فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

خدایا دلی آفتابی بده که از باغ گل ها حمایت کنیم ...



 

قشنگ است اگر حتی  یک نفر به خاطر حضورت گاه گاهی خدا را شکر کند ... و قشنگ تر آنکه با بودن هائی  ، برسی  به حقیقت یک شاخه گل، نت های الهی و زیبای نغمه های یک پرنده،  روح پاک انسانی و  حضور پروردگار مهربان ...



....


کسانی که به من مهر ورزیدند، با محبت هایشان به من عاشق تر بودن را آموختند. و شاید هیچ وقت ندانستند که با لحظه های من چه کردند و من را تا اوج و تا لمس خدا رساندند.  و آنان که من را رنجاندند، اگر چه بارها در این رنجش شکستم و فرو ریختم، که این فرو ریختن نشان از ضعف من بوده،  دوباره ایستادم و با خود گفتم: آدمها را در تفاوتهایشان باید دوست داشت و باز هم رسیدم به حس دوست داشتن آنان با وجود تفاوتها و اختلافها و فاصله ها ...  


با خود هر روز عهد می بندم که در تلاش باشم به چشمانم بیاموزم فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد و با خود تکرار می کنم که یادم باشد، هر آن ممکن است شبی فرا رسد آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد، پس هرگز به امید فردا محبت هایم را ذخیره نکنم و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم : «دلم برایت تنگ است» ، «دوستت دارم»، «خوشحالم که هستی»  ...


  


در اینجا اگر کسی را رنجاندم می خواهم مرا ببخشد . آخر من هم یک انسانم با صدها ضعف و نگرش هائی متفاوت با دیگری، گاهی اشتباه میکنم، غمگین می شوم،  فراموشکار می شوم، کمی متوقع میشوم و ... و می دانم اینها همه از اشکالات من است.  


برای تمام محبتها و مهربانی هایتان از صمیم دلم سپاسگزارم ، این محبتها همیشه به من یادآوری کرده است که زندگی با حضور خوب ها و با قلبهای مهربان چقدر زیبا و چقدر بی نظیر است.

نظرات 33 + ارسال نظر
پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 00:22

همه ی شهر می شناسندت، گرچه یک کوچه هم به نامت نیست

من ندیدم هنوز دریایی، از دل تو بزرگتر باشد


ر.نیکوکار





تولدتون اول از همه به خودم مبارک باشه

که هرچی حس خوبه با داشتنتون دارم

پر از شوق زندگی باشه دلتون

پر از دوست داشتن های بی انتها

می بوسمتون و براتون بهترین بهترین بهترین ها رو می خوام


مرسی پرنیان عزیز و دوست داشتنی من

اینجور وقتها هیچی نمی تونم بگم. کم می یارم ...
ممنونم برای مهربانی های بی دریغت . ممنونم برای بودن هات و حرفهای قشنگت .
برات یک دنیا آرزوی قشنگ دارم

ویس پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 01:13

به دنیا که اومدی یقیناً دنیا فرش قرمز برات پهن کرد.

و امروز که هستی ، تمام اطرافیانت از چشمه ی مهرت برداشت ها کردند . در کنار این پیله های نفرت و دشمنی ، پروانه بودن دشوار است.ولی تو پروانه ای با رنگ های شاد مهرورزی هستی
سالیان سال بمان تا در کنار بودنت و ماندنت ، همه ی دوستانت شاد باشند.

سلام به عزیز دلم
دوست همیشه ام ...

امیدوارم لایق این حرفهای زیبا باشم .

از پروردگارم تشکر می کنم برای داشتن انسانهای خوب زندگی ام از جمله تو

صادق (فرخ) پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 02:04 http://dariyeh.blogsky.com

سلام .. خود را دست کم نگیر بانو
جهان چون تو را کم دارد . جهان در آتش نامردیها می سوزد و کینه ها دارد هر روز در بستری از بدخواهیها استحکام بیشتری می گیرد . هزاران نفر دارند در خیابان و از پشت رل هر روز به یکدیگر فحش میدهند و می گذرند . در این جهان یکی چون تو نیز هست که میخواهد با عینک سحرانگیز خود ، بدیها را خوب ببیند .
من خوشحالم از هوایی تنفس می کنم که تو از آن تنفس میکنی .
اینها را بی هیچ تکلف و مبالغه ای نوشتم تا بدانی که زادروزت برایم مهم است و برای همین صمیمانه تبریک میگویم .
من نیز در تیر به دنیا آمده ام ... اما نمی دام چرا در خصوصیات اخلاقی با تو به اندازه ی هزاران سال نوری فاصله دارم .
به گمانم یا شناسنامه ی شما را اشتباهی در تیر ماه گرفته اند ... و یا شناسنامه ی من اشتباهی است .
امید که بیش از یک قرن بمانی و با سلامتی و حافظه ای قوی به دوستانت شادی و امید و عاطفه ببخشی . ارادت

سلام فرخ عزیز
خیلی خیلی لطف دارید. واقعا" نمی دونم در مقابل این همه محبت و بزرگواری شما چی باید بگم. گاهی فکر می کنم نوشتن در روز تولدم و نوشتن به این مناسبت شاید کمی خودخواهی باشد، ولی از اول تیر دوستان شروع می کنند به تبریک گفتن و یاد آوری کردن ، نمی تونم بی تفاوت در مقابل این احساسات زیبا بگذرم . به هر حال لطف شما و بقیه ی دوستان قلبم را برای ماندن در اینجا گرم می کند. انگار که فتح باغ و دوستان قسمتی از زندگی من هستند. که هستند.
امیدوارم در این مدتی معلومی که قراره در این دنیا باشم ، هیچ باری بر دوش کسی نباشم و بودنم باعث آزار و رنجش هیج کس نباشه.

شما خوب هستید ، خودتان را دست کم گرفتید.
تولد شما هم مبارک . فقط ای کاش می گفتین چندم تیر به دنیا اومدین.

raha پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 05:28

salam parniyan jan tavalodat mobarakkkkkkkkkkk enshallah sad sale beshi ....

سلام رها جون
مرسی عزیزم . هر چقدر که مقدر شده برای ماندن ، امیدوارم در کنار شماها باشه همیشه .

Roj پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 07:45 http://rojna.blogfa.com

چه عهدهای زیبایی پرنیان . به خاطر خواهم سپرد .

هدی پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 08:40 http://aftabgardantarin.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز
میلادت مبارک!

گاه به گاه با خودمون عهدهایی می بندیم که بعضا پایدار می مونن و بهشون وفادار می مونیم و گاهی هم به تناسب ایام و شرایط در کنج فراموشخانه ذهن از یاد میرن ... و باز حادثه ای تازه باید برای تجدید عهد قدیم ...
کاش در تلاطم روزگار میثاق های محکممان که زندی خود یا دیگران را می توانی با آنها دچار تحول کنیم از یادمان نرود ...

به گمانم باید احساسات ما کمی به هم نزدیک شده باشد چون درست وقتی تو این عهد را با خود بستی من هم در خانه ای دیگر همین نزدیکی عهدی را با خودم زمزمه کرده بودم بس حیاتی و سنگین ...

آرزو دارم که همه با آرزوهایی هرچه روشن تر و روشنی بخش تر این ماه عزیز را به خط پایان برسانیم.

سلام هدی جان
ممنونم ازت . گاهی وقتها رنجها و خستگی ها باعث می شه عهدها فراموش بشن ولی کسی که با خودش عهد می بنده سریع خودش رو جمع و جور می کنه و برمی گرده به آرمانهاش. ادمیزادیم دیگه ، با ضعف ها و محدودیتهای زیاد .

در اولین فرصت می یام می خونمت . عبادات قبول باشه

آفتاب پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 09:03 http://aftab54.blogfa.com/

خدایا دلی آفتابی بده...



قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست


با شکوه ترین روز دنیا تولد توست

پس برای من بمان


و بدان که "عاشـــــــــــقانه "دوستت دارم


سلام بر هدیه خدا برای من

تولدت مبارک نازنینم .

((«دوستت دارم»، «خوشحالم که هستی»))

مرسی لیلا جونم
عمیقا" دوستت دارم ...

دیگه چی بگم که جبران این حرفهای قشنگ باشه ؟

آفتاب پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 09:12 http://aftab54.blogfa.com/

عزیزم .. پرنیان نازنینم

خانه عشق تو پناهگاه امن برای خستگی ها و دلتنگی های ماست ..می دونیم که خداوند بهترین الهه عشق را نصیب ما کرده است ..تو قلبی به بزرگی دریا و روحی به وسعت آسمانها داری.. تولدت مبارک پرنیان خوب من .[گل][قلب]

مرسی لیلا عزیزم
خجالت می کشم ...

همین که مطمئنم شماها رو دوست دارم شاید دلیل خوبی باشه برای بودن در اینجا
ممنونم عزیز دلم .

پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 10:06

برای تویی که تکرار با تو بودن را دوست دارم


پرنیان عزیز





داشتنـت ...
مثـل ِ نم نم ِ باران جاده ی شمــال ...
مثل مستـی بعـد از اولین پیک های شـراب ...
مثـل ِ خواب بعد از ظهـر ...
مثـل ِ بوسـه هـای تنـد و یواشکــی ...
مثـل ِ آهنگهای قدیمی کریسدی برگ ،
مثـل ِ دیالوگهای فیلـم شب ِ یلـدا،
مثـل ِ آن بغلــی که عاشقـت است ، جـدا نمی شود ، تنهـات نمی گذارد ...
و مثـل ِ برگشتن ِ آدمــی که سال ها منتظرش بـودی ...
آی می چسـبـــد ،
آی می چسـبــــد!!


منیـر یاری پور


چه جمله ی قشنگی اون بالاست!

آی چسبید! آی چسبید ... هم شعر و هم اون جمله
درست مثل آهنگ Lady In Red کریس دبرگ
و مثل برگشتن آدمی که
و مثل نم نم باران جاده ی شمال
و ...........

چقدر چسبید.

باران و بانو پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 11:54

..

بهار
تابستان
پاییز
زمستان
و روزها و ماهها و سالهایی که می آیند و می روند..

همه چیز جهان تکراری است
جز عشق
جز مهربانی
جز صداقت و دوستی و ..
.
.

مهربان ِ خوب؛
میلادت مبارک ..

مرسی باران و فرینوش عزیز

چقدر خوبه که شماها هستین .

تنها پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 12:13

دنیا صدای گریه کودکی را شنید
که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است . . .
امروز را با هم لبخند میزنیم ... تولدت مبارک پرنیان گلم . . .
...
آهستـه فتــــح کرده ای با چشمهایت
هرچـــه داشته ام را
حالا تمام جهــان من مستعمره ی توست
.......عشق
همین خنده های ساده توست
وقتی بـا تمـام غصه هایت میخنـدی
تـا من از تمـام غصه هایـم رهــا شوم...
جغرافیای کوچک من همین چشم های مهربان توست که هیچ چیز جایش را نمی گیرد . . .
و دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست ؛
مرا شاد میکند
لبخند را به دنیایم هدیه میکند . . .
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم !
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم :)))
____________________________________________
بزرگترین آرزوی من برای تو ...خوشبختی و سلامتیته عزیزمن
:)

عزیزم ...

مرسی مهربونم. من هم اتفاقا" همین آرزو رو برای تو دارم . چه جالب!

november پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 12:18 http://november.persianblog.ir

بعضی روزها شبیه امروز میشود و تو سراسر یادی، سراسر خاطره ای ... هرچند جان خاطره ها برای بعضی هامان کم باشد اما عمیق است.
چون همیشه بخند، آنچنان که گرمای خنده هایت داغی تیر را به زانو درآورد.
تولدت مبارک پرنیانِ جان... برایت بهترین هارو آرزومندم.

مرسی نوامبر عزیزم

خوشحالم که مدتیست به جمع دوستانم پیوستی. امیدوارم زندگی هر روزش برات یک دنیا آرامش به همراه داشته باشه.

آمین

قندک پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 14:25

سلام پرنیان عزیز. تولدتون مبارک. خیلی خیلی مبارک. الهی که عمری طولانی و با عزت داسته باسید. عاقبتتون بخیر.درود فراوان بر شما.گل فرستادیم

سلام بر قندک عزیز و مهربان
ممنونم خیلی محبت کردید . امیدوارم شما هم سالهای زیاد سلامت و پرامید زندگی کنید.

ممنونم برای گلهای قشنگتون

قندک پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 14:27

ضمنا از پرنیان دل آرام عزیز نهایت تشکررا بخاطر اطلاع رسانی بموقعسان دارم. سپاس دوست عزیز

اوووه! پس پرنیان دلارام عزیزم چقدر به زحمت افتاده !

من هم ازش تشکر می کنم . در این جور کارها همیشه هنرمنده.

. پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 15:47

تولدت مبارک ...

ممنونم دوست عزیز ناشناخته ی من .

هر کسی که هستی و هر جائی هستی همیشه سلامت باشی و سربلند.

ایرج میرزا پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 16:03

سلااااااااام بگو چی شده .... دیشب داشتم میومدم فتح باغ سر راه دیدم فرشته ها دارن همه جا رو تفتیش میکنن . پرسیدم چه خبر ؟ یه کاغذ دادن دستم دیدم بالاش نوشته " wanted" در ادامه هم نوشته بود : " زآسمان یک ملک امشب به زمین آمده است " . گرفتم قضیه چیه . دویدم سمت فتح باغ . سر راه کامیون کامیون بار زده بودن گل رز پشت همشون هم نوشته بود " رفیق بی کلک پرنیان" . رسیدم دیدم به به . فتح باغ امشب عجب شور و صفایی دارد ، نور باران شده و حال و هوایی دارد . جات خالی
خلاصه حواستو جمع کن . پاتو از باغ بزاری بیرون دشمنهات واستادن بیرون هزار هزار تفنگاشون قطار قطار . ما هم که نداریم بخار بخار
تولدتو اول به خودم که دوست گلی مثل تو دارم بعد به همه دوستانت بعد به خودت و بعد هم به جامعه بشریت تبریک میگم . ( یه تریلی گل رز زرد )
کامنت فرخ خان رو که خوندم این شعر به نظرم رسید . اینم کادوی تولدت قبول کن دیگه . باشه؟

هر آنکه چون تو گلی دوست در جهان دارد
چه غم ز خوی بد مردم زمان دارد
فرشته ای و نداری میان خلق مکان
مکن که بازی دیو و پری زیان دارد
شمیم عطر الهی ز فتح باغ آید
که فتح باغ تو راهی به آسمان دارد
هوای باغ تو دائم بهار خواهد بود
چرا که دسته گلی چون تو درمیان دارد
من این فضای مجازی به عالمی ندهم
که آدمی بچه ای همچو پرنیان دارد

خوب بیییید؟

ایرج میرزا ؟؟؟؟!!!!

فقط ایرج میرزا می تونه اینجوری کامنت بذاره .
خیلی قشنگ بود .

نمی تونم بگم چقدر خوشحالم. عاشق گلم و تصور اینکه کامیون کامیون گل برام فرستاده شده فکر کنم از خوشحالی همین الان سنکوپ کنم . باور کن ... این گلهای قشنگی که تو برام هدیه آوردی سرشار از عطر مهربانیه.

من به خودم می بالم برای داشتن این دوستی های قشنگ

مرسی

تنها پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 16:19

پرنیانم برو ببین قندک عزیز چی کار کرده....

مرسی تنها جان که بهم اطلاع دادی . خیلی کار خوبی کردی

شاید به این زودی ها متوجه نمی شدم .

حمید پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 18:22

سلام تولدتون مبارک
امیدوارم سالهای سال همین دوستانی که الان اومدم تبریک گفتن باز هم همین جا باشن و باغ شما هم هرروز سرسبزتر شه

سلام بر دوست عزیز
ممنونم . من هم امیدوارم . حتی اگر نبودم شما این ارتباطات رو قطع نکنید لطفا" . اجازه بدین این دوستی های بی انتظار و بی ریا و خوب ادامه پیدا کنه .

خلیل پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 19:43 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام؛

" پس هرگز به امید فردا محبت هایم را ذخیره نکنم "

سلام
بهترین کار ممکن رو می کنید .

دوست عزیزم. ممنونم که دوست داشتی این کتاب را به من هدیه کنی.
یک عاشقانه ی آرام را جسته گریخته از اینترنت خوندم ولی حتما حتما" می خرمش .

ممنونم از محبتت

نازنین جمعه 21 تیر 1392 ساعت 00:01

صدای یک پرواز فرود یک فرشته آغاز یک معراج وشروع یک زندگی... تولدت مبارک مهربونم هرچی آرزوی خوبه مال تو.. می بوسمت... از صبح می خوام بیام اما حال جسمی خوب نبود...

مرسی نازنین مهربانم . با این حال بد چرا خودت رو به زحمت انداختی عزیزم ؟

تلفن دیشب یک دنیا من را خوشحال کرد . راضی نبودم خودت رو به دردسر بندازی. آرزو می کنم هر چه زودتر حال جسمانی ات خوب خوب بشه . می بوسمت

فرصتی برای باران جمعه 21 تیر 1392 ساعت 00:44

سلام پرنیان عزیزم.
باور نمی کردم که تو این دنیای مجازی حس یه حضور و یه تولد می تونه اینقدر شیرین و ارزشمند باشه و برام شادی بخش...
به بودنت...به اراده ت... به وجود نازنینت که همیشه دست گیر دیگرانه و لبخند منتشر می کنه و امید می بخشه افتخار می کنم. تو سال جدید حضورت رو کره ی خاکی امیدوارم بهترین هدیه رو از خدا بگیری، یه جعبه پر از دلخوشی های ساده و کوچیک و در عین حال با ارزش.
خوش اومدی دنیا
از همیشه دوست تر دارمت.

سلام دوست عزیز و مهربانم

ممنونم ، خیلی خیلی ممنونم. این ها تمامش از خوبی های شماست. این نوشته ها نشان از بزرگی روح توست .
مرسی برای این آرزوی قشنگت . می بوسم روی ماهت رو

آفتاب جمعه 21 تیر 1392 ساعت 12:05 http://aftab54.blogfa.com/

سلام

سلااااااام

لیلا مهربون و عزیزم ...

مونا جمعه 21 تیر 1392 ساعت 14:44

سلام خانمی جون چون دسترسی به نت ندارم امروزم با گوشی اومدم واز کامنت ای دوستان عزیز متوجه شدم تولدتونه نمیدونم امروزه یا دیروز بوده
طبق معمول بلدنیستم مثل دوستای نازنین باجمله های خوشتل خوشتل تبریک بگم به مدل خودم میگم تولدتونن مبارک خانمی جون
ایشالا همیشه همیشه سالم وشاد باشین +یه عالمه گل نرگس بهتون (دیگه ببخشید من عاشق گل ترگسو بوی دیوونه کننده شم )بازم بهتون تبریک میگم

سلام مونا جون
خوشحال شدم. مرسی برای محبتت. برای گلهای نرگس معطر و زیبات هم ممنونم.

همیشه خوب باشی .

رویا جمعه 21 تیر 1392 ساعت 15:23 http://zemahestan.blogsky.com

پلک جهان می پرید
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود آمد

***
این چندمین تولد توست؟
و چندمین انبساط مجدد کائنات؟
این چندمین بارخلقت است؟
و چندمین انفجار سکوت؟
چندمین لبخند آفرینش؟
خورشید را چندمین بار است که میبینی؟
و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟
و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟
چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟
چندمین دم!؟
چندمین آن!؟
آه که تو چقدر خوشبختی!
و جهان چه پرغوغاست
که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . .


تولدتون رو از صمیم دلم تبریک میگم...
امیدوارم زندگیتون همواره پر از شادی و آرامش باشه...

سلام رویا جون
خیلی لطف کردی عزیزم. مرسی

می بوسمت

مهرداد نصرتی جمعه 21 تیر 1392 ساعت 16:20

سلام
تولدت مبارک.هرچند با چند روز تأخیره اما بذارید به حساب گرفتاری هام.در پناه حق باشید.

سلام آقای نصرتی عزیز
ممنونم . خیلی لطف کردید.

سلام جمعه 21 تیر 1392 ساعت 20:54

طینت که را مخمّر کرده اند که این همه ملک تسبیح گوی ند بر در ِ این باغ؟
انگار تمام ِ حرف ها جمع شده بودند برای این اتـّفاق ِ مقدّس، و چه اتّفاق ِ مقدّسی.
می خواهم در این مجال کمی شما را مرور کنم.
مرور کنم تا یادم بیاید چه ها از شما شنیده ام.
مرور کنم تا یادم بماند، چه ها پاینده و پایدارند و چرا.
مرور کنم تا بگویم، هر آینه اگر جز
کتابت ِ مهر و محبت، درس ِ دوست داشتن و دلدادگی و مودّت، مشق ِ عشق و ایثار و رحمت، رمز ِ تقابل با رخوت و بر آمدن از پس ِ عادت، گذاشت و گذار از روزگار و آدم های جاهل و بد فطرت و ...،
در این مکان ِ مقدّس بود، ما و دیگران از این باغ اعراض می کردیم. ولی چقدر دلبستگان ِ معانی این باغیم.
مرور می کنم تا فاش شود، نگاره های صورتگر ِ این باغ حلال است، چون فهمی کرده است از آن کلک ِ خیال انگیز که دغدغه ی حافظ بود.
بارها و بارها مرور کرده ام و به یقین به شما می گویم: ای دوست، نهاد ِ نیک ِ تو کامت برآورد، جان ها فدای مردم ِ نیکو نهاد باد.
بارها و بارها مرور کرده ام و به یقین به اهالی این باغ می گویم: کسی که حُسن و خط ِ دوست در نظر دارد، محقّق است که او حاصل ِ بصر دارد.
---
این ها را به جای تمام ِ حرف هایی که تا به امروز نگفته ام می نویسم، به جای تمام رازهایی که بیان نکردم.
شاعر که نیستم، اما مطلبی را خوب می دانم و خوب می گویم
بودن ِ بعضی از آدم ها، ما را شاعر می کند، و دوست داشتنشان، ما را شاعرتر.
و من در این لحظه چقدر حافظم.
بگذارید شاهدی بیاورم که هیچگاه غبار ِ زمان روی معانی ِ آن نمی نشیند.
و هیچگاه و هیچگاه تبدیل به غیر آنچه که هست نمی گردد.
شاهدی که نشان از وعده ی صدق ِ همان "یا لطیفی" دارد که همواره می خوانیدش. همان که به ودیعه گذاشته زیبایی هایی را در وجود شما. همان که به ودیعه گذاشته شما را در میان ِ این همه دل، که تنها اندکی از آن ها، در این باغ، نگاشته اند. و تسبیح گوی ند. میان ِ دل هایی که با وجود ِ شما و با حرف های شما آرام می شوند. (اگر چه شما خود و مخلوقید، و جز عده ای، تمام ِ انسان ها اشتباهاتی دارند و البته تمام ِ انسان ها ضعیف اند و محتاج)
و ما "این" شما را دوست داریم
و بودنتان را شاکریم، و نه مگر خدا فرمود الا بذکر الله تطمئن القلوب.
و باور کنید با بیان ِ این کلام ِ رحمان، شرک نگفتم، چرا که ایمان به نیکی، دعوت و عمل به آن، به نوعی ذکر ِ "یا لطیف" است، رضای اوست. و مگر شما جز این ها را بیان می کنید. و اگر روزی عکس این آیات را آوردید، ما از شما روی می گردانیم.
بله پرنیان ِ عزیز ِ ما، و شاهد از غیب (به معنای واقعی) این است:
... "سیجعلُ لهمُ الرّحمنُ وُدّا"
نقطه چینش، که عطف به (نه تمام) که بیشتر ِ گفتار ها و رفتارها و یگانگی بین گفتار و رفتار ِ شماست.
تکه دوم هم همان وعده ی "یا لطیف" است. و آنچنان لبریز از صدق که زبان ِ چون منی قاصر است از توصیف آن. وعده ی دوست داشته شدن ِ نیکوان.
---
حالا که حرف به اینجا کشید، بگذارید رمزی را بازگو کنم
تولد بسیاری از آدم ها در یک روز اتفاق نمی افتد
بعضی ها ثانیه به ثانیه در حال تولـّدند،
بعضی ها ساعت به ساعت
بعضی ها روز به روز
بعضی ها ماه به ماه
بعضی ها سال به سال
و بعضی ها هم شاید به راستی هرگز متولد نشوند، اگر چه برای یکبار یک روزی در یک جایی جسمن به دنیا آمده باشند.
میخواهم دوباره شما مرور کنم.
تولّد از انواع ِ حقیقی اش، آن لحظه هایی اتفاق می افتد که انسان ها می بخشند، دوست می دارند (و نه تنها به زبان)، دست یاری می دهند، شاکرند و ... می رنجند ولی باز بر مدار ِ انسانیت و بخشش و گذشت می گردند. این حرف ها را یادتان می آید چه کسی بارها و بارها گفته است و چه کسی قرار است بارها و بارها بگوید؟
شما. همان شمایی که انسانید، خسته می شوید، دلگیر می شوید و باز عشق می ورزید و متولّد می شوید. و برای تمام ِ نیکوان و بزرگواران رنج هایی ست
از نافهمی های زمانه
پستی ها و حقارت های روزگار
و نیز از عدم تاثــّر آدم هایی که سنگ اند و بل هم اضل.
این همان حرف هایی ست که همیشه می گویید، همان حرف هایی که یقین دارید. و من فقط با زبان ِ دیگری بازگو می کنم.
---
حالا که حرف به اینجا کشید، بگذارید یک مطلب ِ دیگری را هم بگویم
همیشه می گویید و گاهی متذکـّر می شوید که این حرف ها تکراریست
عذر می خواهید که ممکن است ما را خسته کنند
فکر می کنید که باید دیگر تکرار ِ مکررات نکنید (مثل اینکه کسی دنبال ِ بهانه باشد) ولی،
مگر پله های نردبان هم تکراری نیست؟
مگر تولـّد ِ آدم ها هم تکراری نیست؟
مگر ذکر ِ "یا لطیف" تکراری می شود؟ خسته کننده می شود؟
شاید دیگران فکر کنند، خسته باشید. خسته می شوند انسان ها. چون انسان اند. عضلات دست ِ انسان در اثر زیاد نوشتن خسته می شوند و من این را خوب می فهمم.
به یقین، شما از زیبایی ها، از بیان و تکرار ِ دوست داشتن ها خسته نیستید و نمی شوید (حتا اگر روزی به خاطر خسته شدن عضلات دست تان دیگر ننویسید. و اگر ننوشتن یعنی خوب نبودن من آن روز دیگر به شما ایمان نخواهم داشت. و می دانم که شما نمی توانید که خوب نباشید حتا اگر ننویسید) چرا که می دانم که می دانید، تسلسل دارد رشته الفت و محبت و مودّت و عشق. و اصلن، عده ای از انسان هستند که در کمند ِ وی اسیرند و"او" می بردشان.
و گرنه نمی گفت "مرا از توست هردم تازه عشقی
چرا که
"او" را هر ساعتی، هر دقیقه ای، هر ثانیه ای هر دمی و " و حتا کمتر از آن مقدار که در ذهن ِ ما می گنجد" حُسنی دیگر پدیدار می شود". اگر به گوش جان بشنویم و به چشم دل ببینیم. و آنان که اینگونه اند و شما که چنینید، نمی توانید که نباشید. صدای اینگونگان است که خوشتر است و مانا.
اینکه دوره ی تولد آدم چقدر کوتاه شود بر می گردد به همان چیزهایی که خودتان می دانید همان حرف های به ظاهر ِ تکراری. همان پله های نردبان. همان حرف هایی که معانی شان با هر قدمی که انسان ِ عاشق به سوی رهایی ِ جان و پختگی بر می دارد، عمیق و عمیق تر می شوند. و آن انسان ِ عاشق را به فریاد وا می دارد، _که آی آدم ها عشق بورزید، من در آن ابهّتی آغشته به خاکساری دیده ام، که اگر آن را به تجربه دریابید (و نه تنها به بیان) حاضر نیستید جز ره ِ این شیوه بسپرید". چون عهد ِ انسان این است.
و فریاد ِ خوبان این است، که آی آدم ها نگذارید زشتی ها شما را به آنچه که نیستید تبدیل گردانند.
آی آدم ها روز ِ نخست، چون دم ِ رندی زدید و عشق، شرط آن بود که جز ره ِ آن شیوه نسپرید.
مرور می کنم شما را تا من و دیگران خوب بدانیم
رنج هست در انسان زیستن، و آن رنج، تکرار زیبایی ها، عشق ورزیدن ها و بیان و دعوت به این ها نیست، که مشاهده و تقابل با متضاد اینهاست و این چه رنج ِ سازنده ایست و چه عاقبت ِ پایداری دارد.
و مگر شما جز این ها گفته اید. و این به نوعی همان ِ ذکر "یا لطف" است. کلام ِ اوست. و ما هیچ چیز از خود نداریم.
---
نمی خواهم این حرف ها را که زدم، به من بگویید، تعارف می کنی.
و نیز اینقدر نگویید "نمی دانم چه بگویم". بدانید بودنتان زیباترین و شایسته ترین پاسخ است به ابراز ِ احساسات ِ ما. و از آن زیباتر همیشه خوب بودنتان حتا اگر روزی عضلات ِ دستتان خسته شوند.
و یک مطلب ِ بسیار مهم دیگر. اگر قرار باشد من پیامبر یک حرف باشم، دوست دارم آن حرف، این باشد:
_مگر می شود از نیکوان یاد کرد، و آنان را به زیباترین الفاظ و ناب ترین معانی ستود و بزرگداشت ولی از یاد ِ ریشه های آنان غافل بود. مگر می شود نیکوان را یاد و نیکوتران را فراموش کرد. و هرگز نمی شود و نباید. از مربیان ِ شما، رفتگانشان را خداوند قرین رحمت بی انتهای خود بگرداند و زندگانشان راعافیت بخشاید. و حقیقتن که ستایش مخصوص ِ خداست.

حالا که حرف به اینجا کشید بگذارید اسم ِ این را دیگر تولد نگذارم. تبلور ِ مکرر شما خیری ست که از جانب ِ رحمان، نصیب ِ شما گردیده، پس خدا را سپاس و بودن ِ شما و چونان شمایانی خیریست که از جانب ِ رحمان نصیب ِ ما گردیده، پس خدا را دوباره سپاس. و خداوند هر اندازه از خیر که بر ما نازل گرداند، سخت به آن محتاجیم.
ما را دعا کنید.
والسلام
---------------------------------

دعوت به خیال ِ روی تو بودم، لطفن اگر مقدور بود برایتان که امیدوارم اینطور باشد، کل این پیام را در وبلاگ خیال ِ روی تو در پستی به نام ِ "بر در ِ میخانه ی عشق ای ملک تسبیح گوی" قرار دهید. و پیشاپیش ممنونم. :)

سلام بر دوست عزیزی که وقتی نیست دلتنگش و دلتنگ نوشته های قشنگش می شویم.

گفتید نگو : نمی دانم چه بگویم؟
اما واقعا" نمی دونم ! این همه حرفهای قشنگ و خوب و این همه لطف و محبت بی پایان و این همه بزرگ بینی شما و این همه بزرگ منشی شما ، در مقابل این همه ها ، شما بودید جی میگفتید؟

شما تمام نوشته های من را بادقت خوندید در این مدت . از این همه دقت و توجه واقعا" ممنونم .
این محدودیت کلمات ، که یا شاید نیست و یا اینکه من پیدایشان نمی کنم برای قدر دانی ، دست من را بسته .

کامنت های شما را دو بار سه بار می خوانم . مطلب خواندنی خط به خط دارد و حیفه که یک جائیش از دستم بره و یا از چشمم دور بمونه.

اینجا من یکی از علایقم خواندن کامنت های دوستانه. برای من نقطه نظرات و دیدگاه های دیگران خیلی مهمه. نگاهشون به زندگی و یا به یک موضوع خیلی مهمه. قرار هم نیست همه مثل من فکر کنند و یا همه من را تائید کنند . نظرات مخالف را هم با علاقه می خونم و بهش فکر می کنم اگرچه خیلی خیلی به ندرت نظر مخالفی به چشمم خورده اینجا.

به هر حال نظرات مخالف و نقدها همیشه سازنده هستند حتی اگر تلخ باشند.
شما خیلی بزرگوارید و من افتخار می کنم به داشتن دوستانی مثل شما و بقیه که می آیند اینجا و محبت میکنند و برای من می نویسند شاید این یک نعمت باشه برای کسی و من ممنونم از پروردگارم برای این نعمت بزرگ که انسانهای خوب و بزرگی برای من چیزهائی این جا می نویسند که بسیار ارزش خواندن داره

در مورد خیال روی تو : آیا درست متوجه شدم؟ من یک پست جدید در اونجا بگذارم با عنوان بر در میخانه ی عشق ای ملک تسبیح گوی» و این کامنت شما رو اونجا ثبتش کنم ؟ بله ؟

قندک شنبه 22 تیر 1392 ساعت 10:42

با سلام و درود فراوان بر پرنیان بانوی مهربان.فک کنم ویس عزیز این فرش قرمز را با یک لطافت و ظرافت خاصی بیان نمودند!!

سلام بر شما
اول باید از شما تشکر کنم بابت کار پر از محبت و لطفی که انجام دادید . کاش می تونستم جبران کنم

بعد در مورد ویس عزیز ، باید بگم خیلی خیلی نسبت به من همیشه محبت داره و داشته و یکی از عزیزترین های زندگیمه

نوشته های پراکنده شنبه 22 تیر 1392 ساعت 12:31

سلام
حال شما؟
خوبید؟
تولدتون رو تبریک می گم
امیدوارم سالیان سال با نشاط و شادی و سلامتی زندگی کنین و از زندگی لذت ببرید
با آرزوی بهترین ها
آپ هستم بیاید خوشحال میشم

سلام
خیلی ممنون و سپاسگزار
لطف کردید. امیدوارم شما هم همیشه در آرامش و سلامتی باشید.

می یام حتما" می خونمت

تنها شنبه 22 تیر 1392 ساعت 13:30

پرنیان عزیزمیشه آدرس وب جدید چاخان رو بگی آخه من نمیتونم از کنارصفحه برم توش خطای سرویس میده.. :(((

داریه . فرخ عزیز ما

هاتف شنبه 22 تیر 1392 ساعت 14:20

سلام
تولدتون در این ماه پربرکت مبارک باشه
انشالا که زندگی پربرکت و پر خیری داشته باشید و راضی از حضورتون در این دنیا باشید

سلام
خیلی ممنونم از محبت شما و امیدوارم .

سلام یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 23:27

بسیار متشکرم از لطف آشکارتون
بهترین ها رو برای انسان های پاک سرشت و نیکو عمل از خداوند طلب می کنم.
و خدا رو شکر که شما اینگونه اید.

سلام
من هم ممنونم برای محبت های بی پایان شما.

مریم دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 15:33

بانو سلام درچندتا پست دیگر هم تکرارنمودم من شرمنده چند مطلب بااجازتون کپی کرده بودم درصفحم گذاشتم امیدوارم راضی باشید بانو حلالم کنید

سلام دوست عزیزم
اگر با ذکر منبع بنویسی ازت ممنون می شم.
برای من خیلی مهم نیست کپی برداری مطالبم ولی بهتره این فرهنگ جا بیوفته در بین همه ی ما. که نوشته ای که نویسنده اش مشخصه بهتره با ذکر منبع باز نویسی بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد