فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

یک رابطه


کتابهای پائولو کوئیلو رو هیچکدومش رو نخوندم. هر بار باز کردم شروع کنم کششی در خودم ندیدم در خوندن کتابهاش.شاید یه روزی برام جذابیت پیدا کرد. متن زیر رو  جائی خوندم. منو خیلی به فکر برد و حقیقتا تاثیر گذار بود.


«دو آتش نشان وارد جنگلی می شوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند. آخر کار وقتی از جنگل بیرون می آیند و می روند کنار رودخانه، صورت یکی شان کثیف و خاکستری ست و صورت آن یکی به شکل معصومانه ای تمیز. 

سوال : کدامشان صورتش را می شوید؟  اشتباه کردید، آن که صورتش کثیف است به آن یکی نگاه می کند و فکر می کند صورت خودش هم همان طور است. اما آن که صورتش تمیز است می بیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته و به خودش می گوید: حتما" من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.»

پائولو کوئیلو


حالا فکر کنیم چندین بار اتفاق افتاده که  بعد از خراب شدن یک رابطه به شستشو و پالایش روح خودمان پرداخته باشیم. 

وقتی فرد مقابل ما مهربان و خوب و دوست داشتنی نیست بد نیست کمی به خودمان فکر کنیم.


وقتی یک رابطه خراب می شه  همیشه فکر میکنیم که چقدر در این رابطه مظلوم واقع شدیم.  همیشه فکر میکنیم حق با ما بوده ولی بد نیست گاهی فکر کنیم طرف مقابلمان هم در این رابطه آسیب دیده. شاید  همانطور که ما حق داشتیم اون هم یه جاهائی حق داشته و فقط دیدگاه هامون با هم متفاوت بوده است. 


خراب شدن یک رابطه خیلی جای بحث داره. خیلی دلایل می تونه داشته باشه. یک رابطه خیلی پیچ و خم زیاد داره. فرق نمیکنه مناسبت ها چی باشن. دلخوری ها ناخودآگاه پیش می یاد. وقتی خیلی صادقیم انتظارمون هم می ره بالا.  اما من باید یاد بگیرم که آدمها در چارچوب سنجش های من هیچوقت جا نمی گیرن. چون هم هر کسی ظرفیتش با دیگری متفاوته و هم ممکنه  آدمها با شرایط تغییر کنند. دارم تمرین میکنم که همیشه یه حقی برای دیگری قائل باشم حتی برای بدترین رفتارهاش.  تمرین می دم خودم رو که بپذیرم آدمها همیشه ثابت نیستند امروز خوشحالن و فردا بی حوصله و در این بی حوصلگی ها حرفهای سرد هم گاهی زده می شه.  ارتباط با آدمها یک هنر بزرگه . همونقدر که گذشت می خواد در مقابل رفتارهائی که خوش آیند نیست به همون نسبت هم نباید اجازه داد به شان انسانی ما توهین بشه. گذشت خیلی خوبه ولی گاهی وقتها گذشت بیش از حد حمل بر حماقت می شه.  یه وقتهائی باید طرف مقابلمون بفهمه که ما با تمام گذشتها و صبوری هامون می تونیم یه وقتهائی به شدت دلخور بشیم و یه مدتی بریم و دیگه پیدامون نشه.  

حرفهای سرد رو می شه با جبران کردن طرف مقابل فراموش کرد. اما چیزی رو که من هیچوقت نمی تونم فراموش کنم عدم صداقت توی رابطه ست. وقتی کسی سوالم رو با عدم صداقت جواب می ده و بعدها متوجه می شم نمی تونم ببخشمش چون احساس عدم اعتمادش خیلی من رو اذیت می کنه.  وقتی حوصله ی همدیگه رو نداریم ... خوب!  می تونیم نداشته باشیم. اما صداقت توی رابطه یعنی اعتبار اون رابطه  و چقدر ما آدمها راحت اعتبار دوستی هامون و دوست داشتنهامون رو زیر سوال می بریم. 

قشنگترین چیز در یک رابطه صداقته .  می شه هر چیزی رو نگفت ولی نمیشه هر چیزی رو صادقانه نگفت.  فقط کافیه یک آدم قوی باشیم. 



پ ن : از جائیکه همیشه به پستهام هم یک عکس اختصاص می دم هم یه شعر، امروز یکی از اشعار زیبای شاملو رو انتخاب می کنم که همیشه خیلی دوستش داشته ام. شاید یه کوچولو هم بی ربط باشه ... ولی یه کوچولو هم ربط داره!  


تو کیستی که من اینگونه به اعتماد 

نام خود را  

با تو می گویم 

نان شادی ام را با تو قسمت می کنم 

به کنارت می نشینم و 

بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم 

کیستی که من این گونه به جد 

در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم 


نظرات 35 + ارسال نظر
آفتاب چهارشنبه 2 شهریور 1390 ساعت 19:24 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان جان
من چند تایی از کتابهای پائولو کوئیلو رو خوندم ..نوشته هایش رو دوست دارم مخصوصا یک کتاب در مورد گزیده سخنان وی چاپ شده که اکثر جملاتش جالبند ..
زمانی که یک ارتباط بهم می خوره ما مجاز نیستیم موقع جدا شدن کسی رو تخریب کنیم و اون فرد رو به بی ارزشی و...بکشانیم . از لحاظ اخلاقی و عرفی نیز صحیح نیست ..اما تمامی ارتباطات خوب اساس و بنیادش بر حسب اعتماد و درستی و مهر دوام داره و اگر این موارد نباشه ..راز داری نباشه .. محبت نباشه ادامه این ارتباط بی فایده و کم ارزشه ..
بهترین لذت زندگی داشتن یک دوست خوب و یک یار همدل و مهربانه که شریک شادی و غمت باشه ..

سلام آفتاب جان
معمولا آدمها این کار رو می کنند. معمولا برای توجیه خودشون همدیگه رو حسابی تخریب می کنند. وقتی یک رابطه به این شکل خراب شد دیگه هیچوقت مثل اولش نمی شه .
آره وقتی کسی رو داشته باشی که حتی هیچوقت نخوای برات کاری بکنه فقط بدونی که هست حرفات رو با جان و دل گوش می ده واز ناراحتی ناراحت می شه و از خوشحالیت خوشحال ... انگار تمام دنیا رو داری .

آفتاب چهارشنبه 2 شهریور 1390 ساعت 19:32 http://aftab54.blogfa.com/

عکسه خیلی خوشگله اما مظلوم واقع شدن خانمها رو کاملا نشون میده .. خودش تو بالن نشسته طفلکی دختر کوچولو رو ابرایستاده !
یه وقت اگه بیوفته چی ؟!

ولی آفتاب جون من فکر می کنم اونی که توی بالونه آقاست و اونی که روی ابرهاست خانمه.
کسی که رو ابرهاست هیچوقت نمی افته ... یادت باشه !

الهام تفرشی چهارشنبه 2 شهریور 1390 ساعت 19:59 http://elitata86.blogfa.com

سلی ی ی ی ی ی ی ی ی ی


پرنیانیم

الهی بگردم ! این عکسه چقدر ماهه .. یاد ِ تازه عروس و تازه دوماد ِ وبلاگ ِ باران افتادم

همه ی همه شو خوندم ، ولی میرم و میام


سلی ی ی ی ی ی ی ی

خوبی الهام جونم ؟
آره عکسه یه چیزی شبیه همون عکسه ست .

آفتاب چهارشنبه 2 شهریور 1390 ساعت 21:47 http://aftab54.blogfa.com/

منم همین رو گفتم !

تو بالن آقاست .. رو ابر خانومه

e ! آره ... تو هم که همین رو گفته بودی

کوروش چهارشنبه 2 شهریور 1390 ساعت 23:12 http://korosh7042.blogsky.com/

ببین سه تا خط و یک پاپیون چقدر مسئله را جنسیتی کرده

درود بر پرنیان عزیز
با انتخاب این پاراگراف زیبا
یاد اینکه دوست آینه است افتادم
پس همه آئینه ی ما هستند
پس همه دوستند

راستی می بینی چه صغری ، کبری و نتیجه ای گرفتم؟
همیشه فکر می کنی بی دلیل قلمت را ستوده ام

سلام کوروش عزیز
واقعا درسته ، دوست آینه ی ماست. وقتی به اطرافمون هم یه نگاه بندازیم و کمی دقت کنیم می بینم که آدمها دوستهائی رو انتخاب می کنند که خیلی به خودشون شبیه باشن (از نظر طرز تفکر و بینش ) . معمولا همیشه دو نفر که با هم خیلی دوستند از نظر فکری خیلی به هم نزدیکند.
نتیجه ی خوبی گرفتید و ممنونم از لطفتون .

پرنیان - دل آرام پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 00:30

می شه قلبی و شکست و با یه گل از یادش ببری که چی سرش آوردی؟



کلامتون حق بود اما من حس می کنم با وجود تمام تضادهای فکری و آفرینش متفاوت انسان ها باز هم تو به هم خوردن یه رابطه هر چند که دوطرف هم مقصر باشند مادامی که یکی از دو طرف مقصر تر نباشه اون رابطه به هم نمی خوره
دلم غصه ای شد پرنیان از خوندن مطلبت نمی دونم چرا
اما شاید لازم بود

پرنیان عزیزم
آدمها همیشه در معرض خطا هستند. اشتباه می کنند و جای بخشش دارن. وقتی کسی برات گل می یاره یعنی که معذرت می خوام . یعنی فهمیدم که اشتباه کردم و اگر واقعا منظورش همین باشه باید بخشیدش. ولی اگه احساس کنیم که اشتباهاتش باز هم تکرار می شه ارتباطمون رو باید محدود کنیم با اون آدم ولی ببخشیمش . چون معلومه که این ادم اصلا با خودش هم درگیری داره .
وقتی یک احساس عمیق قلبی بین دوتا آدم باشه هر چقدر هم کدورت پیش بیاد باز هم برمیگردند به سمت هم ولی وای به وقتی که دیگه هیچ احساسی وجود نداشته باشه و یا اونقدر کم رنگ شده باشه که قادر نباشه کدورتها رو از بین ببره دیگه ادامه ی اون رابطه بی فایده ست.
بعضی وقتها دوتا آدم تحت هیچ شرایطی نمی تونند به خوبی در کنار هم قرار بگیرند .انگار اصلا دنیاهاشون با هم متفاوته پس نباید اصراری بر ادامه داشت . بالاتر از طلاق نیست که ! دو نفر سالها با هم زندگی می کنند روزهای زیادی عاشق هم بودند در خیلی چیزهای مادی و معنوی با هم شریک هستند ولی اونقدر از در کنار هم بودن به ستوه می یان که دیگه تصمیم میگرن جدا بشن ، چون ادامه ی این ارتباط غیر از آسیب زدن به هردوشون هیچ نتیجه ای نداره .
من همیشه معتقدم وقتی با کسی مشکل رابطه داریم بهتره یه مدتی از هم دور باشیم هر کسی می خواد باشه . یک فاصله خیلی کمک می کنه به آدمها که بهتر بتونن تصمیم بگیرن برای قطع اون رابطه یا ادامه ش. وقتی از هم دور میشیم می فهمیم چقدر هم رو دوست داریم.

دانیال شاد پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 04:03

خانم پرنیان سلام

نوشته هایتان را خواندم و چقدر روان و قابل احترام بود
کویلو را نخوانده ام و نظری نمیدهم
اما در مورد باقی مطالب چیزهایی هست که بگویم

۱- یک رابطه تا جایی میتونه خوب باشه که برای طرفین مطلوب بمونه و آزرده خاطرشون نکنه
۲- وقتی اختلافی پیش میاد، هر یک از طرفین خودشون رو برحق میدانند و فکر میکنن که نهایت ظلم نسبت بهشون در اون رابطه اعمال شده
۳- از اینجاست که تقریبا میشه گفت، هیچ یک از طرفین داستان صلاحیت ابراز نظر نسبت به دیگری رو ندارن( باید کسی با اشراف کامل و از بیرون حق مطلب رو ادا بکنه)
۴- اینجور وقت ها انسان باید جانب عقل رو پیشه کنه و هرگز کلمه ای از روی عصبانیت به زیان نیاره( چون طبق تجربیات شخصی خودم عواقب بسی زیان بار رو در پی داره و بعضی وقت ها حتی جبران ناپذیر)
۵- باز هم تجربیاتم بهم یاد داده که اکثر نزاع ها در روابط آدمی ناشی از سوتفاهم در برداشت مطالبه، که باید منظور اصلی رو بی پرده در این شرایط با رعایت تمام جوانب ایمنیبیان کرد
۶- هرگز نباید تصمیمی خلاف منطق( هر چند خیلی سخته) گرفت و بازهم تاکید میکنم که نباید کلمات و جملات رو صرفا از روی عصبانیت و تخلیه احساسی ببان کرد
۷- زیادی حرف زدم اما دوست داشتم اشتباهات من رو دیگران و شاید شما تکرار نکنید

از نوشته ی زیباتون لذت بردم امیدوارم همیشه مثل نوشته هاتون در آرامش باشید

سلام دانیال عزیز
یک رابطه تا زمانی می تونه خوب باشه که دو طرف چیزی برای دادن به هم داشته باشن و در کنارش همدیگه رو دوست داشته باشن. وقتی یک نفر دیگه هیچ چیزی نداره بهت بده و حتی برعکس دائما تو رو می کشونه پائین و درکنارش هم دیگه هیچ احساس قلبی باقی نمونده بهتره کات بشه . چون جز تخریب دو طرف هیچ نتیجه ای نداره .

معمولا آدمهای بی منطق آدمهای عصبانی هستند. کسانی که نمی تونند با آرامش حرفشون و خواسته اشون رو برای کسی بگن، فریاد می زنند و پرخاشگری و توهین می کنند ... . واین یعنی ضعف بزرگ یک انسان.
یه سری حرفهای تلخ هیچوقت فراموش نمی شه و برای همیشه رابطه را خدشه دار می کنه.
اگه قراره یک رابطه کات بشه ای کاش طوری تموم بشه اون رابطه که وقتی برمیگردیم به عقب و خاطرات اون رابطه را مرور می کنیم لبخند بزنیم .

ممنونم دانیال عزیز برای کامنت خوبت و همینطور برای محبت و لطفت .

پرنیان - دل آرام پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 11:13

سلام
آخ که دلم می خواد کامنتای این پست رو و جواب هایی که بهشون می دید رو کتاب کنم و مدام مرورشون کنم تا یادم نره یادم نره که چقدر درست و معقول می شه رفتار کرد وقتی یه نفر به قول شما با عصبانیت و توهین تو یه رابطه پیش می ره یعنی خیلی آدم ضعیفیه و نمی تونه در کمال آرامش حرفشو ثابت کنه و این جز اعصاب خوردی برای طرف مقابلش هیچ چیز دیگری نخواهد داشت و این وسط مشکلی هم که پیش اومده حل که نمی شه هیچ بیشتر عمیق می شه و حتی به احساست هم توهین می شه
و چقدر درست گفتید که کات کردن این رابطه بهتر از بودنشه چون آسیب هایی که بعد از این قرار خواهد بود ایجاد بشه به مراتب بدتر و دردناکتر خواهد بود
اما گیر آدما تو اون یه ذره احساسه تو اون وابستگی ای که به هم دارن و اون فاصله هه که گفتید چقدر همه چیز رو درست مشخص می کنه به قول معروف یا زنگی زنگ یا رومی روم
با یه فاصله می تونی بفهمی طرفتو دوست داری دلسته شی یا نه یه وابستگی بیخود بوده که با گذشت زمان از یادت می ره کاش می شد اینو از اول هر رابطه ای فهمید تا بعدش آدما اینقدر تو رابطه شون دچار مشکل نمی شدن

سلام پرنیان جون
من خودم وقتی کسی به هر شکلی (کلامی یا رفتاری) بهم توهین کنه دیگه نمی تونم مثل قبل احساسی پررنگ و عمیق نسبت بهش داشته باشم . می شکنه برام . ومتاسفانه دیگه هیچوقت اون احساس قبلی برنمی گرده . می بخشمش و شاید در ظاهر رفتارم مثل همیشه باشه ولی دیگه اون جایگاه رو برام نداره .
یه وقتهائی رفتارها غیر قابل انتظار می شن و تو تا مدتها در بهت و ناباوری می مونی چون تصورت از یه آدم یه چیز دیگه ای بوده اصلا .
برمی گردم به جمله ای از پستهای قبل ترم ... می بخشم اما هرگز فراموش نمی کنم.
و بین رابطه ی اون دوتا آدم یک حصار قطور نامرئی کشیده می شه برای همیشه.

سهبا پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 15:15 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز مهربون . صداقت شرط ماندگاری یک رابطه سالمه . حق با شماست . اما متاسفانه خیلی کمرنگ شده صداقت توی این روزگار ... و متاسفانه آدمهای صادق هم خیلی ضربه می خورند در ار
ارتباطاتشون ...
ممنون بابت مطالب قشنگ و عمیقتون .

سلام سهبا جان
حق داری ... صداقت خیلی این روزها کم یاب شده . حتی توی یک رابطه ای که تصورش رو نمی کنی عدم صداقت ببینی ... گاهی وقتها می بینی.

من هم ممنونم .

نازنین پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 21:20

درمورد پائلو کوئیلو خیلی از کتابهاش رو خواندم و دوستشون دارم.
اما درمورد خراب شدن رابطه باحرفات تاحدود زیادی موافقم. چون من خودم معمولا با گذشت زیاد طرف مقابل رو پرتوقع می کردم و یکهو وفتی بعد از یک مدت طولانی به خودم میامدم حس بدی بهم دست میداد ولی الان مدتیه فهمیدم همه مثل من فکر نمی کنند.
درمورد صداقت باهات کاملا موافقم.
شعر شاملو رو هم که من عاشقشم.
امروز با اینکه گرفتار بودم ولی خیلی به یادت بودم.

پس با کجاش مخالفی ؟!!
محبت کردن نباید اونقدر ارزان و مفت باشه که بی ارزش باشه. باید آدمها بدونند که با بی مهری هاشون محبت ها رو از دست می دن.

مرسی عزیزم که به یادم بودی ... خیلی برام ارزشمنده . امیدوارم گرفتاریهای خوب بوده باشن .

گنجشکماهی پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 21:42

سلام بر باغبان ِ گل و ریحان، پرنیان
-----------------------------------
درود بر قلم تون و انتخاب ِ موضوع و عکس
-----------------------------------
خیلی منسجم و هدفمند نوشتین.
اگر من بخوام نظرم رو درباره ی این پست بنویسم، یک جور مشبّع کردن ِ مطالبی هستش که شما بیان کردین و خوشایند نیست.
به جا اشاره کردین که روابط می تونن پیچ و خم ِ زیاد داشته باشن، و سر در آوردن از سازه های روابط و شناختن ِ صحیح اونا، از وقوع ِ خیلی از مشکلات که ممکنه از جانب ِ ما رخ بده جلوگیری می کنه، و نیز هم روشن می کنه که زیر بنای یک عمل یا عکس العمل از جانب طرف ِ مقابل چی می تونه باشه و آیا اون حقّن خطاکار بوده. این که واقعن ما نمی تونیم با آدم ها طبق ِ یک قانون و رویه ی ثابت بر خورد کنیم، یک تحقیق و مطالعه ی علمی در باب ِ رفتار و روابط رو ملزم می کنه، اون هم در این دوره زمونه که ارتباطات شدیدن بر میزان موفقیت و از طرفی سلامت ِ روان ِ ما تاثیر می ذاره. این کتاب پیشنهاد ِخوبی هست(تحلیل رفتار متقابل، پل استوارت)
*علم داشتن و یا خوندن هر کتابی صرفن به منظور ِ افزابش ِ دانش نیست و نیک گفتین که تمرین نقش ِ مهمی در تثبیت ِ دانسته های ما در رفتارمون دارن.
*این رو هم ما باید قبول کنیم هر رابطه ای صمیمی نمی شود که بخواهیم فاکتور های صمیمیت را درش پیاده کنیم پس واقعن گاهی صداقت ِ بیش از حد، نادرست است و به همون مساله ی انتظار بیش از حد بر می گردد و ما رو متوثر می کند.
و به قول شما حتا اگر از کسی که انتظارش را نداریم، این را متوجه شویم، اعتمادمان می پکد، وتازه اگر خیلی هم خود ساخته باشیم ظاهر حفظ می شود که سردی ِ این نوع رابطه هم به مرور ِ زمان رو می شود.
تجربه ها هم ثابت کردن همیشه آدم باید جایی برای اشتباه ِ دیگران بذاره، حداقل به خاطر آرامش ِ خودش. جایی هم بذاره برای بازگشتن خودش و شاید برای دیگری.
نتیجه ی داستان رو واقعن عالی بیان کردین، پیکان اشتباه به سمت ِ کیست و چرا.
----------------------------------------------------------------------
در مورد ِ یکی از نظرات: اگر کسی نشان دهد که رابطه با من برایش غیر ِ قابل ِ تحمل است(مسجّل شود)، برای مراقبت از خودم هم که شده باید از مصاحبت با او پرهیز کنم (حد اقل برای مدتی)، موافقم.
یه حرفه دیگه هم که الان یادم اومد، اینه که، نحوه ی بیان و حرکت های غیر زبانی هم می تواند در پذیرش یا عدم پذیرش طرف ِ مقابل تاثیر به سزایی بذاره، پس توجه بهش حداقل بی فایده نیست.
مثلن:
1- تو این کار را اشتباه انجام دادی
2- می بینم که بلد نیستی این کارو انجام بدی، هه هه هه هه ...
و خیلی از مسائل ِ دیگه، و براستی پیکان به سمت ِ کیست و چرا؟
--------------------------------------------------------------------
عکس نوشت:
چه قدر دلبرانه هستش این عکس
سوال: قابل توجه آقایان، این خانم چه جور رفته رو ابر، در حالی که آقاهه باید حتمن بالن داشته باشه برسه به ابرا؟
جواب: از باغبان ِ گل و ریحان باید پرسید، تکه هایی از عکس کات نشده که بالن ِ این خانم اونجا پارک شده باشه؟
• یه خبرایی نیست ؟؟؟
-----------------------------------------------------
پائولو کوئلیو ننوشت (طنز):
جناب ِ پائولو کوئلیو
دو آتش نشان وارد جنگلی می شوند تا آتشی را خاموش کنند و هرگز باز نمی گردند.
سوال: کدامیک از آتش فشان ها باز می گردند؟ اشتباه کردید
آتش فشان نداشتیم
---
کوئلیوبه زاویه ی دید ِ دانای کل علاقه داره، شاید به همین دلیل بوده که بعد از سوال، سریع گفته اشتباه کردید. در صورتی که خیلی ها اشتباه نمی کردن(طنز صرفن درباره ی خصلتی از قلم این نویسنده)
-----------------------------------------------------
خداحافظ نوشت:
امید که همیشه بهترین روابط رو داشته باشیم
وروابط ِ صمیمانه پایدار بمونن
خدا نگهدار

سلام یه عالمه جوابتون رو دادم اما متاسفانه یهو نتم قطع شد و همش پرید!
فکر می کنم نوشتم براتون که : واقعا خسته نباشید از این کامنت جامع و کامل .
نوشتم که اصطلاح «پوکیدن» اصطلاحی هست که معمولا شیرازی ها و خوزستانی ها و اصفهانی ها بکار میبرند!!!
و نوشته بودم که : در مورد سوالی که کرده بودین چرا این خانوم توی عکس روی ابرهاست و این آقا روی بالون . باید به استحضارتون برسونم که خانم ها وقتی عاشق میشن دیگه روی زمین نیستند اونا رو باید روی ابرها پیداشون کرد. و اگر معشوق می خواد ببینه اون خانوم رو اگه توانائیش رو داره باید اون هم پرواز کنه تا بتونه اون خانوم رو روی ابرها پیدا کنه وگرنه مجبوره از یه وسیله ی نقلیه استفاده کنه !

گنجشکماهی پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 21:46


این شعر رو قبلن شنیده بودم
اسم شاعرشو نمی دونم
---------------------------
شاید یه کوچولو بی ربط باشه ... ولی یه کوچولو هم ربط داره

دیشب کسی با دست ِ خود بر روی قلبم نفت پاشید

کبریت همراهش نبود ،اما نیازی هم نمیدید

تا سنگ چخماخی ِ پلکش روی پلک ِ دیگرش رفت

با چشمکش آتش گرفتم ! در عوض خندید و خندید

آتش نشانی ! را نمیخواهم ، خبر کردن ندارد!

لطفا بیا بامن بگو، او در کدامین کوچه پیچید

با سرعت از پیشم گذشت، اما ندیدم خب! کجا رفت

این بار هم با رسم ِ خود، " خورشید شب "خارج شد از دید

راحت بگم ! باقصد دزدین نیامد، رهگذر بود !

با این وجود از باغ من ! آن سیب ِ سرخ ِ سینه را چید

خوشگل بود شعرتون و بامزه ... مرسی

گنجشکماهی پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 22:05

مجدد سلام

مستحضر هستید که بعد از افطار
اسم مولف کتاب رو به گمانم اشتباه نوشتم
کتاب رو نگاه کردم
دیدم
یان استوارت هست
فکر کنم نوشتم پل
این و نوشتم تا خواهش کنم او نو
تصحیح بفرمایید، ممنون

---

متاسفانه بلاگ اسکای توانائی این رو نداره که بشه کامنت دوستان رو ادیت کرد. همین کامنت توضیح میشه برای کامنت قبلی .

معجزه خاموش پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 23:45 http://mmahmoodichemazcoty.persianblog.ir/

سلام. حالتون چطوره؟ خوبید شما ؟ امیدوارم خوب و سلامت باشید. یه جورایی دارم به نوشته هاتون عادت میکنم. خیلی روون و با احساس مینویسین. با هر بار خوندن پست هاتون چیزهای جدیدی نصیبم میشه . یه جورایی مثل دیوان حافظ که میشه هم عرفانی برداشت کرد و هم فلسفی به عبارتی هم آسمانی و هم زمینی . در مورد رابطه نوشتین. درسته ؟ به نظرم در وهله اول باید رابطه را تعریف کنیم. درسته؟ افراد با توجه به تعریفی که از رابطه دارن در موردش نظر میدن. رابطه مادر و فرزند رابطه دختر و پسر رابطه انسان و حیوان رابطه جنسی و . . . . . در مورد شستشو و پالایش روح نوشتین. درسته؟ ای کاش میشد به این راحتی ها روح را پالایش و شستشو داد من که تا حالا موفق نشدم یعنی اونطوری که باید و شاید موفق نشدم.

سلام
ممنونم . امیدوارم شما هم خوب باشید . موضوع اینه که من هم به کامنتهای خوب دوستام عادت می کنم !
خیلی خیلی لطف دارین به من . شما با این تعریفها من رو حسابی شرمنده کردین. ولی خیلی خوشحالم که اینجا رو دوست داشتین.
در مورد شستشو و پالایش روح ، حتی اگه آدم احساس کنه زیاد موفق نبوده ولی وقتی فکر می کنه بهش و تلاش می کنه در این راه مطمئن باشید تا حدود زیادی موفق خواهد بود. به نظر من آدمهائی که مواظب هستند توی رفتارهاشون توی حرفهاشون و ارتباطهاشون ، آدمهای خیلی خوبی هستند.

ویس جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 02:31

سلام و تمام قد ارادت.می دونی که با حرفات موافقم ودارم سعی می کنم.و مردم را همانطور که هستند می بینم و دوست دارم.اما گاهی سعی میکنم ولی طرف ول کن نیست.حکایت دوست مشترکمان.خانم...خوب دیگه نباید چنین کسی رادید.می شود برایش دعا کرد،خوبیش را از خدا خواست.ولی او دیگر یک نامحرمه.کینه ی کسی را به دل نباید گرفت.اما مجبور به ادامه هم نیستیم.نیک بینی در معنی همه را خوب دیدن نیست،بلکه نیک بینی درست دیدن است.

در کشوری که مولانا را داریم،پائولو کوییلو نمی چسبه.خودش گفته که مولانا روی افکارش اثر فراوانی گذاشته است

خیلی طولانی شد ببخش.و

سلاااااااااااام
ولی گاهی آدم دلش برای خود دوستی ها می سوزه که به کجاها ختم میشه . نه برای کسی !
امیدوارم آدمها گاهی وقتها بشینن و به کارهائی که کردند و حرفهائی که زدند فکر کنند و ببینند از جمع همه ی اینا چه امتیازی به خودشون می دن! لازم نیست بشینن و افسوس بخورن فقط کافیه به فکر جبران باشن.

مرسی برای کامنت خوبت .

باران جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 03:41

ببخشین
اونوقت این کوچولوهه که فرمودین دو سه بار
کی باشن اونوقت؟!!!!
.
.
سلاممون رو هم خوردیم در ضمن!

سلام قربان
کلا که کم پیدائین و مشکوک می زین ... (اون آیکونه یاهو که دستاش رو گذاشته زیرچونه اش).
اون کوچولوهه هم هیچ کس خاصی نمی باشند .

مهرباران جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 18:30 http://darya73.blogfa.com

سلام...
عصر جمعه تون بخیر و سلامتی...
در مورد رابطه خیلی جالب نوشته بودین... بعضی وقتها از بس دروغ میشنوم (یا میخونم!! یا میبینم!!) فکر می کنم روال شده است... اگه کسی صادق باشه مشکل داره... البته خدا رو شکر به این درد دروغ مبتلا نشدم... (شاید بهتر بگم سعی کردم!)
همیشه خوندن نوشته های شما کلی حرف دارن... و در موردش صحبت کردن سخت بوده... آدمهای مثل من که کوتاه نویسی تو وجودشون رخنه کرده... فقط میتونن بگن... دست مریزاد که ما رو به خوندن نوشته های پر مغز و تجربه تون میهمان میکنید...
نویسا باشید... همیشه...
خواستم چند خط بیشتر بنویسم شاید نبودنهای قبل و بعدم را قدری تلطیف کرده باشم...
...
شعرتون رو خیلی دوست داشتم... مرسی
...
عکسو ندیدم نظری ندارم...
...
یا حق
(گل)

سلام
ممنونم ، شما لطف دارین . چند خط بیشتر نوشتین که نبودنها را جبران کنه!؟ نمیکنه قربان ... نمیکنه!

شوخی کردم! به هرحال ممنونم برای بودنهاتون.

کوروش شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 03:49 http://korosh7042.blogsky.com/

با اینکه لحظه شماری قورمه سبزی سحری می کنم
و این نشان همدردی من است با روزه داران

ولی کامنتهای کنجشکماهی را خواندم و بخصوص عدم ویرایش
کامنت گذار
شعر در عین ساده و زیبایش را خواندم
ولی ادم گرسنه را سکوت بهتر است

درود بر بانو ی مهر

چه خوب که صبح سحر می تونید قورمه سبزی با پلو بخورین !
من حتی تصورش رو هم نمی تونم بکنم که نصف شب یا نزدیکهای صبح بیدار بشم از خواب و پلو خورش بخورم !
نوش جانتون البته .

گنجشکماهی عزیز کامنتهاشون بسیار پربار و خواندنی هستند و من باز هم ازشون اینجا تشکر می کنم.
ممنونم کوروش عزیز برای این همه توجه . امیدوارم همیشه پرامید باشید و پرانگیزه و شاد.

باران شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 05:21

اگه کوچولوهه هیچکس نمی باشد
اونوقت این عنوان یک رابطه چه می باشد اونوقت؟!!!
هااااااااااا!!!!؟!!!
و
همون آیکون که فرمودید!!

e__________! گیر دادینااااااااا !

اون کوچولوهه خیلی ها می تونن باشن !

آذرخش شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 09:47 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام پرنیان خانم
حال شما؟
خوبید؟
منم زیاد رابطه خوبی با کوئیلو ندارم
شاید بخاطر ترجمه های نازیبا باشه
شایدم بخاطر اینکه عمده حرفهاشو خیلی زیبا تر از زبان مولانا شنیدیم
صداقت نه تنها توی روابط بلکه همه جا خوبه.اما متاسفانه ما زیاد باهاش رابطه خوبی نداریم
روزهای خوبی داشته باشید

سلام آذرخش عزیز
ممنونم .
البته خیلی ها هم با کتابهاش می تونند ارتباط برقرار کنند ولی من نتونستم. شما هم که مثل من !
صداقت این روزها کم رنگ شده چون آدمها خیلی دنبال منافع شخصی خودشون هستند و اگر بخوان صادقانه برن جلو ممکنه منافعشون رو از دست بدن ... متاسفانه.

نازنین شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 10:22

پرنیان جون سلام و صبح بخیر
امیدوارم هفته شادی داشته باشی.
درمورد نوشته که گفته بودم تا حدودی موافقم اون قسمت که موافق نیستم اینه که پرنیان جون درسته گاهی رفتارهای ما طرف مقابل رو پرتوقع و بد می کند ولی اون آدم خودشم یه جورایی مقصره که دربرابر خوبی ما اون مدلی برخورد می کنذ. نمی دونم چه جوری منظورم رو بگم ببین مثلا من ممکنه در حق دونفر یک کاری رو بکنم یکی قدردان باشد و محبت و گذشت رو با محبت جواب بده ولی اون یکی گذشت رو نشونه ضعف من بدون و این باعث سوء استفاده بشه.
بگذریم فعلا که تو هستی و من هر روز میام باغت و انرژی میگیرم و یاد می گیرم هرکی هرجوری باشه من سعی کنم خوب باشم. دوستت دارم عزیزم.

سلام نازنین عزیزم
آره می فهمم چی می گی . ظرفیت آدمها با هم خیلی فرق می کنه.

ممنونم ازت ... خیلی لطف داری . من هم دوستت دارم .

قندک شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 11:13

سلام و درود بر پرنیان عزیز. به نکته خیلی خوبی اشاره کردی.همه ما گاه و بیگاه با این مساله روبرو می شویم و بیشتر به خودمان حق می دهیم نه به طرف مقابل.ممنون

سلام جناب قندک عزیز
ممنونم . لطف کردید. امیدوارم هفته ی خوبی رو آغاز کنید.

پرنیان دل آرام شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 12:39

در هوای دوگانگی تازگی چهره ها پژمرد

بیایید از سایه روشن برویم ...

سلام خوب مهربان
پرنیان لحظه های عاشقی

سلام پرنیان عزیزم
خیلی قشنگ بود و ازت خیلی ممنونم .

فرید شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 14:07 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
با این نگاه عارفانه زندگی به ظاهر سخت و پر از تلاطم توقعات کم و زیاد، گلباران می شود از بار مثبت نگاه عاشقانه تان...
هزاران بار تحسین به خاطر چنین تصمیمی...

سلام
ممنونم از این همه لطف و محبت .

صریخ شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 16:36 http://www.razesarikh.blogfa.com

صداقت ......... درستی ................حالا حلقه گم شده هر ارتباطی هستش ...... آدما تو روابظشون بشیتر دیگه این دو تا رو ندارن .... شاید به همین دلیل که خیلی تنهان ...

انگار که دوست دارن دامن بزنند به تنهائیشون.
اعتماد به هر کسی که از راه می رسه توی زندگی کار درستی نیست ولی عدم صداقت یه چیز دیگه ست که به قول شما حاصلش تنهائی بیشتر آدمهاست.

ممنونم

کوروش شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 21:27 http://korosh7042.blogsky.com/

السلام ای یار دیرین، اش لونیک
ای تو داری خانه ای زیبا و شیک

برفروزاندی چراغ از ومهر دل
زو بماند عقل چون دری به گل

راه من روشن به مهر دوستان
همرهان اهل دل و افسانه خوان

من امیدی دارم از مهر شما
پرنیان ، ویس عزیز و هم ندا

ان ر فیق عاشق و مفتون دل
یار سینا ،دخت زیبا ،زو خجل

ان ستوده بخت و ان شنگ عزیز
نازنین ها، نازی و نسرین تیز

بانوی سیمین و سیماها دوتا
هم بهارو آن گل مریم ،رها

ان شکیباها ،گل نیلوفرم
مهریار ِمهربان، تاج سرم

بانوی شرقی . نگین ونارنین
هم سپیده ممد ویاس زمین

از امیر مهربان یادی کنم
خانه را با نامش آبادی کنم

از همه انان که همراهی کنند
دائمی یا هر،از گاهی کنند

آشنا و ناشناس و همدمند
باوفا و مهربان ، گرچه کمند

من مرید مهرشان امید من
یار من گردیذه اند در این وطن

خانه ام با یادشان پر نور شد
تیره گی از نامشان بین دور شد


واااای چقدر جالب ! مرسی کوروش عزیز
خیلی جالب بود .

262 یکشنبه 6 شهریور 1390 ساعت 10:22 http://www,mandnh.blogfa.com

سلام
دانستیم که دنیا محل رفت و آمد است
مهم آخر یا مقصد توست که خوب و بد بودنش دقیقا به خودت ربط دارد
ما خیلی چیزها را نابود کردیم اولین چیز هم صداقت بود
و دیگر رابطه معنای ندارد وقتی صداقتی نباشد
و این دنیای ماست
مطلب جدید گذاشتم بیاید و بخوانید و نظر بدهید و اعتقادتون درباره نوشتم را بگوید

سلام دوست عزیز
ممنونم از نظر خوبت . حتما می یام می خونم .

ارکید یکشنبه 6 شهریور 1390 ساعت 11:20

سلام پرنیان جونم
متاسفانه اینروزا تنها چیزی که خریدار نداره صداقته
البته باید ببینی تو این رابطه چقدر از خودت مایه میذاری
آیا به همون نسبت تو هم صداقت خرج میکنی یا نه؟؟

سلام ارکید جون
اگه داری از من سوال می کنی ، که باید در جوابت بگم من نمی تونم رفتاری و گفتاری خارج از صداقت با دوستام و نزدیکام داشته باشم. شاید خیلی وقتها هم زیاد صلاح نباشه گفتن حقیقت . ولی سعی می کنم یه چیزی رو نگم به جای اینکه خلاف حقیقت باشه. یک رابطه برام اونقدر ارزش و جایگاه داره که نخوام با عدم صداقت بی ارزشش کنم.
البته قبول دارم گاهی وقتها هم مجبور میشیم حرفی بزنیم که خلاف حقیقته، که ممکنه با گفتنش اتفاقات خیلی بدی بیوفته و اصلا صلاح نباشه حقیقت گفته بشه ! ولی این خیلی به ندرت باید پیش بیاد.

اما اگر از من نوعی سوال می کنی ، موافقم ! باید دید آیا ما اونقدر صادق هستیم که انتظار صداقت داشته باشیم ؟ و یا فقط یک انتظار یک طرفه ست ؟!

ممنونم ازت .

قندک یکشنبه 6 شهریور 1390 ساعت 13:32

سلام و درود. روزهای بارانی و باطراوتتان بخیر. من بااجازه ویس عزیز میخوام عرض کنم که بالاخره هرگلی یه بویی داره. مولانا بجای خود و کودیلو هم بجای خود. گاهی کوئیلو حرفهای ظریفی میزنه که مخصوص خودشه و به دلت میشینه.

سلام قندک عزیز
مرسی ! و چه هوائی معرکه ایه توی این تابستون داغ خسته کننده. ممنونیم از خدا برای این محبتش .

کتاب هم مثل فیلم ، مثل عطر ، مثل غذا ، مثل رنگ و مثل خیلی چیزهای دیگه کاملا سلیقه ایه . هر کسی با خوندن یک سری کتابهای خاص خوشحال می شه که ممکنه یک نفر دیگه اصلا لذت نبره از خوندنشون. من خودم زیاد نتونستم ارتباط برقرار کنم باهاشون ولی خیلی از اطرافیانم رو دیدم که چقدر لذت بردند از نوشته های پائولو کوئیلو.

به هر حال ممنونم از شما.

آفتاب یکشنبه 6 شهریور 1390 ساعت 18:06 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان عزیز من .. امیدوارم خوب خوب باشی نازنین

سلام آفتاب جونم
مرسی عزیزم . انشاالله تو هم خوب و سرحال باشی .

آفتاب یکشنبه 6 شهریور 1390 ساعت 18:51 http://aftab54.blogfa.com/

اگر دیگری را دوست می‌داری،

اگر می‌خواهی یاریش کنی،

کمک کن تا یگانه شود.

نه نباید او را اشباع کنی.

تلاش نکن با حضور خود بگونه‌ای او را کامل کنی.

دیگری را کمک کن تا یگانه شود.

چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضور تو نباشد.

خیلی قشنگ بود. من ایمان دارم به این جمله ها .
خیلی سخته ... خیلی ! ولی سازنده ست .
مرسی عزیزم

باران دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 05:19

اون کوچولوئه خیلی ها میتونن باشن یعنی اونوقت چند نفر مثلن میتونن باشن اونوقت؟!!!!
.
.
سلاملیکم راستی!

خیلی ها و خیلی چیزها!

گیر دادیناااااا!

سلاملیکم و رحمت الله ! شما مگه درس و مخش ندارین ؟!

پرنیان دل آرام دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 10:50

با خیال نمی‌شود سفر کرد

خودت هم بیا

ر.کاظمی



سلام مهربونیم
صبحی زوتی اومدم بیلون دیدم
بالونه بالونه
باز خولسید داله می خونه
یکی تو آسمونه
اون که دلت می دونه
(مرنیان) :))

اونوقتی دلم خواست بهتون بگم اینو:
دوستون دارم

قربونت برم عزیز دلم
مرسی
امروز خیلی روز قشنگیه برام ... چون پر از پیغام مهربونی بوده تا حالا.
می بوسمت عزیزم ....

بی یار دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 14:47

این از اون پست های مخصوص به خودته پرنیان عزیز...از اون پست هایی که من رو به فکر فرو می بره...
مرسی

پیروز باشی

سلام دوست عزیز
مرسی ... امیدوارم بار مثبت داشته باشه.
ضمنا آخرش من نفهمیدم چرا اون کار رو کردی!!!

دنیا مهری شنبه 13 مهر 1392 ساعت 16:50

سلام دختری یا پسر؟ لطفا اسمتو بگو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد