فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

زندگی واقعی من

 

 

سلام  

زندگی واقعی توش خیلی چیزهای قشنگ هست ... دریا هست ... باران هست ... خورشید گرم هست ... جنگل های سبز و انبوه هست ... آدمهائی که خیلی دوستت دارن که بعضی هاشون گاهی وقتها توی دوست داشتنشون خیلی رنجت می دن  ... آدمهائی که خیلی دوستت دارن و اصلا رنجت نمی دن ...  آدمهائی هست که آمدنشون می شه برات یه معجزه ، ماندنشون می شه یه هدیه ی بزرگ و رفتنشون می شه یک درد! دردی که ته تهش پیدا نیست.   آدمهائی که از اول بودند و تو  قدرشون رو هم  می دونستی هم گاهی نمی دونستی و وقتی که رفتند اون هم شد یه درد که ته نداره .  آدمهائی که هیچوقت نمی فهمی بالاخره کجای زندگیشون قرار گرفتی!  تکلیفت هیچوقت باهاشون معلوم نیست، اما باز هم دوستشون داری و احتمالا دوستت دارن!  

توی زندگی واقعی یک گل رز زرد زیبا هست که می ری از گل فروشی می خری و می ذاریش توی گلدون کنار پنجره و با تمام وجودت عطرش رو استشمام می کنی و دلت می خواد هزار بار بگی خدایا چی خلق کردی ؟  توی زندگی واقعی وقتی سیب رو گاز می زنی عطر و طعمش لبریزت می کنه از زندگی ...  توی زندگی واقعی یه حسی هست که وقتی یکی رو دوست داری در آغوشش می گیری و توی گرمای آغوشش هزار بار به دنیا می یای ...  

  

توی همین زندگی واقعی آدمهائی هستند که کم می بینیشون یا حتی اصلا نمی بینیشون ولی عاشقشون هستی ... دلتنگشون می شی و اگه بی خبر بشی نگرانشون می شی. دلیلی هم نمی خواد برای این همه دوست داشتن ... فقط دوست شون داری چون دوست داشتنی هستند.   

 

توی همین زندگی واقعی صبح که از خواب بیدار می شی زودی می پری کنار پنجره تا خداحافظی شب با روز رو توی آسمون ببینی و آسمون مخملی قرمز برات می شه قشنگترین تابلوی خلقت که غرق می شی تو اثر هنریش و بعد یهو به خودت می یای و می بینی که ای وااای دیرت شد ... بدو که عقبی !   توی همین زندگی واقعی می ری مسافرت ... می ری کنار دریا قدم می زنی توی یک هوای پائیزی بی نظیر ... نفس عمیق می کشی  و لذت می بری ولی دیگه روز دوم به بعد مدام گریه ات می گیره ... نمی دونی چرا !  می دونی ... می دونی چرا و بعد باور می کنی که قشنگی ها هم می تونن گریه ات رو در بیارن .  

 

توی همین زندگی واقعی هر چی که قشنگه ... هر چی که قلبت رو به تپش های تند می ندازه ... تو رو به لبخند وا می داره و یا اشکت رو در می یاره به خاطر اینه که آدمهائی هستند که خیلی دوستشون داری و این بهترین بهانه ست برای ادامه دادن همین زندگی واقعی سخت!  همین آدمها و همین عطر سیب قرمز و همین گل رز زرد و ... همین آدمها ... !  

 

به تو سلام می کنم
کنار تو می نشینم
و در خلوت ِ تو
شهر ِ بزرگ من بنا می شود  ...

 

نظرات 60 + ارسال نظر
الهام تفرشی شنبه 28 آبان 1390 ساعت 12:43 http://elitata86.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااام

آخ جون !
بالاخره اون 41 نظر شد پنجاه تا !!

ظهرت بخیر پرنیانیم ...
جات خالی بود دیروز و کلی یادت کردیم و البته حسابی دعا..


به آفتاب مهربونمم سلام ...
سلام آفتاب بانو جانم ... از اینور ِ آبهای فتح باغ عرض ارادت داریم زیاااااااااد

پرنیانیم ! دوستات هم مثل خودت فرشته ان ...

سلام الهام جونم
امیدوارم حسابی بهتون خوش گذشته باشه . خیلی به یادتون بودم

باز هم به همت شما . من که شرمنده ام واقعا ...

و مرسی از یادها و دعاهاتون .

آفتاب جونم تحویل بگیر لطفا .
و خدا رو شکر برای بودن دوستان خوبم ... به داشتنشون افتخار می کنم.

باران شنبه 28 آبان 1390 ساعت 12:59

دعااااااااااااا؟؟؟
دعا کنیم که برید اسپانیا؟!!!!!
یا دعا کنیم که پرداخت یارانه ها قطع نشه!!!
وااااااااااالا!!!

خوب ... در کنار این دعا اون دعا رو فراموش نکنید !

قندک شنبه 28 آبان 1390 ساعت 13:17 http://ghandakmirza.blogfa.com

بله من هم دوبار این فیلم و طلا ومس را دیدم و در هردوبار منقلب شدم. منتها فیلم میم مثل مادررا در تاریکی سینما دیدم و کسی اشکم را ندید.البته این راهم بگویم در چنین مواقع حادی قندک حتما باید حق وحق گریه کند تا حالش حسابی جا بیاید. اشک خالی فایده ندارد. این است که بغض و عقده می شود در گلو.بهرحال ممنونم از لطف و پیشنهادتون.

آخی ... واسه یه فیلم حق و حق گریه کردن !!!
ولی گاهی وقتها آدم اونقدر دلش از همه چیز پره که یک فیلم می شه بهانه ... بهترین جا و امن ترین جا زیر دوش حمامه !‌ هیچکس نمی فهمه

پرنیان دل آرام شنبه 28 آبان 1390 ساعت 14:30 http://www.with-parnian.blogfa.com

ما پست میخوایم یالله

یالله یالله یالله

دیلی دیریرنیگ دیلی دیرینگ دیلی دیرینگ

جای آفتاب خانومی خالی بدوئه با دایره ش بیاد



سلام سلام

کلی جاتون خالی
این باران هم همش گفتا
گفت جاتون خالی ما هم گفتیم اوهوم

میام اینجا یاد کارتون دور دنیا در هشتاد روز می افتم

سلام پرنیان عزیز و خوبم
وقتی پست نمی ذارم بیشتر از هر چیزی دلم برای کامنتهای خوب شما تنگ می شه . می دونم که وقتی نمی نویسم چقدر چیزهای خوب رو از دست می دم . ولی اونقدر خوبید که باز هم برای یک پست قدیمی کامنت می ذارید و وقتی بازش می کنم قلبم از عشق لبریز می شه ...

همیشه دلم می سوزه وقتی نمی تونم در جمعی باشم که آدمهاش رو خیلی دوست دارم و حیف شد که نتونستم در کنارتون باشم. وقتی مسافرت بودم به یه عروسی دعوت شدم که به دلیل سفر نتونستم برم وقتی یکی از بستگانم فیلمی که توی اون عروسی گرفته بود پریشب آورد دیدم فقط افسوس خوردم از اینکه نتونستم خیلی ها رو که دلم براشون یه عالمه تنگ شده بود رو ببینم . و فکر می کنم چقدر فرصت با هم بودنمان با هم کمه و به قول قیصر عزیز همیشه انگار ... چقدر زود دیر می شود.
میبوسمت .

زهرا شنبه 28 آبان 1390 ساعت 20:18

...زندگی واقعی با اون توصیف قشنگ .
برای من که هر روز از پنجره دریا رو میدیدم وباران را. یا وسعت زیبای جنگل رو با اونهمه سرسبزی گمشده در مه صبح ,لذت بخش بود گاهی ازشوق لبخندی برلب یا ازشدت تاثر اشکی .

گلای باغچه .نگاههای مهربان ؛زندگی واقعی واقعی ...چقدر چیزهای خوب از دست داده ام...........

سلام زهرا عزیزم
خیلی خوشحالم که باز هم اومدی ... گاهی وقتها خیلی به یادت بودم از ته دلم دعا می کردم هر جا که هستی قلبت سرشار از عشق باشه و روحت لبریز از آرامش .
وممنونم برای این کامنت بسیار زیبا .

یکتا شنبه 28 آبان 1390 ساعت 23:37

سلام بانووو

سلام یکتا خوشگلم

آفتاب یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 09:19

سللللللاممممممم

سلام آفتاب عزیزم
روز بارانیت به خیر ... اگر چه زیاد هوای بارانی رو دوست نداری !
دقت کردی دوستام توی کامنت ها چقدر از تو یاد می کنن؟

باران یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 10:49

سلاملیکم!!!!
از لحاظ ذکر نام
من و آفتاب بانو رکورد داریم توو کامنت دونی شما!!!
پس جایزه مون کووووووووو؟!!!

علیک سلاملیکم

قربان شما امر بفرمائید فقط
اگر چه هیچ چیز جبران این همه محبت رو نمیکنه.

آذرخش یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 13:53 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما؟
خوبید؟
خوش میگذره؟
اوضاع احوال خوبه؟

راستی خانم ویس حالش چطوره؟ پست آخرش خیلی ناراحت کننده بود و چند روزی هم هست که کامنت هارو تایید نکرده. نگران شدم
بهش سلام برسونید و هواشو داشته باشید
ممنون و خدانگهدارتون

سلام
ممنونم آذرخش عزیز
به لطف شما خوبیم . در مورد ویس عزیز ممنونم . انشاالله به زودی برمی گرده در کنار دوستان خوبش . و حتما خودش توضیح خواهد داد در مورد چند روز نبودنش . سلام و محبت شما رو حتما بهش خواهم رسوند.

سایه یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 20:25 http://shadowplay.blogsky.com/

پرنیان عزیز با این پستت باید اشک ریخت و اشک ریخت ...
چه زیبا عشق و نوشتی و قلبم و به طپش آوردی ...

ممنونم که حس زیبای عاشقی رو می نویسی

مرسی عزیزم

من هم ممنونم برای این همدلی ها و صمیمت ها .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد