فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

بدون عنوان . هر عنوانی خواستم بنویسم برایش تلخ بود.


 

 

  من دوست دارم ، چون دوستم دارند .

مرا دوست دارند،  چون دوستشان دارم . 

من تو را دوست دارم ، برای اینکه به تو نیازمندم . 

من به تو نیازمندم ، چون دوستت دارم.  

  

به کدامیک از جمله های بالا معتقدید؟  بگوئید تا بگویم در کدام مرحله ی دوست داشتنید.  

 

همین جا هستم زیر آسمان گرد آلود و غبار گرفته تهران که به میمنت مدیریت  بی نظیر آقایان سونامی نمک هم در راه است .   

زیر آسمانی که دختر هیجده ساله ای که نوزاد سه ماهه در آغوش دارد و در خانه ام را می زند و لباس می خواهد و من انقدر از خود بی خود می شوم که چند تا از لباسهای مهمانی ام را در کیسه می ریزم و می فرستم برایش ببرند ، حتی قدرت دیدنش را هم ندارم . چون یک دختر هیجده ساله هم حق دارد لباس خوب بپوشد. و بعد ساعتها اشک می ریزم و به دنبال جواب چراهایم میگردم.  زیر همین آسمانی که سوار تاکسی می شوم و راننده ی تاکسی به مادرش می گوید مامان جان تاشب کار می کنم تا بتوانم هزینه های دارویت را تامین کنم و هر موقع دویست و شصت هزار تومن شد  سریع به سیزده آبان می روم و داروهایت را تهیه می کنم ، دلت شور نزند و من با بغض یک مشت پول ناقابل می ریزم روی صندلی و زود می زنم به چاک که چشمم در چشم این آقای پنجاه و چند ساله نیوفتد و گاه گاه به شیشه ی عطری که در کیسه ی خریدم هست نیم نگاهی می اندازم و از خودم خجالت می کشم و  دلم می خواهد فریاد بزنم خدایا من چرا نمی توانم معجزه کنم  ... برای تمام کسانی که نیازمنداند این روزها ...  

 

 اگر کم سر می زنم به وبلاگ دوستان همین جا عذر می خوام از همگی. بذارید به حساب خستگی ها . بذارید به حساب اینکه همیشه دوست دارم پرانرژی بنویسم برای همه.  و صادقانه بگم ،‌این روزها انرژی کم دارم . این روزها گم شده ام در برهوت . این روزها هوای اطرافم مه گرفته است و تا یک قدمی خودم را بیشتر نمی توانم ببینم . نیاز به تجدید قوا دارم . قلبم از دوست داشتن درد می کند...

 

 تلفن ها را یک درمیان جواب می دهم ، به خیلی ها که باید سر بزنم نمی زنم ، خیلی ها این روزها گله مندن از من، و سوالی که به طور مکرر این روزها می شنوم :‌کجائی ؟ معلوم هست؟   و در کل هیچ جا نیستم !  شاید ساعتی پشت یک پنجره و خیره به دوردست ها ، شاید ساعتها راه رفتن زیر آسمان خاکستری تهران و یا چرخیدن در اتوبانهای تهران و سکوت .... و سکوت ...  

 گاهی وقتها باید دور شد ، باید گم شد و باید نبود . نه برای اینکه در نهایت به خودت ثابت کنی که چند نفر در دوستی هایشان ثابت قدم هستند، برای اینکه باید گم شوی تا دوباره خودت را پیدا کنی. 

اینجا برای من یک پنجره است برای نفس کشیدن ، ریه هایم را پر می کنم از هوای دوستی . دوستی هایی که برای من هر کدومشون تا ندارند. کامنتها ، کامنتهای خصوصی و اگر نباشم ، اس ام اس ها و ...  بارها گفته ام و باز هم میگویم.

اینجا به من ثابت کرد که دوست داشتن دلیل نمی خواهد، اصلا دوست داشتن باید بی دلیل باشد. باید وقتی کسی از ما پرسید چرا من را دوست داری ؟ بگوئیم نمی دانم و به دنبال دلیل نباشیم برای دوست داشتن.حتی عزیزترینهایمان.  چهره و نوع لباس پوشیدن و طرز حرف زدن لایه های بیرونی ماست، آنچیزی که ماندگار است لایه های درونی ست . عمق دوست داشتن را از یک نگاه می شود فهمید و عمق سردی را از یک دست یخ و بی احساس .   پس آدمها را دوست دارم به خاطر نگاهشون و به خاطر دستهای گرمشون و این دو است که همه چیز رابرای من زیبا می کند.

 

و من  دوست دارم اینجا با صدای بلند  بگویم :  

عزیز من !‌  من به تو نیازمندم ،‌ چون دوستت دارم .

 

نظرات 44 + ارسال نظر
قندک دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 12:28

ما چقدر مثل هم ایم. نه زیادیم نه کمیم
سلام و درود فراوان بر پرنیان مهربان.اغلب هم از این دل مهربونتون سو استفاده فراوان می کنند ها. مواظب باشید.
خیلی خیلی از لطف و همدردیتون ممنونم پرنیان عزیز. الهی که همواره سلامت و برقرار باشید. عکس هم برای من باز نشد متاسفانه.

سلام
معمولا سعی میکنم مرزهام رو با آدمها حفظ کنم . حتی با نزدیکترین کسانم و تا حدی نزدیک می شم . چون تحمل ضربه خوردن را ندارم. چون زیر بار ضربه ها به شدت می شکنم.
ولی اجازه می دم آدمها تا هر جا که اعتماد دارن نزدیک بشن به من چون به خودم اطمینان دارم که هیچوقت کسی را نمی شکنم. هیچوقت کسی را قضاوت نمی کنم . و فکر میکنم آدمها همیشه یه جورائی حق دارن . شاید عصبانی اند. شاید خسته اند. شاید دارن اشتباه می کنند.

و من هم ممنونم . شاید سرعت اینترنتتون کم بوده که عکس باز نشده .

امیدوارم به زودی سرحال بشید و همون قندک پرانرژی وبلاگستان ما باشید.

نرگس(فانوس به دست) دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 12:43 http://fanuos.blogfa.com

چون دوستش دارم به او نیازمندم
و کاش منم میتونستم معجزه کنم
چرا کسی کاری نمیکند؟

گاهی وقتها یک نگاه ، یک توجه ، یک کمک کوچولو برای یه آدم می تونه معجزه باشه.
ما چه می دونیم! شاید خیلی وقتها معجزه کردیم و خودمون خبر نداریم .

باران پوش دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 13:14

سفری به درون...
......
ناز و نیاز... نیاز داشتن و دوست داشتن... دو روی یک سکه اند... و خوش به حالتان که چقدر از این سکه ها دارید... ثروتمند واقعی...
...
سلام و درود

و خوش به حال من که دوستانی مثل شما دارم .
مرسی برای همه ی محبتهاتون

به خدا قدرشون رو خیلی می دونم.

آفتاب دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 13:40 http://aftab54.blogfa.com/

من بلند تر می گم :



عزیز من !‌ من به تو نیازمندم ،‌ چون دوستت دارم .


پرنیان عزیزم دلت رو قوی کن ..

و من هم ....

همیشه باش . همینجوری ، مهربون ، گرم و بزرگ.

سعی میکنم ...

آفتاب دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 13:47 http://aftab54.blogfa.com/


کمی صبر کن

حوصله کن

پایان کتاب را با هم خواهیم خواند.

حالا بخواب

تا فردا صبح

فرصت برای گریستن بر این روزگار بسیار است!


سید علی صالحی

آخر قصه همیشه خوب تمام میشه .
هیچی هیچی هم که نشه بالاخره مرگ یعنی آرامش ابدی.

امیدوارم زنده باشی سالهای بسیار زیاد بدون نیاز به گریستن آفتاب عزیزم.

سید علی صالحی رو خیلی دوست دارم .
مرسی

فرید دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 14:59 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
اینجا دنیاست... ایستگاه آخر از یاد بردن ها و و بر باد رفتن ها
... خاموش گریستن ها و له شدن در تصادف و هجمه گاه و بی گاه نگاه های غریب و آشنا....
اینجا دنیاست.... ایستگاه آخر درد کشیدن از نشنیدن ندای یاری... تاب نیاوردن از دوری دست های همراه همبشگی...
اینجا دنیاست.... ایستگاه آخر خیلی چیزها...
امیدوارم امروز، به دنیا بیایید تا دنیا ایستگاه اخر خیلی چیزها نباشد... نماند.....

اینجا دنیاست . یه وقتهائی توش غم غربت دیوونه ات می کنه.
اینجا دنیاست . یه وقتهائی درد مچاله ات می کنه
اینجا دنیاست . یه وقتهائی یک بودن ، بهت هستی می ده

دنیاست و هزار نور و تاریکی ...

مرسی

ایرج میرزا دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 15:33

علی جان

دیگران را دوست بدار ، نه بخاطر اینکه دوستت بدارند ؛ بخاطر اینکه لذت ببری.

سعی کن دیگران هم دوستت بدارند ، نه بخاطر اینکه لذت ببری ؛ بخاطر اینکه لذت ببرند.

من هم دوستت دارم ، نه بخاطر اینکه دوست داشتنی هستی ؛ بخاطر اینکه دوست داشتنیها را دوست

میداری .

دوستدار تو ؛ علی


.....................................................

سلام
این افاضاتی که ملاحظه فرمودید از بیانات گهربار بنده حقیر بود زمانی که کلاس دکتر شریعتی میرفتم . اووووه اون جوون جوونیا . ولی هنوزم سر حرفم هستم . نه اینکه چون بهش اعتقاد دارمااا . نه . چون مرغ یه پا داره .

و اما در مورد پست بی عنوانت
ای داد بیدااااد [آیکون نفس عمیق]
دختر تو عاشقی بخدا . این درد هم از آثار عشقه . به قول مولانا مرد را دردی اگر باشد....
من به نوبه خودم چون بهت نیاز دارم دوستت ندارم . دوستت دارن چون دوست داشتنی هستی . مثل گرمای حاصل از آفتاب. تو هم با این حرفهات از اون دور دورا محبتت رو به دل آدم میندازی . نمیگم نسبت به اتفاقات اطرافت بی تفاوت باش . نمیگم آدمهای دور و برت رو بی خیال باش تا راحت باشی . میگم خدا زیادش کنه .



من میدانم دوست داشتن چقدر لذت دارد ... علی جان !

سلام
عجب بابا! خوب بگو بهش اعتقاد دارم . چه کاریه !!!
مرغ ؟ مرغ؟ حتی مرغ یه پا هم این روزا حکم طلاست . یه اس ام اس
روزی صد بار برام می یاد با این عنوان :
یه مرغ دارم روزی دو تا تخم میکنه . تعویض با خانه یا زمین
نظرت چیه ؟ بهش فکر کنم یا نه ؟
اصلا باعث می شی من از جو گم شدگی یهو بیام تو جو شوخی و خنده. و ممنونم برای این تغییری که در من ایجاد می کنی .

خوب مرسی که دوستم نداری
اشکال نداره همیشه که نباید دوستمون داشته باشن

شوخی کردم ایرچ میرزا جان . مرسی برای محبتت
ولی چی رو خدا زیاد کنه ؟ این رو نفهمیدم

پرنیان دل آرام دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 17:34

قلبم از دوست داشتن درد می کند...

عمق دوست داشتن را از یک نگاه می شود فهمید و عمق سردی را از یک دست یخ و بی احساس

ای جانم

بغضم گرفت با خوندت عزیزم

چقدر نوشته ت دل بود عزیز و خاصنی بود

دلم می خواست کنارت بودم و باهم کلی حرف می زدیم و سبک می شدی

دلم می خواست یه باری و از روی دلت برمی داشتم اما اینجور وقتا برای من جوری بوده که دلم فقط یه نفر و خواسته و بهونه ی یه آدم خاص و گرفته که با همه ی مهربونیا و دوستیای اطرافمم پر نشده

تمام حس این روزهاتو با همه ی دلم حسش کردم و برای آرامش قلب مهربونت دعا می کنم

می بینی پرنیان جونم کاری ندارم غیر از اینکه هی دم به دم باعث بغضت بشم و غمگینت کنم

تو ببخش ...

وقتی می نویسم سبک می شم. حقیقتش رو بخوای می خواستم امروز یه جمله بنویسم که یه مدتی نیستم . اما به جای این جمله تمام این جمله ها که خوندی خودشون یهو جاری شدند و من رو تسلیم خودشون کردند.

و خوشحالم که تسلیم شدم.

برداشتی ... خودت هم نمی دونی چقدر خوب برداشتی . کلمات معجزه می کنند . کافیه که ما درکشون کنیم و من درک کردم محبتی که توی کلماتت موج می زد .
مرسی عزیز دلم

ایرج میرزا دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 22:42

سلام مجدد بر پری زمینی

جمله من این بود : دوستت دارم چون دوست داشتنی هستی . من با نیاز در دوست داشتن موافق نیستم . اون معامله است . لذت توش نیست . البته تو هم همینجوری . وقتی حتی نمیخوای بری و اون دختر فقیر رو که بهش کمک میکنی ببینی یعنی به اون احتیاج نداری . نه به تشکرش نه به نگاه محبت آمیزش نه به ظاهر دلسوزانه اش. یک طرفه ی یک طرفه . این یعنی آب باریکه ای که به اقیانوس عشق منتهی میشه .
خدا این درد رو به هر کسی نمیده . نعمته این پری . قدرش رو بدون . نعمتهای خدا یه جورایی چپ اندر قیچیه . مثل همین ماه رمضان . مهمونیه ولی توش پر شده از گرسنگی و خورشت دل ضعفه . نعمت عشق هم مملو از درده . تمام عرفان و ادبیات ما از همین درد حکایت میکنه . خدا این درد رو در دلت زیاد کنه پری . این یعنی من دعا میکنم به کمال انسانی نزدیک و نزدیکتر بشی .
یادمه شاید ۱۹ سال پیش بود که تازه شعر میگفتم یه دوبیتی گفتم که الان یهم یادم افتاد و با موضوع پست تو مرتبطه .
هر که را در این جهان غم نیست
بر رخ و دیده ی او نم نیست
بر حذر باش اینچنین آدم
اصلا از تبار آدم نیست
بگو به به
یه بیت هم از یه غزل یادم اومد
هر آن کو را دلی غمگین نباشد
بود گرگی به باطن صورتش میش

اینها از شریعتی نیستاااا . شریعتی که شعر نمی گفت ببم جان .
خوش باش پری . برو حالشو ببر . گوارای وجودت . خدا زیادش کنه

سلام
قبول باشه روزه هات .
مرسی خیلی لطف داری.
کسی که دوست داره همیشه نیازمنده دوست داشتنه اگه قرار بشه یه روز کم بشه از دوست داشتن هاش دلش میخواد بمیره .
و این یعنی نیاز به دوست داشتن.
مرسی ... واقعا ممنونم.

شعر نوزده سال پیشت هم قشنگه.

به به


باز هم ممنونم .

گیر دادی به دکتر شریعتیا!

سلام. خوبید شما ؟ وا ! باورم نمیشه خانم پرنیان! شما همیشه بهم روحیه و انرژی می دادین یادتونه؟ حتما یادتونه. این پستتون خیلی ناراحتم کرده امیدوارم هر چه زودتر این دوره رو پشت سر بزارین.
یه جورایی خودم هم تو این دوره ام منتها توش گیر کرده ام و هر کاری می کنم نمیتونم بیآم بیرون! یه جورایی انگار افتادم تو باتلاق . یه مدتیه که دیگه زیاد تلاش نمیکنم از این باتلاق لعنتی بیآم بیرون.
" زندگی درست مثل یک تاکسی است
مسافران تک تک پیاده می شوند از آن
تنها تفاوت این تاکسی با تاکسی های دیگر
پیاده کردن مسافران است در جایی که نمی خواهند.. "

سلام
گیجم ... گیج زندگی !
گاهی وقتها یهو چند تا چیز می شن مشغولیات ذهنی و .....
اینها از خستگیه. من برعکس شما هیچوقت نمی مونم توی یه حال .

خیلی بیخود می کنه تاکسی زندگی جائی که مسافرهاش نمی خوان پیاده اشون می کنه.

درست می شه. باید درست بشه . یک روزنه کافیه که من دوباره با انرژی صبح ها به زندگی بگم سلام

می خواستم ننویسم این چیزها رو . می دونستم همه شاکی می شن.
اما کلمات یهو ریختند روی کیبورد قبل از اینکه بتونم جمعشون کنم.

مرسی .

همیشه در سختی ها به خودم میگفتم:
"این نیز بگذرد"...
هنوز هم میگویم،
اما حال میدانم آنچه میگذرد عمر من است نه سختی ها .!!

عمر که بخوای نخوای میگذره ولی
باز هم خدا رو شکر که :

این نیز بگذرد !

هیچوقت رنج ها پایدار نبودند. همیشه پشتشون شادی از راه می رسه . این قانون زندگیه . اگر غیر از این باشه اشکال از ما بوده نه زندگی .

ویس سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 00:13 http://lahzehayenab.blogsky.com

یه روزایی شاید این گرفتاری ها اینقدر زیاد نبود اما الان درست اومده جلوی چشم آدم.نه معجزه ای در کاره ، نه کاری میشه کرد مگر کمک های بسیار ناچیز برای درمان لحظه ای.انگار همه در یک ماتم همگانی ، به سوگ نشستیم.در سوگ انسانیت . در ماتم همدردی.
موج موج خزر ، از سوگ ، سیه پوشانند
بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموشانند
بنگر آن جامه کبودان افق ، صبحدمان
روح باغ اند کزین گونه سیه پوشانند
...
آدم دلشو بین این همه آدم مریض و گرفتار ،گم می کنه.

سلام
آره آدم دلش رو بین این آدمها گم می کنه . و دیگه انرژی برای خودش کم می یاره. همیشه کمک کردن به دیگران به من آرامش می ده و می تونه یه چند ساعتی یه کمی حس سبک بالی بهم بده ولی این روزها خسته تر از اونی شدم که دیگه حتی با یک کمک ناچیز سبک بال بشم.
در میان چراهای خودم پرسه می زنم ... با آدمهای دور و برم .
فقط فقر نیست و مشکلات مردم . امروز خیلی چیزها شده یک معما.
گاهی خود زندگی می شه یک معما و تو در حلش می مونی. گاهی می مونی با آدمهای اطرافت چیکار کنی که به قانون زندگی برنخوره .
...

درست می شه بالاخره همه چیز . وقتی خستگی ها جاشون رو به یک آرامش دادند .
ممنونم

صادق (فرخ) سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 02:17 http://dariyeh.blogsky.com

زمانی با تماشای سریال هزاردستان و دیدن صحنه های جذابی که با سلیقه ی علی حاتمی شکل گرفته بود ، دلم لک میزد برای آن دوران و آن سادگیها و آن روان شدن در کوچه ها و لمیدن بر تخت قهوه خانه و در گرمابه چرتی زدن و ......
اما بعدها که بیشتر دانستم و خواندم و تجربه کردم ، اطمینان یافتم که انسان را در مسیر زندگی از فقر و ملاقات فقرا و دیدن بیچارگیها ، هیچ گاه گریزی نبوده است .
هفته ی قبل در تهران دربست گرفتم و وقتی سر صحبتم با راننده ی 60 ساله باز شد ، اشک و گریه امانش را برید ... بی پولی و مستاجری و بیماری همسرش و خیانت باجناقی که پولش را خورده بود ، این مرد را تا آن حد ضعیف و ناتوان نشان میداد . من عمدا قبل از رسیدن به مقصد پیاده شدم و در حاشیه ی پیاده رو در خیابان ولیعصر ساعتی ماندم و آنقدر به خودم دلداری دادم تا یارای بازگشتنم باشد .
این ماجراها به زندگی امروز منحصر نمیشود ... این قصه ی همیشگی انسانهاست که به دنیا میآیند تا در تبعیض و فریبکاریها و دروغها و خیانتها نفس بکشند . همین!
خودتان را بیش از حد ناراحت نکنید بانو !

سلام

بله . همینطوره . این قصه سر دراز دارد.
خوب ! یه وقتهائی من خودم هم کم می یارم و این روزها از اون روزهای کم آوردنهاست ...

ممنونم

فرزان سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 19:01 http://bimarz000.blogfa.com/

برات آرزوی شادی ورهایی دارم پرنیان جان...
درود..
نیاز؛در دوستی پر رنگتر از بقیه ی مواردهــ

سلام
ممنونم
درسته . دوستی هایی از جنس الماس که نه شکننده باشه و نه ناخالص

ونوس چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 10:45 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز

منم میگم دوست دارم ،چون دلخوشم به این دوست داشتن
اما پرنیان عزیز هروقت درباره دوست داشتن و عشق فکر می کنم دلم می لرزه برای لحظه های جدایی گریزناپذیر که تقدیر برای همه رقم می زنه...خیلی تلخه ...اشک حاصل این لرزش دله و بیشتر ترجیح میدم بهش فکر نکنم و گوشه دلم بمونه

ندیده و نشناخته تو و آفتاب جون رو خیلی دوست دارم به نظرت دلیلش چی می تونه باشه؟

سلام ونوس جون
همینطوره . من هم همینطور . چون خدا خیلی خوشش نمی یاد ما به هم وابسته باشیم . اما با وجود این ،به پیشواز رنج می ریم.
یاد آهنگ کجا سفر رفتی دلکش افتادم :


با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم
.......

و ممنون که یه جائی توی قلبت به من هم اختصاص دادی. آفتاب که واقعا قابل دوست داشتنه . من هم خوش شانسم
من هم دوستت دارم .

آذرخش چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 11:03 http://azymusic.persianblog.ir/

من دوست دارم بخاطر اینکه دوست دارم. بخاطر هیچی. دلم می خواد. کاری هم به کسی ندارم

سلام
خوبی؟
خوشی؟
سلامتی؟
چقدر دل نازکی. مگه توی این مملکت زندگی نمی کنی؟
یادمه یه زمانی آدما تا خبر یه حادثه و جنایت و قتل و دزدی و... میشنیدن کلی تاسف می خوردن و ناراحت میشدن ... اما حالا خیلی بی تفاوت شدن و واسشون مث این می مونه که براشون یه فیلم اکشن تعریف کنی
ولی چه میشه کرد. یه حس ناخودآگاه تو وجودمون هست که ناراحت میشیم از این همه ....
آخر هفته خوب و خوشی داشته باشی

سلام
خوب این بهترین دلیل برای دوست داشتن
به هیج کس هم ربطی نداره اصلا


....
آره ! نازک نارنجی و یه کمی لوس و ........ و ........ بگم باز هم از محسناتم ؟


متاسفانه توی مملکتی زندگی می کنم که گوشه گوشه اش یه غم وجود داره ، نه می تونم کاری بکنم و نه می تونم بی تفاوت باشم.

مرسی آذرخش عزیز . امیدوارم تعطیلات آخر هفته خوش بگذره .

نرگس(فانوس به دست) چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 16:10 http://fanuos.blogfa.com

شاید

شاید چی ؟!

خلیل چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 20:57 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

دوستی هایی بدور از قیافه ی فیزیکی و نیز موقعیت اجتماعی، پایدارند.

سلام

حتی اگه پایدارتر هم نباشند ، قشنگ اند.

mehr1581 پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 16:53

متن جالب و زیبایی بود
به وبلاگ ما هم یه سری بزنید جالبه ولی تازه شروع به کار کرده

سلام دوست عزیز
خوب! اونوقت با کدوم آدرس ؟!!

ونوس جمعه 13 مرداد 1391 ساعت 12:06 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

فقط میگم ممنونم از لطفت

مرسی ونوس عزیزم

احسان جمعه 13 مرداد 1391 ساعت 17:47 http://www.bojnourdan bolgfa.com

پرنیان عزیز سلام ، هرآن که هراز گاهی دراین جا کلامی برایت می نویسد ، بدان که صمیمانه دوستت دارد برای صداقت در کلامت برای عکسی که از چهره ات نداری و برای همه ی احساسات پاک انسانی ات و برای اشک هایی که دراین جا ریخته ای .
خانم نازنین، چه بیهوده ست گریستن براین جامعه ی غم زده ی بیمار که درآن فقرا را با افتخار به تقسیم نشسته اند و تیعاتی که پس از فقر، از یک خانواد ه ی بی چیز برمی خیزد. اندوهت را می ستایم و اشک هایی که سزاوار برخی ازین مردمان است و تقدیر برای ازخود گذشتگی و بخشیدن که انسانی ترین حس هرانسان فهیمی ست که اگر چنین حسی درمیان همه ی آدمیان می بود، به چنین وضعیت اسفباری دچار نمی شدیم .

سلام احسان عزیز
من خیلی عذر می خوام از شما و بقیه که این بار نوشته ام تلخ نوشته بود.
گاهی این نوشتن ها نیاز است .

من از همه و از شما خیلی ممنونم که قابل می دونید و اینجا رو با کامنتهای قشنگتون سرشار از تازگی و زندگی می کنید .
من ممنونم که در لحظات سخت احساس می کنم تنها نیستم.

ممنون که هستید .

آذرخش شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 10:22 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال و احوال؟
امیدوارم خوش گذشته باشه تعطیلات
آخر طلسم شکسته شد و آپ کردم
خوشحال میشم بیای و قول مردونه میدم کامنتت رو اشتباهی پاک نکنم

سلام آذرخش عزیز
ممنونم . بد نبود . خیلی زود گذشت شاید هم من خیلی مشغولم الکی.

چه عالی ... الان می یام .

پرنیان دل آرام شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 12:59

پیــراهــن هیــچ فصلــی،
خیــس تــر از بهــاری نخــواهــد بــود
کــه عــاشقــت شــدم . . .

لیلا کردبچه


هوای مهربانیت را دوست دارم

همیشه باش - عاشق و صبور

سلام پرنیان جون

مرسی عزیزم

قندک شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 13:57 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود فراوان بر پرنیان بانوی عزیز. الهی که همواره سلامت باشید و برقرار.ممنون عکس این بارباز شد.

سلام
خوب پس این بار باز شد . وقتی که عکسها باز نمی شه احتمال زیاد مربوط به سرعت پائین اینترنت باید باشه .

خیلی ممنونم . لطف کردید

فرزان شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 16:18

حال هوات چطوره پرنیان جان ؟بهتری_؟
درود

سلام فرزان عزیز
احساس می کنم خیلی بهترم. من سعی میکنم سریع خودم رو احیا کنم به هر دلیل و بهانه ای که شده اول به خاطر خودم بعد به خاطر اطرافیانم.
مرسی که حالم رو پرسیدی.

باران شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 19:39 http://aftab54.blogfa.com

سلام پرنیان جونم ..تغییر اسم دادم چون باران رو خیلی دوست داری گفتم یه کم از این حال و هوا در بیای ..چکار کنم اخه !!!

واااااای چه سورپرایزی ...


اولش این شکلی شدم

بعدش این شکلی شدم

بعدش این شکلی شدم

الان هم این شکلی ام

رها یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 10:25

سلام عزیزم ..امیدوارم دل مهربونت همیشه شاد باشه و پر از لبخندهای زیبا و پر از انرژی..گاهی ادمها دلشون میگیره ....درکت میکنم و دلم میخواد بدونی از این طرف ابها دلم با تو و دلتنگیهایت میتپد هر چند دیر سر میزنم ..مراقب پرنیان اسمانی من باش ..میبوسمت ...

سلام رها جون
رسیدن به خیر . امیدوارم همه چیز خوب باشه . همانطور که دلت می خواد.

و می دونم ... و مطمئنم .

مرسی رهاجونم . می بوسمت

قندک یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 13:53 http://ghandakmirza.blogfa.com

باسلام و تجدید عرض ارادت

سلام عرض شد
بزرگوارید قربان .

ممنون

مریم یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 13:59 http://2377.blogfa.com/

چقد تو و کارهای تو دوست داشتنیه !
زود خوب شو !

مرسی مریم جون

در تلاشم که خوب باشم .

نرگس(فانوس به دست) یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 16:45 http://fanuos.blogfa.com

شاید

آره ... شاید.

پرنیان دل آرام دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 10:38

"دوستت دارم" را
در دستانم می‌چرخانم
از این دست به آن دست.
پس چرا
هروقت می‌خواهم
به دستت بدهم نیستی؟

چرا اینجا نیستی
تا "دوستت دارم" را
از جنس خاک کنم،
از جنس تنم،
و با بوسه بپوشانمش بر تنت ؟

بگذار "دوستت دارم" را
از جنس نگاه کنم
از جنس چشمانم
و تا صبح به نفس‌های تو بدوزم.



عباس معروفی



سلام عزیز مهربونم

روزت قشنگ

می بوسمت

همچو یک ساز
در آغوشمی
می نوازمت نرم و آرام
در نفس هات می چرخم
و لایه لایه اوج می گیرم
...

مجبور شدم سانسورش کنم بقیه اش رو

عباس معروفیه دیگه

سلام پرنیان جونم
مرسی عزیزم . الان که قشنگ شده با این شعر و کامنت خوب تو

آفتاب دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 23:01 http://aftab54.blogfa.com/

خانوم شما لبخندتون خیلی قشنگه

ایمان سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 01:28

متاسفانه نمی شه معجزه کرد و این حقیقت خیلی تلخیه...
اما خوبه که هنوز تحت تاثیر قرار می گیری...این نکته خیلی چیزها رو ثابت می کنه...
مراقب احساست باش...ارزشمنده...

پیروز باشی

ممنونم ایمان عزیز

لطف کردی . موفق باشی و سلامت.

قندک سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 12:49 http://ghandakmirza.blogfa.com

با سلام و تجدید عرض ارادت.یکم کم کارنشدین بانو؟گویا روزگی شما را برده است؟

سلام عرض شد
حق با شماست . شاید دلیلش اون دلمشغولی هایی باشه که آدمها رو می بره توی خلوت و سکوت .

حرفت می یاد اما نمی یاد ! ...

شما خیلی محبت دارین ... مثل همیشه.

محبوبه سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 14:28 http://http://mahboubehdel.blogfa.com/

پشت چراغ قرمز پسرک با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت : چسب زخم نمی خواهید ؟ پنج تا صد تومن
آهی کشیدم و با خود گفتم تمام چسبهایت را هم بخرم نه زخمهای من خوب میشود نه زخمهای تو ... !

آره ... درسته
چسب زخم هائی که هیچوقت تموم نمی شن .

مرسی

آفتاب سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 23:55 http://aftab54.blogfa.com/

مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا بین ادمهایی که همه سرد و غریبند با تو تک وتنها به تو می اندیشد .مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته بر در مانده و شب وروز دعایش اینست زیر این سقف بلند هر کجایی هستی به سلامت باشی ودلت همواره محو شادی وتبسم باشد.

مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش همه ی هستی ورویایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد .

مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که با تو تک وتنها با تو پر از اندیشه وشعر است و شعور پر احساس وخیال است و سرور.

مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است وبه یادت هر صبح گونه ی سبز اقاقی ها را از ته قلب ودلش می بوسد و دعا میکند که این بار تو با دلی سبز وپر از ارامش راهی خانه ی خورشید شوی وپر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه وآبی فردا برسی......

ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها
ای صفای جاودان ِهرچه هست:
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها
ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها
ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها
ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده مهتاب در مرداب ها
در خرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها.

مرسی لیلا جون . مرسی برای بودن های همیشه ات ...

قندک چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 12:13 http://ghandakmirza.blogfa.com

عرض سلام و ادب حضور پرنیان بانوی عزیز و ادیب

سلام
خیلی خیلی محبت دارید شما قربان
خجالتم می دین .

نرگس(فانوس به دست) چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 12:51

سلاااام
نرگس جون . امروز اومدم اما نظراتت رو قفل و زنجیر کردی که

۲۶۲ چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 22:09 http://www.mandnh.blogfa.com

سلام
مطلب جدید گذاشتم
خوبید ؟


آسمان را دارند رنگی می کنند
تا بشود
مثل خود ما

سلام
در اولین فرصت می یام و می خونمتون
ممنونم

فریناز پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 17:41

منم همین آخری رو انتخاب کرده بودم

آفرین . این یعنی یک عشق کامل

حمید جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 12:48 http://fathebagh.blogsky.com/

سلام

خیلی خوبه آدم بعضی وقت ها میبینه که اگه کنارش آدمهایی نیستن که بفهمنش حداقل اون دور دورها هستن آدمهایی که باهاشون "درد مشترک" داره .

عقاید و طرز تفکرتون رو خیلی دوس دارم . شاید به خاطر روح دردکشیدتون باشه .

با اجازه لینکتون کردم(البته اگه اشکالی نداشته باشه) . اگه وقت کردید خوشحال میشم به من هم سر بزنید .

به امید آشنایی بیشتر

http://fathebagh.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
ممنونم از شما. و سپاسگزار از لینک . حتما می یام می خونمتون

حمید جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 12:50 http://mygloom.mihanblog.com/

ببخشید آدرسم رو توی نظر قبل اشتباه نوشتم .

http://mygloom.mihanblog.com/

بله متوجه شدم
ممنون

مینو چهارشنبه 15 آذر 1391 ساعت 16:21 http://tagna.blogsky.com

من به تو نیازمندم ،چون دوستت دارم

سلام

تنها یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 21:04

برای پرنیان عزیز:

کاش دانه های دلم همچو اناری پیدا بود تا می دیدی هر دانه هزار دانه
تو را دوست می دارد.
کاش لحظه ای در چشم من خود را تماشا می کردی
تا باورت شود تا کدامین اوج عاشق توام.
هر کجا هستی جایت سبز ،هر چه باشی لبانت پر خنده باد
اندیشه ات را با که می پرورانی؟خوش به حالش،
اما مرا همین بس که دوستت دارم
تا آخرین نفس وجودم ،مانند دیروز ،مانند امروز، تا ته فردا....
___________________________________________

می نویسم باران
می نویسم سرما
می نویسم غم و اندوه و نفس
می نویسم احساس ،
تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد است
و کمی بارانی ،
غم سراسر دل من پر کرده ،
کاش اینجا بودی...
:( ... :,( ...

دلتنگ کی هستی دختر آریائی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد