در لحظه‌ی دیدار فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند.. (عباس معروفی)

سلام بانو
میدونم خیلی از تولدتون گذشته ولی ...
ماهی رو هر وقت از آب بگیری ... لیزه !!!

عکستون عالی بود ! حس پرواز بهم دست داد ! چیزی که تا حالا فقط توی خواب نصیبم شده !!!

راستی
توی این لحظه های ناب دعا یادتون نره

ممنونم ازت دوست عزیزم. اگر لایق باشم حتما

asmani شنبه 28 تیر 1393 ساعت 15:26 http://asmani1111.blogsky.com/

شاید دیر آمدن هایت آزمون سخت صبوری ست ..
خیالت راحت ! دل من سخت صبور است ..
تنها دلواپسی های گاه و بی گاه راحتش نمی گذارند ..
تو قول بده همیشه حالت خوب باشد
من هم شکیبایی دلم را به تو قول می دهم ..
قول عاشقانه نه مردانه ..
__________________________________
وقتی پست قبل را مبنی بر نیامدنت خواندم تمام توان وفکرم را جمع کردم تا برایت از نرفتن بنویسم اما وقتی متنم را دوباره خوانی کردم دیدم اگر بخوانی آن را ،حتم دارم عزم رفتنت بیشتر خواهد شد و با خود میگویی گرفتار عجب دیوانگانی شده ام نوشته در ذهنم به یادگار ماند و با خود گفتم باغبانی که مهر گل و بوی خاک باغش در دل و یادش باشد این باغ را بی آب و تیمار رها نمیکند خوشحالم فتح باغ باغبانش هر چند دیر به دیر اما می آید . موفق باشی

بدون شک دوباره نوشتنم دلیلش شماها بودین و لطف ها و مهربانی هایتان

گاهی آدم با خودش هم حس غریبی می کند از بس که دنیا غریب شده است.

ممنونم به خاطر تمام چیزهایی که نوشتی ولی حذفش کردی و به خاطر همه ی اینها،

شادی دوشنبه 30 تیر 1393 ساعت 11:18 http://shadi1919.blogfa.com

ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺩﻭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻧﯽ :
ﺷﻨﺒﻪ : ﺟﻤﻌﻪ ! ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ؟
ﺟﻤﻌﻪ : ﻧﻪ ﺷﻨﺒﻪ ! ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ؛ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ !!!



بالاخره جمعه کیه ؟ چهارشنبه کجاست ؟ تکلیف یک شنبه چی می شه پس ؟

مهرناز دوشنبه 30 تیر 1393 ساعت 15:08

اینجا روح آدم دچار آرامش است ... بمانید لطفا!

ممنونم دوست مهربان

گیلداد چهارشنبه 1 مرداد 1393 ساعت 02:46

بهترین درودها و سپاس و تحسین بلند بالای مرا از یک شب گرم جنوب المان بپذیرید.. که با امدن به مهمانی صفای فتح باغ دلنوشته ای شما دوست صاحب قلم و فرهیخته ... خیلی از زیارت حضور مجدد شما پرنیان با مرام و صاحب کمال خوشحال شدم.. . می دانم ذوست نا دیده مهربان.. انسانها ی حساس و متفکری چون شما بیشتر از دیگران دستخوش تاثیر گذاری کاستی ها و حتی بوجود اورندگان عامدانه این هویت ستیزی .. می شوید... و برای نسل جوان امروز بهمین خاطر این ارتباط و علاقه مندی و تاثیر پذیری وجود دارد...با این شخصیت این روزهها کمیاب و کیمیای منحصر بفردتان.. که پس از سالهای سال اموزش تربیت فرهنگی متضاد با روحیات خود وخانواده.. در ان خلایی که بقول شاملوی بزرگ و پرکار .. درخلایی که نه خدا بود و نه اتش نگاه تو را به دعایی نومید وار طلب کرده بودم... این نگاه دیگر شما ست که دریچه های روشنی مفهوم و استباط دیگری از عشق را همچون سینما پارادیز با کمک اینه ای از اتاقک نمایش فیلم بر دیوار مرکزی شهر می تاباند... وقتی که برای نسلی سردرگم مغشوش شده ذهنیتی از اولویت های جنسی برتری طلبی زن و مرد .. که سالهاست ادبیات و شعر ما را در حیطه دایره ای از رسیدن دوباره به نقطه اغاز اتهام بی وفایی از جانب مردان شاعر و زنان شاعره ای در اتهام به مقصر بودن مردها در خواهش از هرچمن گلی بچین و برو.. با رعایت تعادل و و لازم وملزوم بودن نیار و احتیاج مبرم این اتفاق بی معنی بودن روز روز زن بدون انعکاس حضور برجسته و تاثیر گذار مردان بر زندگی شان و اشکارا نمودن درد و رنج زایمان برای ارزش حضور زنان در پایداری و مثمر ثمر بودن انان در راهکارهای بهتر زندگی و تامین و پشتیبانی خانواده و عشق شان به سختی های روزگار غم نان مردان... یک رهرو جوان و جویای حقیقت زندگی را دلگرم می کنید.. نسبت به با ارزش بودن هویت جنسی زنانه و یا مردانه شان.. و این حس اعتماد به نفس را و انگیزه های ناشی از این وابستگی متقابل را در دلنوشه های تان بسیار عزیز و منغتم می شمارم و برای این حضور دوباره تان کلاه از سر برمی دارم و با احترام تعظیم می نمایم.. و دلیل امدن امشبم به سر زدن به صفحه تان.. بهترین دلیل ناخوداگاه این نقل قول از شماست.. صمیمانه از این راه دور غربت خانگی ام.. برای شما پرنیان بانوی خوش طبع و نیک اندیش زیباترین باور امید به فرداهایی که از گردنه های صعب العبور برای اجر صبری که در کلبه احزان خویش داشته ایم.. وقتی رد پای مهربانیت را ،
در قلب کسی باقی بگذاری
همیشه بیشتر از حاضرین ،
حاضر خواهی بود .
حتی اگر غایب باشی ... !

امین اینچنین باد....درود خدا برشما که رنگ مهربانی را همچون درختان میوه خوب می شناسید.. ...

ممنونم از لطف و محبت شما. من قدر تمام این محبت ها را می دانم و خوشحالم و خیلی خوشحالم که در این روزگار سخت و سرد ابعاد مکان و زمان و جنسیت و موقعیت مانعی برای وجود و حضور و ظهور دوستی ها نیست و هنوز مهربانی را فراموش نکرده ایم و هنوز یکدیگر را فراموش نکرده ایم.

همین قدر که قلبهایی می تپد این طرف و آن طرف دنیا که با تپش هایش هوای دوستی و مهربانی را عطرآگین می کند یعنی زندگی خیلی زیباست.

باز هم ممنونم .

h@m!d چهارشنبه 1 مرداد 1393 ساعت 23:16 http://tahmande-man.blogfa.com/

ای سراپا همه خوبیــــ..
جای مهتاب
به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو
به جای همه گل ها تو بخند..

ف.مشیری


ظاهرا از پست جدید خبری نیست که عرض ادبی کنیم.. پس این شعر باشد بهانه ای..:گل

سلام
ممنونم. خیلی لطف کردی، ببخشید مرا بابت کم بودنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد