فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

وقتی آوایت و نگاهت رنگ آسمانیست عاشقانه دوستت دارم ...



خالق تو را شاد آفرید 

آزاد آزاد آفرید 

پرواز کن تا آرزو 

زنجیر را باور نکن ... 


گاهی نه گفتن به کسانی که همواره آری شنیده اند، دشوار است اما  گاهی هم صبوری عین حماقت است،  در کنار بعضی از انسانها، ما هویت خود را از دست می دهیم،  با سیاست های زیرکانه ی خود از ما چیزی می سازند که می خواهند، آدمها همان چیزی هستند که خود از خود باور دارند، شاید کسی شکل ظاهری دیگری را برای حتی مدت طولانی تغییر دهد ولی هرگز قادر نخواهد بود خود واقعی آن کس را ویران کند. آن خود واقعی شاید سالها آرام می نشیند در کنج وجودش ولی به ناگاه یک روز و شاید هم به مرور و آرام آرام از پوسته ی خود بیرون خواهد آمد. گاهی وقتها هم  آدمها نمی دانند که آن کسی که آرام و موقر روبرویشان نشسته است، همان کوه آتشفشان خاموشیست که منتظر زمان فوران خودش است تا یک جهان را به آتش بکشاند.  


هر انسانی یک فرد است، با جهان بینی خودش، با آرمانهای خودش. اگر در راه انسانیت گام بردارد هر چه هست ستودنیست. من اگر قرار باشد چیزی باشم که تو دوست داری، دیگر چیزی چندان جالبی نیستم. اگر دوستم داری به خاطر همان چیزی که هستم دوست داشتنی خواهم بود، نه به خاطر آن چه نیستم اما مجبورم که باشم!  برای خوش آمدن تو ... برای حفظ آرامش ظاهری ... و یا برای اینکه آدم ضعیفی هستم ! 


همیشه کسانی در قلب ما تا ابد ماندگار می شوند که ما را آن چه که هستیم باور دارند، اعتماد دارند و دوستمان دارند. حتی اگر اعتقادات ما از باورهای آنان فرسنگها دور باشد.  اینها کسانی هستند که ما عاشقشان می شویم ... 

   

عزیز من! باورم کن ... و به من اعتماد داشته باش ... تا برایت زیباترین نغمه های آسمانی را عاشقانه بخوانم و بی نظیرترین قطعه های هستی را بنوازم !  


نظرات 68 + ارسال نظر
آفتاب پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 09:53 http://aftab54.blogfa.com/

عشقمی ...

من ؟

اووه!

banoo پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 10:05 http://akx20.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری موفق باشی
من شانسی به وبلاگت اومدم حتما شانس باهات یار بوده

یک پیشنهاد دارم دوست داشتی بیا تو سایت زیر عضو بشو کسب درامد تضمینی داشته باش

شک نکن رایگانه وهیچی هم از دست نمیدهی

بیا خودت وبلاگ من رو ببین مثل من بنر ها رو بگذار
تو سایت زیر فقط باید بری و پست مفید بخونی و پست بگذاری

http://www.mitralink.ir/?where=register&reagent=927

سایت زیر باد بنرهاشو بگذاری هر کلیک هم 100 تومانه اگر عضو شدی بیا بهم بگو خودم میام هر روز برات کلیک میکنم شما هم بیا کلیک کن اینجوری به هم کمک میکنیم زود درآمدمون میره بالا
داریم یک تیم تشکیل میدهیم که هر روز بریم وبلاگ دوستان و کلیک کنیم اگر هستی بیا

http://www.zarads.com/?r=NTM4Nw

منتظرت هستم زود بیا

به به انگار امروز رو شانسم !

تنها پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 11:15

عاشقانه دوستت دارم ...
عزیز من! باورم کن ... و به من اعتماد داشته باش ... تا برایت زیباترین نغمه های آسمانی را عاشقانه بخوانم و بی نظیرترین قطعه های هستی را بنوازم !

سلام تنها جان
...

منو؟





حتی لازم نیست من رو عاشقانه دوست داشته باشی. توی زندگیت هر کسی رو که عاشقانه دوست داشته باشی من رو خوشحال می کنه چون عشق علامت رستگاریست ، دوست داشتن زیاد نشان از بزرگی قلب و روح است . عاشق یعنی کسی نزدیک نزدیک به خدا.

ایرج میرزا پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 11:53

از صبح میخوام بپرسم روم نمیشه . ولی این حس فضولی داره خفه ام میکنه راستشو بگو . اون دو سطر آخرو واسه کی گفتی ؟ اعتراف کن . خجالت نکش اینجا همه خودی اند



یک لیوان آب خنک چاره اشه!

جه سبز کبودی هم شدی !

واسه همونی که باورم داره

واسه همونی که تو رو باور داره ... واسه هر کسی که هر کس دیگری رو باور داره و بهش اعتماد داره .

راه نفس باز شد ؟!

پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 11:58

سلام

این تصنیف به من حس خوبی می ده

برای شما که دلتون زنده به عشقه

برای مهربانی های بی انتهایی که دلم می خواد هیچ وقت ازتون دوور نشه


http://majiddownload.com/up1/12478/1396595133.mp3

و این تصویر چقدر زیباست


با خوندن پستتون یاد این بیت افتادم:


با آن صدای ناز برایم غزل بخوان


تا وقت مرگ حوصله دارم برای تو

خیلی قشنگ بود عزیزم.

با اینکه الان باید برم سر کلاس ولی دو بار پشت هم گوش کردم و منتظر ترانه ی بعدی هستم تا اون رو هم گوش کنم . افسوس که فلشم توی ماشینه وگرنه کپی می کردم و توی راه گوش می کردم باز

مرسی پرنیان عزیزم هدیه هات رو دوست دارم

دوستان عزیز این لینک را از دست ندین.

پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 11:59

می خواستم این آهنگ و براتون بزارم

http://ch3.ir/music/collections/1967/001.mp3


اون قبلی هم ولی خیلی دله - خیلی عزیزه

بی ی ی ی ی خیال کلاس !

مرررررسی حالم خوبه الان


دوستان عزیز این لینک رو اصلا" از دست ندین

پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 12:37

بابا خب بگید این آهنگ دومیه رو دیروز براتون فرستادم


اگر باران بود الان می گفت ربط به سن و سال داره


شوخی کردم


تازه یه تصنیف قشنی دیگه دارم که یادم نمیاد براتون گذاشتمش یا نه که اونم به سن و سال من برمیگرده

بعد کلاساتون براتون بزارمش

بدوووووووووووووووعید دیییییییییییییییر شد

سلام پرنیان جون
دیرم نشد زیاد . یعنی می دونند من پنج شنبه ها با تاخیر می رم همیشه ولی اتفاق بدی که افتاد این بود که کامپیوتر رو که شات دان کردم شروع کرد به آپ گرید کردن . فکر کن !
یک از 15 بود !!
می دونی یعنی چی؟ یعنی باید حداقل 45 دقیقه صبر می کردم تا آپ گریدش تموم بشه و بعد از برق بکشم ! هیچی دیگه از برق کشیدم و رفتم !

ولی خوب اتفاق بدی نیوفتاده بود خدا روشکر.

بذار برام لطفا"

صادق(فرخ) پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 15:48 http://dariyeh.blogsky.com

آدمها وقتی خودشان نباشند و به شکلی در آیند که دیگران دوست دارند ، حقیر میشوند . بعد یک روزی خسته شده و آن وقت میخواهند خود واقعی شان را نشان دهند که این نیز مصیبت بار است ... یعنی همانهایی را که فریفتند از خویش متنفر میکنند .
با تاسف در ادارات ما این جریان به شدت رایج است ... و بعد که استخدام میشوند و حالا میخواهند خود خودشان باشند ، دردسرها نیز شروع میشود . من در زندگی با آدمهای بسیاری رفیق شدم ... از تحصیلکرده تا بیسواد و لات و لوت !؟ اما بین من و آنان همیشه رشته مودتی برقرار شد و ماند . گاهی اوقات که از بدبیاریهای خود مینالم و کار به شدت میرسد ، یادم میاید که من همیشه خودم بوده ام و اصلا تلاش نکردم تا به رنگ محیط درآیم . اینجا هم اگر دوستانی داریم ، برای این است که ما را با همه ی خصوصیات مان قبول دارند ... و چه بسا که با هم اختلاف نظر داشته باشیم و گاهی از نظرات و نوشته های هم برنجیم . اما خودمان هستیم و حجابی در میان نیست . حرف درستی زدی پرنیان عزیز !
هشداری بود که امیدوارم همیشه در یاد ما بماند .
تصویر درناهای بالای این پست هم دیدنی است ... هر دو به آسمان می نگرند و دارند آواز میخوانند . حتما یکی نر و دیگری ماده است ... شاید در همان لحظات اولیه ی ازدواج خود دارند خداوند را شکر میکنند . نه از این بابت که فقط جفتی و همسری یافته اند . بلکه از این سبب که توانسته اند یاری بیابند که شبیه هیچ درنای دیگری نیست ... بیچاره انسانها و موجوداتی که یک عمر زندگی میکنند و هیچ وقت جفتی موافق و یاری همدل و دوستی مهربان نمی یابند !
من به خاطر داشتن دوستانی بسیار خوب که می دانم مرا با همه ی بدیها و خوبیهایم تحمل میکنند و هر روز به خانه ام میایند تا استکانی چای بنوشند و حالم را بپرسند ، خوشبختم .
... و باز خوشبختم که در این فضای مجازی هم عده ای مرا به خاطر خودم ، محترم می شمرند .
ارادت

آدمها وقتی خودشان نباشند ، اونائی که دوست دارند خوشحالند. ولی نمی دونند که این تغییر بی ثباته. در ادارات که فاجعه ست. مردهای گنده و زن های گنده چه کارها که نمی کنند. دلم برای ضعف هاشون می سوزه. برای گرفتن مزایای بیشتر و اضافه کاری بیشتر، به بهترین هنرپیشه ها تبدیل می شن.
بله . یکی از دلایل محبوبیت شما صداقت شماست. همیشه و بارها در مورد خودتان صادقانه نوشتید و این قابل تقدیره.

خوشحالم که این عکس را دوست داشتید . دوستان دیگه که تا اینجا کامنت گذاشتند هم دوست داشتند. شاید هم این درناها سالهای زیادی از زندگیشون می گذره و دارن خدا رو شکر میکنند برای انتخاب مناسب و درستشون . ما که نمی دونیم! ولی دوست دارم اینجوری باشه .

ممنونم فرخ عزیز

تنها پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 20:32

راستی عکس این مطلبت واقعن زیباست :)
ممنون ک مهربونی

ممنونم تنها جان

اوه! مهربونی که تشکر نداره. مهربونی وظیفه ی همه ی آدمهاست
بار هم مرسی از تو

هدی پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 21:19 http://aftabgardantarin.blogfa.com

سلام پرنیان عزیزم

اتفاقا امروز به یه وبلاگی برخوردم که به صورت عمومی نظرسنجی کرده بود که مثلا آقایون از چه دختری خوششون میاد!!!!

این قبیل سوالات همیشه برای غریب و ناهمگون و گنگه ... و آدمایی که این سوال رو می پرسن به نظر من بسیار ساده انگارانه به خودشون، دنیاشون و باورهاشون نگاه می کنن و از ضریب اعتماد به نفس پایینی برخوردارن که اولشم باید یه فکری به حال همون اعتماد به نفسه کنن و اگه لازم شد یه چند جلسه برن مشاور تا به خودباوری برسن و بفهمن که خدا اونا رو همونجور که هستن عاشقانه آفریده و منحصر به فرد ... تا کاری کنند در دنیا کارستان!
این نظر شخصی منه که هرگز هیچ کپی به اندازه اصل ارزشمند و عزیز نیست! درست مثل تابولهای نقاشان بزرگ که همیشه اصلشه که میره موزه و کپی ها تنها به ارزانی و پیش پاافتادگی مبادله میشن و دست به دست می چرخن! و کسی هم براش مهم نیست که خراب یا کثیف یا نابود بشن چون همیشه یه کپی دیگه هست که جاشو بگیره اما اصلهان که همیشه گرونقیمت و دیدنی اند!
فقط ... نمیدونم که آدما به کجا می رسن که به این نتیجه گیری دست پیدا می کنن که اونی که هستن کافی و رضایت بخش و خوب نیست! چرا آخههههههه؟؟؟؟

به نظر من هرکسی توی دنیا فقط در قالب زیبای خودشه که اندازه و شکیل و برازنده به نظر میاد! البته این به اون معنا نیست که ما از رشد و تکامل اون قالب دوست داشتنی الهی غافل بشیم و به خودمون مغرور!!
هر چیز به جای خویش نیکوست!!!

سلام هدی جان
می دونی؟ اینجور وبلاگها طرفدارهای خاص خودشون رو دارند.
فکر کنم بلاگرهاشون جوانهای کم سن و سالند بیشتر. نمی دونم! شاید هم من اشتباه می کنم. مثلا" چه اهمیتی داره عموم آقایان بیان نظرشون رو در مورد دختر مورد علاقه اشون بنویسند؟
نمی فهمم .

یادم می یاد یکی از کانالهای ماهواره چهار پنج سال پیش خواننده ها رو قبل از تحویل سال نو آورده بود و ازشون در مورد زن ایده آل شون و اینکه چه خصوصیاتی داره می پرسید. اونجا بود که من به شخصیت واقعی خواننده ها پی بردم. بهترین و قشنگ ترین جواب رو آقای بیژن مرتضوی گفت. که از اون به بعد من خیلی خوشم می یاد از شخصیت این آقا و بی ارزش ترین و چیپ ترین نظر رو شهرام صولتی گفت.
حالم بد می شه هر وقت می بینمش .
آقای مرتضوی در مورد شخصیت یک زن نظر داد ولی آقای صولتی ظاهرا" همیشه دنبال یک عروسکه .
بگذریم . دلم نمی خواست این مطلب سطحی رو اینجا بنویسم ، فقط می خواستم بگم نوع نگاه یک مرد به یک زن، دقیقا" نشان دهنده ی شخصیت درونی خودشه.
بعضی از آقایان از زن فهمیده و با شعور بی زارند ، از زنی که درک می کنه، می فهمه، می تونه مخالفت کنه، می تونه زیر بار نره، مقاومت میکنه و ...
رومن رولان در کتاب جان شیفته یک جمله ای داره که میگه : زنی که فکر می کند مانند مبل دست و پاگیری ست. البته اگر کتابهای رومن رولان رو خونده باشه ایشون خیلی زیبا احساسات زنانه را می دانند و من عاشق شخصیت این نویسنده هستم وقتی می خوندم کتابهاش رو دائم تکرار می کردم : تو چی بودی؟ کی بودی؟ چطور می تونستی اینقدر قشنگ احساسات یک زن رو درک کنی؟؟

بحث به کحا کشید ...

مرسی هدی جون

پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 23:01

بفرمایین

گوشش بدید و احساس خوب منو موقع شنیدنش شما هم داشته باشیدش

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://hiich.persiangig.com/audio/Yad_Bad.mp3

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر
به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم ،..
...

احساست کردم عزیزم ...

هدی پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 23:14 http://aftabgardantarin.blogfa.com

نه منظور اون وبلاگ نویس جوان یا نوجوانمون این بود که بیان نظر بدن تا اون به قیاس خودش همونجور رفتار کنه برای بدست اوردن دل مثلا مخاطب خاصش!!!
آخه این راهشه؟ نه تو بگو این راهشه؟!!!

من موندم توی کار این جماعت که از خودشون فاصله گرفتن و انتظار دارن دیگران بیان و این فاصله رو پر کنن براشون!!!

ضمن این که به نظر من هرکسی من جمله آقایون یه سری باورها و نظرات و معیارهایی دارن برای انتخاب یه دوست یا یه همسر یا حتی یه هم صحبت که کاملا ارزشمندن و این اصلا پارازیتی برای روال درست روابط ایجاد نمی کنه ...

نمی دونم شاید اقتضای سنه و نباید خورده گرفت . اگر چه ما که نمی دونیم نویسنده چند سالش بوده!
البته یه جور سرگرمیه برای عده ای این وبلاگ ها.

امیدوارم همیشه آدمها جفت مناسب خود را پیدا کنند. چونکه بد جفتی از تنهائی ترین تنهائی ها هم تلخ تر و دردناک تره .

رها جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 10:37 http://s2a.ir

سلام دوست خوبم
وب قشنگی داری
خوشحال میشم به وب من هم سر بزنی
میتونی برای وبلاگت آدرس جدید ثبت کنی
http://s2a.ir

november جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 15:05 http://november.persianblog.ir

سلام و عرض ادب.

اجازه میدهم آدم ها تا هرکجا که اعتماد دارند نزدیکم شوند
چون اطمینان دارم کسی را نمیشکنم و قضاوت نمیکنم.
آدمها حق دارند عصبانی باشند و دلتنگ...

بنظرم صداقت از مهمترین راهروهای اعتمادِ ... و اصالت عشق برمهربانی و آرامش ست... همه موجودات مهربان هارو دوستـــــتر میدارند ... اما باید بقول رابطه صبوری و حماقت که گوشزد فرمودید مراقب حدش بود!

سلام نوامبر عزیزم

معلومه که تو خیلی خوبی. قضاوت نکردن نشان از خوب بودنه.

نوشته های پراکنده شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 12:28 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
حال و احوال؟
خوبید؟
خوش گذشت آخر هفته؟
من از اون دسته آدمهایی هستم که دوست ندارم خودمو بخاطر کسی تغییر بدم. اما دلم می خواد آدم های اطرافم چیزی باشن که من دوست دارم مشکل دارم نه؟؟
آپ کردم. بیاید خوشحال میشم
شاد و پیروز باشید

سلام
یعنیا! عاشق صداقتت شدم

نه بابا! چه مشکلی ؟!!

آفتاب شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:51 http://aftab54.blogfa.com/

عزیز من! باورم کن ... و به من اعتماد داشته باش .اینجا زیباترین نغمه ها می خوانند .. اینجا سرای دلهاست ... اینجا مامنی ست برای آرامش تمام دوستانت ..

آوایت ، نگاهت ، رنگ دلت نورانی و به رنگ آسمان است پرنیان من .

مررررسی عزیززززززم ... تو خوبی .

حمید شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:24

سلام
همه آدمها کم و بیش تمایل دارن که "دوست داشته شن" و "تحسین شن" . و هرکدوم هم به قدری در این راه تلاش میکنن . بسته به اینکه چقدر این دوتا چیز براشون مهمه تغیراتی تو خودشون ایجاد میکنن و از اون بدتر اینکه میان و "تظاهر" میکنن .
همه گفتن کار درستی نیست و قبول ولی تا همین جا جلو رفتن . اگه یه دوست یا اصلا کسی که قراره شریک یه عمر زندگی آدم باشه , به خاطر اینکه دوسمون داره و دوس داره که ماهم دوسش داشته باشیم , بیاد و دروغ بگه یا اصلا تظاهر کنه به چیزی که ما دوس داریم , اسم این کارش چیه ؟؟ فریب ؟؟ خطا ؟؟ گناه ؟؟ حقارت ؟؟ یا ...
وقتی حقیقتو فهمیدین چیکار میکنید ؟؟ بخشش ؟؟جریمه ؟؟ ترحم ؟؟ یا ...

سلام حمید عزیز

جای بخشش داره آیا؟ اصلا" اون آدم ارزش بخشش داره؟
ادامه ی یک رابطه با دلیل ترحم ، بدترین شکل یک رابطه ست.
جریمه هم ... نه!


آدمی که دروغ زیاد میگه بعید به نظرم می یاد که ترک عادت کنه!

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:19

من" سکوت می کنم ...
"چشمانم" می بارد ...
و "تو" تصور کن ، عمق دلتنگی مرا ...
-----------------------------------------------
ناشنــوا بـــاش وقتــی همـــه
از محـــال بـــودن آرزوهـــایــت سخــن مــی گــوینــد. . .

تنها شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:20

ببخشید هی یادم میره اسممو بنویسم
------------------------------------------------------
من" سکوت می کنم ...
"چشمانم" می بارد ...
و "تو" تصور کن ، عمق دلتنگی مرا ...
-----------------------------------------------------
ناشنــوا بـــاش وقتــی همـــه
از محـــال بـــودن آرزوهـــایــت سخــن مــی گــوینــد. . .

مرسی تنها جان برای این نوشته های قشنگت .

تنها(برای حمید) شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:31

بذارتا من واست حرف بزنم:همیشه توی زندگی آدمها ی سری افرادهستن ک خییییییییییییییییییییلی دوستشون داری وبخاطرشون از خودت میگذری...ولی همه ی آدمها وقتی بفهمن دوستشون داری اخلاقشون ثابت نمیمونه...اگه اون دختر یا رفیقت بخاطر این ک دوستت داره یا دوست داره دوستش داشته باشی بهت ی سری چیزا رو الکی گفته مثلن تاریخ تولدشو دروغ گفته یا سعی کرده کسی باشه ک تو دوست داری ....میدونم جای عصبانی شدن و ناراحت شدن داره...ولی ب هر حال چون دوستت داشته سعی کرده آدمی باشه ک تو دوست داری.
الان ک فهمیدی بگو چ احساسی داری؟ میتونی ببخشیش؟میتونی ازش بگذری؟ میخوای امتحانش کن...من شنیدم اگه کسی رو س بار از خودت دور کنی و باز برگرده مال خودته....
من خودم ی بار ک ی دوستام خیانت کرد تپش قلبم شدید شدوالانم هروقت یادش می افتم میخوام بمیرم...از دستش داغونم ولی خوب ..گذشتم
گذشت نه این ک ببخشی و وارد دنیات کنی ینی رد بشی .. بگذری ...خودتو رهاکنی البته حرفش آسونه ئوقتی بهش فکر میکنی ...
...بدترین حالته

قابل توجه حمید عزیز

تنها یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:34

ببینم پرنیان جونم خبری از قندک میرزاو مشنگ خان نیست...
حالشون خوبه؟
آخه من دوست جونی شون نیستم نمیدونم

قندک عزیز ما ، بی خبر وبلاگشون رو بستند و رفتند.

مشنگ خان هم همیشه خیلی دیر به دیر می نویسند و گاهی ماهی، سالی یک بار طول می کشه مطلب تازه بذارن.

تنها یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:38

آخه چرا بستندورفتند؟
من ک اذیتش نکردم

والا من خبر ندارم .

ونوس یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 16:54 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام
مرسی ازشعرخیلی زیبایی که برام نوشتی ممنون

سلام ونوس جان
خواهش می کنم عزیزم

هاتف یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 17:33

سلام
گاهی باید خیلی صبوری کرد...باورپذیری در وجود هرکسی نهفتس کافیه که طرف مقابل این درک رو راه بندازه و طرف رو یه جورایی وادار به باور کردنش بکنه...وخوب چقدر سخته که بپذیریم هرکس را با ویژگیها و اعتقادات خودش و گاهی میخواهیم که دیگری کامل مال ما باشد با همه ی اعتقاداتش...

سلام
اگر قرار باشه که برای کسی مجبور باشیم که این درک را به قول شما راه بیاندازیم و او را وادار به باور کردنش کنیم، راه سختی را در پیش داریم. راهی که در آن زخم های زیادی خواهیم برداشت. راهی نفس گیر و طاقت فرساست ...
بخصوص اگر طرف مقابل ما کسی یا کسانی باشند که به جز اعتقادات و باورهای کورکورانه و به میراث رسیده و سطحی و حقیرانه ی خود به هیچ چیز دیگر اعتقاد و باوری ندارند.
ولی ارزش زخمی شدن دارد ...

هاتف یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 22:32

دنبال جمله آخره میگشتم که نوشتید
بعضی وت ها ارزش داره.......

ممنونم هاتف عزیز

ویس یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:25

سلام عزیزم
من همیشه گفتم : همینیه که هست. هیچوقت برای محبوب بودن یا ماندن تلاش نکردم. برای همین به گواه رفقا همه با من و در خانه ی من راحتند .هیچوقت نخواستم به کسی چیزی را ثابت کنم.
کسانی که ادا در می آورند شاید در روابط مقطعی ، موفق باشند اما در روابط طولانی یک جایی به قول معروف ، بند را آب می دهند. و اصولاً چرا باید بخواهیم که مورد قبول همه باشیم. ؟ صداقت بوی خوبی دارد و بدون هیچ زحمتی همه جذب آن می شوند.
برای دوست داشتن ، نیازی به همفکری نیست ، به همدلی نیاز است که آن هم نه زمان می شناسد نه مکان ، نه موقعیت و نه پول ونه فاصله و نه هیچ چیز دیگر.

سلام
اینکه برای محبوب تر بودن به چیزی وانمود کنیم که نیستیم، چیز دیگه ایه و اینکه دیگران مجبورمون کنند به چیزی که دوست دارن تبدیل بشیم چیز دیگه ای. که من منظورم در این پست بیشتر دومی بود.

اما از نظر خوبت ممنونم و کاملا" موافقم . چون تظاهر تداوم زیادی نداره . همیشه آدمها به زودی برمیگردند به اصل خودشون

تنها دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 22:16

سلام ...

تنها سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 12:09

سلام سلام صدتاسلام

سلام به روی ماهت دوست مهربانم

روی ماه خداوند را ببوس چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:46 http://saraab2012.blogfa.com

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند...
درود
دعوتی به جرعه ای عکس از لبخند خدا...دوست ایام قدیم...

سلام دوست ایام قدیم و اینک

ممنونم خبر دادید. در اولین فرصت خدمت می رسم

تنها چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 11:33

پرنیانم خوبی گلم؟
چی شده؟چیزی شده؟

سلام تنها جان

هیچ چیزی نشده . همه چیز هم خوب خوبه

تنها چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 20:52

نگرانتم...
چرانیستی؟
من دوست جونی وسنگ صبورتراز توندارم
خواهش میکنم بیا
نکنه چیزی شده...کسالتی پیداکردی؟

سلام تنها جان
می بخشی عزیزم که دیر جوابت رو دادم یک مسافرت دو روزه رفته بودم. باید اطلاع می دادم ولی فراموش کردم . ببخش که نگرانت کردم
هستم ... هر وقت که تو لازمم داشته باشی
مراقب خودت باش مهربان

تنها پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 10:21

سلام ..............حالت خوبه دوست جونم؟
خوش گذشته باشه گلکم
راستی من همیشه بهت احتیاج دارم...ممنون ک هستی
ممنون ک خوبی

سلام
بله . خیلی خوش گذشت

عزیزم ... تو خیلی مهربونی ...

تنها پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:55

انسان ، حرفیست
زده می شود
خوانده می شود
ترانه می شود ، به یاد می ماند …
گاهی
ناله ایست
تنها
خاک خوب می فهمدش...........
-----------------------------------------------------
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم،
تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف
کاش کسی جایی منتظرم بود…

آره خیلی قشنگه که یک کسی یک جائی بی صبرانه منتظر باشه .

تنها پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:57

به خدا بگو:
زمستانش سرد نیست
جمع کند تکرار فصلهایش را !
من در تابستانش هم از بی وفایی دندان به دندان سائیده ام…
-----------------------------------
ارامش این روزهایم را
مدیون همین انتظاری هستم

ای بابا ... باز هم که شکایت نوشتی !

RAHA پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 18:48

SALAM PARNIYAN JAN ...

سلام عزیز دلم
رها جان ... مرسی . همیشه همه چیز برات عالی باشه انشاالله.

عسل جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 21:02

مدتیه حال خیلی بدیدارم
انقدر که دیگه احساس میکنم هیچ امیدی به زندگی ندارم
نوشته هاتو دوست دارم
توی اینهمه ناامیدی لبخند کوچیکی رو لبهام می شونه
امیدوارم همیشه امیدوار و عاشق باشی

نگران نباش. این حال بد گاهی سهم لحظه های آدمهای با احساسه.
ناامید نباش. همیشه منتظر یک غیر منتظره باش . وقتی منتظرش باشی خودش سر به زنگاه می رسه .

ممنونم

خلیل جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 23:31 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

به اصل موضوع باور دارم. اما گاهی آن جوانه درونی از بی آبی می خشکد و فقط من مانده ام با پوسته ای ظاهری که دیگران برایم ساخته اند.

سلام
برای همین چیزهاست که من این مطالب را مدام اینجا می نویسم . برای اینکه یادمان نرود که ریشه ها که خشک شوند دیگر چیزی باارزش باقی نخواهد ماند!

تنها شنبه 2 شهریور 1392 ساعت 21:23

امروز روز خوبی نبود....نمیدونم چرادلم گرفته..
فقط دوست داشتم گریه کنم
بعضی از آدمها خیلی بد حرف میزنند...واسه همین منم هرکسی ک میبینم آدم مهربونیه واسه خوبیش ازش تشکر میکنم ....
ممنون ک مهربونی
---------------------------------------------------------
مست بگو...راست بگو
تاشب یلداست بگو
تانفسم هست بگو....هرچی دلت خواست بگو
خسته وبیتاب شدم...محوشدم،خواب شدم
خسته از این پنجره ها...منتظرت قاب شدم

سلام تنها جان

گاهی وقتها پیش می یاد. همیشه که زندگی آروم نیست. گاهی وقتها آدمهای اطراف ما یا خسته اند ، یا افسرده اند یا خودخواهند.

امیدوارم شب خوب بخوابی و فردا همه چیز رو فراموش کنی .
شعرت هم خوشگله .

تنها شنبه 2 شهریور 1392 ساعت 23:58

یا بد دهن...یا کسل کننده ....یا خودبین... یا قلب شکن...
یا مغرور....یا تابع قوانین...

یعنی یه آدم مهربان، خوش اخلاق، دوست داشتنی و ... رو دیروز اصلا" نداشتی؟

پرنیان دل آرام یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 10:19

تقدیم به پرنیان عزیز و خواننده های فتح باغ


http://hiich.persiangig.com/audio/Chaartaar%20-%20Mara%20Be%20Khaaterat%20Negah%20Daar%20%28%20128%20%29.mp3/download

به به ... خستگی هام رفت

مرسی . همیشه گوش کردن به یک ترانه ی جدید حالم رو خوب می کنه . به شرط اینکه از کبیری و چاوشی و اینا نباشه !

نمی تونم ارتباط برقرار کنم با این جور خواننده ها .

ترانه اش هم خیلی قشنگ بود . مرسی ...
فقط نفهمیدم خواننده اش کیه .

هدی یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 10:21 http://aftabgardantarin.blogfa.com

سلام پرنیان جون خوبی؟
کجایی؟

سلام هدی جون

گم شدم فکر کنم !

وسط یه عالمه فکر ...

میام زودی

به یاد تک تکتون هستم .

تنها یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 10:41

یه آدم مهربان، خوش اخلاق، دوست داشتنی رو فقط پای اینتر و دنیای مجازی داشتم.......

داشتی ؟

پرنیان دل آرام یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 10:47

پیشکش




فک کنم از چارتار باشه - کی هست اصن

ممنونم

من هم نمی دونم والا!

پرنیان دل آرام یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 11:36

آدم‌ها می‌روند. دور می‌شوند. دور دور دور... دور‌تر... . می‌شوند فقط یک کانتکت روی گوشی‌ات. می‌شوند یک پروفایل جزو ادلیستت. می‌شوند یک تصویر کنار تصویر تو، توی یک عکس. یک عکس انقدر دور که هر چه نگاهش می‌کنی یادت نمی‌آید آنروز، آنروز‌ها به آن آدمی که توی عکس کنارش ایستاده‌ای چه حسی داشتی، چه برسد به اینکه حدس بزنی او به تو چه حسی داشته.

آدم‌ها دور می‌شوند و زندگیشان ادامه دارد. جایی نزدیک به تو اما در دایره‌ای که تو تویش نیستی. دور می‌شوند. بعضی‌ها حتی خاطره‌هایشان را هم با خودشان می‌برند. بعضی‌ها خاطره‌شان انقدر سنگین و خواب گونه شده که حوصله به یاد آوردنشان را نداری. بعضی‌ها از آدم توی خاطره انقدر فاصله گرفته‌اند که انگار در خاطره‌ات شخص بی‌هویتی نقش بازی می‌کند.

آدم‌ها دور می‌شوند. خود ما دور می‌شویم. دوستی یا دوست داشتن، بار‌های سنگینی می‌شوند که بعد از مدتی زمین می‌گذاریمشان.

آدم‌ها دور می‌شوند. دور دور دور... صدایشان یادمان می‌رود، صورتشان، عادت‌هایشان، عطرشان، لبای‌هایشان، حرف‌هایشان، خوبی‌ها و بدی‌هایشان، مدل مو‌هایشان، مدل انگشت‌ها و همه همه... کم کم... یکی یکی... فراموش می‌شوند و وقتی می‌رسد که دیگر از هر آدمی فقط یک اسم به خاطر داریم. اسمی که با خواندنش روی صفحه موبایل، موقع مرتب کردن کانتکت‌ها هیچ حسی بهمان دست نمی‌دهد. در مورد بعضی‌ها فقط چیزی برای چند ثانیه یادمان می‌آید...

یادم می‌آید، موهای کوتاه سیاه داشت. حالا یک دختر غریبه است در کانادا و خدا میداند پشت این شماره تلفن الان چه آدمی است. حالا یک پنجم افکار و سبک زندگی و دغدغه‌هایش شبیه من نیست. هیچ چیز از زندگی‌اش نمی‌دانم. فقط می‌دانم که در ۱۷ سالگی پسری را دوست داشت که ساز دهنی می‌زد و والیبال بازی می‌کرد و پدر‌هایشان با هم دوست بودند و خانوادگی مهاجرت می‌کنند می‌روند یادم نیست کجا. یادم می‌آید همین دختر صد در صد غریبه‌ی امروز یک زنگ تفریح توی کلاس، توی بغلم گریه کرد. نمی‌دانم حالا برای او هم، دوست پسر دوران نوجوانی‌اش همینطور دور شده...؟ انقدر دور که فقط‌‌ همان ساز دهنی کوچولو که پسر برایش خریده بود مانده باشد برایش. یا شاید نه. آن هم با معصومیت چشم‌های سیاهش جایی توی مرز‌های ایران جا مانده.

آدم‌های غریبه زیادند. آدم‌های صد درصد غریبه امروز که من فقط بخشی از زندگی آن‌ها را دارم. بخشی از خاطرات و راز‌هایی که شاید امروز خوشان یادشان نیاید. اینکه در سن ۲۰ سالگی ترس از ارتفاع داشتند. در سن ۱۶ سالگی عاشق معلم موسیقیشان بودند. در سن ۱۹ سالگی کسی را بوسیده‌اند، در سن ۲۴ سالگی تا به حال با هیچ دختری رابطه نداشته‌اند، در سن ۲۱ سالگی رابطه‌شان با پدرشان خوب نبوده، در سن ۱۴ سالگی خودکشی مقدماتی داشته‌اند، در سن ۸ سالگی هر شب یک فرشته زشت پشت پنجره اتاقشان می‌آمده...

این‌ها خاطرات و راز‌های یک مشت آدم صد درصد غریبه است پیش من... که حتما تا امروز خودشان فراموششان کرده‌اند.

هنوز آدم‌ها دور می‌شوند... دور... دور.. دور... و کل وجودشان برای من توی چند کلمه، یک جمله، یک عکس یا هر چیز تاثیر گذار دیگری خلاصه می‌شود و از آن‌ها هیچ چیز دیگری جز آن به یاد نمی‌آورم...


به قلم الهام کاظمی

بسیار زیبا بود .
ممنون از تو و از خانم کاظمی

بعضی آدمها هم دور می شوند ولی تک تک خاطراتشان مو به مو در یاد ما باقی می ماند. تارهای سپید موهایشان در کنار تار به تار سیاه، خال کوچک کنار پلکشان، فلان شوخی شان روی فلان صندلی، بهمان دلخوریشان در آن گوشه ی اطاق، نگاهشان ... نگاهشان، لبخندشان، اشکهای اندوه و دلتگی شان در فلان روز و فلان ساعت ...
گاهی وقتها بعضی از آدمها هیچوقت دور نمی شوند ... حتی اگر حضور فیزیکی نداشته باشند.

آفتاب یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 18:57 http://aftab54.blogfa.com/

سلام خانم خانما !

یه وقت خدای نکرده نیای پیش من !

سلام لیلا جون

ای وااااای بر من .

حق داری اگه ازم دلخوری .
اهمین الان الان اومدم .

هدی دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 08:17 http://aftabgardantarin.blogfa.com

پرنیان عزیز
چقدر معلومه که از چیزی رنجیدی انگار!
حسم میگه از یه نفر خاص! از یه نفر که دوستش داری و این دوست داشتنهاست که بد ضربه میزنه به روح و روان آدم!
این روزا انگار هوا بوی دلتنگی میده ... بوی اندوه ...
امیدوارم هرچه زودتر به روزای بهاری برسیم در این شهریور ماه رو به پاییز!
امضا:خصوصی!

سلام هدی جان
مرسی که اینقدر با محبتی و به من هم فکر می کنی.
گاهی آدم وسط یه عالمه مشغله های فکری و احساسی گیر می کنه نمی دونه از کجا باید بنویسه. دلم برای نوشتن اینجا تنگ شده . راستش دو بار اومدم صفحه رو باز کردم که چیزی بنویسم به خودم گفتم باشه برای یه کمی بعدتر .

حال جسمی ام هم یه کمی به هم ریخته . از همین ویروس ها گرفتم که هر روز یه مدلش مد می شه. گلو درد و تب و درد در تمام بدن و ...... دچار ضعف جسمی ام کرده.
امیدوارم به زودی بتونم یه چیزی بنویسم و از کامنت های خوب شما لذت ببرم و استفاده کنم.

باز هم یک دنیا تشکر

ایرج میرزا دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 17:21

ای باباتا کی باید این دو تا غاز رو بالای صفحه تحمل کنیم آخه؟؟؟؟
مطلب بدیم خدمتتون؟؟؟

اینا غازند؟؟؟!!!!
نه تو رو خد! اینا غازند؟ درناهای به این قشنگی اگه بفهمند بهشون گفتی غاز سرشون رو می کنند زیر آب و دیگه هیچوقت نمی یارن بالا.

آنژین شدم گلو درد و بدن درد و ضعف. فکر کنم فعلا" باید غاز بچرونیم تا بالاخره راه سلول های خاکستری باز بشه .

سلام دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 21:44

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...




الهی همه ی مریضا از انواع مختلفشان...
دریاب

سلام

خیلی خیلی ممنونم. از اینکه گاه گاهی به اینجا سر می زنید هم تشکر میکنم.

و الهی آمین

ضمنا" نوشتن اون غزل خیلی برای من عجیب و جالب بود. گاهی چقدر تله پاتی اتفاق می افته !!!

ایرج میرزا دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 23:27

سلام
از تولدت به اینور یا قلبت ریب میزنه یا حوصله نداری یا اعصاب نداری ... حالا هم که ضعف کردی . هوا هم که آلوده است گفتن بعضیا نباید بیان بیرون . خب مادر جون مراعات کن دیگه

بعدشم درنا نه اصلن ایرج میرزا . خب خسته شدیم بخدا . چقدم الکی خوشن . ایشالا یه کفتار بیاد جفتشونو بخوره راحت شیم از دستشون .

خدایا پری ما رو سلامتی عاجل مرحمت بفرما

سلام
می بینی ؟!!
اصلا" مشکل از همون تولده ست. متولد شدنه کار اشتباهی بود
اصلا" از اولش اشتباهی اومدیم

اینا الکی خوشن؟
واقعا" که

تشکر از محبت شما
ضمنا" امروز می خوام برم پیش خانم دکتر بداخلاقه . خدا به خیر کنه

نرگس سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 13:07

سلام
پرنیان عزیز
خالق تو را شاد آفرید
آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو
زنجیر را باور نکن ...

عالی بود

به! سلام نرگس جون

خیلی وقت بود نیامده بودی.

مرسی . خوشحال شدم باز هم اومدی اینجا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد