فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم

 


در سرزمین من زنی از جنس آه نیست

این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست


این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق

دیگر دلی برای سفر رو به ماه نیست


راندند مردم از دل پرکینه ، عشق را 

گفتند : جای مست در این خانقاه نیست 


دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکی ست 

شطرنج مسخره ست زمانی که شاه نیست 


زن یک پرنده است که در عصر احتمال

گاهی میان پنجره ها هست و گاه نیست 


افسرده می شوی اگر ای دوست حس کنی 

جز میله های سرد قفس تکیه گاه نیست 


در عشق آن که یکسره دل باخت ، برده است 

در این قمار صحبتی از اشتباه نیست 


فردا که گسترند ، ترازوی داد را 

آنجا که کوه بیشتر از پرکاه نیست،


سودابه رو سپید و سیاووش رو سفید 

در رستخیز عشق کسی رو سیاه نیست 


...

در یک چهارراه ، که آدرسش اهمیتی ندارد 

یک زن که اسمش را کاری نداریم 

به چراغ قرمز عابر پیاده رسید 

و ایستاد 

و منتظر ماند و نرفت 

مردانی ، که به سطح فرهنگشان کاری نداریم 

از کنار زن ، که لباسش در قصه ما نقشی ندارد 

به خیابانی، که تعداد ماشین هایش را بیخیال می شویم

وارد می شدند 

چراغ قرمز و ترافیک بود 

و کسی نمی ایستاد 

یک انگشت توهین آمیز 

یک نگاه وقیح 

یک آرنج خشن

چند صد کلمه ی تحقیر کننده 

با پیکر زن برخورد کرد 

از کشوری که اسمش را نمی بریم 

از مردمی ، که نام هایشان را فراموش می کنیم 

از آئینی که نقشش را در یک حادثه انکار می کنیم 

زن بیزار بود ... 

 

 ......... 

 

تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم  

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم  

برای خاطر عطر نان  گرم

و برفی که آب می شود  

و برای نخستین گلها 

تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم 

تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم دوست دارم  

بی تو جز گستره ئی بیکران نمی بینم  

میان گذشته ها و امروز    

از جدار آیینه ی خویش گذشتن نتوانستم 

می بایست تا زندگی را لغت به لغت فراگیرم  

راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می برند 

تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگی ات که از آن من نیست  

به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم   

برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی دارم  

می اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی   

تو خورشید درخشانی که بر من می تابی هنگامی که به خویش مغرورم  

سپیده که سر بزند  

در این بیشه زاران خزان زده شاید گلی بروید  

شبیه آنچه در بهار بوئیدیم  

هرگز نگو هرگز ... 

پل الوار  

 هشت مارس روز جهانی زن ... بر تمام زنان دنیا و بر تمام مردان عاشق دنیا مبارک.



پ ن : سیمین هم عاقبت به جلال پیوست .  این ساکن محبوب جزیره ی سرگردانی ،روحش شاد! 

«گریه نکن خواهرم، در خانه ات درختی خواهد روئید و درختهائی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟»

«سووشون» 



نظرات 44 + ارسال نظر
site01 جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 19:52 http://www.site01.civ.ir

12036156175گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.civ.ir

سایه جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 21:29 http://shadowplay.blogsky.com/

نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من ...

........................

گر از فقس گریزم کجا روم کجا من ؟


.....................................

آفتاب جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 22:02 http://aftab54.blogfa.com/

یه شعری می ذارم که ...

من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش آزادم
نه کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب
نرود از سر ذلت به هوا فریادم
“هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست”
نکته ای بود که فرمود به من استادم
شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور
چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم
هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند
محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)
زن نگیر - از من اگر می شنوی- عاقل باش!
مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم
مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم
نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!
هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم
نه برای دل هر دختر و زن فرهادم
الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: “من
از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟”


از طنز ایران

البته این بنده ی خدا که این شعر رو نوشته بسیار کم لطفی کرده .. فقط برای شوخی گذاشتمش ..

روزمون مبارک پرنیان جونم .. صد سال به این روز های قشنگ .



در گذشت سیمین دانشور همسر بزرگوار جلال آل احمد رو به جامعه ی نویسندگان و ادبیات کشور تسلیت می گم .روحش شاد .

به به چه شعری ! خوشحال باشه ایشالا تا ابد.
البته بامزه بود شعرش . مرسی

صد سال به این روزهای دوستی و درکتار هم بودن و یکدلی ها ...
وگرنه روز قشنگی که خیلی برامون نذاشتند !

ممنون آفتاب جونم

[ بدون نام ] جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 22:32

با اسارت زن، هیچ کس بیشتر از خود مرد مجازات نمی شود.
کارل مارکس
پرنیان جون روزت مبارک از دیشب هی جلو چشمم بودی که بیام بهت تبریک بگم وقت نکردم.
از شنیدن خبر رفتن خانوم دانشور خیییلی ناراحت شدم کتابهاش رو دوست داشتم و عاشق کتاب جزیره ی سرگردانیش بودم و روزها باهاش زندگی کردم ، نمی دونم قبلا بهت گفتم یا نه ولی یکی از دلایل انتخاب اسم هستی برای دخترم کتاب سیمین عزیز بود.

فکر کنم فراموشکار همیشگی اسمش رو یادش رفت بنویسه !!!

بعله از هستی فهمیدم !
جالبه . اونقدر تاثیر گذار بوده که اسم دختر گلت رو گذاشتی هستی.

روح سیمین شاد . خوشحالم براش خیلی ...

باران جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 23:53

..

و آدم گفت همانا اینست استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم..
ازین سبب نسا نامیده شد زیرا که از انسان گرفته شود.
ازین سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود..

سفر پیدایش..باب دوم

ممنون
خوب بود

باران شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 00:10

سیمین هم عاقبت به جلال پیوست!

از بانو پرسیدم:حقیقت دارد؟! گفت:سیمین همیشه پیش جلال بود! از دیشب،جلال هم پیش سیمین هست ..

خدا رحمتش کنه و روحش شاد . جاودان شد و ماندگار

رها شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 07:03

سلام پرنیان جان ....روحش شاد و یادش گرامی ....

سلام رها جون
ممنونم .

قندک شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 09:41 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود فراوان بر پرنیان بانوی عزیز. خیلی خیلی زیبا بود.روحش شاد سیمین عزیز. بالاخره به جلال زندگی اش
پیوست.درود به روان پاکش

سلام قندک عزیز
ممنونم از محبت شما . خیلی لطف دارین . خوشحالم دوست داشتین.

میله بدون پرچم شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 12:03

سلام
یادش گرامی...

سلام

ارکید شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 12:44 http://ashke-mahi.persianblog.ir

سلام پرنیان جون
روز زن رو بهت تبریک میگم
و همینطور درگذشت سیمین دانشور رو به همه دوستدارانش تسلیت میگم.
اون بدون جلال، ولی با جبروت رفت!

سلام ارکید جون
ممنونم عزیزم

قشنگ گفتی .

شبنم شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 13:09 http://oteloo.blogfa.com/

روز تو هم خجسته نازنینم...

مرسی شبنم جون
امیدوارم تمام روزهای زندگیت خجسته باشند و یه روزی برسه که زنان ایران هم بدون غم ، نگرانی و ترس برای هزاران دلیل بتونند با آرامش در کشورشون زندگی کنند.

مریم شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 13:51 http://www.2377.blogfa.com

با تاخیر مبارکت باشد !
سیمین دانشور را هم ناراحت شدم . روحشون شاد .


راستی برای اون نگاههای مردان به زن کنار خیابان هم :
(یه آیکونی هست تو بلاگفا که سبزه و داره بالا میاره ! ) از اونا هزار تا !

سلام مریم جون

ممنونم

آیکون ناخوش رو میگی !

ونوس شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 16:41

سلام پرنیان جون
مرسی برای متن زیبات

حالم زیاد خوب نیست نمی تونم بنویسم فشارم بیشتر وقتها پایینه و بی حالم

سلام ونوس عزیزم
ای وای ... چرا؟ البته می دونم چرا . خیلی مراقب خودت باش با یه تغذیه مناسب و استراحت کافی و آرامش ...
انشاالله زود زود زود خوب بشی .

و ممنونم ازت

بی مرز شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 16:42 http://bimarz000.blogfa.com/

درود بتو پرنیان جانـــــ..
زیبا بود برام خصوصا اون بخشی که با طنز ودوپهلو از چراغ عابر و فرهنگ ما ایرانیا گفته...
منم تبریک میگمــ
و هم بابت ازدست دادن سیمین عزیز تاسفـــ..

سلام
ممنونم ازت . لطف کردی

بی مرز شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 16:47 http://bimarz000.blogfa.com/

البته انگار که از فرهنگ ما گفته...
ــــــــ
راستی ممنون از آدرسی که دادی .توی فرصت امتحانش میکنمــ

دقیقا .

امیدوارم بتونی ازش به خوبی استفاده کنی

باران پوش شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 17:33

همه روزها متعلق به شماست...
همه روزها... روزهای سلام است و مهربانی...
همه روزها... روزهای گذشت است و دلداری...
همه روزها... روزهای یاد است و خاطره...
همه روزها... روزهای همراهی است و همسرایی...
روزهایی گرم...
به نام زن...
زندگی و سر زندگی...
زندگانی و بالندگی...
به نام سبزی و زایندگی...
...
همه روزهاتان مبارک
درود

سلام
خیلی ممنونم . همه ی روزها که شد مال ما ! چی پس موند برای شما؟!


باز هم ممنون

فریناز شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 18:35 http://delhayebarany.blogsky.com

میام اینجا جون می گیرم

پرنیان خونم تامین میشه
یه نفس تازه ی تازه

روز زن مبارک بانوی نمونه ی زندگی

سلام فریناز جونم
مرسی عزیزم وقتی می یای من هم خوشحال می شم از حس بودنت .

قربونت برم ... مراقب خودت باش .

آفتاب شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 19:09 http://aftab54.blogfa.com/

حالا که مطلب برای خودمونه منم یه کم تحویل می گیرم خانم های وبلاگت رو :

مــیشود زن با عـــث طـول حـیات

زن بـود شــیرین تـر از قـند ونبات

ادبیات رو داری پرنیان جون ؟کلی گشتم این شعر رو پیدا کردم .

به به ! به به

شعر نبود که در و گوهر بود

این رو باید به شاعر قبلیت توی کامنت بالائی بگی

والا !

آفتاب شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 19:29 http://aftab54.blogfa.com/

این آیکن هم یه دور به افتخار خانمها !

شیطوووون

ایرج میرزا شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 23:05

سلام
میگم بد نگذره هاااا
هر چی مناسبت توی ایران بود بنام زدید کم بود رفتید از اونور آب هم یه روز زن پیدا کردید . خدا شانس بده والا
خب باشه قبوووول .... روزت مبارک تا باشه از این مناسبتهای شاد باشه . دلت شاد پری .
روح سیمین دانشور هم شاد باشه انشا الله. مرسی که یاد هنرمندان این سرزمین رو زنده میکنی . بیاد ایرج که این روزها سالمرگش هم هست . اونم بنده خداست

سلام
نه بد نمی گذره ! همه چی شده مال ما !

خیلی دوستمون دارن

یه نمونه اش همین امروز صبح ! یه بروشور روی میزم بود با یه عالمه حرفهای قشنگ از جمله :
خواهرم قبل از هر چیز ، استعامار از سیاهی چادر تو می ترسد!!!
دقت فرمودید ؟ «استعامار» !!!
یعنی اینقدر وحشتناکه ؟؟؟!!!
یه جای دیگه ش هم نوشته :
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد
یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست
...
ما رو می گه ها !



حالا حسودیتون بشه
ولی ممنونم برای تبریکات صمیمانه ات . اینا جای خودشون رو دارن برای سپاسگزاری و قدردانی
و البته ... امیدوارم ۴۳ سه روز در سال رو به نام شما بزنن و در وصفتون هــــــــــی اشعار زیبا بسراین

در مورد ایرج میرزا باید بگم ایرج میرزا همیشه زنده است ... این کامنت خودش گواه حرف منه . مگه نه ؟

باران خان جان! یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 10:58

من حالا هی هیچی نمیگما!!!

خوب چرا ؟؟؟!!! یه چیزی بگین

باران خان جان

نگار م... یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 22:13

با تو نفس می کشم...
با تو غم ها را فراموش می کنم...
با تو آرام می شوم...
با تو...
پرنیان...

سلام نگار جون

ممنونم ازت عزیزم .
با تو خوشحال خواهم بود ...

قندک دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 09:37 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود.شاید دیگر فردایی در کار نبود. پس کار امروز را به فردا نمی اندازم و سال نو را پیشاپیش به شما و خانواده محترمتان تبریک عرض می کنم .تبریکات صمیمانه مرا پذیراباشید[گل]

سلام عرض شد
ای وای ! نگید قربان ! فردا و فرداها در پیش هستند و چشم شما به هر روز تازه روشن خواهد بود انشاالله .

ولی ممنونم . اولین تبریک وبلاگی رو از شما گرفتم و من هم متقابلا آرزوی شادی و امید و سلامتی دارم برای شما در سال ۹۱. انشاالله سال ۹۱ یک سال متفاوت ... یک سال متفاوت خیلی خیلی خوب برای همه باشه و برای شما همچنین.

احسان دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 14:03 http://WWW.BOJNOURDAN blogfa.com

پرنیان عزیز سلام
امید که منو ببخشید

سلام احسان عزیز
برای چی ؟ شما همیشه جزو دوستان خوب من هستید.

احسان دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 14:35 http://WWW.BOJNOURDAN blogfa.com

سلام ، به خاطر چند ماه اخیر که که شاید هیچ نیامدم و برای خودم هم کمتر نوشتم .اما باغی در خاطرم بودو باغبانی که که بسیاری از ذهن ها را فتح کرده است. روزهاتان خوش، کوچه هاتان پرموسیقی باد.سلامت باشید وشادمان

سلام
همین که به یاد اینجا بودید خیلی ارزشمنده .
دنیای مجازی بدتر از دنیای واقعیه . توی دنیای واقعی وقتی یک نفر می ره می دونی کجا رفته چرا رفته و آیا باز هم برمیگرده یا نه ولی توی دنیای مجازی خیلی مواقع ادمها بی خبر می ذارن و می رن .
به هر حال امیدوارم هر جا که هستید و در هر حالی که هستید اون حال خوب باشه .
و ممنون

بی مرز دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 15:14 http://bimarz000.blogfa.com/

در مورد پی نوشتت پرنیان جان...
باید بگم خانوم دانشور علاوه بر قدرت نویسندگی و هنری .شخصیتی مستقل داشت وبهمین خاطر چندان موردِ عنایت آقایون نبودــ
درود بروحشـــ

سلام فرزان عزیز
از این صداقتت خیلی خوشم اومد ، به دلم نشست . مرسی .

سیمین دانشور و جلال من رو یاد سیمون دبووار و سارتر می ندازه . وجه تشابهاتی بود بین این دو تا زوج که برای من قشنگی های خودش رو داره .

احسان دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 21:52 http://WWW.BOJNOURDAN blogfa.com

سلام، مطابق یک عادت دیرینه، همیشه رسم براین داریم که یاد عزیزان را پس از پروازشان گرامی بداریم که سیمین دانشور هم ازین قائده مستثنی نبود. اما به نظرم نگاه به او درکنار جلال ، شاید کمی جفای براو باشد. چرا که برما معلوم نیست که اگر همسرش می بود ، تا امروز نگاه اجتماعی سیاسی اورا بر جامعه ی امروزین ما می پذیرفت یا نه. به همین سبب، براین باورم که سیمین؛ فقط سیمین دانشور بود و بس .

سلام احسان عزیز
و اینکه آیا اگر جلال زنده بود هنوز همان دید اجتماعی را داشت ؟
سیمون دوبووار و سیمین دانشور گاهی وقتها در کنار جلال و سارتر معنا می شوند .متاسفانه در حالیکه به نظر من هر دو زن بسیار جالبی بوده اند.

مدتی بود منتظر شنیدن خبر رفتن سیمین دانشور بودم . مدتی بود به خودم میگفتم همین روزها ست که بشنوم او هم رفت و ... بالاخره رفت.
ممنونم برای نظر خوبتون .

آرایش جان سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 00:12 http://abdossamad.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا بود و پر استفاده . به مسایل و دردهای جامعه نیز خوب اشاره کرده بودیدو با علاقه خوندمتان .یاد سیمین عزیز
نیز گرامی باد

سلام
خیلی ممنونم. لطف کردید.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 10:06

سلام،

رابطه ی واژه ی " زن " و " زندگی " چیست؟


سلام دوست بدون نام عزیز

رابطه ی «واژه ی » زن و زندگی را می خواهید بدانید یا رابطه زن و زندگی را ؟!
می گویند ریشه ی واژه ی زندگی از زن می باشد . یعنی به تعبیری زن بخشنده ی زندگیست .
اما اگر رابطه ی زن با زندگی را می خواهید بدانید باید بگویم من در این زندگی هیچوقت مرد نبوده ام که بدانم مرد بودن یعنی چه ! ولی از زن بودنم می توانم برایتان بگویم . زن قلب زندگیست و زندگی با حضور اوست که به تپش می آید. زمانیکه مادر من به خواست و مشیت خداوند از پیش ما رفت چراغ خانه خاموش نشد زیرا که پدر بود محکم واستوار و مهربان ولی قلب خانه به یکباره از تپش ایستاد خون در رگهای زندگی تک تک اعضا خانواده لخته لخته شد و یک چیزی در درون همه ترک خورد و به سرعت شکست . شکستنی که هرگز جبران نشد. یک غمی گوشه ی دل ماند که شد زخم و شد اشکهای آشکار و پنهان. زیرا صدای خنده ای در فضای خانه ای گم شد! نگاه مهربان و نگرانی گم شد! و حضوری عظیم ناپدید شد.
اینجا بود که ما آموختیم زن قلب زندگی بود.
اما زن در هر جایگاهی که باشد، مادر باشد ، خواهر باشد، همسر باشد، دوست باشد و ..... می تواند در اوج باشد می تواند در فرود باشد. بستگی به نگاهش به زندگی و نگاهش به جایگاهش در زندگی دارد. یک زن نباید فراموش کند که ظرافت و لطافت را خداوند خاص او خلق کرده . نگاهش ، کلامش ، تنش و احساسش همیشه باید سرشار باشد از همان ظرافت و لطافتی که خداوند در سرشت او نهاد.
زن باید همیشه به یاد داشته باشد که خداوند او را «زن» خلق کرده با ویژگی های خاصش . زن همیشه باید قلب زندگی باشد برای تمام کسانی که دوستشان دارد و دوستش دارند. زن باید یکپارچه عشق باشد ... همیشه و در هر زمان .

نازنین سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:13

پرنیان جون سلام امیدوارم خوب خوب باشی. من فردا دارم میام تهران 29ام هم بلیط برای شیراز دارم. ممکنه نتوانم زیاد نت بیام خواستم پیشاپیش سال نو رو بهت تبریک بگم. امیدوارم سال خوبی برات باشه البته سعی می کنم بهت از اونجاهم سربزنم والبته بستنی فروشی قیطریه هم به یادت سر بزنم مراقب خودت باش دوستت دارم ومی بوسمت.

امیدوارم هر جا هستی بهت خوش بگذره . هر موقع هم بیای اینجا خوشحال خواهم شد . من هم آرزوی یک سال بسیار خوب سرشار از نیکی ها برایت دارم . دومین تبریک وبلاگی سال نو رو از تو گرفتم.

بستنی آلمانی یادت نره ! مخصوصا با طعم پنیر
به جای من هم یک اسکوپ بخور

لحظاتت سرشار از مزه های شیرین و لذیذ زندگی ...
زود برگرد

آذرخش سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:30 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما
روزتون مبارک با کلی تاخیر
البته خداییش هر روز، روز شما خانوم هاس
پیشاپیش عید رو خدمتتون تبریک می گم
امیدوارم سالی خوب و سراسر شادی داشته باشید
ممکنه تا بعد از عید نتونم خدمت برسم
پنجشنبه های عزیز و هر روزتون خوش باد

سلام
ممنونم . و باز هم ممنونم.
راست میگی ! هر روز روز ماست
دیروز و امروز و فردا و ........ همشون کلا به نام ما زده شده

من هم سال نو رو تبریک میگم . باورم نمیشه روزهای آخر ساله و انگار آمادگی سال ۹۱ رو ندارم !‌
داشته باشم و نداشته باشم همینه که هست ! پس بهتره داشته باشم.
امیدوارم امسال سال خوبی باشه برات ... الهی آمین.

و ممنون برای تمام کامنتهای پر از لطف و مهربونیت در این سال گذشته هیچوقت محبت هات رو فراموش نخواهم کرد.

ونوس سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:35 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام
دوست خوب بهارانت پراز شکوفه های عشق و سلامتی

سال نو پیشاپیش مبارک[گل]

عزیزم ممنونم از احوال پرسیهات
امروز یه خرده بهترم
شادباشی گلم

سلام ونوس جان
الهی شکر که بهتری .
متقابلا برات همین آرزوی خیلی زیبا رو دارم . امیدوارم هر جا هستی حالت به معنای واقعی خوب باشه .

آفتاب سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 19:35 http://aftab54.blogfa.com/

ببخشین چهار شنبه سوری تشریف دارین نیستین ؟

نه بابا ! رفتیم یه کمی قدم بزنیم با دوستی اونقدر مواد منفجره مهیب انداختند جلوی پامون که بترسیم و نترسیدیم و خسته شدند کلی هم خندیدیم و اومدیم خونه !

سلام
منم روز زن رو بهتون تبریک میگم.
همینطور پیشاپیش فرا رسیدن سال نو و بهار طبیعت رو بهتون تبریک میگم.
امیدوارم سالی توام با موفقیت و شادکامی رو پیش رو داشته باشین.

سلام
ممنونم . خیلی لطف کردید.
من هم آرزوی سال بسیار خوبی براتون دارم . امیدوارم به تمام آرزوهای خوبتون برسید. سلامت باشید و شاد و سرشار از امید.

یکتا چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 13:31

ای جااان دلم بانوووو سلاااااااام
آخ من الان لپام از شرمندگی داره آتیش میگیره
میدونم خیلی خیلی خیلی ناقابل بوده و دانشجویی...ارزش تون بیش از اینهاست ... امیدوارم بخشیده باشید به بزرگواری خودتون

اگه در انتخاب رنگ و شکل و اندازه هم بد سلیقگی کردم ببخشید بانووو

دوستتون دارم و به یاری خدا تا قبل از سال جدید با یه خبر خوب به دیدنتون میام ... خبر براورده شدن یه آرزوی دیگه


خبر خوش ! زود باش یکتا جون ... زود ... زود

سلام
این من هم که الان خجالت کشیدم! دانشجوئی بود اونوقت ؟؟؟!!!! معرکه بود عزیزم . و این که فکر میکنم پشتش چقدر مهربونیه و چقدر لطف خیلی بیشتر دوستش دارم.
اس ام اس های من نمی رسه بهت یکتا جونم . مثل اینکه فقط اونائی که ایرانسل دارن می تونن به خارج از ایران اس ام اس بزنند.
هر کاری کردم ارسال نشد که نشد !

میبوسمت عزیزم .

papillon چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 16:13

سلام پرنیان عزیز!
روزت زیبا!
و ببخش بابت این همه قدر ناشناسی ام که باعث شرمندگی ست و معذرت بابت نبودنمن و پاسخ ندادنم به کامنت های دلپذیرت.خوبم پرنیان و خوشحال تر می شوم اگر تو هم خوب باشی.
مرسی

سلااااام
می دونی چقدر نگرانت شدم؟ می دونی ؟!!
خوب خدا رو شکر ... که خوبی . همین کافیه .

مراقب خودت باش و ممنون .

آفتاب چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 18:53 http://aftab54.blogfa.com/

سلاملییییییییییکم !
بنده به جای تمامی دوستانی که غیبت دارند عرض ادب می کنم و حاضری می زنم ...

جناب سرکار محترمه ی علیه ی محترم سلطنه نمی خوان یه آپ خوشگل بلا برای عید بذارن ؟ سخت نیازمندییییییییییییم !

ســـــــــــــــــــــــلام

آفتاب جوووونم...
خوشگل بلا ...
چشم آفتاب جون .
چهارشنبه سوری خوش گذشت ؟

آفتاب چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 21:00 http://aftab54.blogfa.com/

جای شما بسیار خالی یه قاشق دستم گرفته بودم با یه کاسه رفتم قاشق زنی
.
.
.
شوخی کردم اما دلم خیلی می خواست به یاد کودکیم این کار رو کنم .. اما یواشکی دور از چشم همه از آتیش پریدم .. از ترقه و فشفشه و کپسولی که دیگه نگووووووووووو!حسابی زدم ...هی نگاه می کردن ببینن کیه ترقه می زنه منم به روی خودم نمی آوردم .

واقعا ؟

آفرین ... چرا یواشکی و دور از چشم ؟ امسال چیزی که از همه چیز برای من قشنگتر بود فانوس هائی بود که می رفت توی آسمان . من نرفتم بیرون راستش سرمای آخرین چهارشنبه سال و صداهای مهیب انفجار همیشه اذیتم می کنه و ترجیح می دم بیرون نباشم ولی از پشت پنحره ی شاهد یک عالمه فانوس بودم که تمام آسمان رو زیبا کرده بود ... یه جور قشنگ ... یه جور رویائی ... بعدش بهم گفتند به اینا می گن فانوس آرزوها .

آفتاب چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 21:22 http://aftab54.blogfa.com/

آخه بعضی ها میگن خانم بزرگا بهمون !برای همین دیگه یواشکی می پریدم

این جشنواره فانوس اولین بار تو ژاپن برگزار شد ..بعد به کشور های دیگه به ارث رسید ..کار بسیار جالبی کردند که امسال این جشنواره رو در کشور اجرا کردند ..من این کار رو چند سال پیش با جشن آرزوها با بادبادک برای بچه ها انجام دادم .. نمی دونی چه چیزها که نوشته بودند و چه آرزوهای قشنگی کرده بودند .. هنوز هم اون روز قشنگ یادم هست .. آرزوهای ناب و بکر ..هر کدومشون یه چیز خاص از خدا خواسته بودند .

اون بعضی ها فعلا سرشون شلوغه !

چه جالب ... همیشه آرزوهای بچه ها برام قشنگن . یه روز توی باشگاه انفلاب بچه های کوچولو یه نهال کاشته بودند و هر کدومشون آرزوهاشون رو نوشته بودند روی یک کاغذ و به شاخه های اون نهال آویزون کرده بودند دو ساعتی فکر کنم طول کشید همشون رو خوندم ... خیلی قشنگ بود. خیلی

visitor چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 21:59

سلام...
اسم این موسیقی که تو بلاگت گذاشتی چیه؟؟؟
آخه خیلی باحاله
وبلاک توپی داری

سلام
( تنها در باران ) از memories آلبوم هومن راد

[ بدون نام ] جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 02:02

سلام پرنیان عزیز

چرا پست جدید را حذف کردید؟ ...........تپه های لویزان
سوسوی چراغ های جنوب شهر.........................
پنجره تنهائی
رها شدن
.......
........

سلام
شاید مبتلا شدن به تب بعد از هزیان گوئی ها بود .
برعکس شده همه اول تب می کنند بعد دچار هزیان می شوند. اما من ...

حذف نشده ، یه گوش کناری گذاشتمش .

ممنونم ...

آذرخش جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 11:51 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حالتون خوبه؟
ممنونم. خوبی و بزرگواری از خودتونه
پست "سبک باران ساحل ها" رو حذف کردین؟
آخه توی خبرخوان من هست. اما توی وبلاگ شما نیست!!!
بهرحال من که خوندمش و روی لب تابم دارم. چه پاکش کرده باشید چه نه.
امیدوارم تعطیلات خوش بگذره و بتونین یه سفر برید دریا
بازم نوروز مبارک باشه

سلام
چطوری آذرخش عزیز؟ مثل اینکه یه کمی دیر حذفش کردم !

آره برداشتمش از روی صفحه .
امیدوارم برای تو و خانواده عزیزت هم روزهای خیلی خوبه باشه .
عیدی هات رو هم بعدا با من تقسیم کن بی زحمت!
لطف کردی

آفتاب جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 13:14 http://aftab54.blogfa.com/

چی بود ؟ کی بود ؟ کجا بود ؟ از کجا رفت ؟ کی خبر داره ؟
چیه که من نمیدونم ؟!!!!!!!!!!!!!!!کدوم پست ؟
.
.
.
.
سلام !

سلام
همینه دیگه ! هی برو ددر و دودور از غافله عقب بمون

آفتاب جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 13:19 http://aftab54.blogfa.com/

حالا من رفتم ددر دو دور چه کار به پست داشتی آخه ؟ چه گناهی مرتکب شده بود حذفش کردی ؟جرمش چی بود طفلکی ؟!

حذفش نکرده بودم آفتاب جون . فقط برداشته بودمش .
الان هم دوباره گذاشتمش .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد