فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

شاید فردا یکی از ما نباشد


 

 من مرده‌ام
به دستانت نگاه کن
هنوز لکه‌ای جوهر بر انگشتان داری
که طی همه‌ی این سال‌ها پاک نشده است
همه‌ی زخم‌های من که از سالیان جراحت یافته‌اند
کنار فنجان گرم چای تو التیام می‌پذیرند
دیگر صفت صبوری را دوست ندارم
می‌خواهم به دریا بریزم
دریا دور و من ناتوان از رسیدن به دریا
کوچه‌ات آرام و رنگ پریده بود
تو به من گیلاسی کال تعارف کردی
هنگامی که گیلاس رسیده شد
من دیگر پیر بودم
نمی‌خواستم پیری را باور کنم...         «احمدرضا احمدی»


دارم تو را امروز،  اما فراموش کرده ام که دوستت دارم . فردا که از دست دادم تو را می دانم که جای خالی تو تا آخرین نفسم زخمی خواهد شد بر قلبم. باید امروز عادت کنم که به فرداهای بی تو هم گاهی بیاندیشم. باید به تو بگویم که ... دوستت دارم.   چون ممکن است این بار تو فراموش کنی که دوستت دارم. 

می دانم که قفل هر رابطه ای با دو کلید به سهولت می تواند باز شود .  «دوستت دارم» و  «مرا ببخش». اصلا" سخت نیست گفتنش ! فقط تمرین می خواهد. 

همین! 



پ ن : برای تمام خوبی هایتان ممنونم برای لطف پروردگارم که در این روزها بهترین فرشته های روی زمینش را برایم فرستاد روی ماهش را می بوسم.  

پس می گویم ... دوستتان دارم. به همین راحتی     Hello

نظرات 42 + ارسال نظر
یکتا چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 20:03 http://adi-nadi.blogsky.com

خیلی زیبا بود
کاش این متن و زودتر می خوندم
زودتر مینوشتی
زودتر میدیدم

اشکال نداره ... زندگی هنوز جاریه .
هنوز هم خیلی آدمها منتظرن بهشون بگی دوستت دارم .

مریم چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 20:25 http://www.2377.blogfa.com

منم دوست دارم .
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام !

سلام مریم جون
مررررررررسی .

محمد چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 20:50 http://www.faryadebiseda71.blogsky.com

ممنون از لطف شما

آفتاب چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:25 http://aftab54.blogfa.com/

پرنیان جون من این عروسکه رو می شناسمش که داره بای بای می کنه !

I hope your day is filled with love



I love you parniyan

شیطون ! اومده ببینه فتح باغ چه خبراست !

I Love U Too

پرنیان - دل آرام چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:29

چند وقت پیش که پریزاد رفت و تنهامون گذاشت خیلی به هم ریخته بودم
یه دوستی بهم گفت:
سعی کن برای اونایی که هستن و داری اونقدر عزیز و مهم باشی و اونقدر از محبت کردن به هم لبریز بشین که اگر یه وقتی یکیشون تنهات گذاشت ازشون لبریز خاطره باشی و تا آخر عمر با یاد شیرین ترین هایی که توی ذهنت حک شده یادشون کنی

دوستت دارم هایی که گاه بی بهانه ترین هاشون خیلی به دل می چسبن خیلی عزیز می شن برات خیلی وقتا خدا رو با شنیدن اونا کنارت حس می کنی
این یعنی هنوز یکی اون بالا حواسش به توئه واسه خاطر همین همش دلتنگت می کنه تا بری و به اونایی که کنارت هستن بگی دوسشون داری قبل از اینکه دیگه فرصتشو نداشته باشی
فرصت هایی که به هزار و یکی بهانه هدرشون می دیم اما قدر گفتن یه دوست دارم ساده به عزیزترینامون برای خودمون وقت نمی زاریم
ساده ترینی که می شه به قول شما کلید هر رابطه ای باشه
اگر ساده و صادق و صمیمی باشه

پس
دوستون دارم

به قول مشیری

دوستت دارم را نه به یکبار و به ده بار
به تکرار بگو

پرنیان جونم
ای کاش اونقدر به هم بگیم این جمله رو که وقتی که یکی از ما رفت افسوس نگفتن ها رو نخوریم ... خیلی دلمون می سوزه وقتی فکر کنیم که ای کاش بیشتر بهش گفتم دوستت دارم و ای کاش بیشتر براش کارهائی میکردم که بدونه چقدر دوستش دارم. من با اطمینان می گم تا امروز هرگز دچار این افسوس نشدم و خوشحالم خیلی .
خوشحالم که کسانی که رفتند سیراب از دوست داشتنهای من رفتند.
اگر چه همیشه برای خودم ویرانی بوده و بس ...
ولی با اینحال خوشحالم.

مرسی عزیزم . تو که انگار همه ی وجودت یک قلبه که سرشار از عشقه.

آفتاب چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:31 http://aftab54.blogfa.com/

بهش بگو خیلی شیطونی نکنه وگرنه موهاشو می دیم با قیچی چمن زنی بزنن

خوشگل شده بود که . دلبر شده بود با اون موهای جینگولش.
باز داغ دل من تازه شد !!!!!
می دونی که ؟!

باران چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:36

...
روی ماه خداوند را ببوس!

همیشه

همیشه

همیشه...

سلام عرض شد قربااااااان
خسته نباشید و اینا!

آفتاب چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:43 http://aftab54.blogfa.com/

من که گفتم بریم سراغش !

نه! بمیرم هم دیگه نمی رم اون طرفا

آفتاب چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:50 http://aftab54.blogfa.com/

خلاصه پرنیان جون همه جوره رو ما حساب کن .. هستیما

می دونم !

مرسی عزیزم .

باران چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:54

زنده باشین!
هنوز در همان هیبتیم
ولی گفتیم سلامی عرض کرده باشیم تا عقب نمانده باشیم از قافله ی عشق و دوستی های پاک...ناب...ماه!!!!
خدمت میرسیم مفصل بهدناااا!
.
.
در ضمن!
کامنت ۱۱۴ و آخر پست قبل مال بنده بود!
خواهش میکنم...تشویق نفرمایید!!!

هنوز ؟؟؟؟ چند ساعت ؟ محو نشید؟! از من گفتن

به افتخار باران عزیز یک کف مرتب! بالاخره از آخر اول شدند ایشون

پرنیان - دل آرام چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 21:57

نگفته بودم ازی این شهر بد بیا برویم ؟
بیا به سمت یکی از ستاره ها برویم

.
.
.
مجال با تو نشستن چقدر زود گذشت
گذشت آنچه میان من و تو بود گذشت

مهرداد نصرتی

خیلی دلم تنگ خیلیا شد با این نوشته تون
خیلی هایی که دیر به دلم رسیدن و هنوز ازشون لبریز نشده بودن

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در لحظه ها جاریست ...

به این قسمتش زیاد فکر نکن. به اونائی که هستند فکر کن عزیزم ممکنه افسوس گذشته ها تو را از دوست داشتنهای امروزت غافل کنه.

آفتاب چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 22:04 http://aftab54.blogfa.com/


.
.
.
آیکون کف مرتب نداشت اینو گذاشتم ..

حالا ما رقیبیم نه ؟!

آفتاب جون ؟ این کجاش شبیه کف مرتبه؟؟؟ هر چی نگاش می کنم هیچ کفی توش نمی بینم !

فعلا نیستن باران ما ... فرمودند سرشون شلوغه الان ... گرفتارن یه جورائی

آفتاب چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 22:09 http://aftab54.blogfa.com/

طفلکی خوب از بس کف کرده این شکلی شده دیگه .. خوشگله که !

آهان ! ار اون جهت !

بد نیست

باران چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 22:12

حیف که من نیستم!!!
ولی
دارم براتووون..

شب دراز است و
باران
بیدارررررررررررررررررررررررر...

حیف شد!

اقای هیچ کس نبود پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 00:24

آن زمان که دوستمان می داشتند ، دوستشان نداشتیم. آن زمان که قدرمان را می دانستند ، قدرشان را ندانستیم و آن زمان که ما را گرامی می داشتند ، گرامیشان نداشتیم . و حال که به قدر وارزششان پی بردیم آنها هستند که ما را ترک خواهند گفت . زیرا کاسه صبر هر چه قدر هم که بزرگ باشد سرانجام روزی لبریز خواهد شد.

چرا آخه ؟!

کوروش پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 00:59 http://korosh7042.blogsky.com/

دوستت دارم
مراببخش

به راستی که دوکلامی اسمانی است که هر گز کیلاس کال را برسد هم با زطعم جوانی دارد

ممنونم کوروش عزیز . بله همینطوره

ویس پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 03:20

دیده ای که روی وایت برد اتاقم همیشه می نویسم:دوستت دارم،دوستم داشته باش.وباز می دانی که فقط روح های متعالی می توانند بگویند دوستت دارم.دوست داشتن و دوست داشته شدن نیاز روح ملکوتیه.....پس دوستت داریم،دوستمان داشته باش.عزیززززززززززززززززم.

دوستت خواهم داشت برای همیشه و هر روز

بی یار پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 16:47

دیر رسیدم اما ...تولدت مبارک...
همیشگی باشی و شاد

پیروز باشی

برای شنیدن حرفهای زیبا هیچوقت دیر نیست.

ممنونم ... خیلی لطف کردی دوست عزیز

پرنیان - دل آرام پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 16:58 http://www.with-parnian.blogfa.com

لبخند می زنی
و من مطمئن می شوم
زندگی زیباست ...

تو نگاهم می کنی
و من میبینم
آرامش چه رنگی دارد

تو دستم را می فشاری
و من
دنیایی را در گرمای دستت لمس می کنم



چه حس خوبیه داشتنتون

و چه حس خوبیه داشتن تو قشنگم.

رویا پرداز پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 18:16 http://royayeparvaz.blogfa.com

تو به من گیلاسی کال تعارف کردی
هنگامی که گیلاس رسیده شد
من دیگر پیر بودم
نمی‌خواستم پیری را باور کنم...
...
خیلی زیبا بود

مرسی دوست عزیز ...

نازنین پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 19:55

پنجره را باز میکنم
احساس قشنگ ِ " تو " می آید
می نشیند
بر پرده
بر دیوار...
...من
گیج ِ این همه " تو "
مست ِ مست
کنار می آیم با خودم
و
با احساس ِ قشنگی که " تـــو " یی
زندگی می کنم
زیر یک سقف
پرنیان عزیزم دوستت دارم.

... دیگر نمی دانم تو منی یا من توام ...

مرسی نازنینم
دلم برات تنگ شده بود

سهبا پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 20:42 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

خب من هم به همین راحتی می گویم : دوستتان دارم پرنیان عزیز ... و روی ماه خدا را می بوسم به خاطر حضور چون شمایی در میان ما ...

مرسی سهبا جان .
تو خیلی مهربونی .
و من دوستت دارم .

نازنین پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 20:46

ما بدهکاریم
به یکدیگر
و به تمام " دوستت دارم " های نا گفته ای
که پشت دیوار غرورمان ماندند
و ما آنها را بلعیدیم
...تا نشان دهیم منطقی هستیم...

سلام

کوروش جمعه 24 تیر 1390 ساعت 21:25 http://korosh7042.blogsky.com/

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است
برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست
رقص و مستی و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت ای پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است

ه.ا.سایه

مرسی کوروش عزیز برای این غزل زیبای ابتهاج من هم به عنوان تشکر یکی دیگر از غزلهای بی نظیرش را می نویسم :

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

باران جمعه 24 تیر 1390 ساعت 21:46

سلام!

سلملیکم

رسیدن به خیر

الهام تفرشی جمعه 24 تیر 1390 ساعت 22:58 http://elitata86.blogfa.com

سلام پرنیان ِ نازنین ..

همه ی زخم های من که از سالیان جراحت یافته اند
کنار فنجان گرم چای تو التیام می پذیرند...


این جمله ش مال ِ من !

دوستت دارم دوست ِ خوب ...


راستی من توی پست قبلی یه کامنت گذاشته بودم هر چی منتظر شدم تاییدش کنی نکردی ! کامنتم کووووووووووووو؟؟؟؟ کی خورده ؟؟؟؟؟!!

سلام الهام جان
به ... خیلی قشنگه .

من هم دوستت دارم عزیزم
من کامنتی ازت نگرفتم !
متاسفم که توی هوا دزدیدنش!

الهام تفرشی جمعه 24 تیر 1390 ساعت 23:29

بذار یه شاعربانوی خوب بهت معرفی کنم .. البته احتمالا بشناسیشون ... کهنه کارن ..


اول بخون :


عزیز حرف بزن ! حرف های تو خوب است
برای این دل خسته هوای تو خوب است

چه چیز بهتر از اینکه خود خودت هستی
چه چیز بهتر از اینکه خدای تو خوب است

بگو چگونه بگویم چقدر آینه ای
بگو چه چیز بریزم به پای تو خوب است

چه قدر ساعت خوبی ست پنچ ِ بعد از ظهر
چه قدر خسته ای اما صدای تو خوب است

برای خستگی ات دستهای من با توست
برای خستگی ام شانه های تو خوب است

بیا قدم بزن آهسته پا به پای دلم
که هر کجا بروم پا به پای تو خوب است

چه قدر جز تو غریب است هر که می بینم
چه قدر خنده ی دیر آشنای تو خوب است ...


"نغمه مستشار نظامی "





در ضمن .. من که میدونم همه ش زیر سر ِ این باران ِ چیزه !!! خود ِ نامردش کامنتمو خورده ... من میدونم

الهام جون این شعرت یه عالمه خاطره ی قشنگ رو برام زنده کرد.

مرسی . ولی نمی شناختمش و نشنیده بودم اسم شاعر رو.

در ضمن کامنت من که برای باران گذاشتم هم یکی خورده ؟! کار کی می تونه باشه ؟

الهام تفرشی جمعه 24 تیر 1390 ساعت 23:44

کار خودشه .. شبا که خواب و زندگی نداره .. گشنه ش که میشه احتمالا میاد سراغ کامنتدونی ها

نمیدونم چقدر شعر دوست داری ... اگه زیاد بود ، هر ازگاهی برات غزل می نویسم ...

برای بچه ها گاهی مینویسم ...

خدا رحمتش کنه ... پایه ی غزلخونی هامون پریزاد بودو پاتوقمون برکه ..

ای بابا! جای آفتاب خالی باهات متحد می شد اساسی ! پرنیان کجاست اونوقت ؟! تنهائی داره خوش میگذرونه ؟!

دوست دارم ... دوست دارم خیلی

آذرخش شنبه 25 تیر 1390 ساعت 08:18 http://azymusic.persianblog.ir/

خوب خداروشکر که خجالت رو کنار گذاشتی و بجای اصطلاح نامانوس "کلیدت رو برداشتی؟" از جمله پرمفهوم "دوستت دارم" استفاده کردی
شایدم دچار خودسانسوری شده بودی!!!

سلام پرنیان خانم
حال شما؟
خوبید؟
خوش گذشته آخر هفته؟
از پنجشنبه دوست داشتنی نهایت استفاده رو کردی؟
فردا هم که تعطیله
عیدتون هم مبارک
صد سال به از این سالها

سلام آذرخش مهربان
هیچوقت از گفتن این جمله خجالت نمی کشم... یعنی یادم نمی یاد تا حالا خجالت کشیده باشم . شاید فقط گاهی یک سری ملاحظات مانع گفتنش باشد. آخه هر جائی و به هر کسی که نمی شه گفت ...!
اما به نظر من اکثر آدمها دوست داشتنی هستند.

خوب بود نسبتا؛ . البته باید ببینیم خوشی را چطور می خواهیم تفسیر کنیم. سعی کردم خوب بگذرونم. اون جمله ی آخریت رو خیلی دوست داشتم . حتی یک روز رو هم ببینیم به از این سالها با خیال راحت چشمهامون رو به روی دنیا می بندیم حداقل ... برای کسانی که خواهند ماند . یعنی می شه؟

قندک شنبه 25 تیر 1390 ساعت 11:49

سلام و درود فراوان بر پرنیان عزیز. جایی رفته بودم که روزگاری دور مزرعه پرنیان بود و پارچه های عالی ابریشمی می بافتند وامروز فقط تابلوی آن باقی مانده.
شما خودت نمیدانی که چقدر خوب و دوست داشتنی هستی مهربان

سلام قندک عزیز
چه عالی ! ای کاش توی یک پست بیشتر بنویسید در موردش .

ضمنا در مورد جمله ی آخرتون : خدا کنه همینطور باشه که می گین.
و ... یه عالمه تشکر .

محمد شنبه 25 تیر 1390 ساعت 12:42 http://www.faryadebiseda71.blogsky.com

سلام
با مادر امدم
منتظرم

سلام محمد عزیز
می یام پیشت حتما .

باران شنبه 25 تیر 1390 ساعت 13:58

...!!!

چی شده ؟!

کوروش شنبه 25 تیر 1390 ساعت 15:14 http://korosh7042.blogsky.com/

قصه ی آفاق

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
سایه ی سوخته دل این طمع خام مبند
دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود
تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند
خوش تر از نقش توام نیست در ایینه ی چشم
چشم بد دور ، زهی نقش و زهی نقش پسند
خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن
که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند
من دیوانه که صد سلسله بگسیخته ام
تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند
قصه ی عشق من آوازه به افلک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند
سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند

پرنیان عزیز من عادت ندارم محبتی را بی جواب بگذارم
ممنونم مهربان

خیلی لطف کردید . ممنونم باز هم برای این شعر قشنگ

فرزان شنبه 25 تیر 1390 ساعت 16:28 http://filmvama.blogfa.com/

درود بر پرنیان..
این همون احم رضا احمدیه که با صدای تاثیر گذارش شعر سهراب رو دکلمه کرده؟..
مطلبت منو یاد فیلم سوته دلان انداخت صحنه مرگ ؛مجیدسوته دل؛ (وثوقی) و جمله پایانی مشایخی؛
؛(همیشه دیر میرسیم..)؛

سلام فرزان عزیز
راستش من اینی رو که می گی نشنیدم . نمی دونم دقیقا" احمد رضا احمدی شعر سهراب رو خونده یا نه.
ولی سوته دلان رو یادمه .
ممنونم ازت فرزان عزیز لطف کردی.

دانیال شنبه 25 تیر 1390 ساعت 20:29 http://www.d.blogsky.com

اسم ما را هم در دفتر دوستداران جنابتان ثبت کنید

لطف دارید دانیال عزیز

باران شنبه 25 تیر 1390 ساعت 21:46

سوت زدیم یعنی به ما چه اصلن!
منظورمان به قالپاقا بود!!

سلام
عید شما مبارک عمو باران

پرنیان - دل آرام شنبه 25 تیر 1390 ساعت 23:57

عمریست که آواره ی دشتی آقا

رفتی و دوباره برنگشتی آقا

شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم

از خیر تماممان گذشتی آقا

"عباس صادقی"


سلام مهربونیم
عیدتون مبارک
دلتون شاد
لبتون خندون
طعم لحظه هاتون شیرین

سلام عزیز دلم
عید تو هم مبارک .... مرسی خوشگلم

باران یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 01:53

عید شما هم مبارک عموووووووووووو!!!!
این عکسه رو هم آخرش ندیدیم ما!
نمیادش!

مرسی

اینترنت انگار کلا با تمام سایتهای آپلودعکس مشکل داره ! تصویر قشنگیه . امیدوارم بتونید ببینید. یک پاییز طلائی!

فرید چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 20:59 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
چقدر خوب که اینقدر خرسندید...
چقدر خوب که انسان اینگونه به رخدادهای زندگی بنگرد...
اینگونه عاشقانه و مهربان....
امیدوارم همواره خرسند بمانید و این نگاه بر چشم هایتان باقی باشد
یاحق

سلام
در مورد نگاه عاشقانه موافقم ،اما در مورد خرسندی !!! سعی میکنم.
یه کم سخته ... نه ! خیلی سخته ولی سعی میکنم.

مرسی. خیلی لطف کردید . چقدر کم پیدائین !

باران چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 21:37

عجب عکسی!!!!!!!!!!!!!!!
یه پاییز طلایی طلایی طلایی..

نگفتم؟! گفتم که

فرینــــاز پنج‌شنبه 30 تیر 1390 ساعت 01:36 http://delhayebarany.blogsky.com

آدم ذوق میکنه دوست شماست

منم که همیشه میگم دوستتون دارم یه عاااااااااااالمه

مرسی عزیز دلم .

یوسف جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 17:51

جالب است

ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد