فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

زنان


تماشای عکس های قدیمی یکی از سرگرمی های منه. ولی دیدن عکسهای زنان قاجار  لطف خودش رو داره. این که چرا اینها  فاقد زیبایی و ظرافت زنانه بوده اند و چرا همه اینقدر چاق؟! البته خانم ها بعد از بدنیا آوردن فرزند اندامشون ممکنه تغییر فرم بده ولی دخترهای جوان و کم سن و سال قاجار هم همه چاق بودند. در یک جایی خوندم در آن زمان مردها زنان چاق را دوست داشتند وچاقی نشانه ی ثروتمندی بوده. راستش را بخواین ، هر وقت این عکسها را نگاه می کنم خدا رو شکر می کنم که یک زن قاجار نبودم!   فکر می کنم سال 83 بود  در روزنامه ی همشهری مطلبی رو خوندم که خیلی برام جالب بود . گشتم و پیدا کردم ، شاید خونده باشید:
یک نامه عاشقانه به همراه یک سکه تاریخی در لباس یکی از زنان قاجاری که در اولین جشنواره تجسمی سنتی (ایرانیان، آیینه داران میراث کهن) به نمایش گذاشته شده بود کشف شد.این نامه در یک کاغذ کوچک است که با جوهر آبی رنگ نوشته شده است و هیچ تاریخی ندارد. نامه کلا در 7 خط است و 2 بیت شعر نیز در آن نوشته شده است. زمانی که مسئول امور هنری نگارخانه سعد آباد قصد داشت لباسی را که متعلق به دوره قاجار بود به یک مشتری نشان دهد، متوجه وجود یک نامه و سکه در جیب لباس شد. در این نامه که هفت خط دست نوشته آمده است :بنویس دلا به یار کاغذ بفرست به آن نگار کاغذ نه سیم و نه زر نیاز داری پس گلپرخانم تو به جهان چکار داری؟ پس از این دو بیت مرد عاشق نوشته است: حاجی همه چیز دارد، حاجی متموله است، حاجی تو را دوست دارد، تو حاجی را دوست می‌داری؟ حاجی ملک دارد، کاروانسرا دارد، حاجی باغ دارد، حاجی خوشگل است، 36دندان پهلوی همدیگر دارد. تمام جا به جا است. وقت آب خوردن گلویش معلوم است. اگر به حاجی مایلی آن وقت مادر منوچهر را طلاق می‌دهم. این مرد در پشت نامه عاشقانه‌اش برای گلپر نوشته است: خدمت حضور محترم علیه عالیه خانم گلپر.در قسمتی دیگر از این نامه حاجی از گلپر به دلیل بی‌وفایی‌اش گله کرده و نوشته است: فدایت شوم آن کاغذی که قبلا فرستاده بودم چرا جواب ندادی؟

خوب اگه گلپر خانوم این شکلی بوده ، پس حاج آقای خوشگل با سی و شش دندون بهتر بود اصلا" از طلاق دادن مادر منوچهر منصرف می شد!  البته خدا می دونه مادر منوچهر  چه شکلی بوده!  و البته خدا می دونه حاج آقا خودش چی بوده!  من هر چه فکر کردم نتونستم بفهمم معلوم بودن گلو در هنگام آب خوردن چه  مزیتی می تونه داشته باشه؟  اصلا" چطوری ممکنه موقع آب خوردن گلو معلوم باشه ؟  جل الخالق !!! 

به قول یک نفر :  خدایا ممنون که ما رو اون موقع نیافردی !

نظرات 49 + ارسال نظر
آفتاب جمعه 12 مهر 1392 ساعت 09:49

خدایا از این تیپ زنان نصیب مردان امروزی بگردان ..

آمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین !



یعنی عاشقتم!

آفتاب جمعه 12 مهر 1392 ساعت 09:56 http://aftab54.blogfa.com/

سلام عزیزم ..

اگر مردان دوران قاجار می اومدن تو این دوره و خانمهای این زمان رو می دیدند به ما می گفتند ((ضعیفه مردنی ))

تصور کن سبیل این خانومه رو چه ابهتی بهش داده !

یه نگاه چپ به شوهرش می کرده تموم بوده .. احتمالا مادر منوچهر این شکلی نبوده وگرنه عاشق گلپر خانوم نمی شده ..

اینا باید برن تو مسابقه دختران زیبا شرکت کنند و تو شبکه فشیون ثبت نام کنند ، ( جون خودم نفر اول می شن از زیبایی !)

همون سبیله کافیه برای مسابقه بردن .



جریان این سبیل ها رو نمی دونستم! خوب شد گفتی. همیشه فکر میکردم خوب چرا ؟؟؟

پس مربوط می شه به ابهت و جذبه !
یک روز با یکی از دوستهام نشستیم مجموعه ای از عکسهاشون رو توی نت نگاه کردیم . من اونقدر خندیدم که دل درد گرفته بودم و اشکهام جاری شدند. مخصوصا" فیکورهاشون خیلی بامزه بود .
الان اگه یکی از نواده های قاجار گذرش از اینجا رد بشه یه چیزی به من میگه .

ویس جمعه 12 مهر 1392 ساعت 11:58

معیار زیبا دیدن در هر دوره متفاوت است .مثلاً در کتاب سینوهه ، نفر تی تی که بسیا یبا بوده همیشه خیبی مواظب بوده که یک دونه مو هم روی سرش نباشد یعنی هرچی کچل تر ، خوشگل تر
این روزها معیار لحظه ای عوض می شود و گروه گروه می روند تا خودشان را اون شکلی کنند. مثلاً آنجلینا جولی لب های کلفتی دارد و این باعث گرفتاری دخترا و زنان مد گرای ایرانی شده و برو تا آخر
اما سبیل این خانم ها خیبی عجیبه چون در فیلم های قدیمی فردینی همیشه یک بند انداز هم داشتند حالا چرا این ها این شکلی هستند الله اعلم
می گم یک بررسی کن شاید بیچاره میرزای کرمانی ناصرالدین جان را نکشته بلکه خودش ا زترس این زنان خوودکش کرده ، مخصوصاً قیافه ی جیران ، سوگلی شاه که شبیه شعبون بی مخه.

احتمالا" پرموئی هم نشان از اقتدار داشته

ولی همون جیران که خیلی هم زشت بوده ناصر الدین شاه می مرده واسش . واسه ی چشمهای آهوئیش ! تصور کن یک جفت چشم آهوئی وسط یک صورت پر از ابرو و مو و یک سالک گنده روی صورت چقدر می تونه دلبرانه باشه

خوب شاید اگه ناصرالدین شاه لبهای آنجلینا جولی رو میدید دیگه نمی رفت سر مزار جیران هی زار بزنه

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:12

ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
منم شنیده بودم ک خیلی زشتن..
خداوکیلی نذار...حالم بد شد

وا چشه ؟ به این قشنگی

ویس جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:24

راستی اینو یادم رفت بنویسم . این بابای منوچهر چقدر پررو می باشد . بی ادب !! برو به زن و بچه ی خودت برس . مردک جلف

واقعا" !

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:34

وای پرنی برو بزن زنان قاجار ببین چ حوریایی میاره

دیدم همشون رو .

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:53

واقعن...
هم زبان باهم خداروشکر

چی شد؟ نفهمیدم منظورت رو.

ایرج میرزا جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:56

سلام
تا وبلاگتو باز کردم دلم هری ریخت پایین
داری بازم از این عکسهای قشنگ مشنگ بزاری؟ یه دونه بی حجابشو بزار اونم ببینیم . داره نظرم نسبت به ازدواج تغییر میکنه . اگه توی این مایه ها تو دست و بالت داشتی یه خبر بده .

دل و دینم ببرد و طاقت و هوش
دو ابروش و دو چشم همچو آهوش

سلام
اوووه تا دلت بخواد دارم عکس هاشون رو

بابا زودتر می گفتی خوب! تازه سلیقه ات اومد دستم
یکی شبیه جیران باشه خوبه؟ با یک سالک گنده روی صورتش ولی ... ولی ... یک چشمهائی .... آهــــــــــــــــــــــــــــــــــــوئی ... از اون چشمهائی که سگ داره

ولی ندارم به غرعان! حالا یه کاریش می کنیم رفاقته دیگه

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 13:23

ک نبودیم اون دوره دیگه....
خداروشکر
وگرنه الان ب عکسای مامیخندیدن

آهان . آره
من وقتی این کامنتت رو خوندم، ترسیدم، رفتم یه دوری توی عکسهام زدم! نکنه دویست سال دیگه اسباب خنده بشم واسه ی نسلهای بعدی

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 13:31

توک ماهی عزیزمن
راستی شازده کوچولوباصدای اقای شاملوروگوش دادم...خیلی زیباست...

مرسی مهربون

شاید منم یکی از همین چاقالوهای سبیل بناگوش دررفته باشم اونوقت کلا" نظرت عوض می شه

چه خوب که گوش کردی! خیلی زیباست ... واقعا" قشنگه. خوشحالم که دوست داشتی .

ایرج میرزا جمعه 12 مهر 1392 ساعت 13:55

همین تصنیفی که استاد شجریان خونده که " افتخار دل و جان می آید ، یار بی پرده عیان می آید " شعرش از عارف قزوینی و در وصف افتخار السلطنه خواهر ناصر الدین شاهه . عارف با سه تا از خواهران ناصرالدین شاه دوست بوده .
ایرج میرزا هم شعری گفته در وصف همین آتیش پاره های قجری که هنوزم روی سنگ قبرش حک شده .
من همانم که در ایام حیات/ بی شما صرف نکردم اوقات
تا مرا روح و روان در تن بود/ شوق دیدار شما در من بود
بعد چون رخت ز دنیا بستم/ باز در راه شما بنشستم
گرچه امروز به خاکم ماواست/ چشم من باز به دنبال شماست

حالا بگو ببینم برای دخترای امروزی کسی به این قشنگی شعر گفته ؟
خداییش نزنید تو سر مال . خانوم به این قشنگی
فقط طفلکها میز توالت نداشتن بنده های خدا
جیران رو بی خیال . انیس الدوله رو دریاب

نــــه !
نخیرهم! ایرج میرزا مخاطبش در شعر اینها بوده :
ای نکویان که در این دنیایید
یا از این بعد به دنیا آیید

بله
بدبخت ایرج میرزای مرحوم الان زیر گور داره استخوانهاش می لرزه با این کامنت تو

یعنی مشکل از نبود آینه بوده؟ ای وااای . خدا رو شکر که آینه اختراغ شد .

متاسفم که نمی تونم چیزی شبیه این رو پیدا کنم . راستش هر چی فکر کردم یه نمونه هم از این مورد توی زندگیم ندیدم! اگر هم باشه نمونه ی زیر خاکیه! خدا کنه بتونم یکیشون رو پیدا کنم.

راستی این عارف هم ... هیچی !

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 14:04

از این حرفانزن
مطمئنم ک نیستی...ادمهای مهربون چهره ی مهربون دارن
کسی ک رفتارزنانه داشته باشه مطمئنن لطیفه
نه مثل اینـــــــــــــــا

مرسی تنها جان

این طفلکی ها هم مطابق مد روز بودند. فکر می کردند الان خیلی شیک اند. یا به قول ایرج میرزا آینه و میز توالت نداشتند و لابد تمام فکر و ذکرشون این بوده که مردهاشون راضی باشند از شکل و شمایلشون. اشکال از مردان قاجار بوده اصلا" !

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 14:21

بله
--------------------------

می گم!

حمید جمعه 12 مهر 1392 ساعت 20:37

سلام
همه زنهای قاجار این شکلی نبودن و همچین صورتی مختص یه طیف خاص بوده که چون واقعا عجیبن , خیلی بیشتر از زنهای دیگه ی دوره قاجار تصویرشون بین سایتها پخش شده و متاسفانه همچین ذهنیت اشتباهی رو از زنان اون دوره بین مردم بوجود آورده .
با فرض اینکه کلیت جامعه در زمان قاجار این شکلی بودن , من هم نظرمو میگم .
اگه از لحاظ زیبایی اینقدر با مردم الان تفاوت دارن , شاید دلیلش اینه که اون زمان مثل امروز جامعه ما , دخترها اینقدر ذلیل نبودن که برای جلب توجه , مردها رو براساس "شهوت" جذب خودشون کنن .
شاید اون موقع مسابقه "بیحیایی و تن فروشی" بین دخترها و زنها وجود نداشته که تموم دغدغشون بشه زیبایی جسم.
اون موقع زنها پوششون کامل بوده و مردها , زنهای جامعه رو نمیدیدن و مقایسه ای بین زیبایی زن خودشون و فلان زنی که در فلان جا دیده بودن انجام نمیدادن , ولی الان همین مقایسه زمینه ساز خیلی مسائل شده . اصلا مسئله زیبایی جسم و ظاهر به اندازه الان مرکز توجه نبوده .اون موقع معیار "زن" بودن خیلی فرق داشته با الان .
وقتی دیشب تو facebook جمله "خدایا ممنون که ما رو اون موقع نیافردی !" رو پای یکی از همین عکسها دیدم اولین جمله ای که به ذهنم رسید این بود : "سگ این دخترهای سیبیلو شرف داره به فاحشه های ساپورت پوش زمان ما که تو فیس بوک چندین هزار لایک میخورن" .
من به شخصه خیلی بیشتر دوس دارم که زمان همینها به دنیا میومدم تا زمان حاضر که دخترهای جامعه ای که توش زندگی میکنم این وضعشونه .
ببخشید خیلی تند نوشتم , من دانشجوم و و طول روز تو دانشکده پره از دختر و پسر , شبها هم که خوابگاه هستم و تو جمع پسرها و با حرفها و تفکراتشون آشنا هستم . برخوردم با جوونهای الان خیلی زیاده و یه سری چیزها و حرفها دارم میبینم که دلم خیلی پره .
نمیدونم شاید بهتر باشه این نظر رو تایید نکنید که دوستان آزرده خاطر نشن .

سلام حمید عزیز

چرا تائید نکنم؟ این هم یک نظر و عقیده ست و قابل احترام .
ولی من با شما در کل اختلاف نظر دارم .

درمورد ساپورت پوشیدن دخترها عنوان مناسبی بکار نبردید.

من واقعا" نمی دونم این ساپورتها که می گن کدومه؟ منظور جوراب شلواری ساپورته ؟ که اینها رو مادر بزرگهای ما هم می پوشیدند . همین جوراب های کلفت استار لایت قدیم بود که الان شده ساپورت که معمولا" هم با مانتوهای بلند پوشیده می شه . آیا چیزی غیر از اینه که من ندیدم یا نمی دونم؟؟

حمید عزیز در جواب این کامنت شما خیلی نوشتم چند بار ویرایش کردم و دقیق تر نوشتم ولی بعد آخر سر تصمیم گرفتم همه را حذف کنم .
این رشته سر دراز دارد ..........

صادق(فرخ) جمعه 12 مهر 1392 ساعت 20:44 http://dariyeh.blogsky.com

سلام پرنیان عزیز
به قول دوست خوب ما ویس ، معیار زیبا بودن و زیبایی در باره ی مردم طی دوره های مختلف با هم فرق داشته است . اما باید قبول کرد که ترفندهای آرایشی در عصر حاضر خیلی از خانومها را زیباتر از آن چه هستند ، نشان میدهد . همین عکسی را که گذاشتی ، نگاه کن ... اگر کسی با زبردستی امروزیها دستی به ابروانش می برد و میک آپ جانانه ای برایش میکرد ، خیلی اوضاع بهتر میشد . مطمئنم آن زنها بوی عرق هم میدادند ... چون انواع لوازم ضد عرق در آن دوره نبوده است و خب ، چاقی هم معمولا با خود بوی تند عرق را تشدید میکند . شما اگر دقت بفرمایی می بینید که غالب این عکسها شامل زنانی است که سبیل دارند ... من نمیدانم آن خانومهای سلمانی در عهد قاجار چه غلطی میکردند ؟؟ اگر یکی از همان خانومها را از دل تاریخ زنده کنید و بکشید بیرون و بدهید دست چهره پردازان امروز ، ممکن است جنیفر لوپز تحویل بگیرید . ماجرای گلو هم مربوط به جوانی است ... مردها اغلب در جوانی ، سیب گلوی شان روی گردن پیداست و بعد به تدریج و با بالا رفتن سن ، سیب هم گم میشود . به هر حال پست جالبی بود و کمی هم انبساط خاطر به وجود آورد . اما قدیمیها می گفتند : اگه می خوای زیبایی زن رو ببینی ، اونو بعد از اینکه از حموم اومد بیرون ببین و یا صبح وقتی که از رختخواب در اومد . باور بفرمایید که این فرمول همیشه کارآیی داره و مثل فرمولهای انیشتین تا همیشه درسته
امیدوارم خانومهای عزیز از این مطالب که نوشتم نرنجند ... توجه دارید که این موضوعات در باره ی خانومهایی که واقعا زیبا هستند ، صدق نمی کنه ... چه بعد از حموم و چه بعد از بیدار شدن

سلام فرخ عزیز
اول از همه بگم : هر چه خواستم این خانم را در هیبت جنیفر لوپز تجسم کنم ، نشد که نشد! هر جوری که خواستم جورش کنم نشد

عکسهایی که مربوط به چند سال بعد همین خاندان قاجار رو که نگاه کنیم مثلا" نوه های ناصرالدین شاه متوجه می شیم چه تغییراتی کردند . مثلا" فرمانفرمایان ها و قاجار دولوها . کلا" زنها تغییر کردند لاغر شده اند و با کت و دامن در عکسها هستند. مثل مریم فیروز و بقیه .
ماجرای گلو رو هم ممنون که گفتید . من اصلا" نمی دونستم داستانش چیه ولی خوب همچین مزیتی هم نیستا!

حق با شماست وقتی می شه در باره زیبائی و یا جذابیت یک زن صحبت کرد که می خواد از تخت بلند بشه و یا تازه دوش گرفته و هیچ میک آپی نداره .
ولی زنها همشون همیشه خوشگلن چه از خواب که بیدار شدند چه بعد از دوش گرفتن که هیچ آرایشی ندارند

یه کم الکی از خودمون تعریف کنیم

حمید جمعه 12 مهر 1392 ساعت 23:41

آره همونه فقط در طرح ها و رنگهای مختلف و تزیین شده .
تا یکی دوسال پیش فکر میکردم فقط برای بچه کوچیکها میپوشن و البته فقط رنگ سفیدش رو دیده بودم ولی تو دانشگاه و بیرونش داریم میبینیم که با مانتوی خیلی خیلی کوتاه میپوشن البته اگه بشه اسمش رو مانتو گذاشت .

من رو انتخاب کلماتم خیلی حساس هستم و به اون کلمه ها اعتقاد دارم . شاید خیلی زیاده روی کرده باشم به نظرتون ولی دارم درد میکشم که الان اینقدر تند نوشتم .
نگاه من به یک فرد بدحجاب با نگاهم به یک فاحشه فرقی نداره البته یه فاحشه شرف داره به این جماعت , چرا که بیشتر اون فاحشه ها برا نون شبشون دارن اینکارو میکنن که به درست یا نادرست بودن راهشون کاری نداریم .
جفتشون دارن تن فروشی میکنن , هر دو دارن نجابت و شرف و شرم و حیاشونو هراج میکنن , گروه اول برای پول , گروه دوم برای جلب توجه و تحسین اطرافیان .فرقی با هم ندارن فقط یکی بیشتر داره میفروشه و یکی کمتر .

این بحث عامه مردم بود و چیزی که تو کلیت جامعه میبینیم . یه گروه بدحجاب هم داریم که کلا فرهنگشون فرق داره و بحثشون جداس و اصلا به این چیزها و حرفها فکر هم نمیکنن چه برسه به اینکه شاملشون بشه .

اگه وقت کردین سری به آدرس زیر بزنید , یکی از دردهایی که این روزها آزارم میده قضیه همین دانشجوهای ترم یکیه که اینجا نوشتم :
http://kojabesalamati.blogsky.com/

حمید عزیز مسئله حجاب یا همان پوشش بحث مفصلی داره نمی شه با چند خط نظری نوشت. اصلا" اینکه در این کشور حجاب اجباریه خودش یک معضله. متاسف شدم چرا جواب کامنت قبلی ات رو پاک کردم الان مجبورم یک قسمتهائی از اون رو تکرار کنم.
هیچ جای دنیا حجاب اجباری نیست حتی کشورهای مسلمانی مثل مالزی ، ترکیه ، امارات و ...
وهیج جای دنیا زنان اینقدر ناجور در انظار حاضر نمی شن ، با این آرایش های اجق وجق و لباسهائی که معمولا" به نظر دیگران قشنگ نیست. فشارهای بیش از حد باعث این اتفاقات شده . شما یک فنر را تحت فشار بذار بالاخره از یه جائی در می ره. در مورد ساپورت چیزی که نوشتی رو من خودم ندیدم توی خیابون که کسی پوشیده باشه. من اکثر مواقع با ماشین این طرف و اون طرف میرم و زیاد در خیابانها نیستم. به خاطر دزدی که زیاد شده سعی می کنم یا با ماشین خودم باشم و یا آژانس بگیرم . کمتر به مرکز شهر می رم و خریدهام و دکترها و ... همه معمولا" در منطقه ی مسکونی خودم هستند و یا اگر هم نباشد با وسایل عمومی اصولا" جائی نمی رم. برای همین زیاد مردم مختلف از قشرهای مختلف را نمی بینم. اما چند روز پیش شاید دو هفته پیش بود که با یکی از بستگانم برای انجام کاری مجبور شدم برم خیابان انقلاب . کیفم را محکم گرفته بودم از ترسم چون اگر محتویاتش را بزنند تا مدتها به شدت گرفتار میشم. ایشون به من گفت تو اگر اینجا ساعت ده شب به بعد بیای آدمها کلا" عوض می شن و تو و امثال تو جرات نخواهید کرد که اینجا قدم بزنید . منتظر بودیم تا سفارشی که دادیم آماده بشه یک ساعت مجبور بودیم قدم بزنیم . یک خانم کمی درشت به همراه یک دختر بجه و پسر بجه اش و همسرش از روبروی من می آمدند در پیاده رو ، یک دختر با همین آرایش های ناجور یک تنه به این خانم زد که رد بشه ، خانم عصبانی شد و بهش گفت چرا درست راه نمی ری؟ این دختر برخوردی کرد که من مثل مجسمه یهو خشکم زد . شروع کرد کلمات بسیار رکیک و زشت به اون زن بدبخت گفتن و رفت طرفش که بهش حمله کنه که شوهر اون خانوم بلافاصله بینشون قرار گرفت یک پسر جوانی هم همراه این دختر بود که شروع کرد توی گوشش یه چیزی گفتن و آرام کردن. من رنگم پریده بود. همراهم بهم گفت اینجوری نگاش نکن این ها آدمهای درستی نیستند و ممکنه الان بیاد سراغ تو که اینجوری داری نگاهش می کنی. گفتم باورم نمیشه یک زن بتونه اینقدر سقوط کنه. باورم نمی شه که یک زن این کلمات ناجور رو بر زبان بیاره . توی شوک بودم. همراهم گفت تو برای اینکه زیاد توی این خیابونها نیستی و این چیزها توی جامعه ی ما عادیه . باور کن تا یک ساعت توی شوک بودم و همراهم همش بهم میگفت حالت خوبه؟؟
خوب این جامعه آدمهای مختلفی داره . به همراهم گفتم ببین چه اتفاقاتی برای این دختر در طول زندگی افتاده که اینجوری سقوط کرده. چه ظلمهائی بهش شده، چقدر کتک خورده و یا چقدر مورد سو استفاده های مختلف قرار گرفته که به این روز افتاده. وگرنه روزی که بدنیا اومده یک کودک پاک و معصوم بوده مثل هزاران هزار کودک دیگه.
در مورد پوشش اینجوری نظر ندین . من معنای بد حجابی رو نمی فهمم . اصلا" این حجاب اجباری خودش عامل بوجود آمدن بد پوشی شد.
در مورد دانشجوها که گفتی ، من از جوانهای اطرافم که خودشون متولد دهه ی شصت و هفتاد هستند همیشه می شنوم که میگن دهه ی هفتادی ها خیلی بی پروا شدند و کارهای وحشتناک و عجیب و غریب می کنند . درهای مملکت بسته شد و یک ماهواره اومد که خودش باعث تخریب فرهنگ مردم شد. ای کاش مرزها باز می شدو مردم راحت می تونستد به هر جای دنیا سفر کنند و خیلی چیزهای قشنگ را از مردم قسمتهای دیگه دنیا یاد بگیرند. از جمله اینکه یک آقا زل نمی زنه به اندام و هیکل و چشمهای یک خانوم در کوچه و خیابان و یا متلک گوئی های زشت و زننده و مسخره معمولا" توی ایران اتفاق می افته و یا این که یک آقا هیچ جای دنیا به خودش اجازه نمی ده که به هر زنی که خوشش بیاد پیشنهاد دوستی بده بی مقدمه!!!
آدمها مرز دارند ، حریم دارند و متاسفانه در ایران این حریمها خیلی راحت شکسته می شه.


در مورد ساپورتها با مانتوهای خیلی خیلی کوتاه که نوشتین ، طفلکی ها ، جوانها که گم شدند میان این فشارها و بی هویتی ها و ...

ایرج میرزا شنبه 13 مهر 1392 ساعت 00:08

شما خواهر مادر ندارید ناموس مردم رو گذاشتید جلوتون دارید کالبد شکافی میکنید؟

عجب پستی گذاشتی . فکر کنم رکورد کامنتها رو بشکونه
حالا یه سوال . این حاجی چند تا دندون داشت؟ گودزیلا بوده مگه؟
یه نظریه در مورد گلو هست که فکر کنم از نظریه فرخ خان معتبر تر باشه . فقط یه ایراد داره اونم اینه که این نظریه مربوط به خانومهاست . قدیمی ها می گفتند زن باید خوشگل باشه سفید و کمی چاق سفید و کمی چااااق . یکی از نشونیهای زن سفید این بود که مثلا می گفتند که وقتی آب میخوره انقدر گلوش سفیده که آب توش پیداست . حالا چرا این حرف رو این حاجی گفته نمی دونم . شاید جایی که زنها سبیل به این خفنی داشتند حتما مردها هم گوگوری مگوری بودن حتما

اوه چه غیرتی !


سی و شش تا دندون . یعنی اضافه هم داشته ؟

شما هم درست میگی ولی من فکر می کنم فرخ عزیز در مورد پدر منوچهر درست تر می گن. البته به قول شما وقتی زنها با سبیل اینقدر جذاب بودند لابد مردان هم با گردنهای سفید و ظریف تو دل برو بودند

صادق(فرخ) شنبه 13 مهر 1392 ساعت 00:43 http://dariyeh.blogsky.com

حمید عزیز مطالب جالبی نوشتند . . . خواستم بگم که سلیقه و معیار مردها در تعیین تیپ و قیافه ی خانومها خیلی موثره ... ظاهرا سلیقه ناصری در چاقی زنها موثر بوده و میدونیم که ناصر جون خیلی زنباره بودند و حرمسرای پررونقی هم داشتند . رفت و آمدها هم به حرمسرا بوده و این موضوعات به بیرون درز میکرده و خانومها دوست داشتند چاق و تپل باشند . به هر حال اون موقع دربار یه جورایی تعیین تکلیف میکرد . اما الان شبکه های ماهواره ای دارند تکلیف رو تعیین میکنند . من وقتی میبینم دختر 22 ساله رفته برای درشت کردن لپ و لبهاش اقدام کرده، خداییش حالم بد میشه ... هنوز در این جامعه هستند مردهایی که زن تپل رو بیشتر دوست دارند و هستند مردهایی که زن لاغر و استخونی رو ترجیح میدن . اما به دخترخانومهایی که میآن این کامنتها رو میخونند توصیه میکنم که جون مادرشون خود خود شون باشند و اصلا نیازی نیست که برای خوشایند مردهایی که واقعا سلیقه شون رو نمیدونند ، اینقدر به خودشون فشار بیارن و تغییر قیافه بدن . وقتی کار به ازدواج میکشه ، پسرها دقتشون بالا میره و واقعا هر کسی رو لایق خودشون نمیدونند . حتی اگه اون فرد چند سال باهاشون ارتباط داشته ... من دختری رو دیدم که برای خوشایند پسر مورد علاقه اش رفت سیگاری شد و بعد همون پسر رفت با یکی دیگه ازدواج کرد ... چون معتقد بود که مادر بچه هاش باید فرزند سالم به دنیا بیاره و یه زن سیگاری از عهده این کار بر نمیاد . باید خودمون باشیم ... یه زنبق به زیبایی خودش قانعه و هیچ وقت تلاش نمیکنه مثل یه رازقی باشه ... هر گلی زیبایی و عطر خودش رو داره ... به هر حال توی این دوره آدمهای چاق هم خاطرخواهانی دارند . حتی مردهای کچل هم برای خیلی از خانومها جذابند . نمیدونم چرا ما به این واقعیات اعتنا نمیکنیم و همش داریم از ماهواره و برنامه های درپیتی شبکه های فارسی زبان کپی برمیداریم؟ حرف زیاده و فرصت اندک ... امیدوارم که منظورم رو رسونده باشم . ضمنا خانومها بدونند که مردهای این دوره در باره ی بسیاری از مسائل آرایشی و جراحیهای زیبایی خانومها اطلاعات زیادی دارند و اینطور نیست که هر کسی رو دیدند ، به همون دیدن اکتفا کنند . شما ببین توی ایران چطور امار آدمهایی مثل نانسی اجرم رو دارند؟ همین طور بگیرید و برید به معروفترین بازیگران و خوانندگان غربی و شرقی و غیره برسید... همیشه شخصیت مستقل یک زن و یا یک مرد ، برای جنس مخالفش خیلی جذابه ... این استقلال رو خیلیها در این ایام نادیده میگیرند .
امیدورام مطالب این کامنت رو کسی به حساب زن ستیزی بنده نگذاره ... من فقط بر اساس شواهد و قرائن و دیده ها و شنیده های خودم بطور خلاصه چیزی نوشتم .

سلام
قابل توجه حمید عزیز

فرخ عزیز من فکر می کنم هر انسانی فرقی نمی کنه زن یا مرد ولی حالا که اینجا مخاطب زنان هستند ، میگم زنان ، باید هر زنی برای خودش زندگی کنه. یعنی نباید خودش را اونقدر حقیر و بی ارزش ببینه که برای خوش آمدن کسی یا کسانی هویتش را گم کنه. هر کاری که فکر می کنه درسته و اون رو به آرامش می رسونه انجام بده فقط به خاطر خودش نه برای کسی اگر جراحی بینی حالش رو خوب می کنه خوب چه اشکال داره ؟ شاید توی آینه که خودش رو نگاه می کنه بعد از عمل جراحی خیلی حالش بهتر باشه. ولی در مورد جراحی های عحیب و غریب صورت من هم به شدت مخالفم و به نظرم یک زن معصومیتش را با انجام این جراحی های لب و گونه و ... از دست می ده . من حتی با بوتاکس هم یه کم مشکل دارم. احساس می کنم چهره حالت عادی خودش رو از دست می ده.
یک زن نباید به خاطر خوش آمدن یا خوش نیامدن کسی خودش رو به آب و آتش بزنه و به خطر بندازه بلکه همه چیز باید برگرده به درون خودش . یک خانم دکتری هست که می شناسمش فکر می کنم حدود پنجاه و هفت هشت رو داره ولی وقتی نگاهش می کنی انگار که یک خانم سی و چند ساله است و البته کاملا" طبیعی و نه اجق وجق . ایشون خودش جراح پلاستیکه و می دونسته باید چطور جراحی کنه که کاملا" طبیعی باشه و زیبا. خوب چه اشکال داره ؟ من که می بینمش خیلی لذت می برم . خنده های شیرینش و صورت قشنگ و طبیعیش و هیکل مناسبش به من یک حس خوب می ده . زنان بعد از یک سنی و مخصوصا" وقتی مادر می شن دیگه خودشون رو فراموش می کنند نه به اندامشون اهمیت می دن نه به پوستشون و نه به چارچوب بدنشون . نه لباس مرتب توی خونه و خواب و بیداری و مهمونی می پوشند و ....
زنان زودتر از مردان شکسته می شن و باید بیشتر مراقب خودشون باشند و همیشه کلاس و پرستیژ خودشون رو حفظ کنند ولی با این جراحی های عجیب و غریب و بزرگ کردن لبها و گذاشتن گونه و .... خیلی مخالفم ، وقتی هم در یک مکان عمومی یک نمونه از این خانم ها رو می بینم با تعجب نگاهشون می کنم و فکر می کنم چرا خودشون رو به این شکل غیرطبیعی و عجیب تبدیل کردند؟؟

امان از دست این ناصر الدین شاه با این سلیقه ی مسخره اش که زنان بدبخت رو به این شکل و روز انداخته بوده

رها شنبه 13 مهر 1392 ساعت 06:33

سلام پرنیان عزیز مدتی پش یک مقاله درمورد زنان قاحاری میخواندم ....ان ابروها و سبیلی که میبیند همه ارییش است که زنان برای خود درست میکردند ....یعنی ان زمان زنان با این چهر محبوب تر بودند ....وگرنه زنان ایرانی بدون دست کاری ابر و صورت این همه چهره خشن و صورت موالو ندارند .....!!!
سعی کردم توی یوتیوب پیدا کنم و برایت بفرستم که وقت نداشتم و پیدا نکردم ..اگر روزی پیدا کردم حتما برایت میفرستم این بندهای خدا برای زیباتر شدن خودشون را این شکلی میکردند ....

سلام رها جون
یعنی اینها رو با مداد می کشیدند؟؟؟
وای !
البته خوب مد بوده دیگه و به قول دوستان مورد پسند آقایان آن زمان بوده و زنان بیچاره ی اون دوران هم هیچ کاری نداشتند به جز اینکه مشغول به کارهای باشند که خوش آیند مردان باشه .


ممنون می شم برام بفرستی . هر وقت تونستی

رها شنبه 13 مهر 1392 ساعت 07:00

بلاخره پیدا شد...اسمش هست قیلم دیدنی ناصرالدین شاه و 84 زنش ..که درباره رواد شدن عکاسی در ایران و چگونگی رواج عکاسی در ایران ....و زنان ناصرالدین و شاه و ....

خیلی جالب لطفا ببین ....

http://www.youtube.com/watch?v=KXo3E8hqyzc

مرسی رها جون خیلی محبت کردی . در اولین فرصت می بینمش فکر میکنم باید برام خیلی جالب باشه .

خیلی لطف کردی

- شنبه 13 مهر 1392 ساعت 13:28

مطمینن صد ها سال دیگر دختران هم عکس ما رو ببینند همین رو می گویند که خدایا ممنون که ما رو اون موقع نیافریدی... قد کوتاه و سو تغذیه و مقنعه به زور به سر کرده و مانتوی بلند و یا کوتاه به تن کرده و از سر عقده های فروخورده، نیم من آرایش به خود مالانده و چادر و روسری و مانتو نیم بند به تن کرده و نکرده و به هزار دوز و کلک نیم ساعتی از خانه فرار کرده تا خود را به دوست پسر رسانده و حسرت یه بوسه دل مانده و عقده ها بیشتر شده و ........

غمگینم کرد ...

آفتاب شنبه 13 مهر 1392 ساعت 21:37 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان جان

به سه نقطه عزیز بفرمایید که : در آینده عکس ما رو ببینند میگن عجب خوش تیپ هایی بودن ها !!
باکلاس .. بی سبیل .. خانووووم...

بله ..

(( فضای خود شیفتگی ))


والا این جنگولک ها رو که من می بینم امیدی به آینده شون نیست .. پس در تمامی دوران پارینه سنگی و عصر جدید با کلاس ها و خوش تیپ ها ما هستیم !!

سلام آفتاب عزیزم
قابل توجه دوست عزیز بی نام

واقعا"؟؟ امیدوارم

آفتاب شنبه 13 مهر 1392 ساعت 22:06 http://aftab54.blogfa.com/

اولیش خودت ..ویس .. دل آرام .. رها .. فرینوش .. و...............................

کدومشون بی هنر هستند؟ با کلاس نیستن ؟ بقیه اش رو نمی گم ، خودت می دونی ..


والا!

مررررسی آفتاب جون
دوست های عزیزم بسیار هم خوب هستند و دوست داشتنی ... همینطور تو.

می شناسی اما ترجیحا سکوت! شنبه 13 مهر 1392 ساعت 22:13

اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری،
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی؛

اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی،
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی؛

اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی،
ولی صدایت را نازک نکنی؛

اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید،
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی؛

اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هزار ترفند بتوانی عرضه کننده باشی،
ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی؛

اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو
در پوشش بودن های تو
خریداری وجود نداشته باشد؛

این که زیبا باشی ... زیبا ببینی ... زیبا بمانی ... و زیبایی را به فروش هر رهگذر نگذاری ...

اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی پایت گران هم تمام شود؛

ای که دختر باشی ... زن باشی ... و پاکی را ... پاکدامنی به هرقیمتی حفظ کنی ...

همه اینها ارزش یک لحظه زلال از ته دل عمیق نفس کشیدن را دارد ...

سلام دوست آشنای ناشناسم

پس یک زن چه وقت خود خود خودش باشد؟ یک زن نمی خواهد صدایش را ، اندامش را، شادی هایش را ، زیبائی هایش را و ... وسیله ای قرار دهد برای خوش آمدن یا خوش نیامدن دیگران. یک زن مالک صدایش ، حرفهایش ، آرزوهایش، خنده هایش ، گریه هایش ، رویاهایش است. چرا باید از داشتن این ارزشها دلش شور بزند؟
یک زن ، اول یک انسان است. اگر چه در این سرزمین به چشم یک ابزار به او نگاه می شود،
گاهی هم نادیده گرفته می شود، دلتنگی هایش اهمیتی ندارد، ایثارهایش همیشه یک چیز عادیست. یک زن عشق می ورزد تا بی نهایت ، با وجود انجماد اطرافش با همان عشق گرم می شود و گرما می بخشد ...
یک زن همیشه وفادار می ماند در عهدی که با خود در دوست داشتن بسته است و تمام اینهاست که ارزش یک لحظه زلال از ته دل عمیق نفس کشیدن دارد دوست عزیزم

آفتاب شنبه 13 مهر 1392 ساعت 22:37 http://aftab54.blogfa.com/

قربون جواب کامنت آخریت که برای زنان نوشتی ..

((یک زن ، اول یک انسان است. اگر چه در این سرزمین به چشم یک ابزار به او نگاه می شود،
گاهی نگاه هم نادیده گرفته می شود، دلتنگی هایش اهمیتی ندارد، ایثارهایش همیشه یک چیز عادیست. یک زن عشق می ورزد تا بی نهایت ، با وجود انجماد اطرافش با همان عشق گرم می شود و گرما می بخشد ...
یک زن همیشه وفادار می ماند در عهدی که با خود در دوست داشتن بسته است و تمام اینهاست که ارزش یک لحظه زلال از ته دل عمیق نفس کشیدن دارد))

مرسی آفتاب جون

راستی در پاراگراف دوم یک «نگاه» اضافه ست
اشتباه از من بود البته

...
ای کاش یک زن اجازه داشت گاهی خودش باشد! قول می داد نه چیز خطرناکی باشد، نه چیز زشت و ناپسندی. یک انسان با یک عالمه آرزوها و رویاهای رنگارنگ و عشق های بی انتها و خنده های پراز شادی که هر خانه ای آرزوی داشتنش را دارد و ............

آفتاب شنبه 13 مهر 1392 ساعت 22:47 http://aftab54.blogfa.com/

عاشق نوشته هاتم .. ای کاش یه دعوت کلی می زدی تا همه این پستت رو بخونند.

مرسی آفتاب جون

هر کسی که دوست داشته باشه خودش می یاد می خونه عزیزم . من هیچوقت نوشته هام رو در حدی نمی دونم که بخوام دیگران را دعوت کنم. هر کسی هم که می یاد و می خونه و کامنتی می ذاره از بزرگواریشه و من ممنونم

رها یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 07:53

میدونی پرنیان عزیز که خیلی وقت ندارم و خیلی نمی نویسم اما گاهی توی دلم اتیش میگیره ...!!!که چرا زن در ایران به این جایگاه اقول مقام کرده ...!!!!

این ترم سر یک کلاس 50 نفری هستم که نصف پسر و نصف دختر هستند و من اگر اغراق نباشه حای مادر همه شون هستم ....چند روز پیش به مادرم میگفتم مادر جان دخترهای کلاس با یک تاپ خیلی کوچولوی خوشکل و یک شلوارک بسیار کوتاه که وقتی روی صندلی میشینند تمام پاشون به صندلی میچسبه ....با موهای رنگی خوشکل ..هیچ کدام ارایش ندارند اما بسیار زیبا هستند ...و هیچ کس به کسی نگاه نمیکنه ...باور کن اگر کسی نگاه کنه شاید من باشم ..اصلا پسرها به چشمشون نمیاید ...یا اصلا چرا باید دخترها برای اینکه برای پسرها مشکل پیش نیاید خودشون را بپوشونند ..هر چند تو میدونی من اینجا هم که هستم همیشه پشیده لباس میپوشم ان هم برای اینکه این شکلی دوست دارم ....شاید اگر در ایران هم این ازادی باشه خانم ها کمتر ارایش گنند و کمتر اسیب ببینند برای اینکه باید با دل اقایون لباس بپوشند و مراقب اینکه برای انها مشکل پیش نیاید باشند ....!!!!

رها جون اول تشکر می کنم برای این کامنت خوبت و این که با توجه به مشغله های زیادت وقت می ذاری و اینجا رو می خونی و احتمالا" کامنت های دوستان رو هم می خونی و توجه داری.

حالا گذشته از نوع پوشش و این جور مسائل که معضلی شده در اینجا، یک موضوع دیگه ای که هست اینه که در روابط اجتماعی حفظ حریم شخصی یکی از مهم ترین اصولی ست که باید رعایت بشه و متاسفانه در اینجا چیزیست که به هیچ عنوان رعایت نمی شه. زنان ایرانی در کوچه و خیابان چیزی به عنوان حریم شخصی ندارند .

ترجیحا سکوت! یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 08:08

قبول دارم حرفاتو عزیزم اما فکر نمی کنم چیزایی که من گفتم با "خود بودن" یه زن مغایرت و یا تضادی داشته باشه ...
میشه لذت برد از بودن و از زندگی بدون اون که نیاز به جلب توجه کسی باشه که البته من فکر می کنم غالب زنها همینن اگه بهشون فرصت داده بشه و یا به قول تو به چشم انسان بهشون نگاه بشه ... خب البته این نگاه ایده الیستی منتهی الیه آرزوی یه زن هست اما در واقعیت متاسفانه بخوایم یا نخوایم بپذیریم حقیقتا یه کیمیای نایابه!
می تونیم خودمون باشیم از آفرینش خودمون لذت ببریم و کسی رو هم به راحتی شریک این زیبایی خداداد نکنیم ...
من بین "خود بودن" و پوشش و رفتار مناسب منافات یا اجباری نمی بینم ... اصل حرف منم همون "خود بودن" بود اتفاقا ... هرچند به طور کلی هرجا که باشن زنها با این "خودبودن" به مشکل برمیخورن و نمی تونن کامل همونطورزندگی کنن که میخوان ... حتی رفتن به خارج کشور هم به نظر من دردی رو دوا نمی کنه ... مساله ریشه ای تر از این حرفاس متاسفانه ...
اما من باور دارم با این وجود بازم میشه زلال نفس کشید حتی اگه فقط چنددرصد از خود واقعیت رو بتونی زندگی کنی ......

سلام

من با همین یک کلمه ی «جلب توجه» که تو گفتی یک عالمه مشکل دارم!

....

از آفرینش خودم خیلی راضی ام ، از اینکه خدا من را یک زن خلق کرد ازش ممنونم، چون می دونم احساسات ناب زنانه یعنی چی! عشق های زنانه تا کجا می ره و چقدر بی انتهاست، قلب یک زن چطور برای کسانی که دوستشون داره می تپه! دلتنگی هاش چقدر معصومانه اند و ........

..................

دوست عزیزم اگر کسی باشه همین جا، مثلا" یک خانم که به حجاب اعتقادی نداشته باشه و این حجاب اجباری داره به شدت بهش تحمیل می شه چه جوابی داری الان به اون خانم بدی؟

ترجیحا سکوت! یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 11:04

پاسخ خاصی ندارم!

فقط نظرمو گفتم مثل بقیه !!!!!!!...



مقصودم هم از جلب توجه اون نوع پوشش ها و رفتارهای عجیب و غریبیه که گاها مشاهد می کنیم و توجه رو به سمت خودشون می کشونن و گاها به نظر یه جور اعتراض به وضع موجود یا هنجارشکنی پنهان میان وگرنه قصدم توهین به باورهای کسی نیست!

مهم همون زلالی وجود آدمه که در افراد مختلف به صور مختلف بروز می کنه به نظر من!همین!

کار خوبی کردی. من نگاه و دیدگاه های دیگران همیشه برام جالب و مهمه . حتی اگر موافق نظرم نباشه یک جاهائی .

من هم با پوشش های عجیب و خلاف عرف (حداقل فرهنگ ما) مخالفم. با پوشیدن این ساپورتها که میگن با یک مانتو کوتاه مخالفم. با آرایش هائی که فقط مخصوص عروسهاست مشکل دارم. با رفتارهای ناجور بعضی خانم ها در خیابان مشکل دارم.

رفتار بعضی از خانم ها در خیابان باعث شرمساریه متاسفانه و ای کاش ریشه یابی می شد فکری برای ترمیم فرهنگ زخمی ، این سرزمین با قدمت 2500 ساله با مردمی با پیشینه ای افتخار آمیز می شد.

پرنیان دل آرام یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 12:05 http://with-parnian.blogfa.com

سلام

از دیروز که پستتونو خوندم داشتم کامنتارو می خوندم و دنبال می کردم

منم مثل شما ازینکه یک زن آفریده شدم خوشحالم - چون احساساتم رو دوست دارم - حتی حساس بودنم رو و اینکه نیاز به یه پشتیبان داشته باشمو

اینا بهم حس خوبی میده

اما خیلی اوقات هم شده که تو همین ایران شرایط رو طوری دیدم که دست کم گرفتنم یا چون خانم هستم خواستن حقم رو بخورن و بهم زور بگن - تصمیم گرفتم خیلی هم مردونه رفتار کنم تا از حق خودم دفاع کنم

یادمه بچه که بودم دلم می خواست پسر باشم - دلم می خواست آزادی های پسرا رو داشته باشم - دلم نمی خواست انقدر ضعیف به نظر بیام

اما الان تو شرایط کنونی که برای خودم تونستم جایگاه اجتماعی مورد پسند خودمو پیدا کنم و دوستی های لطیفی که دلم می خواسته رو تجربه ش کنم با دوستای خانوومم

خیلی هم راضی ام ازینکه در این زمان و یک خانم آفریده شده ام

به نظرم هر کسی با هر جنسیتی و در هر دوره ای که به دنیا اومده باشه - اگر بتونه اونطور که به نظرش ایده آله زندگی کنه - نه الزاما ایده آل به نظر مالی ها - از هر لحاظ - چه احساسی - چه کار و تحصیل و ازدواج و هرچی ...
اینکه که کلیت زندگیش مورد رضایت حداقل خودش باشه - و اینکه حس کنه طوری زندگی کرده که شرمنده ی اطرافیانش و خدای خودش نبوده
به نظرم اون آدم خوشبختی رو می تونه لمس کنه حس کنه می تونه از ته دلش بگه الهی شکر
و حالا هرچقدر هم که اطرافش پر باشه از فکرا و آدمای جورواجور و با هر سر و شکلی با هر طرز فکری براش مهم نباشه
مهم نباشه که منظورم اینه لطمه ای به زندگی من نوعی نزنه

آدمها می تونن با هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشن بدون اینکه به عقاید هم توهین کنن
یادمه از دبیرستان هم همیشه توی دوستام هم دخترای آرایش کرده و با حجاب کم داشتم هم دوستیایی که پوشش شون مثل خودم بوده
هیچوقت بهشون تذکر ندادم که بخاطر دوستی مون باب میل من لباس بپوشید یا سعی کنم ازشون فاصله بگیرم یا دوستی مو باهاشون به هم بزنم
چون یه وقتی تو وجود یه آدم یه چیزی رو پیدا می کنی که اصلا ظاهر و سر و شکلش به چشمت نمیاد
حتی اگر دیگران راجع بهش بگن چرا با فلان آدم دوستی می کنی - از جنس تو نیست - باز هم راه خودتو می ری - چون اون آدم سوای هر پوشش و طرز فکری - چیزی رو توی تو زنده می کنه - حسی رو بهت می ده که ممکنه ده تا آدم با پوشش به ظاهر شبیه خودتم بهت اون حسو ندن و باهاشون اونقدر احساس راحتی نکنی

سلام پرنیان جون
اصلا" نمی تونم تو رو مردونه تجسم کنم


قشنگ نوشتی.
باید انسانیت رعایت بشه، همین!
بقیه اش سلایق شخصیه.

مرسی عزیزم

خدا رنگی یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 16:21 http://mylives90.blogfa.com

خیلی بامره بود!

مرسی

هاتف دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 14:19

سلام

کلی خندیدم...
مطلب اول رو خونده بودم و خوب جالب بود برام و مطلب دوم خیلی جالبتر...
الان این رو میگیم فکر کنم آیندگانم عکسای مارو بذارن و خدا رو شکر کنن که این دوره نبودن!
به هر حال هر دوره خاصیت خودشو داره...
چیزی که معلومه موجودی به اسم مرد همیشه همینجور بوده وخواهد بود!

سلام
خوشحالم که خندیدید .
یعنی واقعا" بهمون می خندند ؟!!
پس سعی کنیم کمتر عکس بگیریم هی چپ و راست!

ونوس دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 16:24 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام عزیزم یا به قول ریحانه عجیجم
وای خدایا صدهزاربارشکر که اون موقع نبودیم منم هروقت عکسی از زنان قاجار میبینم تو زن بودنشون شک می کنم حالا چطور اینها اینهمه هم عاشق سینه چاک داشتن بماند
واقعا جل الخالق
حالا این عکسی که گذاشتی مطمئنی ایشون خانم هستن

سلام
خدا نگه دارش باشه این ریحانه کوچولو رو که حرف زدن هم یاد گرفته.

بله ایشون خانم هستند. پیشنهاد می کنم لینکی که دوستم رها عزیز توی کامنت ها گذاشته رو باز کنی و ببینی . من خیلی خوشم اومد از این فیلم. در اون توضیح داده که زنها برای خودشون سبیل می کشیدند !

Roj چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 01:33 http://rojna.blogfa.com

:)) من مانده ام چرا ریش و سبیل خود را نمیتراشیدند !

ظاهرا" مثل اینکه این سبیل ها رو با مداد می کشیدند.
مد بوده

bahar-e-arezoo چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 12:20

salam kheyli jaleb bood

سلام
مرسی

سایه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:07 http://bluedreams.blogsky.com/

سلام پرنیان جان

مثل همیشه متفاوت نوشتی .. دوستش داشتم

در ضمن عزیزم من رمز ورود به مدیریت بلاگ اسکای و از دست دادم . ایمیل هم دی اکتیو شده و فعلا به هیچ چیز دسترسی ندارم

فعلا پیچ پستی از طرف من گذاشته نمی شه ..

سلام
ممنونم سایه جون

ای وای . خیلی بد شد که . امیدوارم هر چه زودتر همه چیز درست بشه. چیکار کردی؟ ای میل و وبلاگ و همه چیز رو زدی نابود کردی؟

تنها چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 23:53

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هرشب
بدین‌سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هرشب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می‌کند، آنگاه
چه آتش‌ها که در این کوه برپا می‌کنم هرشب
تماشایی‌ست پیچ و تاب آتش‌ها ... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می‌کنم هرشب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می‌کنم هرشب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت
که این یخ کرده را از بی کسی، «ها» می‌کنم هرشب
تمام سایه‌ها را می‌کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می‌کنم هرشب
دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌کنم هرشب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا می‌کنم هرشب

این شعر آقای بهمنی که نوشتی واقعا" زیباست و من خیلی دوستش دارم .

...

از خانه بیرون می‌زنم، اما کجا امشب؟
شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب
پشت ستون سایه‌ها، روی درخت شب
می‌جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
می‌دانم آری نیستی، اما نمی‌دانم
بیهوده می‌گردم بدنبالت چرا امشب؟
هرشب تو را بی‌جستجو می‌یافتم اما
نگذاشت بی‌خوابی بدست آرم تو را امشب
ها ... سایه‌ای دیدم، شبیهت نیست، اما حیف
ایکاش می‌دیدم به چشمانم خطا امشب
هرشب صدای پای تو می‌آمد از هرچیز
حتی ز برگی هم نمی‌آید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را، ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچه‌ها را، یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی‌آرم، تو که می‌دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم، بی تو، تا امشب
ای ماجرای شعر و شب‌های جنونم
آخر چگونه سرکنم بی‌ماجرا امشب

تنها چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 23:54

از خلاصه ی روز های انتظار،
که می‌‌دانم حوصله به خرج نمی‌‌ دهی‌ تا تمامی حرف‌هایم را بشنوی
فقط این را می‌‌گویم :
دلتنگی‌ ام آنقدر بزرگ شده است که اگر ببینی‌ شاید نشناسی . . .
---------------------------------------------------------
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ ,
چون ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
----------------------
و در آخر اینکه...
دوست داشتن تو
زیبا تـــــــرین گلـــــی است که ...
خدا آفریده ...
گفته بودم ؟

جمله هات خیلی قشنگن بودند . مخصوصا" اون وسطی

مرسی

تنها پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 00:21

پرنیان میشه بری توی افتابگردان و باهدی حرف بزنی؟
اخه بامن حرف نمیزنه... نگرانشم

تنها جان مطمئنم که از تو دلگیر نیست . شاید نیاز به کمی سکوت و تنهائی داره . بهش کمی فرصت بده . امیدوارم به زودی حالش خوب بشه و برگرده پیش دوستهاش .

ایرج میرزا جمعه 19 مهر 1392 ساعت 10:33

بالاخره گیرت انداختم
نیافردی ؟؟؟

منو ؟

من قرار بود چیزی بیافرینم؟

خلیل جمعه 19 مهر 1392 ساعت 19:19 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

جالب بود. اما اگر آن موقع بودیم، همان سلیقه ها را داشتیم.

سلام
شاید ! خدا رو شکر که نبودیم وگرنه الان واسمون پست می ذاشتن

آفتاب جمعه 19 مهر 1392 ساعت 19:44 http://aftab54.blogfa.com

هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی میام ژست این خانومه ( البته به ظاهر خانوم نیست )رو می بینم با خودم می گم :

یه وقت باد نزنه سبیل هاش بپره !

سلام آفتاب جون
نه بابا! بیدی نیست که با این بادها بلرزه

ایرج میرزا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 17:16

بابا خط آخرو میگمنیافریدی درسته مجید جان . گذاشتم یه هفته بگذره ببینم کسی متوجه میشه . خداییش فقط من پستتو خوندماااا . همه تو کف سیبیلای این قربونش برم بودن .

حالا خودمونیم . کی میخوای پست جدید بذاری؟ ظاهرا هیبت این بنده خدا بدجور مجذوبت کرده . امیدوارم پستهای بعدی جبران کنی

سلام
آفرین به این دقت. البته شاید هم دوستان متوجه شدند و ملاحظه ی من رو کردند هیچی نگفتند.

ایرج میرزا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 18:37

خدا بگم چیکارت کنه . چند روز پیش میخواستم سوار مترو بشم کنار دد دیدم یه خانوم واستاده یهو یاد این پست تو افتادم . معلوم بود اهل شهرستان دور دستیه و احتمالا از عشایر بود . کنارش هم یه شوهر ضعیف الجسه ایستاده بود . اولش یاد اینجا افتادم و تو دلم خندیدم اما بعد که به چشمان معصومش نگاه کردم شرمنده شدم . خدا نصفت کنه پری . بچه مردم رو مسخره میکنی؟
حالا بی شوخی . چه معلوم همین زن قلمبه دل بزرگی داشته و خیلیها هم دوستش داشتند . نکن از این کارها . بدبخت با چه شوق و ذوقی فیگور گرفته عکسشو بین فامیل پخش کرده اونوقت تو....
اصلا ولش کن . تو اصلاح پذیر نیستی . یه پست دیگه بذار یه کم بازی کنیم

من رو نصف کنه؟!
وای چه مرگ دردناکی !

حالا این چیزها رو بنویس من هم مجبور می شم جواب بدم ، بعد متهم می شیم به اینکه آدمها رو داریم مسخره می کنیم !

طفلک خوب اون هم این شکلی بوده دیگه. آدمها پشت چهره های سختشون گاهی یک روح بزرگی دارن که آدم رو مبهوت خودشون می کنند و گاهی هم برعکس ... متاسفانه!
به هر حال این پست بیشتر جنبه ی شوخی داشت و خواستم کمی از این حالت سختی این روزها در بیایم اگر چه مورد نقد قرار گرفتم که با جان و دل می پذیرم .

....

به قول تو من درست بشو نیستم! می دونم

دعا کن برام ...

غریبه شنبه 20 مهر 1392 ساعت 19:10

عرض سلام و ادب
بر خلاف همه دوستان که معمولا به تعریف و تمجید از شما میپردازند.. حقیر نقدی بر این پست شما دارم
سرکار خانم پرنیان چگونه با معیارهای امروزی به قضاوت در مورد گذشتگان می پردازید؟ آیا آنچه امروز و در این کشور ملاک زیبایی است در گذشته هم بوده است؟ حتی در حال حاضر نیز معیارهای زیبایی در تمام فرهنگها یکسان نیست . چه از دید ما گردنهای بسیار دراز و سوراخهای بزرگ گوش و لب زیبا نیست اما در جایی از دنیای امروزی همین کار زیباست!
چگونه می نویسید: خوب اگه گلپر خانوم این شکلی بوده ، پس حاج آقای خوشگل با سی و شش دندون بهتر بود اصلا" از طلاق دادن مادر منوچهر منصرف می شد! البته خدا می دونه مادر منوچهر چه شکلی بوده!!!!!!!!
بنظرم کمی بی انصافی است
شک نکنید در آینده هم ابروهای شیطانی، گونه های بیش از حد برجسته ای که بینی نقطه مانندی را دربر گرفته اند و چهره خشنی ساخته اند زیبایی به حساب نخواهد امد

سلام دوست عزیز
محبت کردید و ممنونم برای نوشتن نظرتون. من فقط خواستم کمی شوخی کنم. همین
در روزهائی که آدمها به سختی خنده به لبهاشون می شینه ، زندگی به شدت جدی شده، همه خسته اند و همه چیز به طرز اسف باری جدی شده ، گاهی یک شوخی بد نیست. صاحب این عکس هم شکر خدا یک آدم ناشناسه که من از بین ده ها عکس از زنان قاجار این یکی رو انتخاب کردم . و بیشتر قصدم آوردن اون نامه بود در این پست که اگر دوستانی تا به حال نخوانده اند بخوانند. زیاد سخت نگیرید. مسلما" قصد توهین به کسی نبوده

ایرج میرزا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 22:41

بیا . شاهد از غیب رسید صدای غریبه ها هم دراومد.

نصف شب هم روحش میاد تو خوابت ایشالا

نه تو رو خدا از این دعاها واسه ی من نکن. فردا واسش خیرات میدم

باران دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت 11:59

من البته فکر میکنم شما اونوقت بودین ها!
۱۲۰ سال پش رو میگم!

شما از کحا می دونین ؟ مگه شما هم بودین؟

باران سه‌شنبه 23 مهر 1392 ساعت 10:28

نه خب!
مادربزرگم برام گفته از خاطرات مدرسه شون با شما!!!

باید اعتراف کنم : شما بردین !

ترانه بهاری سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 10:40 http://taraneh-bahar.mihanblog.com

سلام
راستش دنبال عکس میگشتم گوگل عزیز وبلاگ شما رو نشونم داد .
خدا خیرتون بده !
کلی خندیدم
واقعا آقایون در هر دوره ای با سلیقه های فوق العاده اشون آیندگان رو متعجب می کنند !

موفق باشید
یاعلی

سلام

و خانم ها هم که خودکشی می کنند برای رسیدن به این سلیقه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد