فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

و خدا من را آفرید تا تو را ستایش کنم ...


اگر مردی نباشد ، زنانگی بی معناست. زن در سایه سبز یک مرد به کمال زنانگی می رسد


می دانم چقدر دشوار است همیشه نقش یک انسان قوی  را بازی کردن، زمانیکه ظرف چشمان از اشک لبریز است و  قدرت می خواهد فرو خوردن این اشک ها، اشکهای خستگی، اشکهای تنهایی، اشکهای دلتنگی، اشکهای احساساتی که میبایست پنهان بمانند. من می دانم  قدرت می خواهد تکیه گاه باشی درست زمانیکه نیاز به شانه ای داری برای سری خسته، سری پرشور و سری پر سودا ... 


همواره صداقت و اعتماد توست که در من نیروئی خلق می کند تا عاشقانه تر دوستت داشته باشم و بعد از خدا پرستیدنی تر از تو نیابم .


«مرد تر از تو شاید خود خدا باشد و خدا من را آفرید تا تو را ستایش کنم و تو را آفرید تا او را ستایش کنم»   «نگین وضعی»



در گامهایمان در مسیر زندگی، با حضورت احساس امنیت می کنم. می دانم در هر طوفانی و هر گردبادی کسی هست که پناه من باشد. مهربانی های مردانه ات، درونم شوری برپا می کند و می ریزد درون دستهایم و این دو دست ناچیز در تمنای دستان آسمانی تو آواره ی زمینی میگردد. تو همان نیمه ی من هستی، وقتی نباشی فرو می ریزم، وقتی شکسته باشی، تمام هستی ام شکاف برمیدارد.  تو نیمه ی تمام من هستی 


مرد بودن سخت است.  سخت است ایثار گرانه و گاهی  تنها تکیه بر قدرت خویش جاده های زندگی را پیمود. برای اینکه  همیشه در گوش آدمها خوانده اند جنس نر جنس قویست.  من در دلتنگی هایم حتما" شانه ای  پیدا خواهم کرد،  اما می دانم یک مرد در هنگام سختی ها شانه هایش را صاف و محکم نگه می دارد.   من با ابراز عشقم خود را از بندهایم آزاد می کنم ولی وقتی از کودکی به پسران ما آموختند که غرورت، نشان قدرتت می باشد. غرورت را زیرپا مگذار،  چقدر سخت است دوست داشتنی که در گلو همیشه خفه بماند تا غروری شکسته نشود. 


امروز بر تمام مردان خوب دنیا مبارک. مردانی که همواره عشق را بهترین تفسیر کردند. بزرگترین استادان زندگیم مردان زندگیم بوده اند ... مردانی که عاشقانه دوستشان داشته ام و دوستشان خواهم داشت ... همیشه 


و من در تو می دوم
می دوم
آنقدر می دوم
تا دستانم را به آخر دنیا بکوبم
و پیروز از این تجربه ی تنانه برگردم
ولی ته ندارد این مستی
هرچه می دوم نمی رسم
سرو روان من!
جایی آن سوی مرزهای غیب
به دل ریزش غریبی
سقوط می کنم
و خدا
مرا در حلقه ی بازوانت
حفظ می کند
می دانم می دانم
خدا به من رحم می کند.

عباس معروفی


...


هر گاه پیرمردی را در خیابان دیدید به او لبخند بزنید تا بداند که پیری برای یک مرد نه از اسب افتادن است و نه از اصل افتادن. بداند که همیشه و در همه حال بزرگ است و دوست داشتنی 


نظرات 28 + ارسال نظر
پژمان جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 00:16 http://www.silentcompanion.blogfa.com

پرنیان عزیز
خواهر خوبم
قبل از هر چیز خوشحالم که تونستم اینجا کامنت بذارم...
بعد از هر چیز هم تشکر کنم از شما بابت نوشته های همیشه زیبا و نابتون.
امیدوارم مردان زندگی شما همواره برایتان پاینده باشند.
تبریک بر همه زنان و مردانی که مردانگی را فارق از جنسیت خود در شخصیت خود دارند.

سلام پژمان عزیز

من هم خوشحالم که تونستم کامنتی از شما بخوانم .

روزتان مبارک و آرزو می کنم در این روز بزرگترین و قشنگ ترین آرزوی شما به حقیقت بپیوندد.

و ممنون

صادق (فرخ) جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 01:21 http://dariyeh.blogsky.com

سلام ... به سهم خود سپاسگزارم از شما که در توصیف مقام مرد چنین یادداشت زیبایی را نوشتید .
خوشمان آمد ... خیلی
من نیز باید یادداشتی بنویسم و بگذارم در وبلاگم ... امیدوارم به درد بخور باشد و امیدوارم که از مسیر انصاف و صداقت خارج نشوم ... پرنیان عزیز برای پدر عزیزت آرامش و غفران خواهانم .
خدایش بیامرزد که چنین انسان با محبتی را در کنار مادر بزرگوارت پروراندند

سلام فرخ عزیز

تمامش صادقانه بود و سرچشمه اش احساس واقعی من. از شما چه پنهان دیشب تا دم دم های صبح زار زار گریه کردم . دلتنگ بودم ...

اشکال ندارد ... دلتنگی و اشک روح آدم را صیقل می دهد.

بعضی وقتها ، جای بعضی ها خیلی خالیست ...


اما یادشان همیشه جاویدان است. باید از همان پدری که دلم برای بوسیدن دستهایش و آن نگاه سراسر مهربانی و دلواپسی اش و آن آغوش بی همتایش تنگ شده ، صبوری را یاد بگیرم.

روزتان مبارک فرخ عزیز . امیدوارم زندگی قدر خوبی های شما را همیشه بداند.

و ممنونم برای محبت ها و لطف شما . خدا پدرتان را رحمت کند و روحشان شاد.

آفتاب جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 10:23 http://aftab54.blogfa.com/

روز مرد بر بانوان شیر زن سرزمین مون مبارک

.
.
.
.
برمی گردم :))

یه عالمه خندیدم ... می دونم چی می خوای بگی آخه

ایرج میرزا جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 12:35

سلام

عید شما مبارک[گل]

سلااااام

عید شما بیشتر بیشتر مبارک

november جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 12:38 http://november.persianblog.ir


سلام پرنیان عزیز، عیدتون مبارک...


خدا کند که دگر نیفتد گذار بودن تو
شبی، دمی، نفسی هم به دام دلتنگی

سلام دوست عزیزم

عید شما هم مبارک

مرسی برای این شعر قشنگت و ممنونم برای دعای خوبت

باران جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 13:21

زیبایی تو و نوشته هات پایان ناپذیره...

خدا پدر بزرگوار شما رو قرین رحمت کنه. می دونم درد تو خیلی بزرگتر از درک منه.خدا رو شکر می کنم که هنوز می تونم بر دستای پر مهر پدرم بوسه بزنم.
امیدوارم خدای مهربونی ها یار و نگهدار مردان دوست داشتی زندگیت باشه و گرمای حضور عشقت روشنی بخش لحظه لحظه زندگیت...
و امیدوارم نگاه آرام و دوست داشتنیت برقرار باشه و از حال و هوای اندوه دیشب خارج شده باشی و لحظه های غم اونقدر خجل شده باشن که دیگه سراغ قلب مهربون و چشمای قشنگت نیان.

نمی دونم چرا امروز اینقدر دلم هوای دریا رو داره... اگه همسری خونه بود و بهش می گفتم، می گفت زمستون و زردآلو! که این مثلش اشاره به فصل امتحانات بچه ها داره.چه ربطی داره منم نمی دونم

با اینکه راه زیادی نیست ولی دستم که به دریا نمیرسه (یا درست تر بگم پام! ) ولی خوشحالم که اینجا دوستایی هستن که دلشون یه دریاست پر از زیبایی و عظمت، با موج های مهربونی... بودنتون رو قدر می دونم...

مرسی باران عزیزم

امیدوارم سالهای سال ... سالهای بسیار زیادی زنده و سلامت باشند. و دستهای مهربونشون گرما بخش قلبت باشه .

برای دعاهای خوبت ممنونم

دریا همیشه یه دنیا آرامش داره با خودش. هیچ فرقی هم نمی کنه دریا آروم باشه یا طوفانی باشه و یاحتی شب باشه . آدم رو می تونه به خلسه ببره

امیدوارم هر چه زودتر این دیدار برات میسر بشه و جای ما رو هم خالی کنی.

امیرعلی جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 13:25

خیلی وقته که وبلاگتون رو میخونم.. این وبلاگ فقط یک وبلاگ نیست.. فراتر از هر احساسیه که تاحالا شناختم..
مرسی که انقدر زیبا مینویسید.. انقدر عاشقید و انقدر خداگونه قلم میزنید بر صفحات بی رمق جان آفرین..
موفق باشید

مرسی دوست عزیز

ممنونم برای نظر پر از لطفت و توجهی که به نوشته ها داشتی .

خوشحالم کردی که اومدی و چیزی نوشتی

پرنیان دل آرام جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 15:09

خانوم اجازه ما نمی تونیم با این پست همزاد پنداری کنیم


پرنیان جون پدری ؟ برادری ؟ عموئی ؟ دائی ؟ دوستی ؟ هیچی ؟؟

mahidebran جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 16:04

ki gofte kh0da man0 afarid ta to ra 3tayesh k0nam?????????


asan dige mardi peyda nemishe mard k nistan tavalan ro jo0ne ma!!!!!!!


etefaqan zananegi bed0ne mardha kheyli bishtar & p0r mana taram has...


bebin azizani k sh0haresh0n m0rde chan sal jav0ntar mishan albat b n0drat mard kh0b peyda mishe kheyli kammmmmmmmmm



m0te@sefam kh0sham naumad



asan eshtebahi 0madam hamchin jayi ...


چه عصبانی !

به هر حال مرسی که نظرت رو گفتی
و شرمنده که خوشت نیومد

فرید جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 21:36 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام و درود بر شما
امیدوارم همیشه خوب باشید و برقرار و روزهای زیبای خدا همیشه برای تان سرشار از موفقیت و خوشبختی باشه...
اول معذرت میخوام که اینقدر کم سر میزنم بهتون... راستش مدیریت بحران زمان دارم این مدت.... کارها چندبرابر شده و زمانم حدودا نصف! هنوز نتونستم با خودم هم فاز بشم....
دوم اینکه ممنونم که این دوست کوچک تان را فراموش نکرده اید و محبت تون کماکان جاریه....
سوم... ممنونم از پست غرور آفرینانه تان... از مرد بودن بخودم بالیدم... قلم و قدم تان همواره استوار...
حق یارتان

سلام

امیدوارم کارها همانطور که انتظار دارید پیش بره .

برای تمام آیتم ها ممنونم

باز هم ممنون که با این کمبود وقت ، زمان گذاشتید برای اینجا

موفق باشید

هدی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 08:34 http://aftabgardantarin.blogfa.com

سلام پرنیان جون

ای وای این که نمیشه که به هر پیرمردی توی خیابون رسیدی لبخند بزنی کههههههه خودت که میدونی (ظرفیت رو میگم ) ...

به هرحال متن زیبایی بود و من به اعتقاد به یه نفر هم شده توی دنیا این متن رو قبول دارم ... چقدر خوبه که گاهی می بینیم حتی شده یه مثال داریم توی زندگی که برای همه مصرانه و مومنانه بیانش کنیم آخر حرفا ... حتی اگه اون نفر دور از دسترس باشه اما مثال زدنش بی نهایت غرور آفرینه ... آخه توی این دوره زمونه گفتن جمله (مثل .... ) خیلی سخت شده ...

روح پدر گرامی شما قرین رحمت الهی باد.

سلام هدی جون

منظورم اونائی بود که خیلی پیرهستند

بله ... می دونم

....

هدی جون گاهی وقتها یک نفر هم کافیست . یک نفر خودش یک دنیاست

کسی که بابت تمام خنده ها و شادی ها و خوشبختی هات مدیونش خواهی بود

بقیه هم نامهربان باشند که باشند ...

ممنونم ازت دوست خوبم

نوشته های پراکنده شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 09:43

سلام
حال شما؟
خوبید؟

دست شما درد نکنه. بازم به شما که اینقدر مارو تحوبل گرفتیم. خدا خیرتون بده
روزهای خوب و شادی داشته باشید
آپم

سلام

مرسی . امیدوارم شما خوب باشید

روزت هم مبارک

قابل شما رو نداشت . زندگی بدون مردان خوب معنی داره اصلا"؟

و ممنون در اولین فرصت حتما می یام

قندک شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 10:04

سلام و درود
در این زمانه هجوم سنگ و آهن وبی روحی وقتی پیامی این چنین زیبا و روحبخش را می بینم واقعا لذت می برم و حظ می کنم. دست مریزاد. این تراوشات زیبا حتما ازقلب و روحی سلامت زلال و زیبا وبی غل و غش نشات گرفته اند. درود بر شما

سلام قندک عزیز

روزتون مبارک . امیدوارم همیشه سلامت و پرامید باشید.

و اطرافیانتون قدر خوبی هاتون رو همیشه بدونند.

هاتف شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:48

وقتی تمام غم های عالم بریزه رو سرت و تو هی بگردی تا کسی رو پیدا کنی تا باهاش درد و دل کنی و نتونی اون موقع که یادت میفته تو مردی و نباید درد های دلت رو به کسی بگی
میری یه گوشه ی تنها پیدا میکنی و میشینی تنهای تنها گریه میکنی...
روز مرد مبارک...

چرا؟ چرا هاتف عزیز؟ چرا نباید درد دل کنید؟ شما آقایون خودتون دیوار می کشید بین خودتون و دیگران. مطمئنم توی زندگی ها یک نفر هست که قابل اعتماد باشه و وقتی می شینی باهاش حرف می زنی ، نیازی به توضیح اضافه نیست. اون درک میکنه. من خودم توی محیط کارم و توی محیط فامیلی بودند آقایانی که بهم اعتماد کردند و حرف زدند و مطمئن بودند که برای همیشه این حرفها محفوظ خواهد ماند و من اهل قضاوت کردن نیستم. خیلی وقتها حتی یک زن راهکارهای بهتری می تونه به یک آقا بده (با اون زاویه ی دیدهای وسیع تری که نسبت به مسائل احساسی داره) و یا یک دوست آقاکه قابل اعتماد باشه. یک آقائی از آشنایانم وقتی می نشست و برای من درد دل می کرد می گفت تازه می فهمم حرف زدن بایک آدم مطمئن چقدر حس خوبیه . چقدر احساس سبکی به همراه داره و جالبه که همش وسط جمله هاش هم تاکید می کرد : من تا حالا این حرفها رو به هیچ کسی نگفتما !

برای همینه که آمار سکته در آقایان بیشتره. چون همه چیز را در خلوت خودشون نگه می دارن و به هیچ کس اعتماد ندارند.

روزت مبارک هاتف عزیز . آرزو می کنم هیچ چیزی دلت رو به سادگی نشکنه ، و نیازی به گوشه ی دنج نداشته باشی برای گریستن.

[ بدون نام ] شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 17:46

ببخشید من از شما کله دارم چرا ۴۸ ساعت نشده کامنت جدید گذاشتی؟؟؟؟؟
کی از نوشتن برای پدر و همسر بدش میاد؟؟؟؟؟
شما فرصت نمی دهید مگه برای زن و مادر دو هفته نشد؟ برای پدر و مرد دو روز هم طاقت نیاوردی؟؟؟؟؟
حداقل دلت برای متن زیبایت بسوزد و بابت آن توجه بیشتری کن

اوه ! چه شاکی

سلام دوست بی نام و نشان عزیز و شاکی من

من نمی دونم چند وقته که خواننده ی وبلاگ من هستی. ولی اگر مدتها باشه شاید متوجه شدی که من معمولا" هفته ای یک بار مطلب می ذارم. ولی گاهی هم شده یکدفعه یک پست یکی دو روز بعدش بذارم. دلیلش هم اینه که نوشته های من کاملا" حسی هستند و وقتی توی یک حس و حال خاص باشم دلم می خواد بریزمش روی کیبورد . واقعا" دلیل خاصی نداشت گذشتن از پست قبلی. فقط امروز یه کم حس و حالم ... یه کم که نه ... خیلی حس و حالم در جمله های پست بالائی بود. اگر نمی نوشتمش دیگه شاید به سادگی نمی تونستم بعدها همون احساس رو بنویسم.

در هر صورت شرمنده .. این پست هم حس من بوده ، فرقی نمی کنه
در پی نوشت نوشتم که هنوز هم ادامه داره و من مطمئنم که دوستان ثابتم اونقدر لطف دارند که می یان و کامتتهای پست قبلی رو هم می خونند.
راضی شدی دوست عزیزم ؟

ونوس شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 18:16

سلام پرنیان عزیز
وقت نکرده بودم این چندروز بیام وبت
عالی بود واقعا که مرد خوب بهترین همدمه برای یه زن

سلام ونوس عزیزم

جمله ی اولش :
اگر مردی نباشد ، زنانگی بی معناست. زن در سایه سبز یک مرد به کمال زنانگی می رسد.


رو برای چند نفری اس ام اس کردم . یکی از استادانم که یک آقائی هستند بلافاصله بعد از چند ثانیه برام نوشت : درود بر تو ... درود بر تو



و چقدر قشنگه که هر مرد و هر زنی ایمان داشته باشه به این جمله.

مرسی عزیزم

mahidebran شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 19:17



kh0shhalam k p0stet barjast .... yani barpa nist



گیر دادیا !

مهرباران یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 02:29 http://darya73.blogfa.com

دلی برای همه مهربانی ِنشانی ها

دستی برای همه سبزی ِبخشش ها

آغوشی برای همه سردی ِفصل ها

شانه ای برای همه خستگی ِ زمانه

..........................................................

پِ پدر... پناه و پشتوانه است

دال... درس زندگی می نشاند

و

ر ... روشنی است و رسیدن...
.......................................................
درود بر شما و قلم پر مغزتان...
مثل همیشه خواندی نوشتید
در پناه حق باشید

سلام

ممنونم برای این جمله های زیبا


و روزتون مبارک

. یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 09:08


به سلامتی پدرم که «مهربانی هایش» بغض های زیادی از گلویم ربود
و نامهربانی هایم بغض های زیادی بر گلویش نشاند!

به سلامتی ش

. یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 09:29

زندگی بار گرانی ست
که بر پشت پریشانی توست
کار آسانی نیست
نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن
پدرم
کمرم از غم سنگین نگاهت خَم باد!

مجتبی کاشانی


باید جریمه بشی . برای اینکه در گذاشتن پست بعدی عجله کردی

واقعا " ؟

ده بار از چه چیزی باید بنویسم ؟

آفتاب یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 09:30

سلام

فکر کنم چیزی نگم بهتره .. به اندازه ی کافی گفته شده .

سلام لیلا جون

حالا بگو

باران خان! یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 11:15

...

دشوار است همیشه نقش یک انسان قوی را بازی کردن،نقش که نه اینکه خودت باشی!قوی و محکم و ... زمانیکه ظرف چشمانت از اشک لبریز است و قدرت می خواهد فرو خوردن این اشک ها، اشکهای خستگی، اشکهای تنهایی، اشکهای دلتنگی، اشکهای احساساتی که میبایست پنهان بمانند. قدرت می خواهد تکیه گاه باشی درست زمانیکه نیاز به شانه ای داری برای سری خسته، سری پرشور و سری پر سودا ...

اما
همواره صداقت و اعتماد است که در من نیروئی خلق می کند تا عاشقانه تر دوست داشته باشم و ...

تبریک به همه ..

و تبریک به شما

mahidebran دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 18:24















برو پست بعدی خوب . ببین چقدر دوست داشتنیه این بچه !


سلام
حقیقتش تا اونجایی که بنده اطلاع دارم، روز مادر و روز پدر داریم. بله. بنده اصلا اعتقادی به روز زن و روز مرد ندارم!
واقعا نمیدونم از کجا اومدن این واژه ها

سلام
ولی روزی داریم به اسم روز جهانی زن. این نامگذاری ها را جمهور اسلامی گذاشته ولی من همیشه به یکی چیزی معتقدم و اون اینه که هر چیزی و هر اسمی و هر بهانه ای که باعث بشه آدمها به یاد هم باشند، به هم هدیه بدهند، همدیگه رو خوشحال کنند و به هم بگن که هم رو دوست دارن ، اون بهانه و اون اسم و اون مناسبت قشنگه. برای اینکه ما آدمها ، فراموشکاریم ، خیلی وقتها یادمون می ره که باید گاه گاهی به هم هدیه بدیم و بگیم برای هم مهم هستیم.
من روز ولنتاین رو هم دوست دارم و می بینم در شهر همیشه یک شور خاصی هست مخصوصا" بین جوانها . حالا مناسبت و ریشه اش هر چه که هست باشه ، مهم اتفاقهائیه که توی اون روز می افته.

mahidebran شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 13:47



)mage seyedi??!!)

با دیدن کامنت هات همیشه می زنم زیر خنده ...

سید ؟ نه والا !

من تو خوندن اسمت موندم ! ماهی دبران؟ مهدبران؟ ماهی در باران ؟

mahidebran شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 23:29



mahidebran dige!?e va@@?? mahidebran
hame d0khmala ba h0shan ke!!

vali man asan nemikhandamaaaaa
mage

بخند

خوشگل تر می شی

mahidebran یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 10:55

salam parniyan .s@y mik0nam adam kh0sh r0yi basham ama vaqti y harf nakh0sh mishnavam nemit0nam bhesh bkhandam ... mese hamin j0mle k
kh0da manra afarid ta to ra setayesh k0nam ....


kh0dafez pari



ولی هر موقع تو این جمله رو می نویسیش من یه عالمه می خندم!

هر جا هستی و هر کسی که هستی امیدوارم مردهای زندگیت قدر خوبی هات رو بدونند.

Roj پنج‌شنبه 16 خرداد 1392 ساعت 04:28 http://rojna.blogfa.com

مرد بودن سخت است برای اجبار به فرو خوردن همه اشکهای نریخته! زیبا بود متنت

ممنونم دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد