فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

جنگ بی پایان ...


زن بودن خیلی قشنگه!  چیزیه که یه شجاعت تموم نشدنی می خواد! یه جنگ که پایان نداره!

خیلی باید بجنگی تا بتونی بگی وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید گناه به وجود نیومد، اون روز یه قدرت باشکوه متولد شد که بهش نافرمانی می گن!

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/ اوریانا فالاچی 


زن بودن با تمام دردها و رنج های گفتنی و ناگفتنی که دارد  میشه به بودنش افتخار کرد.  گاهی در رنجهایش لذتی وصف نشدنی وجود دارد . در دلتنگی هایش شوریدگی ، در عشق هایش جسارت، در دوست داشتن هایش  ایثار    و در غمهایش تنهایی غرور آمیزی بی انتها...



پ ن : آیا می دانید که بدن انسان تنها قادر است تا آستانه 45 واحد درد را تحمل کند؟ اما در زمان زایمان ، یک زن تا 57 واحد درد را تحمل می کند . این مانند این است که 20 استخوان بدن در آن واحد بشکند !


نظرات 36 + ارسال نظر
مونا شنبه 13 آبان 1391 ساعت 21:27

چندمین باره میخونمش دلمولرزوندبدجور اززن بودن متنفرم ازحس ایی که گفتی متنفرممممممممممم ازوجودم وقتی....... گاهی ازحکمت خدا ام دلم میگیره ببخش خانمی ولی ازاین پستت متنفرم ببخش بدترین دردمویادم اورد نتونستم بگم شایدخیلی ترسوام ببخش

واقعا" ؟ چرا ؟!!!!!

اما من همیشه از زن بودنم راضی هستم. برای اینکه دنیایی دارم در درونم که هیچ کس نمی تونه کامل کشفش کنه. یه دنیای ژرف و عمیق ، یک سری احساسات ناب و بی نظیر ، رنجهایی که انگار برای من ساخته شده. اشکهایی که از تپیدنهای قلبم جاری شدند ، و من اگر قرار باشه ده ها بار دیگه به دنیا بیام از خدا می خوام که زن بدنیا بیام . اما نه در کشوری مثل ایران !!!

ژولیت شنبه 13 آبان 1391 ساعت 22:16

زن بودن خیلی قشنگه
هیچوقت حتی در سخت ترین لحظه های زندگیم از زن بودنم ناراضی نبودم با اینکه میدونم در شرایط مشابه مردها درد و رنج کمتری رو متحمل میشن. راست گفتی زن بودن خودش شجاعته گرچه شاید این فقط برای خودمون قابل درک باشه

سلام ژولیت عزیزم

قشنگی زن بودن به بی نهایت بودنشون در عشق و دوست داشتن هاست ...

همانطور که قبلا هم گفتم من نمی تونم برای دوستان پرشین بلاگی کامنت بذارم و این برای خودم هم خیلی عجیبه . ولی می خونمت

مسافر یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 00:02

سلام بر بانوی مهربانی ها

استاد محمد محمد علی در کتاب آدم و حوا یه جمله قشنگ دارن که برای این پست زیبای شما و هم چنین برای مونای عزیز که از زن بودن خودش کمی ناراحت هستند مناسب است آن جمله این است :

فریاد زد : شما زنان همواره به گونه ای سخن می گویید که زندگی خود را از خطر محفوظ بدارید .

گفتیم : چون ما زندگی می بخشیم قادر به گرفتن زندگی دیگران نیستیم .

تو “آدم” من “حوا”
سیبی در کار باشد یا نه
با تو
در آغوش تو
بهشت جاریست


برخی از عرفا هم میگویند : آدم وقتی از بهشت رانده شد اصلا؛ ناراحت نشد
چون او بهشت ( حوا ) را با خودش به زمین آورد و تا زمانی که در حیات بود همراه بهشت خود - حوا - بود

درمن هر چه می خواهی بکار ، از من چیزی جز عشق نمی روید .

************************************************


«می‌گویند مرا آفریدند از استخوان دنده‌ی چپ مردی به نام آدم، و حوایم نامیدند؛ “یعنی زندگی” تا در کنار آدم “یعنی انسان” همراه و هم صدا باشم.
می‌گویند: میوه‌ی سیب را من خوردم، شاید هم گندم را، و مرا به نزول انسان از بهشت محکوم می‌نمایند. بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمان‌شان باز گردید، مرا دیدند، مرا در برگ‌ها پیچیدند، مرا پیچیدند در برگ‌ها تا شاید راه نجاتی را از معصیتم پیدا کنند.
نسل انسان زاده‌ی من است من “حوا” فریب خوردۀ شیطان.
و می‌گویند که درد و زجر انسان
هم زاده‌ی من است، زاده‌ی حوا؛ که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند. شاید گناه من باشد، شاید هم از فرشته‌ای از نسل آتش که صداقت و سادگی مرا به بازی گرفت و فریبم داد، مثل همه که فریبم می دهند. اقرار می کنم دلی پاک، معصومیتی از تبار فرشتگان و باوری ساده‌تر و صاف‌تر از آب‌های شفاف جوشنده‌ی یک چشمه دارم.
ابراهیم زادۀ من بود، و اسماعیل پروردۀ من. گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان که موسی را در دامنش پرورید. گاهی مریم عمران، مادر بکر پیامبری که مسیح‌اش نامیدند و گاه خدیجه، در رکاب مردی که محمد‌اش خواندند. فاطمه من بودم، زلیخای‌ عزیز مصر و دلباخته یوسف هم، من بودم زن لوط و زن ابولهب و زن نوح ملکه سبا، و فاطمه زهرا هم.
گاه بهشت را زیر پایم نهادند و گاه ناقص‌العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند. گاه سنگبارانم نمودند و گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم اشک ریختند. گاه زندانیم کردند و گاه با آزادی حضورم جنگیدند و گاه قربانی غرورم نمودند و گاه بازیچه خواهش‌هایم کردند. اما حقیقت بودنم را و نقش عمیق کنده‌کاری شده هستی‌ام را بر برگ برگ روزگارهرگز منکر نخواهند شد.
من مادر نسل انسانم، من حوایم، زلیخایم، فاطمه‌ام، خدیجه‌ام… مریمم. من درست همانند رنگین‌کمان، رنگ‌هایی دارم روشن و تیره. و حوا مثل توست‌ ای آدم، اختلاطی از خوب و بد، و خلقتی از خلاقی که مرا درست همزمان با تو آفرید.
بیاموز که من، نه از پهلوی چپ‌ات، بلکه استوار، رسا و هم طراز با تو زاده شدم.بیاموز که من، مادر این دهرم و تو مثل دیگران، زاده منی…»
نویسنده ی این متن من نیستم .
**************************************


زنان، شاعران زندگی اند.
گاه پر شـــرراند و شــــور،
و زبــان ناتـــوان است از بیان احـــساسشان.
گاه خــاموش اند و سـرد،
و واژه ها می گریزند از سنگینی سـکوتشان

....
از نگاه تان لذت بردم . ممنون

نوشته های پراکنده یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 08:18 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
خوش گذشته؟

مرد که باشی باید یه درد هایی رو تحمل کنی و به کسی نگه که درد زایمان پیشش چیزی نیست. الانم که دیگه خداروشکر کسی زایمان طبیعی نمی کنه. دکترا هم راضی ترن و پول بیشتری می گیرن
بهم سر بزن
شاد و سلامت باشی

سلام
ممنونم. امیدوارم به تو هم خوش گذشته باشه .

مثل درد کلیه ؟

شوخی کردم . آخه من خودم یک بار توی زندگیم درد کلیه رو تجربه کردم

آدمها به اندازه ی وسعت احساساتشون درد دارن . مرد و زن نداره ولی یه چیزهایی اصلا جنسش زنانه ست .

آره دیگه به قول تو الان همه شیک و خوشگل و میک آپ کرده می رن که بچه به دنیا بیارن . متاسفانه بهشت دیگه از زیر پای مادرها داره در می یاد

انشاالله که هیچوقت رنج های عمیق قلبت رو به درد نیاره .

پرنیان دل آرام یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 09:59

فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می‎کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان
کوچک بماند بهتر است
به دنیا نیاید بهتر است
اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که می‎دود در دشت‎های دور
آن قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین...
زمین...
نه!
به عقب‎تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست‎هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت ...



گروس عبدالملکیان


سلام و روزهای پاییزیتون پر از بهانه های قشنگ زندگی بانو

چه مطلب جالبی رو در مورد آستانه درد گذاشتید

بگذارید مثل دکتر شریعتی دعایتان کنم:

خدایا به اندازه ی ظرفیتمان ما را مورد امتحان قرار بده

آمین

سلام پرنیان جون
ممنونم برای این شعر قشنگ گروس عبدالملکیان


...
ممنونم برای این دعای قشنگت . دعایی که من همیشه برای خودم می کنم ولی خدا گوشش به این حرفها بدهکار نیست گاهی وقتها امتحان های سخت سخت می گیره . نمی دونم چه فکری می کنه اون گاهی وقتها !!

روزهای پائیزیت طلائی

راستی از پائیز طلائی ما چه خبر ؟ نیستند ایشونا ! گفته باشم

پرنیان دل آرام یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 10:05

دلم گرفت برای بچه ها و مادران زلزله ی آذربایجان که دست های همدیگر رو گم کردند ...

وقتی این شعر رو خوندم - یاد اونا افتادم


زن
زاییده نمی شود
ساخته می شود
و دختری که صدای گریه های عروسک تازه اش
از تمام شریان هایش عبور می کند
چه دیر می فهمد اگر گل های چادر مادرش را
محکم تر بو می کرد
هیچ وقت گم نمی شد
و چه زود یاد می گیرد لالایی های تازه اش را
باید خرج آجرهای خانه اش کند
تا مدادهای رنگی دخترش
سقف ها را با درد کمتری روی دیوارها بکشند


می دانم
قرار بود هیچ وقت برای تو لالایی نگویم
تا صبح ها به خاطر پرهای خیس بالش من
به رنگ آسمان شک نکنی
و به آوازهای غمگین پرنده هایی
که هرشب تخم های شکسته می گذارند


قرار بود هیچ وقت لالایی نگویم
چیزی نگویم
اما در گلویم آوازهای هزاران پرنده ی مرده گیر کرده است
و زندگی دست هایش را
هر شب دور گردنم قفل می کند و کلیدش را
خانه های کوچک نقاشی های تو قورت می دهند .



لیلا کردبچه

آخ آخ چه شعری بود .
من عکسهای خیلی غم انگیزی در رابطه با زلزله ی اخیر دیدم توی فیس بوک که هر بار با دیدنش قلبم به درد می اومد . و هر شب بهشون فکر می کنم و هر شب فکر می کنم که چطور توی این سرما شب را به صبح می رسونند ...
و هیچ کاری هم نمی شه کرد .
این هم از اون امتحانهای الهیه که سر ازش در نمی یاری .

سایه یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 12:29 http://bluedreams.blogsky.com/

من که شخصا به زن بودنم افتخار می کنم !

و به تو هم همین طور ...

مرسی سایه جون .

من هم به داشتن دوستهای مهربان و خوبی مثل شما افتخار می کنم .

سلام
شاید شروعی دوباره...
با احترام دعوتید./

سلام
آغاز دوباره تان مبارک .

بی اجازه لینک شدید!

محبت کردید .

مستر بینی دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 10:52

سلام
دستتون درد نکنه بخاطر انتخاب خیلی خوبتون در خصوص زن از دیدگاه فالاچی و بخصوص کتاب زیبایش -نامه به کودکی که هرگز زاده نشد-ضمنا عقاید عالیتان قابل ستایش است.

سلام
ممنونم از نظر پر لطف شما ، مستر بینی عزیز .

مونا دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 11:08

سلام خانمم ببخش ولی واقعا ازاین پستت متنفرم اینوتووبه افتاب جونم گفتم چه داندهرکس ازدله دیگری من نمیدونم این عزیزی که کامنت گذاشته به اسم مسافراقان یاخانم ولی این بزرگترین قانون زندگیه هرزن چون مازندگی می بخشیم قادربه گرفتن زندگی دیگران نیستیم داغون کننده ترین قانون زندگیه منه که بخاطرزن بودن شامل لطفم شده ولی میدونم زیبایی های این دنیاولطافتاش مدیون وجوده زنه گرچه شایدخودش مملوءدردباشه واین یعنی زن حالاهرکیوهرچی میخوادانکارش کنه همیشه شادوبرقرارباشید

سلام مونا جان

اشکال نداره عزیزم . با خیال راحت ازش متنفر باش . من در مورد هر چیزی که به خودم مربوطه تمام سعی ام رو می کنم که دموکرات باشم .

معلومه که خیلی اذیت شدی ولی یادت باشه طبع یک زن طبع لطیفی باید باشه ، خشونت در طبیعت یک زن جایگاهی نداره . اگر آدمها اون جوری که ما دلمون می خواد با ما رفتار نمی کنند و اون جوری که دلمون می خواد نیستند همیشه این اشکال از ما نیست ، خیلی وقتها اشکال از اوناست که نگاه درستی نتونستند داشته باشند.
و همینطور که خودت گفتی زیبائی های این دنیا مدیون وجود تو هست پس خودت رو دست کم نگیر .
همیشه یک نفر تمام زندگی آدم نیست ... مگر اینکه بی نهایت عاشقش باشی و اون ادم بشه همه ی زندگیت . عشق هم که همیشه با خودش یه عالمه درد و رنج می یاره . یک زن با یک روح لطیف همیشه می بخشه ، حتی اگه نتونه فراموش کنه !

قندک دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 13:54

سندل بر قطعه ای از ماشین است که وقتی ببرد ماشین حرکت نمی کند.در اصل یک واژه مکانیکی است لذا حق دارید که معنی آن را ندانید.درود

سلام
اوه این خیلی تخصصیه برای من . من فقط یک رادیاتور می شناسم و یک موتور و یه کم خورده ریز. همین !

امیدوارم هر چه زودتر مشکل برطرف بشه

سایه دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 18:14 http://bluedreams.blogsky.com/

پرنیان عزیز
نظرت درباره ی نگاه چیه ؟! یه سر می زنی بهم می گی ؟!

سلام سایه جون
چشمها دریچه ی قلبند. یه دنیا حرف داره ...

رها دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 18:38

سلام پرنیان جان ...چقدر دوست دارم زن بودن را و چه ارامشی دارد مادر بودن ....چقدر لذت بخش است دوست داشتن ....و تمام اینها را نمیتوانی درک کنی مگر اینکه زن باشی ...
زن بودن یعنی لبریز از عشق باشی ..از دوست داشتنهای بی بهانه ...از اشکی که در انتظار میریزی ...زن بودن یعنی قوی باشی و لطیف پرتوان باشی و نرم و پر تکاپو و بی تکبر ...
زن
زن
زن
کمال خلقت جهان ...

سلام رها جون
مخصوصا که اون زن هم تو باشی . یک دنیا مهربانی و گرما ...

خیلی دوست داشتن لذت بخش و زندگی بخشه . من اگه یک روزی قرار باشه قلبم یخ بزنه حتما خواهم مرد .

زن بودن یعنی هیچ کس بهای اشکهات رو ندونه ..........

باران دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 19:03

...
و
مرد بودن هم درد دارد!
اینکه تمام عمر حسرت خواهی خورد که نمیتوانی یک زن باشی ..

.
.

سلام :)

اوه ! رسیدن به خیر استاد !

سلام عرض شد
قشنگ بود و جالب !

....

الان دیگه من دارم کم کم می رم توی فاز خودشیفتگی !

مسافر دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 23:07

این نوشته برای مونای عزیز می باشد





زن شاهکار خلقت است ... برنارد شاو



در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل ... مالرب



زیباترین خوی زن ، نجابت اوست ... ارد بزرگ



تمدن چیست؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است ...امرسون



زن رسماً مربی مرد و مهّذب اخلاق اوست ... آناتول فرانس



اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟ ... ناپلئون



مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند ... کونته ورسیه



مردان آفریننده کارهای مهمند و زنان به وجود آورنده مردان ... رومن رولان



با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد ... بردون



خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند ... رابیندرانات تاگور



زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است... گوته



زنانیکه می خواهند مرد باشند ، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند ... الکساندر دوما


منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت خوانده نمی شود ... لامارتین



چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش... ویلیام شکسپیر



زن زشت در دنیا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمی‌توانند خود رازیبا جلوه دهند ... برنارد شاو



هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است ... شیلر



زن عاقل به تربیت همسرش همت می گمارد و مرد عاقل می گذارد که زنش او را تربیت کند ...مارک تواین



هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود میداند ... جونسون


زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ،نمونه عطوفت و چشمه عنایت است ... اقبال لاهوری



آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ،تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد ... ابوفور



زن وقتی که دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هرچه عاطفه ، مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد. آلفونس دوده

قابل توجه مونا عزیز.

سلام
خوبید شما؟
من نمی دونستم واقعا؟
نمی دونم چی بگم

سلام

ممنونم
چی رو نمی دونستید ؟
احتمالا پی نوشت رو .

مونا سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 00:16

وای پاسختون به کامنته رهاجون عالیه زن بودن یعنی هیچ کس بهای اشکهایت روندونهجمله فوق العاده ای بود توی این پستی که دوسش ندارم

آره مونا جون هیچ کس نمی دونه .........

ویس سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 00:41 http://lahzehayenab.blogsky.com

آغوشی که آشفتگی های مرد را آرام می کند ، سر به سینه زدن هایش را ، تحمل می کند.می بخشد ، گرما می دهد .گوشی که هزاران بار غصه ها را و حرف ها را می شنود و تسلی می بخشد ، زبانی که با نرمش می چرخد تا بگوید آغوش من امن ترین جایگاه ترس ها و نگرانی هایت است ،
دری که باز می شود از دیدن زن ، ارام و قرار می گیرد. و وای بر دل خودش که برای کسی باز نمی شود .مبادا نگران کند ، او این جزیره ی سرگردانی را به این سو و آن سو می کشد و لی قرارگاه می شود برای کسانی که دوستشان دارد.او در این پارادکس خودش را جای می دهد.اینجا خانه است و همه در کنار او که یک همسر است ، مادر است به آرامش می رسند

و خیلی وقتها ممکنه در سکوت و سکوت و بی انتظاری و بی توقعی و گذشت نادیده گرفته بشه...


اما باز هم ایثار می کنه ! فقط به خاطر ایمانش به عشق .


...

نوشته های پراکنده سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 12:09 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
آپ کردم. سر بزنی خوشحال میشم

سلام
ممنونم .
می یام می خونمت حتما.

مونا سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 20:18

سلام وخیلی خیلی ممنون ازمسافرجون فوق العاده جملات قشنگی بودن وواقعاازته دلم برای یه لحظه به خودم بالیدم ممنون مسافرجون بخاطروقتی که گذاشتین واسه نوشتن این جملات مث همیشه که پرنیان جون منوپره میکنه ازاحساس ای ناب جملات توعزیزمم همین احساسوبرام اوردفوق العاده ممنون عزیزم بازم خیلی خوشحالم از داشتن توپرنیان جونه نازنین وتمامی دوستای نازنینت که همه فوق العاده ان

سلام
خوب، من خیلی خوشحالم .

خدا رو شکر .

و قابل توجه مسافر عزیز

شهلا سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 20:37 http://nostalgia53.blogfa.com

سلام...عالی بود...لذت بردم.همیشه از زن بودن خودم حس خوبی داشته و دارم.. علیرغم تمام محدودیتها بی انصافی ها و سختی ها! دست مریزاد پرنیان عزیز!

سلام
در هر جامعه ای از خانواده گرفته تا جوامع بزرگتر وقتی زن را محدود می کنند و تحت فشار قرار می دن یعنی که از قدرتش می ترسن .

یک مثال ساده ، سی و سه ساله با حجاب اجباری و تعیین تکلیف که چی بپوش و چه رنگی بپوش وارد حریم شخصی و خصوصی زنان شدند ولی علی رغم تمام این فشارها و بسیاری از محدودیتهای دیگه زنان ایرانی هنوز کاملا" زنده اند ...

ممنونم شهلا عزیز . خیلی لطف کردی

قندک چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 08:19 http://ghandakmirza.blogfa.com

با سلام و درود فراوان بر مهربان بانویمان پرنیان.صبح عالی بخیر.شما با انتخاب این تصویر لطافت زن را به تمام و کماب به نمایش گذاشته اید.گرچه تصویر کامل نیست. دست مریزاد

سلام و صبح حضرتعالی متعالی

ممنونم از این نظر پر لطف شما .
جذابیت این عکس به نصفه نیمه بودنشه
شاید اگر کامل بود دیگه اینقدر جذاب به نظر نمی رسید

نازنین چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 12:36

سلام پرنیان مهربونم امیدوارم خوب باشی. چقدر این پست رو دوست داشتم و با وجود سختی ها ومشقات فراوان همیشه از زن بودنم خوشحالم وچقدر خوب که تو هستی.
اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، بلکه با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، سرچشمه ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار
سیمون دوبووار

سلام عزیزم
مرسی عزیزم و چقدر خوبه که تو هم هستی .

سیمون دوبووار رو دوست دارم . مخصوصا کتاب جنس دوم !

آفتاب چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 15:12 http://aftab54.blogfa.com/

(( زن یعنی بدو بدو .. یعنی زبل خان ! .. یعنی احساس .. یعنی همه خوبی های دنیا..))

جمله از آفتاب


برمی گرددددم !

زبل خان اینجا ، زبل خان اونجا ، زبلا خان همه جا .

بدو بیا که تا الان هم یه عالمه غیبت برات نوشتم

مسافر چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 21:55

باز هم برای مونای عزیز:

۲۰ دلیل محکم برای اینکه به زن بودن افتخار کنید

1- نام هر گل زیبایی که در طبیعت است روی شما می گذارند.
2- به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه می کنید و غم و غصه هایتان را در دل جمع نمی کنید تا سکته کنید.
3- آن قدر حرف برای گفتن دارید که هرگز کم نمی آورید.
4- عشق و هنر ابداع شماست.
5- زیبایی مخصوص شماست.
6- همیشه جوان تر از سنتان هستید و هیچ کس نمی داند شما چند ساله اید.
7- بهشت زیر پای شماست.
8- همیشه تمیز و نظیف هستید.
9- همیشه مقداری پول برای روز مبادا دارید که جز خودتان هیچ کس از جای آن خبر ندارد.
10-مجبور نیستید خانه به خانه بروید و خواستگاری کنید مثل خانم ها در خانه می نشینید تا دیگران با کلی التماس و خواهش و گل به خواستگاری شما بیایند!
11- حق تقدم با شماست.
12-هرگز از فرط خشم نعره نمیکشید و کبود نمی شوید و خون به پا نمی کنید.
13- ضعیف کش نیستید و دق و دلی رئیس اداره تان را در خانه خالی نمی کنید.
14- نصف بیشتر از صندلی های دانشگاه را شما تصاحب کردید.
15- به جزئیات زندگی و رفتاری با دقت نگاه می کنید و آنها را در حافظه خود جای می دهید.
16- در صد کارکنان زن نسبت به کل کار کنان در حال افزایش مستمر است.
17- میانگین عمرتان بیشتر از آقایان است.
18- موفقیت مردان مرهون زحمات شماست.
19- مردان از دامن شما به معراج می روند.
20- حرف آخر را شما می زنید.
می بینی مونای عزیز چقدر زن بودن باعث غرور و مباهات است

قابل توحه مونا عزیز


*******************************************
زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر

زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند

زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند

زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
...

فرینوش پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 08:31

.
.
.

زن

آغاز زنده گی است

...

سلام!

ممنون خاله جان ...

حس خوبی دارد خواندن

وقتی نق نق نمی خوانی و اعصابت خراب نمی شود

:)

...

حوا سیب را چید

و آدم سیب را خورد

اگر سیب را نمی خورد که

«آدم» نبود

!!!

...
همخوابه‌ی اَبر وُ
رسیده‌ی خرما، تویی
هوای شمالی‌ترین نافه‌های نی
هم در یکی‌شدن از تشنگی، تویی
آبانِ هرچه اردی‌بهشتِ دی!
...
هزار و یک ترانه برای تنهایی زنان / سید علی صالحی

سلام فرینوش جون
خوشحالم که اینجا اعصابت خراب نمی شه
و چقدر داستان آدم و حوایت قشنگ بود . مرسی

مسافر پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 11:04


زن یعنی عشق


زن یعنی نـاز ... مرد یعنی نیــاز ...

مرد یعنی غرور، زن یعنی شکست غرور ...

مرد یعنی باید ، زن یعنی شاید ...

مرد یعنی بودن ، زن یعنی فنا ...

مرد یعنی دیدن ، زن یعنی چشم فرو بستن ...

مرد یعنی دم، زن یعنی باز دم...

مرد یعنی منطق ،زن یعنی احساس...

مرد یعنی سخاوت ،زن یعنی صداقت...

مرد یعنی شرافت،زن یعنی نجابت...

مرد یعنی خشونت ،زن یعنی لطافت...

مرد یعنی غیرت ، زن یعنی عزت ...

مرد یعنی من،زن یعنی ما...

مرد یعنی صلابت،زن یعنی قداست ..

مرد یعنی پیمودن ، زن یعنی صبوری...

مرد یعنی اکنون،زن یعنی فردا...

مرد یعنی دلدار ،زن یعنی دلداده...

مرد یعنی خواستن ،زن یعنی کاستن .

مرد یعنی ربودن،زن یعنی کشش ...

مرد یعنی بیارام ،زن یعنی بیاسای...

مرد یعنی یک جرعه هوس، زن یعنی جام لبریز نفس...

مرد یعنی سالار ، زن یعنی ره سپرده به دامان یار...

مرد یعنی نیمی از وجود ، زن یعنی نیمه دیگر ...

مرد یعنی انسان یعنی دریای احساس یعنی دوست داشتن جاودانه یعنی تکیه گاه وجود یعنی آرامترین خلقت ..

و زن یعنی آرامگاه خلقت یعنی از سر تا پای ایثار

و مرد یعنی تنها یک واژه و آنهم مرد ...

و زن یعنی تنها یک واژه و آنهم


عشـق ...



زن بودن چیزی چنان شگرف ، در هم آمیخته ، چنان پیچیده است که هیچ تعریفی موفق به تشریح ان نمی شود و تعریف های متعددی که انسان بخواهد به کار گیرد چنان ضد و نقیض هستند که فقط زن قادر به تحمل آنهاست.
...
مرد در وجود زن ، دیگری را به مثابه طبیعت و به مثابه شبه و مانند خود جستجو می کند . لیکن می دانیم که طبیعت چه احساس های دو وجهی به مرد الهام می دهد. مرد از طبیعت بهره برداری می کند، ولی طبیعت او را در هم می شکند، مرد از طبیعت جان می گیرد و در آن جان می سپارد، طبیعت مبنا و منشا هستی مرد و قلمروی است که مرد آن را تسلیم اراده خود می کند ، پوششی مادی ست که جان زندانی آن است .....
جنس دوم / سیموون دوبوار

جمله های شما را نوشیدم ...

ممنون

آذرخش پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 12:17

سلام
حال شما؟
خوبید؟
خوش میگذره؟
پنجشنبه و آخر هفته خوبی داشته باشی و خوش بگذره

سلام آذرخش عزیز
ممنونم . خوبم خدا رو شکر

الان دیگه پنج شنبه رو به اتمامه . برای یکی از دوستان عزیز وبلاگی ساعت هشت شب یه کامنت گذاشته بودم و نوشته بودم در این ساعات آخرین روز ......
در جوابم نوشته بود خوش به حالت که به این زودی می تونی بخوابی!!!
من نگفتم که شب به خیر ، گقتم ساعات پایانی روز
الان اگه ایشون این کامنت رو بخونه خودش یادش می یاد

امیدوارم پنچ شنبه ی خوبی رو سپری کرده باشی و جمعه هم بسیار دلنشین باشه برات .
و ممنون

روی ماه خداوند را ببوس پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 13:46 http://saraab2012.blogfa.com/

پاییز سومین مصرع از رباعی زیبای طبیعت است و من در برابر این همه زیبایی احساس مسئولیت می کنم اما توان و بضاعتم در حد شمه ای ایست ناچیز...برگ های زرد و قرمز و نارنجی و قهوه ایی که عارفانه خودشان رو به زیر پای عشاق می اندازند هزاران سخن ناگفته دارند که کاش ما را یارای شنیدنش بود...ترجمان عشق است و نبض حیات...عرفان ناب است و سمفونی اهورایی...در رگ هر برگ که خیمه می زنم آیینه ای می شود از قدمگاه لیلی و مجنون، ویس و رامین،امیرارسلان و فرخ لقا،زال و رودابه،سلامان و ابسال...حتی آن سوتر از تریستان و ایزولت تا رومئو و ژولیت و حتی الیزا و بتهوون...کاش آدمی بصیر ِ شنوا بود و آن گونه که رسالتش است هنر را می ستود...

واقعا .... قشنگ نوشتید .

دو شنبه شب که در یکی از بزرگراه ها بودم و به سمت خونه می آمدم باران قشنگی بارید و برگهای سبز و زرد درختان کنار بزرگراه در یک باد ملایم به زمین می ریختند بی نهایت زیبا بود این منظره و من از ترافیک وحشتناک اون شب چیز زیادی نفهمیدم ... پائیز تابلوی زیبای خلفت پروردگار ، همیشه زیبا همیشه دلنشین

هنر ، عشق و سومین مصرع از رباعی زیبای طبیعت را زیبا ستودید .
ممنون

مونا پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 23:52

بازم مهسی عزیزم واسه جملاتت مسافرجونه عزیزم بخصوص مورد3 فوق العاده بودن

باران جمعه 19 آبان 1391 ساعت 14:23

سلاملیکم!
صبح آدینه به خیر و نیکی ..

واااااااات ؟!!!!

صبح ؟؟؟



عصر شما به خیر

مهشید سادات جمعه 19 آبان 1391 ساعت 16:13 http://mahokhorshid73.blogfa.com

خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد

فرشته پرسید:چه عیبی؟

خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند

خلفت زن-شل سیلور استاین


+خوشحال میشم به من هم سر بزنید
++واقعن عکس های وبلاگتون زیبان ...

آره ... خدا همیشه درست میگه

و ممنون

آفتاب جمعه 19 آبان 1391 ساعت 19:47

خدا نکنه عزیزم .. این چه حرفی بود ؟ اصلا نمی فرستم .

e! نه


بفرست ... بفرست

... جمعه 19 آبان 1391 ساعت 19:53

زن بودن یعنی : درد .. یعنی غصه .. یعنی زیر سلطه ..
یعنی یه آرزوهایی رو باید با خودت دفن کنی به خاطر اینکه زن هستی .. یعنی یه درد هایی رو باید تحمل کنی چون زن هستی .. یعنی باید تو زندگی خودت رو مقاوم نشون بدی چون زن هستی .. یعنی سکوت ...........

....

ونوس سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 12:03 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز
امیدوارم که خوب خوب باشی خانمی

آره واقعا فقط مادر ویه زن می تونه این همه درد رو به عشق دیدن فرزندش تحمل کنه یه پست توی وبم گذاشتم برای مادر شاید برات تکراری باشه اما اگه وقت کردی برو بخون من که خیلی این متن رو دوست دارم چون با به دنیا اومدن دخترم فهمیدم که فقط مادر می تونه اینهمه محبت و عشق و بی دریغ نثار فرزدنش کنه

مادر شدن مسولیت خیلی سنگینیه اما شیرینه

سلام ونوس جان

مادر شدنت مبارک . حتما می یام و می خونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد