فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم ...

  

   

 در جستجوی قطعه ای ازآسمان پهناور هستم که از تراکم اندیشه های پست تهی باشد. 

 

تصور می کنم اگر بشه خدا رو رنگی براش تعیین کرد، سرشار از رنگهای شاد و زیباست، پر از نور ... اونقدر که چشمان زمینی من قادر به نگریستن به این همه نور و زیبائی نیست. وقتی خالق متعال من، خالق تمام رنگهای قشنگ روی زمین است برای من پوشیدن لباسهای رنگی ممنوع است . گیرم که به خاطر نوع پوششم همیشه مجرم باشم ، گیرم که به خاطر انسان بودنم اصلا مجرم باشم  اما آیا بالهای پروازم را می توانند از من بگیرند؟   

 

می شود پرواز کرد حتی در قفس و به اوج رسید . می شود به خدا رسید. می شود در کنار خدا دور بود از تمام اندیشه های پست ... می شود!  بیا بنشین کنارم تا برایت از آسمان بگویم از زیباترین عشقها،‌ از مهربانی خدا، از تمام رنگهای قشنگ هستی . بیا تا انسانیت را در کنار خدا لمس کنیم ...  بیا تا کمی از زمین دور شویم ... که من هم خسته ام از این زمین و زمینی هایش .   

  

 

نظرات 37 + ارسال نظر
رها یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:26

سلام عزیزم ..چقدر قشنگ اند رنگهای خداو چقدر رنگها را در ما کشته اند..انقدر که وقتی دور از انجا ...جاییکه همه رنگهای شادمیپوشند دستت به رنگ شاد نمیرود!!! بایدباخودت بجنگی ..بعدکمدت رابکنی یک رنگین کمانی از رنگهای شادو زیبا که همه در انتظار نشسته اند .... شاید به زودی فرا رسد روز رنگین کمانی من ...

سلام رها جان
من فکر می کنم رنگها را در خودشان کشته اند.
مرسی رها عزیزم .

رها یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:37

وقتی اینجایی از رنگها میتوانی بدون اینکه ادمها را ازجلو ببینی بگویی مال کدام کشورند ...!!!
سقید و صورتی و زرد امریکایی
قرمز و نارنجی اسیای دور ..ژاپن و چین و .....
و رنگهای تیره وتار.... :(:(

واقعا ؟ نه !!!
حتی اون طرف دنیا هم مردم ما عادت کردند به چیزی که هیچوقت دوستش ندارن. شاید گاهی خود ما هم بی تقصیر نباشیم.
راستی من نفهمیدم چرا مردم آسیای شرقی اینقدر به رنگ زرد علاقه دارن!!!

بهارِآرزو یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:48 http://www.bahar-e-arezoo.blogfa.com

سلام بانو .../

مادری دارم ، بهتر از برگ درخت

دوستانی ، بهتر از آب روان

و خدایی که در این نزدیکی است

لای این شب بوها، پای آن کاج بلند

روی آگاهی آب، روی قانون گیاه

...

می شود به خدا رسید .../


سلام
اون وروجک رو نگفتی! اون که قشنگترین رنگ زندگیته!
زندگیت همواره سرشار از رنگهای قشنگ خدا ...

پارسا یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:50 http://www.bahar-e-arezoo.blogfa.com

سلام خاله

زمین بده ...

آخه مماخم خورده بود زمین

(اینو هر روز میگه)

می کشمش زمین رو .
فدای اون مماخ کوچولوت ...عزیز دل من!

بهارِآرزو یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:55 http://www.bahar-e-arezoo.blogfa.com

و این هم وروجک زندگی من .../

هر روز ازش انرژی می گیرم و هر روز خدای مهربون بالای سرم رو به خاطرش شکر می کنم و حالا می دونم طعم مادر شدن یعنی چی طعم بوسه روی گونه های مادر ... طعم نوازش یک فرشته کوچولو .../

خدایا به خاطرش ممنونم و به خاطر دوستای مهربونم

این وروجکت دل و دین و عقل و هوش من رو ... همه رو به باد داده!!!

امیدوارم همیشه ... همیشه قدر این عشقت رو بدونه. بعدها با موفقیتهاش تو رو سربلند کنه و با حضور گرمش لبهات رو پر از خنده.

فریناز یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:59

منم اومدم
شروع کنین

خوش آمدی عزیزم ..

مهرباران یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:18 http://darya73.blogfa.com

من هم خسته میشم از زمینیها... اما کاریش نمی توان کرد... خود من هم یک زمینی هستم... قسمت ما همین بوده فعلا... اما دوست ندارم از من خسته بشوند...
نگاه بسیار زیبایی در این نوشته بود...
درود بر شما

من شما را زمینی نمی بینم بنابراین تصور نمی کنم کسی از شما خسته شود.

ممنونم
و درودمتقابل ...

میترا یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:38 http://pouyacarpet.mihanblog.com/

5.802469088169994.81524880387سلام
با مطلب جدید آپم بیا
منتظرتم

آذرخش یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:55 http://azymusic.persianblog.ir/

منم پایه ام. بزن بریم

سلام پرنیان خانم
حالتون چطوره؟
خوش میگذره؟
شما نگران نباش.طرح تفکیک جنسیتی که اجرا بشه مجرمیت خانمها هم کمتر میشه
خدارو چه دیدی؟شاید وبلاگ ها هم تفکیک بشه. اونوقت ...

سلام آذرخش عزیز
به به! کم کم داریم یه گروه آسمانی تشکیل می دیم.

باور کن نمیشه . چون همیشه زنها قربانی هستند . تحت هر شرایطی .
کاش می دونستم این همه بغض برای چیه؟!‌
فکر کن وبلاگها هم تفکیک جنسیتی بشه ... یه عالمه چیزهای خنده دار به ذهنم رسید که بنویسم ... اما بگذریم !‌

پرنیان - دل آرام یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:26

از سمت آسمان چو دری باز می شود

سهم تمام قافله پرواز می شود ...

من رنگی ترین رنگای دنیا رو تو نگاه معصوم و پاک کودکی می بینم که گاهی با یک نگاه گذری نگات رو صورتش ثابت می مونه و دلت می خواد تا آخر دنیا مدام برگردی و نگاش کنی

خیلی شیرینه
چون فراتر از اون دو تا چشمای تیله ایشون دو چشم بزرگتر هست که داره نگات می کنه همونه که دلت می خواد مدام برگردی و نگاش کنی

یکی که همیشه حواسش با توئه

نگات به آسمون باشه

که رو زمین جا نداره

یکی نگاش سمت توئه

یکی تو قلب آسمون

یکی همیشه با توئه

....
پرنیان - دل آرام

آره پرنیان عزیزم خدا پشت نگاه همه ی کودکانه. و من همیشه عاشقشونم . واسه این که تازه از پیش خدا اومدند و هنوز آلوده ی زمین نشدند هنوز فرشته های پاک خدا هستند .
مرسی عزیز دلم .

[ بدون نام ] یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 13:21


که من هم خسته ام از این زمین و زمینی هایش
..................
.................

خیابانها عبور سرد خستگی هاست
با تن هائی که عشق را
با زخم معامله کرده اند

دیگر کسی در کنار خیابان
به گل سجده نمی کند
و پرواز شاپرک را دوست ندارد
درخت را نمی شناسد
و دلدادگی گنجشگان را نمی فهمد

دیگر کسی بهار را به یاد ندارد
و درختان سیب را
و شکوفه های نارنج را

برایش پرنده بی معنی ست
گل مفهومی کسالت آور دارد
مهر بانی واژه غریبی ست
وعشق
تنها عبور تند از خیابانهاست
عبور سرد تنهائی
ـــ در ازدحام آهن و شلاق

دیگر کسی به آسمان نگاه نمی کند
و ستاره را دوست ندارد
و با ماه حرف نمی زند

اینجا چشم ها زمینی اند
قلب ها زمینی اند
دست ها زمینی اند
با ماه راه نمی روند
با خورشید گفتگو نمی کنند
و با آسمان پرواز نمی کنند.

سلام پرنیان عزیز
من هم وقتی از بعضی آدما خسته میشم این شعرو میخونم تا آروم شم اما پس از مدتی دوباره خودم خودم را تسکین میدم و بقول پرنیان عزیز میگم:
بی خیال
باید گذشت کنیم
اما فراموش هرگز


با اینکه اسمتون رو فراموش کردید بنویسید . اما می دونم نویسنده ی این کامنت زیبا کیه .
زمین سرد شده و آدمهاش دارن یخ می زنند ... اما هنوز هم ماه زیبا توی آسمونه ... هنوز هم ستاره های قشنگ می درخشن توی آسمون مخملی ... هنوز هم جمله های خوب به دست فراموشی سپرده نشده. هنوز هم هستند آدمهائی که از زمین یه کم دورند. هنوز هم عشق هست ...
هنوز هم می شه گاهی پرواز کرد .
من گاهی وقتها می خوام فریاد بزنم ... اما قبل از اینکه فریاد بزنم یهو خدا یکی از فرشته های خوبش رو می فرسته سراغم

رویا پرداز یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 13:22 http://royayeparvaz.blogfa.com

مهم اینه که دل چه رنگی باشه!
تازه فکر کنید خونه ی خدا یه رنگ دیگه بود!
دلتان آبی آبی آبی باشد.

دل هر رنگ قشنگی که داشته باشه باید آسمونی باشه .
من خونه ی خدا رو توی عکسها و فیلمها که می بینم هیچ حس خاصی پیدا نمی کنم . نمی تونم قضاوت کنم . شاید وقتی رفتم بتونم بگم چه احساسی دارم . البته شنیدم کعبه از نزدیک حال آدم رو دگرگون می کنه.
انشاالله وقتی رفتم مفصل در مورش خواهم نوشت .

هیچوقت به رنگ خونه ی خدا فکر نکرده بودم ؟ راستی چرا سیاه ؟!!

رویا پرداز یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 13:29 http://royayeparvaz.blogfa.com

امیدوارم منو به خاطر نظر قبلیم ببخشید .
حقیقتا متن زیبایی نوشتید.
خوب باشید.

خواهش می کنم! همیشه از صداقت خوشم می یاد.
نظرتون خیلی هم عالی بود.
ممنونم ... شما هم .

lilita یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 13:54 http://lilitaa.blogsky.com/

امروز پرنیان حتی اگه برام از آسمون بگی و از قشنگیهاش همه چیز به نظرم سیاه و سفیده.... باور نمی کنم آسمونی هم باشه.... خ... هم باشه....

کی لیلیتای عزیز رو سیاه و سفید کرده؟!
آسمون هست لیلیتا جان . بالاها رو نگاه کن.

مسافر یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 17:34


که من هم خسته ام از این زمین و زمینی هایش
..............
..............
این شعر را من دهه هفتاد برای مرحم زخم هایم گفته بودم و هنوز هم.........

پس درست گفتم !
خدای من! از سال هفتاد تا الان دارین این شعر رو مرور می کنید همش؟!

من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو جمعی به تماشای منند

در دنیای سایه ها مهم نیست که چه رنگی پوشیده ایم(از افاضات ملوکانه ی همایونی حقیر!!!!)

شعر استاد مسلم ادبیات شفیعی کدکنی رو برای دوست مشترکمون فرستادم بخشی از اون جالبه و مرتبط با نظر حکیمانه ی تو:
در قناری ها نگه کن
در قفس
تا نیک دریابی
کزچه در آن تنگناشان باز شادی های شیرین است...

اگه بال پرواز رو هم بشکنند گفت که:
با بالِ شکسته پرگشودن هنر است
این را همه ی پرندگان می دانند...

اما امروز این کارو کردند فرداها چه خواهد شد:
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
گیرم که می کشید
اما
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟!...

یه رباعی خیام داره راجع به مردم زمانه که با اجازه سانسور می کنم خودت بخون:
.............قرین پروین
.............زیر زمین
گر بینایی چشم به حقیقت بگشای
زیر و زِبَر دو .... مشتی ...... بین



بگذریم./

تمامشون قشنگ بودند.
و اینکه در دنیای سایه ها مهم نیست که چه رنگی پوشیده ایم.
و اینکه :
من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو جمعی به تماشای منند
و بقیه اش ...

موافقم ، بگذریم ....................

ممنونم دوست عزیز

دانیال یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 18:56 http://www.danyal.ir

مطمئنم هیچ کاخ مجازی در نت به اندازه این سرای کوچک به من آرامش نمیدهد !

ممنونم دانیال عزیز.
امیدوارم همیشه همینطور بوده و باشد. لطف داری ...

فرزان یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 19:15 http://filmvama.blogfa.com/

درود
بله ..وتمرین پرواز تا انتها ..از زمین آغاز میشود..

سلام فرزان عزیز
ممنونم از نظر خوبت .
باید کند از زمین و دور شد از زمینیان ...

غریبه یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 23:26 http://feelingofburn.persianblog.ir

نمی دونم چرا همش فکر میکنم خدا مشکیه دچار یه تضاد شدم البته قبلا اینجوری نبود خدا چند سالی که اصلا بهش فکر نکرده بودم . اما حالا که فکر میکنم میبینم دیگه اون خدای رنگی قدیمی نیست . مشکی شده . مشکی براق

سلام سهراب عزیز
رنگ نگاهت رو عوض کن. اینجوری خودت هم به آرامش می رسی.
خدا رو من همیشه حجم زیادی از نور می بینم که اطرافش قشنگترین رنگهاست ...
حتی اگه دلخور باشم ازش گاهی.

ایرج میرزا یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 23:38

اینا همش بهانه است ... آدم اگر این کاره باشه چه سیاه چه آبی چه زمین چه آسمون ... کار خودشو میکنه .
سیه چشمان کشمیری پدر حافظ رو در آوردند و سیه پوشان تهرانی هم ...

اونوقت چه کاره ؟؟؟!!!
سیه پوشان تهرانی پدر کیا رو درآوردند؟
این کامنت خیلی مبهم بود جناب ایرج خان!

احسان دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 00:48 http://www.bojnourdan.blogfa.com

" آسمان ها آبی، پرمرغان سعادت آبی ست
دیده در آینه ی صبح تو را می بیند.
ازگریبان تو صبح صادق،
می گشاید پرو بال" « حمید مصدق »
سلام خانم پرنیان، رنگ شاد، مظهر نشاط و شادمانگی ست
اما درتفسیر رنگ ها گویی که آن ها را به مسلخ برده و شادتریشان را به جرم گناه ناکرده ای، قربانی یک نگاه کرده اند.
و تیره گی، ضامن همه ی رنگ هایی شده که از ما گرفته اند و به جایش زرد وسفید و آبی و صورتی و... تاوان پس می دهند.

سلام احسان عزیز


من شکوفایی گلهای امیدم را در رویا ها می بینم ،
و ندایی که به من می گوید :
" گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ،
سحر نزدیک است"


کلا معتقدند هر چیزی که شادی آور باشه گناه محسوب می شه! و هرچی توی سر خودت بزنی و زار بزنی و مات بگیری و غمگین باشی درهای بهشت به روت بازه!
این برداشت من از رفتار و حرکتهای ایناست. خلاف این رو ندیدم .

ز- حسین زاده دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 07:47 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام دوست آسمانی. خدا زیباست و زیباییها را دوست دارد.
می توان رشته ی این چنگ گسست
می توان کاسه ی آن تار شکست
می توان گفت که : های ای طبل گران ، زین پس خاموش بمان
به چکاوک اما نتوان گفت مخوان!

سلام آقای حسین زاده عزیز
خدا زیبائی ها رو دوست داره اما بعضی از آدمها گاهی چه حقیرانه زیبائی ها را با زشتی روح خودشون لگد مال می کنند.

ممنون برای این شعر زیبا. لطف کردید.

پرنیان - دل آرام دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 09:37

سلام پرنیانی ترین
میگم من هم با نظر پست قبلی باران موافقم
این کامنتاتون خودشون یه پست گرانقدر و شیرین اند
چه قدر خوبه که یه جایی هست به اسم فتح باغ
که مثل خیلی خونه های مجازی توش دورنگی و خیلی مهربونیای دروغی نمی بینی
دوست دارم افق نگاه از دریچه ی این باغ رو

پرنیان عزیزم
اگر هم باغی هست اینجا تمام زیبائیش و معطر بودنش به بودن گلهای قشنگی مثل تو و تک تک دوستان عزیزم ( که نیازی به نام بردن نیست ُ، هر کسی خودش می دونه) هست و من چقدر این عطر را دوست دارم.
تمام فضای اطرافم رو پر میکنه ... عطر حضور شما ...

سهبا دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 10:09 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام نازنینم . می نشینم در کنارت تا برایم از آسمان بگویی ، از عشق بگویی و از مهری که در قلبت همیشه جاریست ......

سلام سهبا عزیز
ممنونم
امیدوارم آسمان زندگیت همیشه آبی آبی باشه سرشار از آرامش و پهناور و وسیع و بالهات گشوده برای قشنگترین پروازها.

کوروش دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 16:32 http://korosh7042.blogsky.com/

او رنگین کمان آسمان عشق است
او نوری است در برق نگاه دو عاشق
اوصدای شر شر ه آب
و جیک جیک کنجشکهای است که منتظر گرفتن غدا از دهان مادر است
او طلوع سرخ فام و غروب طلائی خورشید است
او همه چیز و هیچ است
او منم توئی و ماست


درود بر پرنیان عزیز

سلام کوروش عزیز
ممنونم برای این کامنت زیبایتان .
پس با این حساب همه چیز در ماست ...

لیلا دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 23:03 http://aroosha113.blogfa.com

سلام
نگاهت را قاب میگیرم
در پس آن لبخند که به من شور و نشاط زندگی می بخشد [لبخند][گل]



یه گوشه هایی از نوشته هاتو خوندم

نگاه جالبی به زندگی و دنیا داری

برام خوشایند بود
اینکه گاهی یه جاهایی میشه از نگاه دیگری به همه چیز رو دید

شبت آروم عزیز

سلام
ممنونم لیلا عزیز .

فرخ سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 00:38 http://chakhan-2.blogsky.com

دل قوی دار دوست خوبم ... ملالی نیست ! رنگها معرف شکوه قدرت خداوندیست ... میدانم!
اما آن که چشمی برای دیدن ندارد ُ رنگها را لمس میکند با روح و روان خویش . تو را برگزیده اند تا در این روزها از رنگهای شاد قدری فاصله بگیری ... پس رنگهای تیره را برگزین تا دیگرانی که میایند و اینده را خواهند دید ُ تو را با شکوه اندوه هاایت به یاد اورند .
با این همه چیزی از زیباییهای رنگهای درون زیبایت کاسته نخواهد شد .

آیا آیندگان کوچکترین درکی از دردهای انسانی امروز خواهند داشت؟
در باورشان خواهد گنجید که چیزهای پیش پا افتاده چطور می تواند خستگی های زیادی به همراه داشته باشد؟

ممنونم فرخ عزیز .

ویس سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 01:31

سلام عزیزم.این روزا خیلی کمتر سوار مترو می شیم .چون بالای پله ها کسانی در انتظارمان هستند که دوستمان ندارند و ما نیز دوستشان نداریم.وهراس از تحقیر دل هایمان را می لرزاند.حتی اگر سراپا سیاه پوش باشی باز ...

سلام
من فکر نمی کنم هیچ جای دنیا ، نمی تواند پلیس نمادی از نفرت و ناامنی داشته باشد به جز سرزمین ما ! یادم می اید روزگارانی پلیس یک مامن و پناه بود برای کسانی که مورد ظلم قرار می گرفتند. یا حداقل این احساس وجود داشت حتی اگر خیلی هم واقعیت نداشت اما امروز این احساس نیز به کلی تغییر کرده.
از بچه گی به ما اموخته بودند هر کسی در خیابان مزاحمت شد سریع به پلیس مراجعه کن.

مترو که هیچ ، حتی خریدهای شخصی را هم چشم پوشی می کنیم تا مبادا درگیر مسائل ناخواسته و تلخ نشویم. حتی اگر سیاه هم بپوشی با مدلی که معیار آنان هست باز هم حس ناامنی در ما از بین نمی رود بیرون رفتن از خانه یعنی خستگی روحی ... بدون هیچ دلیل خاصی و بدون هیچ جرمی! همان نگاه موشکافانه و عمیقی و زشتی که به سرتاپایت می شود کافیست تا تمام روزت را عصبانی باشی و دائما با خودت تکرار کنی «چرا؟» ...

مشنگ خان سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 04:08 http://mashangzade.blogfa.com/

سلام بانو
نوشته هات میگن دلت رنگیه نیاز نیست به لباس رنگی که قشنگ بشی همین افکار و پندار بینظیرت کرده برعکس کسای که لباس زیبا و رنگی میپوشن ولی فکر و پندار مسموم دارند

سلام
لباس رنگی را نمی خواهیم برای زیباتر شدن چون من خودم معتقدم این روح انسانهاست که چهره ی آنان را زیبا می نمایاند. اما طبیعت انسان همیشه عاشق رنگهای زنده بوده است.
از لطف و محبتت سپاسگزارم ...

آفتاب سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 19:03 http://aftab54.blogfa.com/

پرنیان جان من از رنگ مشکی و خاکستری متنفرم ..
چه در لباس و چه در آدمهای زمینی ..جدی میگم !
از نظر من رنگ مهربانی و انسانیت باید خیلی زیبا و گیرا باشه نه سیاه و خاکستری .. دوست ندارم اصلا !

صورتی چطوره ؟

لباس شب باید مشکی باشه ها! یعنی نباید ولی اگه باشه هم شیکه!


ولی در مورد آدمها باهات موافقم ... آدمها وقتی سیاه و خاکستری میشن تحملشون سخت می شه.

آفتاب سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 19:24 http://aftab54.blogfa.com/

باور کن اگه جوان بودم حتما صورتی و قرمز می پوشیدم ..
جدی میگم عزیزم .

خدای من! باورم نمی شه این حرف رو از زبون تو شنیدم .
اگه جوان بودم ؟؟؟؟؟؟؟ وای !

آفتاب سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 19:37 http://aftab54.blogfa.com/

البته دلم جوانه ..

خودتم جوونی عزیزم ! تعجب کردم ... فکر کردم توی محاسباتم اشتباه کرده بودم!

آفتاب سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 19:47 http://aftab54.blogfa.com/

محاسبات ؟!!!

از روی آدرس ای میلت خوووووب !

آفتاب سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 19:59 http://aftab54.blogfa.com/

اون رو + ۱۰۰ کن

واقعا" مادر جون ؟

آفتاب سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 20:08 http://aftab54.blogfa.com/

درسته که مادربزرگم .. نوه و نتیجه و نبیره دارم .. ولی هنوزم شاد و شنگولم .. رنگهای شاد رو دوست دارم .. انسانهای خووووب رو دوست دارم .. از مهمتر پرنیانم رو خیییییییییییلی دوسش دارم .
بله .

چه مادر بزرگ جوووووونی ! خدا حفظش کنه.
من هم خیلی دوستت دارم ... مهربون.

باران جمعه 17 تیر 1390 ساعت 02:17

چه عکسای قشنگی..

قابل شما رو نداره

اقای هیچ کس نبود سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 18:13

"گر تو خاموش بمانی

چه کسی خواهد بود

که گواهی دهد:

"اینجا بودند

عاشقانی که زمین را به دگر آیینی

خواستند آذین بندند و

چه شیدا بودند!"

......
شعر از شفیعی کدکنی

بعضی از حرفها قداستش به نهان بودن آنها در دلهاست ...

ممنونم ولی با این حال با آقای کد کنی هم موافقم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد