فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

تو خوب ترین اتفاق ممکنی ، وقتی که اول صبح در دلم می افتی !

ساعت  دوازده شب  کولر خاموش،  چراغها خاموش ، کتری برقی خاموش ، در ورودی برای آخرین بار چک شد که قفل باشد ... مسواک آخر شب و بعد هم  چشمها بسته برای خواب .  

داشت خوابم می برد که یک  عطر قهوه ی ملایم از صورتم عبور کرد و از جا پریدم ،  یک دفعه یادم آمد قهوه جوش هنوز توی برق بود و روشن! فراموش کرده بودم خاموش کنم  و اگر تا صبح ادامه پیدا می کرد  خدا می داند چه اتفاقی می افتاد . شاید هم اتفاقی نمی افتاد و صبح باز هم من متوجه نمی شدم که هنوز روشن مانده و تا عصر که هیچ کس خانه نبود قطعا" اتفاقی می افتاد.   

عطر قهوه  ای که از کنار صورتم  لحظه ای  عبور کرد چه بود؟  فاصله ی من  تا  قهوه جوش داخل آشپزخانه فاصله ی کمی نبود و  این عطر فقط برای لحظه ای ماند و رفت .    

نشانه ای بود از سوی خداوند!  نشانه هایی که همیشه هست و  بسیاری از اوقات ما  از  کنارش به سادگی عبور می کنیم . نمی بینیم ، نمی شنویم و لمس نمی کنیم . 

 نشانه هایی که  خیلی ظریف اند ، گاهی نامحسوس ، گاهی نامربوط ، یک وقتهایی باور نکردنی ... اما خدا گاهی  به واسطه ای  پیامهایش را می فرستد.  

عطر قهوه نمونه ی کوچکی بود از نشانه های زیاد .  ماوراء این دنیای خاکی و زمینی  و محدود ، دنیائی وجود دارد در ملکوت ، که ما نه قادر به دیدن آن هستیم و نه قادر به شنیدن  صداهای  آن.  فقط یک حس قوی می خواهد برای درک  آن . وقتی دلشوره هایت را می سپاری به او و توکل می کنی به او ،  آرام آرام همه چیز در مسیر درست پیش خواهد رفت .  گاهی مواقع مقدرات را نمی شود کاری کرد، هست و باید اتفاق بیفتد.   اما ما باز هم  یک راه ارتباطی بین ماست و  خالق بزرگ ، راه ارتباطی باید باز باشد .  و این راه  حتی می تواند مسیر مقدرات را تغییر دهد.

 احساس عمیق عاشقانه ام  امروز صبح به خداوند و  اشکی  که از روی گونه ام از عشق غلطید مرا واداشت به نوشتن. 

 

  کسانی هستند که با  حضور خود و دوست داشتن شان می رسیم به عشق خدا .   ممنون برای این بودن ها  و  آسمانی شدن  زندگی  زمینی.  هر کس هم که دور بود و دور شد و قلبی را شکست و احساسی را  لگد مال کرد و  لحظاتی بین ما و عطوفت و مهربانی و بخشش هایمان فاصله انداخت ، همان دور بماند که فاصله اش با ما ، ما را به مهربانی هایمان نزدیک تر خواهد کرد .   

 

تو خوب ترین  

اتفاق ممکنی  

وقتی که اول صبح  

در دلم می افتی !