فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

...


گاهی سرنوشت مثل طوفان  شنی ست که مدام تغییر سمت می دهد. تو سمت را تغییر می دهی، اما طوفان دنبالت می کند. تو بازمی گردی، اما طوفان با تو میزان می شود. این بازی مدام تکرار می شود…  طوفان که فرو نشست، یادت نمی آید چی به سرت آمد و چطور زنده مانده ای. اما یک چیز مشخص است، از طوفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی!
کافکا در کرانه/ هاروکی موراکامی  


زندگی شکستن های پی در پی و ساخته شدن های مکرر است. تا عشق های راستین وجود نداشته باشد، شکستنی نیز وجود نخواهد داشت. زندگی های آرام چیزی برای از دست دادن ندارند و چیز زیادی برای بدست آوردن!  همه چیز در یک خط صاف و به شکل دردآوری عادی در جریان است. انسان با قلبی بزرگ معنای واقعی زندگیست ...

گاهی دلت به وسعت یک آسمان ابری تنگ است و این یعنی زنده ای و توانائی باریدن و زندگی بخشیدن داری! 


نظرات 39 + ارسال نظر
فرزانه جمعه 22 دی 1391 ساعت 18:52 http://zigzagwords.blogsky.com/

سلام و عرض ادب

وب زیبا و پر محتوایی دارید. دَست مریزاد

بااجازه شما لینکتون کردم

سلام
خیلی ممنون از لطف شما.

دلم گرفته هوای ترانه ام ابری است
قسم به آه که آیینه خانه ام ابری است
به بی کرانگی حجم آسمان شده ام
ولی دریغ کران تا کرانه ام ابری است...
خاصیتی است که در عصر جمعه پر رنگ تر می شود...دلتنگی...

چه انتخاب جالبی بود . مرسی

امروز با یکی از بستگانم صحبت می کردم که کانادا زندگی می کنه . بهش گفتم من هیچوقت نفهمیدم چرا عصرهای جمعه اینقدر دلگیر و سنگینه ، اون گفت من هم هیچوقت نفهمیدم چرا عصرهای یکشنبه اینقدر دلگیره!!

H.k جمعه 22 دی 1391 ساعت 21:02 http://bescot.blogsky.com

هاروکی موراکامی...از ایشان کتاب بعد از نیمه شب را خوانده ام، و کتاب جالبی بود.
متسفانه کافکا در کرانه را نتوانستم بخوانم.
وجمله ای را که در بالا ازش نقل کردید چقدر جالب بود.

واقعیتی ست ملموس .


یک کتاب دارم می خونم به نام «دفتر بزرگ» مجذوبم کرده ...

ساده و عمیق . یه زمانی کتابهای رومن رولان را که می خوندم فکر می کردم چطور می تونه یک مرد در یک گوشه ی دیگر دنیا اینقدر با احساس زنانه نزدیک باشه ؟ بعد کتابهای آلبادسس پدسس رو که خوندم فکر کردم چقدر این زن گاهی می تونه حس های من رو به خوبی بیان کنه در حالیکه در جامعه ی دیگر و در شرایطی کاملا" متفاوت زندگی کرده ؟

و بعد فکر میکنم ما آدمها هر جای دنیا که باشیم با هر فرهنگ و هر نگاه و یا هر مقطع زمانی ، چقدر به هم نزدیکیم ! و این به من یادآوری می کنه که ما همه ، از روح خداوندیم . هر کسی در جائی و در حالی!

پس جرا اینقدر نسبت به هم داریم بی تفاوت می شیم ؟ چند روزه که یاد رمان کوری می افتم و آرزو می کنم اگر قرار باشد روزی را ببینم که ما به اون روز افتاده ایم ای کاش همین فردا بمیرم!
کاهی در باورم نمی گنجد ، بعضی از این نامهربانی ها!

رها جمعه 22 دی 1391 ساعت 21:48

سلام پرنیان جان روزگارت ارام و بدور از دلتنگی ....!!! اما میدانم و میدانی که بی دلتنگی برای کسانی که دوستشان داریم نمیشود زندگی کرد ...پس زنده باد دلتنگی عاشقانه ....
خوش باشی عزیزم ...

سلام

ممنونم رها جون . این روزها یه کم خوب نیستم .

خلیل شنبه 23 دی 1391 ساعت 01:15 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

چه خوب.

سلام

ممنون .

پژمان شنبه 23 دی 1391 ساعت 11:28 http://www.silentcompanion.blogfa.com

میدانی که میدانم شما را
فقط انسانهای بزرگ دلی به وسعت آسمانها دارند که توانایی تنگ شدن ب وسعت آسمان را دارند.
به وسعت واژه بلند آشنایی
سلام

سلام

ممنونم . شما خیلی محبت دارین . امیدوارم همیشه پرامید باشید.

H.k شنبه 23 دی 1391 ساعت 15:38 http://bescot.blogsky.com

اتفاقا کوری سا راماگو را هم خوانده ام...
برام خیلی جالب بود این کتاب چون مصداق دقیق جامعه خودمان است.
ما خیلی چیزها را نمی بینیم و بی تفاوت از کنارشان می گذریم...(حالا نمی خواهم موردی به چیزی اشاره کنم که گرد وخاک راه بیفته) و این خودش کوری است یا حداقل نوعی از کوری است!

کوری را حدود ده سال پیش خوندم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم . ماجرا مثل یک کابوس بود ولی هیچوقت تصورش رو هم نمی کردم که یک روزی به خودم بگم ماجرای ما مثل ماجرای کوری شده .

متاسفانه !

فرخ (صادق) شنبه 23 دی 1391 ساعت 16:36 http://dariyeh.blogsky.com

کلمات وقتی سنجیده در کنار هم قرار بگیرند و با مهندسی ذهنی که خلاق است در جوار هم بنشینند ، جملات پرمعنایی را میسازند . در این پست چنین بود .... سلام بر شما

سلام

خیلی ممنونم از محبت و توجه شما .

سلام
حال و احوال؟
خوبید؟
من ترجیح میدم زندگی آرام و بدون شکستن داشته باشم. دیگه خسته شدم از بالا پایین شدن
شرمنده نتونستم پنجشنبه بیام. چند هفته اس پنجشنبه ها تعطیل شدیم
شاد و سلامت باشی

سلام

ممنونم . اگه تونستی یک زندگی آرام و بدون شکستن داشته باشی ، به من هم بگو که چطور موفق شدی .

همین که به یادم هستی یک دنیا ارزش داره . من هم کلاسهای روز پنج شنبه ام تموم شده و از عصر چهارشنبه از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم .

قندک یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 11:18

سلام پرنیان عزیز. با خوندن پست جدیدتون ترس عجیبی وجودم را فراگرفت. من از طوفان بشدت می ترسم.از سیل از بهمن و از سیاه شدن ناگهانی و گرفت آسمان و گرد باد.واقعا وحشتناک هستند.

سلام

طوفان فقط طوفان واقعی نیست. گاهی وقتها جریانات زندگی مثل یک طوفان ویران کننده می شه. امیدوارم هیچوقت تجربه نکنید.

من عاشق طوفانم ، برعکس شما. یک حس رهائی و تازگی بهم می ده

هدی یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 20:18 http://aftabgardantarin.blogfa.com

خدایا!
کمکم کن؛ پیمانی را که در طوفان با تو بستم در آرامش فراموش نکنم
خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم میبندی به اصرار نگشایم. . .
خدایا نگویم دستم بگیر
عمریست گرفته ای
مبادا رها کنی
خدا به سوی تو می‌آید اگر او را دعوت کنی و آن وقت به تو نشان خواهد داد که همواره در آنجا بوده است…
خدایا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش
“دوستان مرا از یاد نبرند . . .”
آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشۀ من و تو.


آپم بانو ...

نیایش قشنگی بود . انگار پر از هوای تازه بود
ممنون

حتما می یام می خونمت .

مجذوب یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 20:52

امروز روز خوبی بود
هیچ صفری
اضافه نشد
به هزار غمی که داشتیم
"مثل یه ای کاش گنده
مثل یه آرزوی به دل مونده
مثل یه رویای تعبیر نشده
تو مثل هیچ کدوم از اینا نیستی
تو خیلی بد تری...

دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته ، از تو کجا گریزم ؟
مولانا

...
ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم ؟

مونا یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 22:10

سلام خانمی گلم خوبی عزیزم یه مدت که نیستم بعدکه بیام سراغه نت واقعااولین کسی هستی که دلم میخوادبرم سراغش خوشحالم بخاطره این حس

پرسید چراناراحتی
گفت چون ازبدروزگار به پست آدم ناسپاسی خوردم
گفت نگران نباش مسیررادرست اومدی اینجادنیاست
مگرنشنیدی که دنیاجائیه که نجیب ونانجیب به هم می خورن
قراربه موندن نیست
نه برای تو ونه حتی برای اون

غصه نخور...... (گیله مرد)
همیشه شادوبرقرارباشی خانمی

سلام عزیزم
من هم خوشحالم .

انسانی که قلبش و روحش توانائی دوست داشتن داره ، انسان بزرگیه . میخواد کسی ناسپاسی کنه یا نکنه. دوست داشتن وعاشق بودن روح را تلطیف می کنه ، حتی اگه دنیایی از رنج به همراه داشته باشه . حتی اگر آدمها ناسپاس باشند. من همیشه از لحظه هایی می ترسم که از آدمها متنفر می شم.

مرسی مونا جون

مطهره دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 10:38 http://shaparak86.blogfa.com

سلام بیشتر وقتا میام و میخونم نوشته هاتو.خیلی دوست دارم یه جورایی گلچینه همش.موفق باشی
با اجازه لینکت میکنم دوست جون

سلام
ممنونم از محبتت .

پرنیان دل آرام دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 11:57

یک ترانه ی زیبا


تقدیمی:


همین که با منی یعنی هنوزم .. یه رویایی برای زندگی هست
برای من به جز قلبت تو دنیا .. مگه جایی برای زندگی هست

همینکه با منی یعنی یکی هست .. که من دلتنگیاشو دوست دارم
کسی که با سکوتش خواب میشم .. کسی که من صداشو دوست دارم

چقدر خوبه بدونی یک نفر هست .. که تو فکر تو و فردات باشه
اگه دنیا رو از دستت بگیرن .. یکی هست که خودش دنیات باشه

اگه من در کنار تو اسیرم .. تو باید پیش من آزاد باشی
چشامو رو دلم بستم عزیزم .. که هر جوری دلت میخواد باشی

نباشی فرصت آرامش من .. دوباره رو به یک بن بست میره
نباشی زنده میمونم من اما .. تمام زندگیم از دست میره




یک چیز مشخص است، از طوفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی!

چقدر درست و تلخ و حقیقی

ممنون پرنیان عزیز

داشتم کامنتاتونو می خوندم

یاد حرف رهای عزیز افتادم وقتی آمده بود ایران روزی که کنار هم بودیم برای بار اول
گفت همونقدر که عصرهای جمعه تو ایران دلگیره به همون اندازه عصرهای یکشنبه اونجا دلگیره
بعدش گفت فکر کنم خاصیت روزهای تعطیل اینجوری باشه که عصراش دلگیره حالا تو هر جای دنیا هر روزی که تعطیل باشه عصراش دلگیره

دوستتون دارم با صدای بلند هم تکرارش می کنم

لبخندتون همیشگی و ماندگار و از ته دل

مرسی عزیز دلم

این دوستت دارم با صدای بلند چقدر عالی بوت الان

آره یادمه رها جون هم در مورد دلگیری عصرهای روز یکشنبه می گفت.

ممنونم برای این ترانه ی قشنگ . می دونی چیه ؟ من همیشه فکرمی کنم آدمها ، همه ، بالاخره یک نفر رو یک جای دنیا دارند که مثل فرشته ها همراهش باشه ، دلتنگش باشه ، نگرانش باشه و براش بیشتر وقتها دعا کنه . حتی ممکنه ندونه .

من هم دوستت دارم مهربون .

قندک دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 13:42

سلام. از اون نوع طوفان هم وحشت دارم. نگید؟ جدی از طوفان خوشتون میاد؟ مگه امکان داره؟وقتی طوفان میاد من حتی دلم نمی خواد توی اتاق در بسته هم باشم.شما ای والله داری خدا گواهه.یادم باشه هر وقت هوا طوفانی میشه به شما پناهنده بشم.

سلام
من عاشق طوفانم و طوفان مخصوصا" اگر همراه با باران باشه من رو به شدت به وجد می یاره . احساس پرواز دارم در این هوا

البته اگر ویکتوریا و یه چیزی توی اون مایه ها نباشه

میله بدون پرچم دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 15:45

سلام
نمی دونم چرا موراکامیم نمیاد
همش زیر سر یکی از آشنایان است که چنان شیفته وار از موراکامی حرف می زد و ...و منم شناخت خوبی نسبت به این آشنا دارم!!
خلاصه این وسط من ضرر می کنم

سلام
ای بابا! حالا موراکامی چه گناهی کرده؟
شاید بعضی ها هم شیفته وار در مورد ... در مورد ... مثلا" ... من!!! حرف بزنند ، من چه گناهی کردم اونوقت ؟!

والا!

رها سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 07:54

سلام عزیزم ..روز و روزگارت خوش امیدوارم روزهای قشنگی را بگذرونی ..مراقب خودت باش ....

سلام رها جون
ممنونم

تو هم همینطور

فرزان سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 14:37 http://bimarz000.blogfa.com/

حق با شماست پرنیان جان ..
ارزش وزیبایی زندگی به اینه که تلاتم وهیجان داشته باشه واگه زیادیمراقب همه چی باشیم که گربه شخمون نزنه مسلما کمتر امکان تغیر در سرنوشت و شرایط عادی هست و درمواقعی مثه مترسکی که بدور از هیاهو \کم کم فرسوده می شه____

سلام فرزان عزیز

زندگی پربار ریسک زیاد می خواد. گاهی خیلی باید از خود گذشت تا رسید به چیزهائی که فرازمینیه .

این حرفهای من رو کسانی می فهمند که تجربه کرده باشند.
ممنون

ونوس سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 18:06 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام خاله
بیا عکسهای من و ببین
فقط نگی چهقده زشتم ها[گل][چشمک]
بیاعزیزم وب خود ریحانه
http://my-sweeth-baby.niniweblog.com/

سلام
اومدم دیدم . خیلی خیلی قشنگ بود . ولی کامنت من اونجا ثبت نمی شه متاسفانه

ریحانه کوچولو تولدت مبارک .

ویس سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 23:44 http://lahzehayenab.blogsky.com

به نظر من یک عاشقانه ی راستین ، هرگز شکستنی در راه ندارد. اندوه دارد. سوز و گداز دارد ، غم فراق دارد.ولی شکستن هرگز. ارزشش هم در همین است . ققنوس که شوی بعد از سوختن دوباره بر می خیزی .

زندگی روزمره بدون گذر از التهابات روحی ، مردابی می شود ، راکد و بی هیجان.

کاملا" موافقم با جمله هات.
عاشقانه ی راستین ، ذره های وجود انسان را مبتلور از عشق و دوست داشتن می کنه ... برای همیشه.

فرزان چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 15:38 http://bimarz000.blogfa.com/

درود بتو پرنیان جان که کلامت مثه 80 ساله ها پخته ست البته فقط کلامت هااا__
البته مطمئنم سنو سالت اینقدرا هم نیست..فقط کمی شکسته شدی ..

مادر جون روزگاره دیگه

سال گذشته که رفته بودم ظهیرالدوله برای مراسم سالگرد مرگ فروغ فرخزاد توی جمعیت یه پسر جوونی اومد بهم گفت مادر جون یه کم برو اون طرف تر. یه نگاهی به سمت راستم کردم یه نگاه به سمت چپ هیچ کس نبود !!! با من بود !!! بهش گفتم با من بودین ؟؟؟ یکی از بستگانم همراهم بود خندید و گفت به دل نگیر اگه دقت کنی بهش به همه میگه مادر جون . خلاصه واسه ی اولین بار با این اسم متبرک و عزیز مورد خطاب قرار گرفتیم.

هدی چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 23:06 http://aftabgardantarin.blogfa.com

سلام عزیزم
آپم ...

سلام هدی جون

می بخشی که دیر شد ولی در اولین فرصت می یام و نوشته های قشنگت رو می خونم .

پرنیان دل آرام پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 23:11

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...


ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
...
به چمنزار بیا
به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفس های گل ابریشم ...
پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند ...
...
.............
..........

مهرداد نصرتی جمعه 29 دی 1391 ساعت 19:10 http://talkhand.blogfa.com

سلام
با یه غزل عاشقانه جدید به روزم.ممنونم میای منو بخونی.یاحق!

سلام آقای نصرتی عزیز
ممنون که اطلاع دادید . اگر چه با تاخیر زیاد بود ولی خدمت می رسم

رها شنبه 30 دی 1391 ساعت 08:24

سلام پرنیان جان ...روزگار بکام ....

سلام رها عزیزم

ممنون که هستی ...

مطهره شنبه 30 دی 1391 ساعت 10:53 http://shaparak86.blogfa.com

خیلی وبتو دوست دارم خیلی و بیشتر از اون

مرسی . خیلی لطف داری دوست عزیزم

هاتف شنبه 30 دی 1391 ساعت 14:51 http://www.kharabbat.blogfa.com

سلام
اومدم بگم ما فعلا قصد کردیم برگردیم!خوشحال میشم سر بهمون بزنین

سلام
اوه چه عالی . خیلی خوشحال شدم برگشتید

یاد اون روزها افتادم . حتما می یام می خونمتون

سطری به یادگار شنبه 30 دی 1391 ساعت 15:08 http://deltarak.blogfa.com

سلام!
میان مشغله ها گرچه گم شده ام، اما
دلم برای هوایت همیشه بیکار است

زنده باشی به دولت عشق!

سلام
خیلی قشنگ بود

...

مرسی

میله بدون پرچم شنبه 30 دی 1391 ساعت 20:46

سلام مجدد
خب به این خاطر تهش اضافه کردم که این وسط من ضرر کردم.... در اون حالت هم من ضرر می کنم

سلام

و البته من هم ضرر می کنم

قندک یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:07

با سلام و درود و تجدید عرض ارادت. میگم تصاویرتون ضربدر خورده باز نمیشه

سلام

من خودم مدتی بود وبلاگم رو ندیده بودم و الان متوجه شدم عکسها باز نمی شن. احتمالا سایتی که عکسها رو آپلود می کردم مشکل پیدا کرده

باران یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 11:45

سلام دانشجو!
ما برگشتیم ..

رسیدن به خیر قربان

شیرینی فراموش نشود لطفا

باران یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 22:04

اوه!!
من الان یه نظر دیدم اون ته مها نوشته بود پرنیان ۸۰ سالشه!
به جان خودم!!!
معلوم شد من تنها نیستم توی این کشف بزرگ!
.
.
سلاملیکم
من و بانو شونصد بار رفرش کردیم این صفحه ی محترم رو هرچی وایسادیم عکسا بیاد نیومد!
پس ما هم تحریم میکنیم فعلن!
بعللللللللللللللللله ..

عوضش خوب موندم !

باز نشدن عکسها احتمالا دلیلش حذف شدن سایت آپلود عکس باشه . نمی دونم البته ، شما استادید .

عکسهامون رو هم حذف می کنند! می بینید؟!!!

مونا دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 22:14

بازباران باترانه میخوردبربام خانه
خانه ام کو؟خانه ات کو؟آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟فصلخوب سادگی کو؟
یادت آیدروزباران؟گردش یک روزدیرین ؟
پس چه شددیگرکجارفت؟خاطرات خوب ورنگین
درپس آن کوی بن بست ..دردل توآرزوهاست
کودک خوشحال دیروز غرق درغمهای امروز
یادباران رفته ازیاد آرزوهای رفته برباد
بازباران بازباران
میخوردبربام خانه
بی ترانه بی بهانه
شایدم گم کرده خانه
سلام خانمی گلم خوبی عزیزم
همیشه شادوبرقرارباشید

کاش همیشه کودک می ماندیم ... ای کاش !

سلام مونا جون و ممنونم ازت

رها سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 07:28

سلام خانم گل ما منتظریم ....مراقب خودت باش ....

سلام رها جون

تو یکی از بهترین های خلقت خدائی

ممنونم از خدا

ویس چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 01:21 http://lahzehayenab.blogsky.com

عزیزم .نیمه شبه و من دارم وبگردی می کنم . این روزا شاید دیگه نشه چیزی نوشت .حالی نمونده.گفتم برم به پرنیان عزیزم سلامی کنم. امیدوارم خوب و خوش باشی.

سلام


نمی دونم چی بگم.

مرسی

این شعر هم به خاطر گرمای بودنت :

موسیقی می‌گذارم کف دستم
فوت می‌کنم برات
فقط لبخند بزن,برو کنار پنجره,آمدن مرا تماشا کن
اریب می‌بارم بانوی من
مثل اشک‌هام
مثل نت‌های کوچولو,مثل نگاه تو...

نوشته های پراکنده چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 12:29 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
حال و احوال؟
مدتیه آپ نکردین.دلمون تنگ شده
به منم که سر نمیزنین
پنجشنبه خوبی داشته باشی و خوش بگذره

سلام
ممنونم

می بخشی . حتما می یام

. چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 20:35

کجائی ؟

همین جا نقطه جان

همین جا زیر همین آسمان گرفته ی شهرم . نزدیک تمام کسانی که دوستشان دارم ...

هدی چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 22:39 http://aftabgardantarin.blogfa.com

سلام پرنیان نازک اندیش مهربان ...
من آپم عزیزم ... قلم رنجه بفرما ...

سلام هدی جون
می یام می خونمت

و مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد