فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

بیائی ابر می شوم ...


کسالت مانند ریسمانی به گردن من می آویزد و به خشونت بار ترین شکل مرا بر روی زمین به دنبال خود می کشاند ... 

به آرامی این ریسمان را از دور گردن خود باز می کنم و به تمام دوستی های ناب لبخند می زنم . به دوست که گاه و بیگاه با یادی مرا از فرو رفتن باز می دارد. و ایمان می آورم به سپیدی لحظه ها . قدر دوست داشتنها را می دانم ... من به عشق ایمان دارم.  می دانم وقتی در دریای دلتنگی ها و دلخوری ها غوطه ور گردیده ام تنها نجات دهنده عشق است. 


می ایستم کنار دریا 

و طلوع تو را انتظار می کشم 

با موج بلند می خیزم 

بیائی ابر می شوم در آغوش تو 

نیائی ... می ریزم! 


تمام گرمای هستی ، بیا تا سخاوتمندانه ببارم بر تو !

 



هیچ چیز تکرار نمی شود 

و تکرار نخواهد شد 

به همین دلیل ناشی به دنیا می آئیم  و خام می میریم

حتی اگر کودن ترین شاگرد مکتب زندگی بودیم هم 

هیچ زمستانی تابستانی را تکرار نمی کردیم

دو شب به هم شبیه نیستند

دو بوسه یکی نیستند 

نگاه قبلی به نگاه بعدی شبیه نیست 

دیروز وقتی کسی در حضور من نام تو را آورد 

طوری شدم که انگار 

یک گل رز از پنجره اطاقم افتاده باشد 

امروز که با همیم از دیوار می پرسم:

رز ؟  رز چه شکلی دارد؟

رز گل است یا قلوه سنگ؟

ای ساعت بد هنگام 

چرا با هراس بی دلیل می آئی ؟

هستی!  پس می گذری 

زیبائی در همین است 

هر دو در آغوش هم خندانیم ... می کوشیم آشتی کنیم 

اگر چه با هم متفاوتیم 

مثل دو قطره ی شبنم .

ویسلاوا شیمبورسکا



... و هر لحظه منتظر یک غیر منتظره می مانم. روزها سرشار از غیرمنتظره هاست هر لحظه شاید یک تازه ی  خوب به همراه خواهد داشت. 

نظرات 30 + ارسال نظر
آفتاب یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 20:16 http://aftab54.blogfa.com/

سلام عزیز دلم ..چقدر قشنگ گفتی !
به عشق ایمان دارم..این دلتنگی ها همه نشون دهنده اینه که قلبت پر از مهر و وفاست ..دوستان وبت نیز به دوستی نابت تو نازنین ایمان دارند .

سلام آفتاب عزیزم
من عاشق آدمهای خوبم ... اونائی که حرمت انسانیت رو نگه می دارن... اونائی که با هر وسیله ای می خوان به دیگری بگن دوستت دارم ، به هر وسیله ای ....!
اونائی که قدر دوست داشتن ها رو می دونند . اونائی که دلشون زود زود برای دیگری تنگ می شه... اونائی که بدون عشق می میرند... من عاشق این آدمهام ...
و عاشق تو ... که می دونم چقدر مهربونی و نازنین!
من بدون آدمهای خوب اطرافم می میرم!

آفتاب یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 20:18 http://aftab54.blogfa.com/

یاد نوشته کنار وب خودم افتادم :
بیا ای که به غیر از تو مرا همنفسی نیست .

پس ... بیا که تو نباشی دیگری نفسی نیست !

آفتاب یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 20:23 http://aftab54.blogfa.com/

انقدر قشنگ ننویس اشکام داره می ریزه ..

آفتاب عزیزم با فیلمی که الان برام ای میل کرده بودی اونقدر اشکهام جاری شدند که اصلا نمی دونم لان چی دارم می نویسم .
بی نهایت زیبا بود ... دیده بودمش قبلا اما همیشه تازه ست ...
مرسی .

آفتاب یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 20:35 http://aftab54.blogfa.com/

آره خیلی زیبا بود عزیزم .. خودمم خیلی اشک ریختم تا این فیلم رو دیدم .. چند بار مرورش کردم ..

واقعا چی می تونه به آدم امید بده مثل عشق و دوست داشتن؟
وقتی که کسی یا کسانی رو دوست داریم هر صبح چشمهامون رو با امید به زندگی باز می کنیم . با امید دیدن ، شنیدن و یا خواندن همه کسانی که دوستشون داریم.

نوید یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 20:48 http://navidsharifzadeh.persianblog.ir/

سپاس از شما
اگه مایل باشی میتونیم همدیگه رو لینک کنیم تا بیشتر با هم در ارتباط باشیم.
اگه مایل بودی بگو که با چه اسمی لینک کنم
به امید دوستی های بیشتر

ممنون از نوید عزیز .
به جمع دوستانم خوش آمدید.

نوید یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 20:55

با کمال میل لینک شدین

ممنونم دوست عزیز .

کوروش یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 23:16 http://korosh7042.blogsky.com/


شب از شبهای پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهای شک آور
ملول و سخته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که ایا بر شبم گرید ، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی
من این می گویم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ، دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من اینها گویم و دنباله دارد شب

شعر پرستار
اخوان ثالث

ممنونم برای این شعر بسیار زیبای اخوان .

احسان دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 01:03 http://www.bojnourdan blogfa.com

سلام ؛بیشتر انسان ها، برای خود معبودی دارند و گاه دلتنگی شان را سر به سوی او می گذارند و با یادش اشک می ریزند و همه ی ما درد هایی داریم.
تصویری دل انگیز از طلوعی زیبا و لحظه ی شیرینی از یک صبحی زیباتر

سلام احسان عزیز
و تصور کنید انسانی که هیچ کس رو نداشته باشه که موقع دلتنگی هاش در خلوتش پناه ببره به اون، ... چقدر در تنهائی ، تنهاست.

تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
ز پشت میله های سرد تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر به سویت
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خاموش پر بگیرم...

فریناز دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 07:16 http://delhayebarany.blogsky.com

سلام پرنیان جون

امیدوارم لحظه به لحظه ی زندگیتون پر از عشق و شور و امید و انگیزه باشه

با یه دنیاااااااااا ارزوی خوب اومدم پیشتون

سلام فریناز عزیزم
مرسی برای این آرزوی قشنگ صبحگاهیت. چه صبح روشنی آغاز کردم با این آروزهای خوب ...
میبوسمت.

ویس دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 07:54

قبل از اینکه روز با مشکلاتش مرا در رباید ،قبل از اینکه برم بیرون،مشتاقانه اومدم بهت سلام کنم عزیز دلم.وبهت بگم خیلی درست گفتی این روزها فقط دوستی های ناب دل آدمو گرم نگه می داره و نمیذاره آدم بیوفته.داشتن دوستی مهربون و گل و خوشگل و عزیز و......مثل تو توی این برهوت نعمته.پس همیشه بمان

حیف که بلاگ اسکای آیکون خودشیفتگی نداره !

مرسی عزیزم روزم رو با کامنتهای قشنگ آغاز کردم و این رو به فال نیک می گیرم.

سلام به روی ماهت

آذرخش دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 08:21 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام پرنیان عزیز
خوبی؟
نمی دونم چرا هرچی میگذره و بزرگتر میشیم این غیره منتظره ها بیشتر میشه. کاش همشون غیرمنتظره های خوب باشن. گرچه عادت کردیم به همه جوره اش
به قول راننده اتوبوس ها"هرچه پیش آید خوش آید ما که خندان میرویم"
اگه بشه
امیدوارم تموم لحظاتت یک تازه خوب به همراه داشته باشه
من هنوزم به حرف معلم کلاس اولم وفادارم و "تازه ی خوب" رو "تازه خوب" می نویسم

سلام آذرخش عزیز
من نمی تونم وبلاگت رو باز کنم .
چند روزه این جوری شده. وقتی باز می کنم این صفحه باز می شه :
gigfa.com !!!

ممنونم از کامنت خوبت . بابا الان دیگه می گن بنویسین تازه ی خوب!!!
ما چیکار کنیم از دست این نظام آموزشی که لحظه به لحظه یک تز جدید می ده بیرون ؟؟!!!

بی یار دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 09:36

چه خوب...

پیروز باشی

مرسی . شاد و سلامت باشی

آذرخش دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 10:37 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام دوست گرامی
حالتون خوبه؟
ممنون از تذکر و یادآوری
مشکل فکر کنم بخاطر استفاده از فیلتر شکن باشه
یعنی اگه فیلتر شکن استفاده کنین باز نمیشه
چند روز پیش متوجه شدم ولی دیدم کسی بهم نمیگه فکر کردم فقط من مشکل دارم
الان مشکلش رو رفع کردم و احتمالا دیگه مشکلی نخواهد داشت
این سایت GIGFA روش یه برنامه نصب کرده بودم که تعداد کلیک هایی که روی هر آهنگ میشه رو مشخص میکرد.چند وقتیه که از کار افتاده و تمام لینک ها مشکل پیدا کرده
روز خوش

سلام آذرخش عزیز
ممنون.
بله . بالاخره مشکل حل شد. ممنون
بدون فیلتر شکن هم که باز می کردم گیگ فا رو باز می کرد.
ولی الان درست شد. ممنون

فتح باب دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 10:51

سلام. این روزها نمیدونم چی شده که دست به دل هرکی میذاری خون خونه.همه بی حوصله شده ایم.حالی برامون باقی نمونده. اصلا دلی باقی نمونده

سلام قربان
والا! احتمالا دچار توهم شده ایم همگی وگرنه همه چیز آرومه ...همه هم خوشحالیم!!! اصلا شرایط زندگی از این بهتر محاله!

ولی ... با تمام این حرفها باید ایستاد و به همون دوستی های نابی که هیچ چیز نمی تونه خدشه دارش کنه لبخند زد.
دور وبرتون رو نگاه کنید ... حتی یکی دو نفر هم کافیست !

سهبا دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 10:54 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

تمام آرزویم تکرار تازه های خوب دست یافتنی ست در لحظه لحظه ی زندگیت مهربان . چه رنگ آرامشی دارد این خانه ! عشق و آرامش قرین تک تک لحظات زندگیت .

وای مرسی عزیزم. چه آرزوی شیرینی!

هر چقدر هم زندگی این روزها سخت باشد اجازه نمی دهم خنده هایم را از من بگیرد و این حس را به تمام دوستان خوبم منتقل می کنم تا شاید آنها هم خنده هایشان را فراموش نکنند.

مهرباران دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 12:45 http://darya73.blogfa.com

کسالتها همجون تور ماهیگیری، ماهی دل آدم رو بعضی وقتها میگیره... طوری که دیگه تکون نمی خوره... بعضی زبل ترند... در میرن... بعضیها یه مدت نفس میگیرن و هی تلاش میکنند... تا دلو آزاد کنند... بعضی هم می پذیرند تا ماهیگیر سرنوشت بیاد ... اونا رو بگیره... شاید دلش بسوزه دوباره آزاد بشن... شاید هم...
...
زندگی مثل فیلم جالبه که هر لحظه آدم می بینه... یه وقتهایی بازی می خوره... یه وقتهایی بازی میگیره... هر لحظه نو میشه... فریمها پشت سر هم میان... چند فریم بر ثانیه رو نمی دونم... چه بخوایم چه نخوایم میره و میره... نمیشه نگهش داشت... باید همراه شد باهاش... باید لذت برد ازش... باید رنگهای شاد داد بهش... اول از همه خودمون داریم میبینمش... و دیگرانی که دوستشون داریم... همه دارن میبینن... همه چی فیلم ذخیره میشه... برای روزی که شاید دوباره پخش بشه... چه خوب که افتخار کنیم به فیلم زندگی خودمون... سرمون رو بالا بگیریم... وقتی همه دارن اونو می بینن...
...
مثل همیشه متن بسیار ظریفی از شما خوندم... لذت بردم... انتخاب شعرها عالی بود...
در پناه حق

این جمله های شما عجیب منو یاد آهنگ ماهیگیر مازیار انداخت.
آهنگ خیلی زیبا با ترانه ی زیبا با صدای گرم مازیار
...
این همه اون دستاتو بالا و پائین نکن
لب بچه ماهی رو با قلاب خونین نکن ... ماهیگیر
اشک این بچه ماهی توی آبها ناپیداست
یه فریاد بی صداست
بذار تا بچه گی رو بذاره اون پشت سر ... ماهیگیر
ببین بازی کردنش پر از شوق موندنه
زندگی رو خواستنو مرگ رو از از خود روندنه
بزرگترین آرزوش رسیدن به دریاست
تابیدن آفتابو روپولکهاش دوست داره
دنیا براش قشنگه وقتی بارون می باره ... ماهیگیر
خونه ی اون رودخونه ست دریا براش یه رویاست
تابیدن آفتابو رو پولکهاش دوست داره
دنیا براش قشنگه وقتی بارون می باره ... ماهیگیر
...

و اگه این فیلم یک خواب باشه ... یک رویا چی ؟
و یک روزی از خواب بیدار بشیم و ببینیم همه اینها خواب بوده و حقیقت اصلا چیر دیگه ایه ... که من فکر می کنم همینه ... تمام اینها خوابه ... رویاست و گاهی کابوس! من فکر می کنم حقیقت جای دیگه ست و ای کاش وقتی بیدار شدیم از خواب از مرور خوابمون غمگین نشیم.
بیایم تا اونجائی که می تونیم این خواب رو شیرین ترش کنیم.

این کامنت شما من رو تا کجاها که نبرد ...

مرسی

فرید دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 13:12 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
آفتاب لحظه های ناب همواره بر رویتان تابان...
گاهی می شود که آدم یادش می رود که زندگی واقعی ما، در عمق سخت ترین و پرحادثه ترین لحظات قایم شده است...
پشت ترس سیلی از پدر وقت خاک بازی....
پشت اضطراب "شنبه های جبر"...
پشت شادی وقتی مادربزرگ قرار بود خانه مان بماند
پشت طرب بی پایان آغاز تابستان....
پشت دلتنگی و غم مهر...
پشت دلهره دیر رسیدن به قرارهای مهم...
افسوس از دست دادن پدر...
غصه بیماری مادر...
شادی و ناآرامی عروس شدن خواهر کوچک که همیشه با دامن گل قرمز کوتاه در ذهنت نقش می بندد...
ترس از دست دادن ها و امید آمدنی ها...
لحظه لحظه زندگی مان... همه کمابیش پر از زندگی پنهان اند... پر از تازه هایی که همه ش خوبند... زیبا و خواستنی... "آشنا کثل هوا، با تن برگ...."

سلام
جمله هاتون شد یک فیلم که از جلوی چشمام رد شدند ...
دونه دونه ش رو تجسم کردم و رفتم به گذشته ها
و دوباره برگشتم به دغدغه های امروز

اگر چه تجربه ی خواهر کوچکتر بادامن کوتاه قرمز رو ندارم ، اما الان فهمیدم که چرا برادرم گاهی از دور که من رو نگاه می کنه احساس می کنم بغض کرده و یا چشماش یه جورائی خیسه ...
هنوز من رو توی همون دامن کوتاه قرمز می بینه انگار ...

زندگی ... آشنا مثل هوا با تن برگ ...
و امروز که داشتم با گلهام حرف می زدم بهشون گفتم خوش به حالتون که به یک نور و یک آب قانعید و به یاد سهراب افتادم که ...
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه های آنهاست ...

مرسی ...

پری کاتب دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 13:22 http://www.babaee1.persianblog.ir

درود بخاطر مطالب و عکس هایتان

خیلی وقتها بهت فکر می کنم !

پرنیان - دل آرام دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 15:50

هر لحظه منتظر یک غیر منتظره می مانم
سلام
پرنیانم
کاش خوب باشی هم به جای خودت هم به جای من

سلام عزیز دلم
همیشه یک غیر منتظره در انتظارت نشسته !

برای این جمله ی پرمهرت میبوسمت و سعی می کنم ... خوب باشم عزیزم!

روی ماه خداوند را ببوس دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 18:11 http://saraab2012.blogfa.com

غیرمنتظره ها بدون شرحند...
یه کتاب زیبا نوشته نویسنده بسیار توانمند منتشر شد به نام " غیرمنتظره" جملاتی از این کتاب تقدیم به شما:
من از وقتی که تو نوشته هایم را می خوانی، می نویسم.
وقتی اولین نامه را نوشتم.نامه ای که نمی دانستم مفهومش چیست.
نامه ای که معنایش را تنها در چشمان تو می یافت.
من هیچ گاه بیش از سه جمله اول این نامه چیزی ننوشته ام:
هیچ باوری نداشتن،منتظر چیزی نبودن،امید داشتن به آن که روزی اتفاقی بیفتد.
کلمه ها از زندگی ما عقب هستند.
تو همیشه از آنچه من از تو انتظار داشتم جلوتر بودی.
تو همیشه غیرمنتظره بودی...

خوب اینائی که نوشتین خیلی قشنگ بود.
کاش نویسنده اش رو می نوشتین .

خوبه که در نهایت بی باوری و منتظر چیزی نبودن باز هم امید به یک غیر منتظره داشته باشیم.
انتظاری نداشته باشیم ... اما منتظر باشیم

ایرج میرزا دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 19:04

سلام
مثل همیشه زیبا نوشتی ولی از اون زیباتر عکس این خانومه است که خیلی خوشحاله . انگار به تازگی از یک مخمصه خلاص شده . وقتی خوب دقت کردم دیدم لباس سیاه پوشیده و انگار چند ثانیه پیش حلقه اشو از اون انگشت به این انگشت منتقل کرده . بلههههه . احتمال قوی شوهرش به تازگی مرحوم شده .

سلام
ای بابا ! چه تعبیر حکیمانه ای ...
شما احیانا" توی پزشک قانونی ... دادسرائی حائی کار نمی کردین اون زمانها ؟

ممنون جالب بود !

کوروش دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 22:50 http://korosh7042.blogsky.com/

کمی ازین توان
که کسالت را از گردن باز می کند به من بده

سلام پرنیان عزیزخوشحالم که اینهمه امیددر دل دلتنگی
چون چشمه ای در تو فواره وار خودنمایی میکند
وقتی بهتر از گلی با آدم است
براستی آیا
گل رز
گل است یا قلوه سنگ

سلام کوروش عزیز
گاهی میان دو احساس معلق می مانم . میان کسالتها و از دست ندادن هر چیزی که شادم کند.
دوست دارم تا آخرین نفس با انگیزه بمانم.
اگر بگذارند ...

مرسی برای این کامنت خوب.

آفتاب دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 22:54 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان جان .. کجایی امشب ؟
اگه نیایی ابر که هیچی بارون بهاری میشم ...

سلام آفتاب مهربانم
در کنار دوستم بودم امشب ...

از اینکه به یادم هستی خیلی خوشحالم .
می بوسمت .

یک زن دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 23:31

سلامممممممم عزیزم مثل همیشه عالی بود. منم عاشق آدمهای خوب ومهربون ودوست داشتنی مثل تو هستم. ممنون برای تبریکت و هدیه خوبت. الان توانستم بیام نت گفتم یک سری اینجا بزنم وانرژی بگیرم. دلم برات تنگ شده خیلی زیاد.

سلام اعظم عزیزم
چقدر جات خالیه . دلم برات تنگ شده بود. چقدر کار خوبی کردی اومدی .
امیدوارم هر جا هستی خیلی خوشحال باشی و تمام لحظاتت سرشار از شادی باشه .
مرسی برای همه ی مهربونی هات

آفتاب سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 00:42 http://aftab54.blogfa.com/

پرنیان جان تسلیت تمامی دوستان وبت رو به خاطر درگذشت مادر گرامی ویس عزیز بپذیر .. خدا همواره نگهدارت باشه برای همدلی هات .. بودنهات و مهربونی هات .
مرسی عزیزم به قول ویس عزیز دستان گرمت رو از شونه هامون برندار .

ممنونم
برای تمام محبتهات ممنونم .
نمی دونم چی باید بگم ... واقعا نمی دونم .

ز- حسین زاده سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 08:10 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام. هر لحظه ات هزار چندان بهتر از قبل باشد.

سلام جناب آقای حسین زاده
از آرزوی خوبتان ممنونم ...
چقدر بودن دوستان خوب لحظات را بهترین می کند ...

فتح باب سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 09:19

سلام و درود بر پرنیان عزیز.
همینطوری اینجا که اومدم این شعر خودش دوید اومد توی ذهنم: گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم. غمم از دل برود چون تو بیایی. بدرود

سلام بر شما
همینجوری اومدنتون رو دوست دارم ... مخصوصا که با چنین شعرهای قشنگی هم باشه ... که دیگر بیشتر

چکاله سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 11:05 http://chekale.persianblog.ir

روزها سرشار از غیرمنتظره هاست هر لحظه شاید یک تازه ی خوب به همراه خواهد داشت.

و من آرزوی بهترینها را برای تو دارم پری نازنینم

ممنونم عزیزم ...
آرزوت برام الان همون بهترین هاست ...

آذرخش سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 12:39 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما؟
نمی دونم مشکل از منه یا خودتون نظرات نوشته جدیدتون رو بستین
متن متاثر کننده ای بود خصوصا که صبح اول صبح بخاطر شنیدن اون خبر بد(فوت مادر ویس عزیز) کلی ناراحت بودم
بهرحال رسم زمونه اس و کاری از دست ما آدما بر نمیاد
جز اینکه به خوبی ازشون یاد کنیم و یادشون رو گرامی بداریم
خدا رحمتشون کنه
بقای عمر شما باشه

سلام آذرخش عزیز
با عرض معذرت ... یه مشکلی داشت حل شد.

ممنونم . خدا همه ی رفتگان رو رحمت کنه و برای اونائی که ماندن تحمل ماندن بدون اونها رو بده .

شهین میرشکاری چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 15:05

ظهر بخیر دوست خوبم
خیلی خوشحالم از این همه احساس و روحیه لطیف و انگیزه ی قوی برای زنده بودن وزندگی کردن و زیبادیدن و فکر میکنم که اگر ما انسانهای این کره خاکی بتوانیم این ظرفیت را داشته باشیم که هر توانائی یا عشق و خصلت خوب همدیگر را ببینیم وبدون هیچ دیدگاه منفی از آن الگو برداری کنیم و آنچه را که خالق ما در اختیار ما قرار داده به شایسته ترین شکل استفاده کنیم و به هم عشق بورزیم و زیبایهای زندگی را ببینم ولمس کنیم و با همدیگر تقسیم کنیم آنوقت می توانیم ادعا کنیم که ما انسان هستیم و.............

وای مرسی
برای تمام مجبتهاتون ممنونم و هرگز فراموش نمیکنم کار قشنگی رو که کردین . گل قشنگتون توی قلبم همیشه جاش محفوظه .

از کامنت قشنگتون هم سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد