فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

و شب چاره ای جز صبج شدن ندارد


پرندگانی که در قفس به دنیا می آیند  تصور میکنند پرواز یک بیماریست ! 




یکی از بهترین سرگرمی هایم ، تماشای مناظر از پنجره است. چند روز پیش  کبوتری آمد نشست پشت شیشه ی اطاقم و نگاهم را از افق های دور به سمت خود کشاند و من را از دورترین یادها رها کرد. بدون هیچ ترسی ، نزدیک نزدیک. دوست داشتم زبانش را می دانستم شاید حرفهای زیادی برای گفتن دارد، از آدمها ، از بازی هایشان، از به بازی گرفتن  هایشان، از غم هایشان، از شادی هایشان، از بهترین شادی های دیروزشان که امروز به غم انگیز ترین خاطراتشان تبدیل گشته و باز از همین ادمها که چقدر عجیب و غریب و پیچیده می شوند گاهی و فراموش می کنند صداقت و سادگی و فراموش میکنند که سادگی چقدر برای انسانیت شایسته تر است.  

وقتی ساده و صادق می شوی، برای مردمی که تمام عمر پیچیده زندگی کردند یا عجیب به نظر می آیی و غیر قابل درک و یا یک انسان ساده لوح. ولی در سادگی و صداقت زندگی کردن، سبک زندگی کردن است. 

خوب یا بد چه معنائی دارد، وقتی در دنیای نسبیت زندگی می کنیم؟  وقتی شاید خوب دیروز ، تبدیل به یک بد امروز گردد. همه چیز به همدیگر وابسته هسنند، یک اتفاق، یک تفکر و یا یک اعتقاد بستگی به صدها اتفاق و تفکر و اعتقاد دیگر دارد که هر آن ممکن است از بد به خوب و یا از خوب به بد تغییر کند. زندگی زمینی و خاکی، تمام ویژگی هایش نسبی است و چیزی به عنوان مطلق در آن وجود ندارد. می توان با اعماق احساس و قلب خود دعا کرد و هر چیزی که عاشقانه خواسته شود دست یافتنی خواهد شد، با دعا و با خواستن های حقیقی هر ناممکنی ، ممکن است ممکن شود. فارغ از قضا و قدر هر چیزی قابل تغییر است. انرژی ها همیشه در اطراف ما در جریان هستند و هیچ کس قادر نخواهد بود منکر وجود و تاثیر انرژی ها گردد. خواست ها، یک نیروی درونیست که سرشار از انرژی ست و ما انسانها همیشه از قدرت های عظیم خود غافلیم. خداوند می گوید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ...


چیزی به نام خوب مطلق یا بد مطلق در زندگی زمینی و خاکی وجود ندارد.  خوب در لحظه معنا می شود. پس برای چیرهائی که نسبی ست و مطلق نیست خیلی هم خودت را نشکن.در این دنیای نسبیت که بهترین در هر زمان متغیر است و بستگی به صدها متغیر دیگر دارد، نه خیلی امیدوار  باش به  چیزی که فکر می کنی بهترین است، نه غمگین برای بدترین هائی که تصور می کنی.  


برای داشتن و به دست آوردن دعا کن، بخواه و داشتن این خواسته را حق مسلم خود بدان. با آگاهی بر اینکه چیزی را که در آرزویش هستی حتما بدست خواهی آورد، تمام نیروها به سمت تحقق خواسته ات به پیش خواهند رفت.

دعا معجزه می کند و من این را در زندگی خودم بارها تجربه کردم. 


برای قضاوت دیگران، اهمیتی قائل نشو، هر کسی می تواند در چارچوب دید خود به اطراف و اطرافیان نگاه کند، هیچ کس نمی تواند خط کشی برای چارچوب دید دیگری بگذارد.  هر کسی با توجه به تفکرات و اعتقادات خود نگاه می کند. بنابراین اگر  از قضاوت دیگران چند روزی به هم ریختی همان چند روز کافیست، باید رهایش کنی ... 



باور کن  زندگی را ، همان عجیب مبهم را. باور کن آن  لحظه ای را که کبوتری می آید می نشیند پشت شیشه ی اطاقت و نگاهت را از افق های دور به سمت خود می کشاند و تو را از دورترین یادهایت رها می سازد. باور کن شاخه ی گلی را که عطرش آنچنان مسحورت می کند که فراموش می کنی گاهی لحظه ها چقدر خالی از عطر زندگیست.    باور کن قلبی در  جائی برایت می تپد که تو به این شدت زنده ای، و خاطری در گوشه ای برایت مشغول است که هنوز شاخه ی گل زیبای رز در نهایت اندوه تو را به وجد می آورد. عشق انرژیست ، نیروئیست که هیچ فاصله ای قادر به توقف آن نیست.  

وقتی کبوتری ، شاخه ی گلی، نگاه معصوم کودکی، جمله های محبت آمیز دیگری،  نگاه پراحساس انسانی، حیات سبز یک گیاهی، دستان گرم پدر یا مادری یا دوستی، یاد و خاطر انسانی در دور دست ها، یک ترانه ی زیبا، صدای جریان آب یک رود، ترنم قطره های باران و ... تو را مسحور کرد و تو را به وجد آورد، یعنی تو یک «عاشقی» و عشق تنها راز ماندگاریست و عاشق یعنی زنده ، تو به شدت «زنده» ای . 


 عشق میرا نیست، عشق زیباست و  خداوند همیشه ناظر بر تمام زیبائی هاست  و خداوند خودش سراسر عشق است.  بگذر از کسی که تو را با تلخی هایش می رنجاند، وقتی کسی کم  می آورد تلخ می شود، عبور کن از هر بهانه ای که تو را از ذات مقدس الهی ات دور می کند. ذات مقدس الهی تو، همان زیبا بودن ها و زیبا دیدنهاست و زیبائی خلق کردنهاست. 


اشکالی ندارد گاهی که به شدت غمگینی و دل شکسته ، بنشینی زار زار گریه کنی، درست همین لحظه خدا نشسته کنارت، اصلا" خدا کاری می کند که تو از ته دلت گریه کنی و بعد که نقطه پایانی بر اشکهایت گذاشتی و با دور ریختن بغض هایت سبک شدی، با تمام وجودت حضور او را در کنار خود احساس کنی. درست در همین لحظه از همیشه به تو نزدیک تر است .  اشکالی ندارد گاهی دلت بشکند، دل باید بشکند تا دوباره خودش را بسازد  برای  دوست داشتن های بزرگتر ، دلی که نمی شکند، تنگ نمی شود، خون نمی شود،  متحول نمی شود، و همانی که  هست باقی می ماند. همانطور کوچک و معمولی .  وقتی کسی غمگینت می کند، شادی را می طلبی ، تا رنج نباشد ، میلی به شادی نخواهد بود. تا بدی نباشد خوبی معنائی ندارد . همان خوبی ها و بدی های نسبی که ارزش ویرانی خود را ندارد.  


ببخشید من را برای این پرحرفی ها ، پر حرفی هایم نشان از سلامتم دارد. حالم بهتر  شده است و باید بگویم هیچ کس به جز خودم در رفع این کسالت تاثیر نداشت. ورزش، مطالعه و استراحت و البته کبوترهای پشت پنجره به همراه همان آسمان و ماه زیبای شبهای کشد دار و ... و همچنین شربت بهار نرنج و دم کرده گل گاو زبان و شربت گلاب اصل کاشان و ... همه ی چیزهای خوب دست به دست هم داد تا دوباره برخیزم.  


دشت ها چه فراخ 

کوه ها چه بلند 

در گلستانه چه بوی علفی می آید 

... 

نظرات 16 + ارسال نظر
تنها جمعه 14 تیر 1392 ساعت 12:51

وخداجبران همه ی نداشته هاست...
.
.
.
فرقی نمی کند ...یک باره به سرت نزند که بروی ...یک جایی دیگر ...یک جایی که شبیه این جا نباشد ...هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی .روزی نگاهت در نگاهی گره می خورد و دلت می لرزد به خیالت محکم بوده ای نه ؟! باور نکن ...در این دنیا محکم تر از سنگ هم دیده ای ؟ سنگ هم عاشق می شود ...وقتی که دستخوش جزر و مدهای عشق شدی سنگ هم که باشی آن قدر صیقل می خوری تا زیبا شوی !
هر جای دنیا که بروی باز هم چشم هست ... دل هست ...تنهایی هست ...و یک نفر که وقتی نزدیکت می شود بیقرارش شوی...دور می شود دلتنگش شوی ...می گریزد، به دنبالش بدوی ...اما همین که خیال رسیدن به سرت بزند ،نمی رسی تلاش نکن ! از من می شنوی اگر عاشق شدی بی خیال رسیدن باش ...

هر جای دنیا که بری خودت به همراهت خواهد بود. از خودت هیچ جای دنیا نمی تونی جدا بشی. تمام عشقها و نفرهات از خودت و با خودت هستند هر جا که بری . سعی کن تعداد عشق هات بیشتر از نفرت ها باشه

«زندگی باور دریاست در اندیشه یک ماهی در تنگ»

. جمعه 14 تیر 1392 ساعت 14:46

و بالاخره سلام ...

و سلام ...

فرصتی برای باران جمعه 14 تیر 1392 ساعت 15:32

عشقبازی به همین آسانی است

شاعری با کلماتی شیرین

دستِ آرام و نوازش‌بخش بر روی سری

پرسشی از اشکی

و چراغ شب یلدای کسی با شمعی

و دل‌آرام و تسلی و مسیحای کسی یا جمعی

عشقبازی به همین آسانی است

که دلی را بخری

بفروشی مهری

شادمانی را حرّاج کنی

رنج‌ها را تخفیف دهی

مهربانی را ارزانی عالم بکنی

و بپیچی همه را لای حریر احساس

گره عشق به آن‌ها بزنی

مشتری‌هایت را با خود ببری تا لبخند

عشقبازی به همین آسانی است

هر که با پیش سلامی در اول صبح

هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری

هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی

نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار

عرضۀ سالم کالای ارزان به همه

لقمۀ نان گوارایی از راه حلال

و خداحافظی شادی در آخر روز

و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا

و رکوعی و سجودی با نیت شکر

عشقبازی به همین آسانی است

مجتبی کاشانی

******************

سلام پرنیان عزیزم
شادی و آرامشت پایدار باشه مهربون...
عشق رو در کبوتر و گل و ... می بینی. بی خبری که عشق مجذوب توست...
دنیای نسبیت رو از نزدیک لمس کردم.اگه بخوام صادق باشم باید بگم خودمم یه جورایی درگیرشم سعی می کنم با تکرار و تمرین آدم بهتری بشم.
امیدوارم روزهایی که در پیش داری با خودش هدیه های بزرگی همراه داشته باشه هدیه ها و غیر منتظره هایی به وسعت قلب مهربونت... که لیاقتتو داشته باشه.

سلام دوست عزیز و مهربانم
ممنونم برای این شعر زیبای آقای کاشانی که نوشتی. یک هفته قبل از شب یلدای سال گذشته به یک مهمانی شام دعوت بودم دو تا از خانم های الهی قمشه ای بودند و همسر آقای مجتبی کاشانی و یک تعدادی از مترجمین و نویسندگان آقا و خانم نیز جزو مدعوین بودند. آن شب در وصف آقای کاشانی خیلی صحبت شد و چند شعر زیبا از ایشان خوانده شد از جمله همین شعر . یکی از کتاب اشعار آقای کاشانی را از همسر ایشان گرفتم که این شعر هم در آن هست. نوشتن این شعر باعث شد آن شب خوب به خاطرم بیاید. جای شما خالی ...

...
برای بعضی آدمها شناخت و باور و درک کسانی امثال ما کمی سخته. نیازی به توضیح و توجیه خود هم نیست. من فکر میکنم همین که هستیم خوب است.

ممنونم برای این دعاهای قشنگت. چقدر کامنت هات پر از مهربونی هستند . کاملا" احساس می کنم

امیدوارم خداوند در راه خوبی که در پیش داری همیشه کمک و همراهت باشه .

november جمعه 14 تیر 1392 ساعت 16:08 http://november.persianblog.ir

...
من در این آبادی، پی چیزی می گشتم:
پی خوابی شاید
پی نوری، ریگی، لبخندی.

(انتخاب سهراب به هوای گرم امروز خیلی میاد)

سلام و چقدر خوشحالم که خوبید، اینُ عمیقن میگم.
ذرات خوشبختی باید همیشه تو را بغل کنند؛ همیشه...


صمیمیت هایی که نگاهمان را مهربان نکنند برجان آدمی تنگ می آیند... و آن عجیب مبهم باورش برایم چقدر سخت میشود وقتی به بازی میگیرد روزهای تکراری ام را
وشب
زمان خوبی ست برای کابوس دیدن!

و چقدر چندی از خط نوشت هایت با من نسبت داشت!!

سلام نوامبر عزیزم
و من هم عمیقا" میگم که دلم برای کامنت های خوبت تنگ شده بود.
مرسی برای مهربانیت و ممنون برای این جمله ی قشنگت در مورد ذرات نور.

و البته شب خوب هم هست برای رویاهائی که غیر ممکن نیست به حقیقت پیوستنشان .

مرسی عزیزم . خوشحال می شم که کسی با نوشته هام ارتباط برقرار می کنه .

هدی جمعه 14 تیر 1392 ساعت 22:20 http://aftabgardantarin.blogfa.com

در اوج یقین اگر چه تردیدی هست
در هر قفسی کلید امیدی هست
چشمک زدن ستاره در شب، یعنی
توی چمدان ماه خورشیدی هست
........
بگذار که مشکلات را درک کنی
تا لذت کیش و مات را درک کنی
زحمت بکش این پیاز را پوست بگیر
تا فلسفه‌ی حیات را درک کنی
.
.
.
سلام پرنیان خوبم
چقدر این پست به دلم نشست ... مقدارش رو اصلا نمی تونی تصور بکنی ...

و تنها کاری که می تونم بکنم برای همذات پنداری با این پست خوبت - که بی شک برآمده از حال خوبت بوده - همین دو رباعی بود و دلی که تو نمی تونی ببینیش اما در من بی نهایت به وجد و نشاط و ورجه ورجه اومده با خوندن این همه واژه های حکیمانه ی خوش عطر ...

قبولت دارم اساسیییی ...
حالت خوش و روزگارت ناب!

سلام هدی عزیزم

ممنونم از محبت و لطفت. چه خوب که به دلت نشسته . ممنونم برای این اشعار قشنگی که برام نوشتی .

چشمک زدن ستاره در شب یعنی
توی چمدان ماه خورشیدی هست

چه خوشگل ! تجسم کردم همشون رو با هم

نوشته های پراکنده شنبه 15 تیر 1392 ساعت 09:49

سلام
حال و احوال؟
خوبید؟
آخر هفته خوش گذشت؟
امیدوارم همیشه همینطور باشه
ممنون بهم سر زدین و آهنگ زیباتون رو گفتین
نصیحت ها و توصیه های خوبی بود. اما حیف که گوش شنوایی وجود نداره و همه یه جورایی درگیرن
روز و هفته خوبی داشته باشی

سلام
امیدوارم شما هم خوب باشید .

ممنونم . لطف کردید.

صادق (فرخ) شنبه 15 تیر 1392 ساعت 12:25 http://dariyeh.blogsky.com

سلام ... خوشحالم از بهبود حال و احوال شما ... به قول قدیمیها ان شا الله کفاره گناهان باشد
این کبوترها هم حال جدیدی پیدا کرده اند . مثل گذشتگان خود نیستند و من چقدر در کودکیهایم آرزو داشتم یک کفتر چاهی بگیرم و نمی توانستم . آن قدر کمین می کردم و آن قدر نقشه میریختم تا یکی را بگیرم و نمیشد . اما امروز در دسترس هستند و فقط کمی چابکی لازم دارد . بله میآیند پشت پنجره می نشینند و گاهی به اتاق آدمها نگاه میکنند . شاید زندگی امروز ما برایشان جالب شده ... شاید به تلویزیونی که در اتاق روشن است ، توجه نشان میدهند و تصاویرش را دوست دارند . شاید به نور لامپها و زیبایی لوسترها توجه میکنند . به هر تقدیر خداوند همه ی اینها را آفرید و در کنار انسان قرار داد تا به وسیله ی مخلوقاتش آدمها را به تفکر و تعمق وادارد . انسان در این دوره سختگیر و عصبی و خسته است ... و نمیدانم اگر کبوترها و مارمولکهای کوچک و گنجشکها و مهتاب و سبزه و درخت و غیره نبودند ، چه باید میکردیم؟؟ بی تردید روزهای بیماری ات بدون آن کبوترها و آسمان و هر آن چیزی که نوشتی ، بسیار دشوار میگذشت .
البته می توانستید قدری تریاک میل فرموده و درد را بتارانید به سرزمین دشمنانتان و راحت بخوابید . از بهار نارنج و همه چیز بهتر می بود . مطمئنم پرنیان عزیز در بین این همه دوست خوب و نازنین ، یک دوست ناباب را تحمل خواهد کرد .
علی ایحال خواستم در حد مقدور لبخندی ولو کمرنگ بر لبانت بنشیند . سلامت باشی همیشه

سلام
ممنونم .

پسر بچه ها عاشق پرنده و حیوانات دیگه هستند. من بچه که بودم از جوجه هم می ترسیدم :))

بالاخره کسی که دوست داره سریع حالش خوب بشه ، دنبال بهانه توی آسمون و زمین میگرده . من هم از اون دسته آدمهائی هستم که همش دنبال بهانه هستم برای خوب بودن. حالا یک پرنده یهو می یاد و می شینه پشت پنجره و دیگه توجه من رو به خودش جلب می کنه و می شه یه داستان.

تریاک؟؟؟ نمی مردم احیانا" ؟
من همیشه می شنیدم یک نفر تریاک خورد ، مرد! :))

شما هم دوست باب و خوب هستین مثل بقیه و ممنونم برای محبت های شما .

پرنیان دل آرام شنبه 15 تیر 1392 ساعت 13:38

عاشــق که می شوی نگران خودت نباش!
عشـق آنچه هستی است ، نه آنـی که نیستـی!

با عشـق هر کجا بروی حی و حاضـری
در بنـد این خیال نمانـی که نیستـی!


غلامرضا طریقی


دیروز با عجله خواندمتون - و امروز با تامل

اگر این پست رو نمی گذاشتید بابت تاخیر در نوشتن مواخذه می شدید خو تخصیر خودتونه دیگه خودتونو زود لووو بدید که حالتون خوب نباشه

البته بنده این چند روز حال خوبی ندارم و کماکان از دست خودم ناراحت و عصبانی ام اما دیگه زوووم یا ذووووم یا ضووووم یا شایدم ظووووم نکنم رو خودم - گذاشتیم این حال ناخوشمون خودش بگذره

به هر حال هیچ غصه و ناراحتی ای دائمی نیست همونطور که شادی و آرامشی هم دائمی نیست

سلام
چی شده ؟ چرا حالت خوب نیست؟ تازه به دنیا اومدی . باید خیلی خوب باشی .

zoom ... ;)

قندک شنبه 15 تیر 1392 ساعت 13:47

سلام و درود فراوان.شاعر می فرماید غمت در نهانخانه دل نشسیند.وعشق میرا نیست که زیباست. احسنت بر شما.بسی کیف کردیم ازین پست ما

سلام
خیلی ممنون و سپاسگزارم .

پرنیان دل آرام شنبه 15 تیر 1392 ساعت 15:15

فک کنم افسردگی بعد از یه سال بزرگتر شدن باشه

بی خیال

به قول خیلیا این نیز بگذرد

اما اینکه چه جوری بگذردش خیلی وقتا دست خود آدم نیست

چند روز پیش داشتم به یکی از دوستام می گفتم گاهی از خودم خیلی دلگیر می شم

بخاطر شکننده بودنم بخاطر ضعیف بودنم بخاطر دلگیر شدنام بخاطر حساس بودنم

گاهی که یه حرف ساده یه بی محلی ی کوچولو یه وقت ندارم امروز ساده و معمولی یه بی توجهی یه روزه اینقد راحت چند روز منو واروونه ش می کنه و منو درگیر و ناراحت خودش می کنه
گاهی از این کوچیک ترین هایی که به راحتی منو می شکنند خیلی دلزده می شم خیلی عصبانی می شم از خودم که چرا باید اینطور باشم چرا نباید مثله خیلیا خیلی چیزا خیلی حرفا خیلی رفتارها برام مهم نباشه

یه سال ؟ تو الان چند روزه شدی تازه .

اهمیت نده. دلگیر نشو. وقتی انتظارت رو از دیگران کم کنی دیگه اصلا" ناراحت نمی شی. مطمئنا" همه تو رو دوست دارن ولی شاید وقت کافی نداشته باشند که بتونند هر موقع دلتنگشون میشی با تو باشند.
یه آهنگ شاد بذار و همه چی رو فراموش کن. کامران و هومن جون می دن واسه ای این جور مواقع :)))

افشین ... افشین آخ ... آخ فقط خنده است آهنگ هاش.
گوش کن و کلی بخند.

پرنیان دل آرام شنبه 15 تیر 1392 ساعت 15:31



یه عینک آفتابی زدم

رفتم تو خیابون اینقد گریه کردم که دیگه خسته که شدم برگشتم خونه

بعدشم دوستم بهم زنگ زد - یه سری هم با اون گریه کردم

بعدش دیگه تقریبا شبیه آدمای عادی شدم و از خستگی خوابم برد

این بود حکایت دلتنگی ما که هنوزم مشکلم باهاش حل نشده

بعضی وقتها انقد دلم می خواد خودمو یه دل سیر بزنم اما بی فایده ست - دلم نمی یاد

ای وااااای !
گریه کردن خیلی خوبه. ولی دیگه با خود زنی من یکی مخالف شدیدم !
:(

نکنی این کارو !
...
خودت رو دوست داشته باش. یک بار یک خانومی پیش روانشناس می ره و روانشناس ازش سوال می کنه که اگه دولیوان چائی داشته باشی و یک عدد قند و خودت باشی و فرزندت ، قند رو چیکار می کنی ؟ میگه می دم به فرزندم و خودم چائی رو تلخ می خورم . روانشناس بهش میگه : پاشو برو خونه ات و هر وقت با خودت کنار اومدی که حداقل نصف قند رو برای خودت برداری بیا پیش من تا ادامه بدیم. دیگه از عشق مادرانه که ما خالص تر نداریم . روانشناسها همیشه می گن اگر خودت رو دوست داشتی انتظار داشته باش دیگران هم دوستت داشته باشند.
همین جوری این موضوع یهو یادم اومد. منظورم اینه که به خودت خیلی اهمیت بده.

این کامنت رو در شرایط خیلی شلوغی جواب دادم و ده نفر در عین حال دارن باهام صحبت می کنند . :)))))

پرنیان دل آرام شنبه 15 تیر 1392 ساعت 15:43

نه خودمو نزنم مطمئن باش پرنیان

گفتم که دلم نآد


موندم این موضوع روانشناس وسط بحث ده نفر دیگه چطور یادتون اومد

آخه چند وقتی هست که ذهنم مشغولشه.

ما گاهی وقتها ایثارهامون ، در مورد آدمها خیلی عاقلانه نیست. جایگاه خودمون رو نگه نمی داریم. گاهی هم انتظاراتمون زیاده ، خیلی متوقع می شیم از دیگران و هر دوش باعث ناراحتی خود ما می شه .

خوشحالم که این کار رو نکردی :))

آفتاب شنبه 15 تیر 1392 ساعت 17:20 http://aftab54.blogfa.com/

برم یه شونه تخم مرغ بشکونم برای پرنیانم تا از نظر بد حفظ بشه .

مرسی لیلا جون

از اونا که اسم می گن و یه سکه می ذارن روی تخم مرغ و یهو به اسم یه بدبختی که می رسه می ترکه ؟؟؟

یه بار این مراسم هیجان انگیز رو یه جائی دیدم! :))))

آخ اگه بفهمم کی باعث شد من مریض بشم، با اضافه کردن یک شونه ی تخم مرغ بهش ، باهاش یک کیک خوشمزه درست می کنم و تا تهش رو درسته و یک جا می بلعم !
( از همون آیکونها که الان این جا نیست )

آفتاب شنبه 15 تیر 1392 ساعت 17:51 http://aftab54.blogfa.com/

آره از همون مراسم ها .. منم می یام برای خوردن کیک چشم زخم

هی اسماشون رو ببریم و کیک بخوریم

کیک شکلاتی ، کیک نسکافه، کیک پنیر، کیک صبحانه، کیک هویج ...اینا رو خوردم تا حالا ولی کیک چشم زخم نخوردم هنوز ! :)))

قندک شنبه 22 تیر 1392 ساعت 11:07

الان ما می خواهیم بنشینیم پیش خدا و های های گریه کنیم.

ای وای چرا ؟؟؟؟

طیبه پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 23:05

خیلی خیلی خیلی خیلی زیبا بود

مرسی دوست عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد