فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

یه چیزهائی خیلی مهمه !

 

می دونی!  امروز صبح که از خواب بیدار شدم بر خلاف بعضی روزها که  فکر می کردم خوب امروز هم مثل دیروز مثل پریروز مثل صد روز و دویست روز پیشه، به خودم گفتم نه امروز مثل بعضی روزهای دیگه ست ... آره! امروز حتما یک روز قشنگیه ...  

 

بعدش در طی روز به این نتیجه رسیدم که خیلی مهم نیست که شبکه ی داخلی محل کارت از صبح قطع شده و تمام کارهات مونده ... مهم نیست که رئیست نمی تونه درک کنه اشکال از تو نیست اشکال از سرور ساختمانه و تا درست نشه کارها انجام نمی شه ... خیلی مهم نیست که یک مترجم از مریخ نداری تا حرفهات رو براش ترجمه کنه شاید یه کم یه چیزی بفهمه!  خیلی مهم نیست صدا و منظره ی هلی کوپترها از صبح توی آسمون پنجره ی دوست داشتنیت دارن آزارت می دن... خیلی مهم نیست که یاهو میلت باز نمیشه، جی میلت با هزار مکافات باز می شه، سرعت اینترنتت در حد کالسکه ی ناصرالدین شاهه،  خیلی مهم نیست که متوجه شدی خودکاری که از کسی روزی هدیه گرفته بودی و به جونت بسته بود دیروز یک نفر ازت گرفت و دیگه بهت نداد، خیلی مهم نیست  یک آدم بیمار توی محل کارت به طور عمد وقتی می خواد رد بشه از کنار میزت یه لگد به میزت می زنه تا بلکه صدات در بیاد یه جوری. خیلی مهم نیست که از پنجره که بیرون رو نگاه می کنی غبار هوای شهرت رو تیره و تار کرده و تو و همه ی آدمهای دیگه دارین این هوای آلوده رو تنفس می کنین.   خیلی مهم نیست که وقتی می ری ماشینت رو سوار شی ببینی یک ماشین رهگذر زده درش رو داغون کرده و بی هیچ یادداشتی رفته.


اما مهمه که قدر مهربونی های آدمهای زندگی حقیقی و زندگی وبلاگیت رو بدونی.   مهمه که همسایه کناریت با شوهرش دائما اختلاف دارن و تو دائما از پشت یک دیوار نازک صدای گریه اش رو می شنوی و نمی دونی باید چیکار کنی و فکر می کنی باید برای اون زن یه کاری بکنی!   مهمه که دوستت خیلی گرفتاره!  مهمه که وقتی کسی برات درد دل می کنه بی تفاوت از کنار حرفاش نگذری.  مهمه که دخترهائی که توی کمپ ترک اعتیاد نگهداری میشن پتو و زیرانداز ندارن، حتی وسایل ساده ی یک زندگی معمولی رو هم ندارن. مهمه که بچه های سرطانی هزینه هاشون سر به فلک می کشه و یک بچه شاید نیازمند یک کمک کوچیکه تا کمتر درد بکشه.

مهمه که صبح یک ای میل پر از لطف از دوستی دریافت می کنی که  عنوانش اینه :  «گفته بودی رز زرد دوست داری دیگه ؟ نه ؟»  و بعد یک گل رز زرد زیرش می بینی. مهمه که دوست محترمی بهت زنگ می زنه می گه بین سمینار چند دقیقه استراحت داشتم فکر کردم به تو زنگ بزنم.  مهمه که ..............


مهمه که توی روزهای کسالت و خستگی و بی انگیزه گی کسی باشه که بهش بگی «تو»! 


تو نباشی
آنقدر گریه می‌کنم
که خدا دنبالت بگردد و دعوات کند
بعد خودم براش زبان در می‌آورم.
مرسی که هستی
و هستی را رنگ می‌‌آمیزی
هیچ چیز از تو نمی‌خواهم
فقط باش
فقط بخند
فقط راه برو
نه.
راه نرو
می‌ترسم پلک بزنم
دیگر نباشی



پ ن : جمعه شب برای دیدن تئاتر «شن» به تئاتر شهر رفتم . تئاتر خوبی بود و از شما چه پنهان در تاریکی سالن دلی از عزا درآوردم و شاید اگر چراغها روشن می شد خیلی ها تعجب می کردند که این خانوم برای چی چشمهاش اشک آلوده!  و اگر از خودم سوال می کردند می گفتم برای اینکه تمام دیالوگهاش رو با تمام وجودم حس کردم ... 

اما از سالن سایه براتون بگم که خودش داستان تلخ و دردناکیه. در طول نمایش باید مراقب بودی در جای خود جابه جا نشی چونکه صدای قژ و قژ صندلی های دربه داغون سالن از صدای زنگ هر موبایلی در وسط نمایش تو ذوق زن تر بود. شماره ردیف با کاغذهائی در هر ردیف روی دیوار زده شده بود و احتمالا از یک سوراخی و یا درزی باران ... باران که نمی تونسته باشه چونکه سالن سایه زیرزمینه.احتمالا نشتی از آشپزخانه ی کافه ی طبقه ی بالا و یا خدای نکرده از دستشوئی  به داخل سالن بوده چون کاغذهای نشان دهنده ی ردیفها در اثر خیس  شدن مچاله شده بود . از وضعیت سالن سایه برایتان ننویسم خیلی بهتره!  


و فکر می کنم مهمه که تهران به این بزرگی  چهار تا سالن درست و حسابی برای تئاتر نداره . و در واقع سالنها یک مخروبه ست که کمی بزک شده .


پ ن : لطفا   اینجا   رو ببینید . اونوقت اگه مهم بود بهش فکر کنید. 


نظرات 50 + ارسال نظر
ز- حسین زاده یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 16:22 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام . مهم اینه که بدانی زندگی زیباست و خودت را دوست داشته باشی و ...

سلام آقای حسین زاده
بله ... چه خوب که تکمیلش کردین . خیلی هم مهمه !

مرررررررسی

بچه های آنادانا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 16:25 http://www.anadana83.blogsky.com

سلام. حالت چطوره. پرنیان جان چه مطلب جالبی بود. شعرت هم فوق العاده بود. حسابی دلم تازه شد. به وبلاگ ما سر بزن. حتما از دو پست آخرمون لذت خواهی برد. ما یه کار بزرگ رو داریم انجام میدیم. بیا بخون . اینم مثل همیشه رفتنه. موفق باشی

سلام
خوبم ... ممنون . متاسفانه وبلاگتون باز نمی شه . نمی دونم چرا !

باز هم سعی می کنم بازش کنم.
مرسی

آرش یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 16:29 http://www.piadero.blogsky.com

چه وبلاگ زیبایی دارید و چه تم فوق العاده ای. من شمارو اد کردم. لطفا شما هم منو اد کنید. ممنون

سلام
لطف کردید . حتما شما رو اد می کنم.

یک زن یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 16:35

مهم اینه که تو هستی و به ما اینا رو یادآوری می کنی.

مهم اینه که تو هم هستی .

فرخ یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 16:55 http://chakhan-2.blogsky.com

به چیزهایی که اهمیت میدهی احترام میگذارم و بدون هیچ ریایی در اینجا شهادت میدهم که پرنیان مهربان و فهیم و دلسوز است .
این را کسی بداند یا نداند بفهمد یا نفهمد مهم نیست .
از خداوند میخواهم دوستانی به تو هدیه دهد که قدردانت باشند و ارزش فراوانت را بدانند .
راستی تهران شبیه انسان بزرگ و زیبایی ست که روزی کسی بود و همه به او احترام میگذاشتند و اینک مانند بیماری ست که
ام اس دارد و به دلیل کمبود درآمد با کندی و زحمت معالجه میشود .

من هم برای دنیای لطف شما احترام قائلم.

چقدر توصیف تهران حقیقی بود. دلم خیلی براش سوخت یهو.
من همیشه فکر می کنم اگه یک زلزله ی هفت ریشتری بیاد اینجا خدای نکرده ، چه فاجعه ای رخ خواهد داد!!! کوچه و خیابانهای غیر استاندارد و ساخت و سازهای بی رویه و ... .
حتی اتوبانها هم غیر استاندارد هستند یک دفعه به یک منقطه ی اتوبان که میرسی بی دلیل ترافیک می شه و این حالا شاید به دلیل پیچ و خم اشتباه اون قسمته یا هر چیزی ... نمی دونم . یک مهندس عمران باید نظر بده ولی من بی سواد هم می فهمم که اشکال ساخت و ساز داره که بی جهت باید ترافیک باشه همیشه .
اما با تمام این حرفها من تهران رو خیلی دوست دارم . با تمام بیماریهای حاد و مزمنی که داره هنوز توش پر از زندگی و عشق و زیبائیه .


ممنونم فرخ عزیز .

بچه های آنادانا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 16:55 http://www.anadana83.blogsky.com

لینک ما مشکلی نداره. اما اگه مشکلی داری. اسم مارو تو گوگل سرچ کنی ما میایم. ممنون

باشه حتما. با وبلاگ یکی دیگه از دوستانم هم به تازگی مشکل دارم ... نمی دونم چرا!
در هر حال ممنون

پانی یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 17:14 http://panygallery.persianblog.ir/

سلام. ممنون از حضورت و نظرهای زیبایت. تابلوها همگی فروشی هستند و طرح های قابل سفارش نیز انجام می شود.

مرسی پانی جان لطف کردی .

باران یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 17:24 http://paieze89.blogfa.com

سلام عزیز
ممنون از همدلیت
همراهی و همیاریت
هیچوقت فراموش نمیکنم..

خدا کنه بشه جبران کرد به دوستی..

چه خوب!!!
مرخصی نرفتین هنوز ؟!! خوشحالیم که پستتون رو ترک نکردید قربان

ایرج میرزا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 18:20

خیلی مهم نیست که شبکه ی داخلی محل کارت از صبح قطع شده و تمام کارهات مونده ... مهم نیست که رئیست نمی تونه درک کنه اشکال از تو نیست اشکال از سرور ساختمانه و تا درست نشه کارها انجام نمی شه ... خیلی مهم نیست که یک مترجم از مریخ ......... خیلی مهم نیست صدا و منظره ی هلی کوپترها ...... خیلی مهم نیست که یاهو میلت باز نمیشه، جی میلت .... خیلی مهم نیست که متوجه شدی خودکاری که ...... خیلی مهم نیست یک آدم بیمار توی محل کارت .......خیلی مهم نیست که از پنجره که ......خیلی مهم نیست که وقتی می ری ماشینت رو سوار شی ببینی .....

سلام
خداییش اینم شد زندگی ؟ می بینی چه دغدغه هایی برای خودتون درست کردید؟یارو اسم بچه اش رو گذاشته بود رستم میترسید صداش کنه . حالا شماها هم اسم عصر خودتونو گذاشتید عصر تکنولوژی بعد اینجور از دستش در عذابید.
بابا مگه الاغ چه ایرادی داشت؟ نه بنزین میخواست نه کسی بهش میمالید فرار کنه نه جریمه میشد نه لنت ترمز عوض کردن داشت . فکر مردم زمون ما فقط این بود که تعداد بچه ها و نوه ها از فلانی کمتر نباشه . همش پی مهمونی و خوشگذرونی . یه لقمه نون در میاوردیم و خوش بودیم. نه فکر فردا بودیم نه فکر ده سال بعد . شماها همه چی دارید ولی غصه بیست سال بعد داره شکنجه تون میده . ماشین شده بلای جونتون . هوا هم برای خوردن پیدا نمی کنید .
بابا صد رحمت به زمون قدیم . پای برهنه و دل خوش
قمر الملوک ما کجا و خواننده های پاپ شما کجا

ای واااااای ! نگو!
فکر کردی ! دو بار که روی الاغ بشینی دیسک گردن و کمر می گیری و سیاتیکت عود می کنه؟! بعدش هم سم عوض کردن نداره ؟ الاغهای این دوره و زمونه هر دو روز در میان یک پالان جدید می خوان . فکر کردی مثل قدیمه ؟!!

حیفه ساسی مانکن نیست ؟! نه واقعا؟!! هی می نشستین قمر گوش می دادین بعد می گفتین چرا افسردگی داریم. حالا نمی بینی همه چه شاد و شنگولن ؟ از بس ساسی مانکن و اینا ... گوش می دن!


ببین منو وادار می کنی به نوشتن چه چیزهائی!!!
قشنگ بود کامنتت . مرررررسی

ایرج میرزا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 18:34

در مورد تهران تا حدودی با فرخ عزیز موافقم . شما هم درست میگی . تهران زیر ظاهر خشن و آلوده اش یه قلب مهربون داره که صداشو هر کسی نمیتونه بشنوه . تهران زیباست اگر کمی قشو شود.
تهران مثل پینوکیو میمونه . اولش پاک بود و عقب مونده . الان پیشرفته تر شده ولی فضایل کافی رو نداره . اما تهران مثل پینوکیو استعداد آدم شدن داره . فقط باید دیگه دروغ نگه و کارهای بد بد نکنه .... فکر کنم تا اونجاش پنجاه شصت قسمت دیگه طول بکشه

پینو کیو؟؟؟؟؟؟
اونوقت دماغش می شه شمیران ؟ یا مثلا آزادی ؟ فکر کنم برج میلاد!

باید مثل یه بچه ی خوب تربیتش کرد تا دیگه دروغ نگه.

مرسی ایرج میرزا عزیز

آفتاب یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 19:53 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان عزیزمن
مهم اینه که تو این دنیای وبلاگی جایی هست برای درد دلها و حرفهایی که دوست داریم بزنیم .

سلام آفتاب عزیزم
مهمه که تو هم توی دنیای وبلاگی.

بی یار یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 20:09

نوشته هات بی تعارف آرامش بخش هستن. این که ببینی کسی هست که بسیاری از حرف هایت را بدون آن که تو بگویی می گوید و می نویسد لذتبخش است. گرچه که خیلی وقت ها نتوانی از خیلی ناملایمات به سادگی عبور کنی و مدام حرص بخوری که چرا اوضاع این طور است و چرا آدم ها کمی محترمانه تر با هم رفتار نمی کنند و چرا کمتر کسی به حقوق دیگران احترام می گذارد و .....اما خوب همین که ببینی کسی هست که می تواند کمی صبورانه تر با ناملایمات رو به رو شود هم آرامش بخش است...
ممنون...

پیروز باشی

سلام
خوشحالم که این احساس رو داری. خیلی خوشحالم.

... و ممنون

پرنیان - دل آرام یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 21:10

یه وقتایی هست دلت می خواد بهترین لحظه هات بشن و نمی شن
مثل امروز شما
مثل صبح زیباتون که همه و همه دست به دست دادن خرابش کنن اما نتونستن و آخرشم شد این پست زیبای پرنیان
با همه تلخیاش دوسش دارم چون کسی نوشتدش که برام عزیزه
همین که بدونم هست خیالم راحته
همین که ببینم می نویسه آرومم

یه وقتای دیگه ای هم هست که بی خیال دنیا و آدماش شدی و تو تنهایی خودت غرقی و دلت می خواد این لحظه ها فقط و فقط مال خودت باشن تا سبک شی
همین وقت یه زنگ تلفن یه پیامک دوست یه یادآوری حرفا و خاطره ای دلتو چنان تکون می ده که یادت می بره از چی دلخور بودی

دیگه چی می خوام
دیگه چی می خوای پرنیان
وقتی دوستایی داری که برای خاطر دل اونام شده دلت می خواد بنویسی و شاد بودن و تکرار کنی
این یعنی هنوز نگاه اون بالاییه سمت توئه
بخند تا بنده های خوب خدا بهت لبخند بزنن و ببین دنیا هنوز ارزش خیلی چیزا و خیلی آدما و تجربه ی لبخندا رو داره

مرسی پرنیان عزیزم
دیگه می خوام یه روزی رو ببینم که دوستام ،اطرافیانم ، عزیزانم هیچ غمی به دلشون نباشه . نه اینکه هیچی ... می دونم نمی شه . غم اگر هم باشه کوچولو باشه و دقیقه ای بعد فراموش بشه .
روزی رو ببینم که مردم کشورم غم نان نداشته باشن. روزی رو ببینم که آدمهای دور و برم از ته دل شاد باشن .
آدمها به راحتی دل همدیگه رو نشکنن . واسه ی حفظ موقعیتهاشون همدیگه رو له نکنند. تعصباتشون رو فراموش کنند ...
هنوز دلم خیلی چیزهای دیگه می خواد عزیز دلم ...
و شکر برای تمام خوبها و خوبی هائی که هست .
مرسی ... مرسی مهربان.

ویس دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 01:09

به به توی این نیمه شب دیگه همه خوابند و بعد از یک روز واقعا سخت اومدم نشستم بهت سر بزنم و حالی بپرسم.دلم تنگه برات.خوشحالم که امروز را آنطور که دوست داشتی دیدی.یعنی نیمه پر لیوان.قسمت خودکار ناراحتم کرد.برو پسش بگیر اگر می دونی به کی دادی.

تو این شهر ولنگار چی داریم که به نداشته هامون فکر کنیم.بیچاره تالار قشقایی و سایه و دیگر تالارها.قشقایی که مطمئن هستم یه روز می ریزه رو سر مردم همه اون پایین دفن میشن....خدا نکنه.اما به خدا چکار داریم.گود برداریه کار خودش را کرد.

سلام کردم؟سلاااااااااااااااااااااااااااااااام

سلام نه! سلاااااااااااااااااااااااااااااااام
خودکار رو می دونم به کی دادم . اما از خیرش گذشتم دیگه!
من هم دلم تنگ شده برات . به امید دیدار ...
اگر مشغله ها و ... بذارن !

احسان دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 02:25 http://http:/www.bojnourdan blogfa.com

خانم پرنیان سلام ؛ به پیشنهاد شما ؛ این جا را خواندم. ظاهرا آسمان همه جا همین رنگ است. درشهر کوچک ما هم؛
عده ای دخترو پسر جوان هستند که بعضی از آن ها ؛ هیچ سرپرستی ندارند که فقط من از پنج مرکز نگهداری مطلعم. بچه هایی که شاید تنها آروزیشان دیده شدن آن هاست.نه سیر بودنشان.آنها تشنه ی محبتند و کمتر به تن پوش فکر می کنند. بیشتر به دنیال گرفتن مهربانی هستند تا پوشاک و خوراک.فقط دلی از سنگ می خواهد که با آن ها باشی و از شادمانی بگویی .اما جالب است بدانید که دختری از بین همین مراکز؛ سال گذشته در دانشگاه دولتی رتبه آورد و به دنبال سرنوشتش رفت.

خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت ...

سلام احسان عزیز
می فهمم... بعضی دردها طاقت مافوق بشری می خواد. یک روز رفته بودم مرکز نگهداری معلولین ُ، مدیر اون مرکز بهم گفت می تونی بری بچه ها رو ببینی بهش گفتم صدای فریادشون رو که می شنوم قلبم به درد اومده، چطور برم ببینمشون؟
بچه ها وقتی مظلوم واقع می شن تحملش خیلی سخت می شه.
اون دختری که گفتید دانشگاه قبول شد آیا روح و روانش هم برای همیشه به تعادل می رسه ؟ گمان نکنم. هر چیزی توی بچه گی تاثیر خودش رو روی آدمها می ذاره.
امیدوارم هیچوقت هیچ بچه ی دردمندی رو هیچ کدوممون نبینیم.
ممنون .

رها دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 06:20

سلام عزیزم خیلی چیزها مهم نیست اما مهم که رهایی ان طرف دنیا دوستت داره حتی اگر وقت نکنه حال را بپرسه ...

سلام رها جان
و برای من هم خیلی مهمه که یک رهای نازنین از اون طرف دنیا هر بار یک دنیا محبت و خوبی به طرف من می فرسته .

آذرخش دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 08:13 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما؟
خوبید؟
ممنون از متن قشنگت
راستی شما زبان مریخی بلدین؟سخته؟جایی واسه یادگیریش سراغ دارین؟
یادمه چند سال پیش گوگل ادعا کرده بود می خواد همه زبان های دنیارو ساپورت میکنه حتی زبان...(اسمش یادم نیست) تعحب کردم که این زبان چی هست.بعد از کلی گشتن فهمیدم این زبان آدم فضایی هاست.البته ساختگی و مبروط به فیلمها
متاسفانه چیزای مهم زیادی اطرافمون هست که بدلیل مشغله و گرفتاری ازشون غافل می شیم و بهشون توجه نمی کنیم.
در مورد کودکان سرطانی جز کمک مالی و روحیه دادن و حمایت کردن کار دیگه ای نمیشه کرد.باید مسئولین بفکر باشن و هزینه های دارو و درمان رو تامین کنن اما متاسفانه پول های این مملکت توی کشورهای دیگه حروم میشه.واسه ما که حرومه
اتفاقا هفته گذشته یه عکس پایین وبلاگم گذاشتم واسه کمک به انجمن محک.خداکنه توجه بازدید کننده ها جلب بشه
روز خوبی داشته باشید

سلام آذرخش عزیز
ممنونم . امیدوارم تو هم خوب باشی.
زبان مریخی ؟؟؟ والا اگه بلد بودم شاید خیلی از مشکلاتم حل می شد! چون خیلی ها هستند که به هر زبانی باهاشون حرف می زنی متوجه اصل مطلب نمی شن ... حتی زبان بی زبانی!

آره درسته روزمرگی ها و مشغله های زندگی خیلی آدمها رو دور کرده از اصل خودشون ... همون انسانیت! نوع دوستی و احساس مسئولیت نسبت به هم . اما وقتی توی این روزمرگی ها یهو به خودمون می یایم و در یک کار نیک شرکت می کنیم فقط خدا می دونه چه آرامشی برامون به همراه داره . اون زمانهائی که جوانتر بودم همیشه شعارم این بود که خوبی می کنم و یا کمک می کنم که خدا هم در مقابلش بهم خوبی کنی ولی دیگه مدتهاست به جواب خوبی از طرف خدا حتی یک لحظه هم فکر نمی کنم و فقط به این فکر می کنم که باید این کار رو بکنم و خیلی خوشحالم که رسیدم به اینجا.
وقتی توی محل کار می یان پول جمع می کنند برای کسی که نیازمنده کلی عذر خواهی می کنند و من بهشون می گم من باید تشکر کنم که منو در این کار خوب شریک کردین . حتی اگه کمکم خیلی کوچولو باشه و ناچیز ولی کم بودنش مهم نیست . مهم اینه که دلت خواسته کاری برای کسی کرده باشی. و به یک آرامش عجیبی آدم می رسه که حتی گاهی خودش هم براش قابل درک نیست.
ممنون آذرخش عزیز من هم روز خوبی برات آرزو می کنم.

یک زن دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 08:33

پرنیان جون سلام. امیدوارم امروز واقعا برات روز دیگه ای باشه.
راستی پرنیان جون این باران همونی که هی میره مرخصی وهی خط و نشون می کشه؟؟!!!!!!! جالب بود. نمی دونستم.

سلام اعظم عزیزم
امیدوارم ... و برای تو ... از اون روز خوبا .
بله همون باران شیطون و مهربون همیشه ی ما.

اعظم دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 09:14

پرنیان جون چقدر جالب چند وقته دقیقا دارم به همین موضوع که در جواب آذرخش عزیز گفتی فکر می کنم ومنتظر بودم وقتی پیدا کنم و یک پست راجع بهش بنویسم. می دونی از بچگی تو مغز ما کردند خدا رو شرطی بخوایم و کارای خوب و بد رو هم همینجور. هر وقت کمکی می کنیم می گیم خدا بهمون بیشترش رو میده. منم چند ماه تصمیم گرفتم هیچ کاری رو برای اینکه جوابش رو بگیرم یا بهترش رو خدا بهم بده انجام ندم.

برخی از مردم بسیار دارند اما اندک می‌بخشند
و می‌بخشند برای آنکه شهرت کسب کنند
‏اما این خواسته‌ها باعث بیهودگی بخشش آنان می‌شود.
برخی اندک دارند اما همه را می‌بخشند،
‏آنان به زندگی و به گشاده دستی زندگانی ایمان دارند.
گنجینه‌هایشان هرگز تهی نمی‌شود و تا ابد لبریز است.
و برخی از مردم با شادی می‌بخشند،
‏و شادی برای آنان پاداش همان بخشش است.
‏برخی با اندوه می بخشند و با درد، غسل تعمید می‌کنند.
و هستند کسانی که بی اندوه و درد می‌بخشند و شادی ‏نمی‌جویند و نمی‌خواهند بخششان بر سر زبان‌ها بیفتد.
آنان همچون ریحان که در دره بوی خوش می‌پراکند،
آنچه دارند می‌بخشند.
‏خداوند با عملشان سخن می‌گوید و از پس چشمانشان بر زمین لبخند می‌زند.
‏به نیازمندان بخشیدن چه زیبا است.
‏و زیباتر از آن، به کسی بخشیدن است که از ما نمی‌خواهد اما نیاز او را می‌دانیم.
‏آن کس که دست و دل خود را برای بخشش بگشاید و به دنبال نیازمندان باشد،
‏شادیِ بالاتر و لذت آورتر از بخشش به دست می آورد.
‏آ یا آ نچه امروز اندوخته‌اید تا ابد از آن شما خواهد بود؟
بی شک روزی خواهد رسید که د ‏ارایی‌تان را از دست ‏می‌د‏هید!
‏اکنون بخشش کنید تا بخشش فصلی از فصول زندگی‌تان
‏باشد و نه از آنِِ بازماندگان شما.
متن بالا از جبران خلیل جبرانه که من خودم خیلی دوستش دارم و در هر فرصتی یک مروری می کنمش .

فرید دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 09:16 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
خیلی مهم نیست که خیلی چیزها اینطور که هستند، هستند.... مهم آنست که ما آنطور که باید باشیم، باشیم....
این نگاه زیبا به زندگی... همیشه کودگی معصوم را در ما زنده نگاه می دارد... کودکی به دنبال مادر، که تا عمر باقی ست، باقی ست...
یاحق

سلام
ما آنطور که باید باشیم ، باشیم . اگر بذارن !!!
گاهی وقتها آدمها باعث می شن یهو از اصل خودت دور بشی . اما خوبیش اینکه دوباره برمی گردیم سرجای خودمون.
ممنون

سهبا دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 09:18 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

یه چیزهایی همیشه خیلی مهم بوده و هست...
یه چیزهایی هم هست که مهم نیست واقعا ...
این وسط منم که گاهی قاطی می کنم اهمیت چیزها رو ...

سلام پرنیان عزیزم . روزت بخیر مهربان .

سلام سهبا جان
این وسط منم که مهم هستم! روحم و روانم و اصولم و انسانیتهام ...

مرسی . روز خوبی داشته باشی .

فتح باب دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 14:57

یادش بخیر اون روزگارهایی که ما می رفتیم تاتر شهر و تالار وحدت و اینا خیلی سلامت و تمیز و شسته رفته بودند. من زیر زمینش هم رفته ام.اتاق های دکور و لباس هایش را هم دیده ام. حالا چرا وضع اسفباری پیدا کرده را باید از پرتقال فروش جویا شد! درود بر شما

پیدا کنید پرتقال فروش را!

سلام

لیلیتا دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 15:41 http://lilitaa.blogsky.com/

چه خوبه که یاد بگیریم اونهمه تلخی ها رو نبینیم و به قشنگیهای کوچیک زندگی مون لبخند بزنیم پرنیان عزیزم...

همیشه از خوندن نوشته هات لذت میبرم

سلام لیلیتا عزیز
لطف کردی .

بهانه دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 16:53 http://damghany.blogfa.com

سلام
شما هم نظرتان را در مورد " کرشمه " بنویسید!

سلام
حتما .

آفتاب دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 20:12 http://aftab54.blogfa.com/

سلام خوش قلم

سلام آفتاب عزیزم .
امیدوارم خوب خوب باشی .

پژمان دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 21:08 http://silentcompanion.blogfa.com

سلام
خوشحالم که اینقدر وجود شما سرشار از پروانه های احساس است...پروانه هایی ظریف و زیبا که البته هر کسی نمی بینه و نمی فهمشون...
پروانه هایی که با زیبایی تمام به رقص در می آیند و لحظه های ناب برای تو و آنانی که در کنارت هستند می آفرینند.
همه ی نوشته هایت لبریز است از این آواها و نگاره ها...
با تمام وجود از پروردگارم سلامتی پروانه هایت را میخواهم و شادی درونت را...بودنت را سبزی و سربلندی ات را...

اما...چه لینکی را گذاشته بودی....نمیخوام بگم چه ها با من کرد...نمیدونی چه خاطراتی دارم از آنها....
بعد از رفتنش قصد داشتم که داروهای گران قیمتی که تهیه کرده بودیم رو برای کمک به این افراد به جایی که خودمان میرفتیم ببرم...اما مگه میتونستم دوباره برم اونجا....
دوست دارم برم ببینمشون اما تنها نمیتونم برم.....

سلام پژمان عزیز
از تعریفهای قشنگت ممنونم . شرمنده ام کردی.

در مورد این بچه ها نمی دونم توصیه کنم بری ببینی یا نبینیشون. راستش من خودم هر موقع که برم بیمارستان محک تمام تلاشم بر اینه که بچه ها رو نبینم. از توی کوچه داخل پنجره های اطاقها رو که نگاه می کنم تختهای کوچک پیداست و حتی دیدن این تختهای خالی دردناک است.
دیدنشون نمی دونم اصلا فایده ای داره یا نه.

مرسی پژمان عزیز

اشک شیرین سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 00:23


با احترام دعوتید به

تولد الهام بانوی تفرشی

در مهر مادری

http://mehre-madary.blogfa.com/

قدم به چشم ...
[گل]

اقدس خانوم سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 01:42 http://aghdaskhanoom.blogsky.com/

مهمه که چیزایی مهم باشن که مهمن !!!

آره خیلی مهمه ...

یک زن سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 08:28

مهم اینه که یه پرنیان هست که اول صبح بیایم به باغش وانرژی بگیریم وسعی کنیم جوردیگه ای ببینیم و روز خوبی رو شروع کنیم.

برای من هم مهمه که دوستائی اینجا دارم که می یان پیشم و خیلی مهربون و دوست داشتنی و محترم هستند همشون.
و اعظم عزیزم ... همچنین !

آذرخش سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 08:30 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام پرنیان خانم
حال شما؟
در مورد کمک کردن که در جواب کامنتم نوشتین:
راستش منم همچین آدمی هستم که معمولا بدون انتظار کمک می کنم.اما هروقت هم از کسی کمک خواستم اکثرا پشیمون شدم از درخواستم. واسه همین همیشه سعی کردم مشکلاتمو خودم حل و فصل کنم
ساده ترین نمونه اش در مورد کارهای کامپیوتری و الکترونیکیه.توی سایت های تخصصی که در این زمینه ها بحث هایی میشه و سئوالاتی می پرسن هر اطلاعاتی داشته باشم در اختیارشون می ذارم(خیلی ها تعجب می کنن که چرا اطلاعاتم رو راحت بهشون می دم). اما وقتی خودم به مشکلی بر می خورم و می پرسم کمتر کسی جواب میده. بعضی ها هم که جواب میدن فکر می کنن که دخترم.اگه می دونستن اشتباه کردن...
اینها همه مهم نیست.مهم اینه که آدم اون چیزی که دلش میگه و فکر میکنه درسته رو انجام بده
خوش بگذره

سلام آذرخش عزیز
من به دوستی با شما افتخار می کنم با این افکار و اعتقادی که داری.
این خیلی عالیه که آدمها دانسته هاشون رو بی دریغ دراختیار کسی بذارن. این از بزرگی دل اونهاست.
اون چیزی که دل آدم می گه وقتی برای کسی آزاری نداشته باشه می تونه آرامش زیادی برامون به همراه داشته باشه.

آذرخش سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 08:34 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام مجدد
راستش از دیروز ذهنم درگیر یه کلمه اس:"انگیزه گی"
فکر کنم اگه :انگیزگی" نوشته بشه درست تره
بهرحال شما صاحب اختیارید

چون وبلاگتون نظر خصوصی نداره این کامنت رو بعد از خوندن پاک کنین.مث فیلم های "ماموریت غیر ممکن" یا بقول قدیمیا "بالاتر از خطر"

سلام آذرخش عزیز
خصوصیش نمی کنم . خوب! لطف کردی که گفتی و خوشحالم.
البته خودم هم که مرورش می کردم متوجه شده بودم «ه» این وسط اضافه ست . اما راستش هر بار یادم می رفت درستش کنم .
قول می دم الان درستش کنم !

فریناز سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 11:23 http://delhayebarany.blogsky.com

تو نباشی
آنقدر گریه می‌کنم
که خدا دنبالت بگردد و دعوات کند

پرنیان جون شعرای انتخابی تون همیشه عجیب به دلم میشینه و مینویسمشو ن تا داشته باشم
سپاس

خوشحالم دوستش داشتی عزیزم .
مرسی .

سایه سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 11:56 http://shadowplay.blogsky.com/

هیچکدوم مهم نیست . فقط همین زندگی مهمه که چسبیدم بهش و توش گم شدم ...

ای از دلتنکی دوست دارم یکی که "تو" می گه به من امروز بهم زنگ بزنه ....

سایه جون زندگی هم خیلی مهم نیست ... مهم فقط تو هستی!

امیدوارررررررررررررررررررررررررررررم بهت زنگ بزنه .

ایلیا سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 12:13

مهم نیست.هیچ چیز مهم نیست دیگر.

تو مهمی! یادت نره هیچوقت ...

فتح باب سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 14:53

سلام و درود. میگم صد رحمت به کالسه مرحوم ناصر الدین شاه پرنیان عزیز.این اینترنت ما به لالکپشت جان گفته زکی

سلام دوست عزیز
والا اینترنت ما که کلا قطع شد ! راااااااااااااااحت !

مهرباران سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 18:11 http://darya73.blogfa.com

مهم است... هر آنچه دوست گوید...
...

مهم است هر چه که دوست بگوید...
زنده باد دوست!

غریبه سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 19:22

اگر به حرف من گوش داده و کتاب بیشعوری رو خونده بودی و مثل من ۵۰۰۰ تومان ناقابل به صورت داوطلبانه برای مترجم فرستاده بودی الان از این مشکلات ناراحت نمیشدی و می فهمیدی که این افراد دارای بیماری هستند به نام بیشعوری و فقط دلت به حالشون میسوخت .و دوست داشتی راحی برای درمانشون بهشون نشون بدی . همین !!

خیلی الکی سرم شلوغه . محبت کردی برام فرستادیش و نگه داشتم سر فرصت بخونمش .
ولی با این چیزی که گفتی امشب می رم سراغش
بیشتر مواقع دلم می سوزه ... اما گاهی هم دلم می گیره !

امروز داشتم کتاب تذکره الاولیا رو مرور می کردم یه جائی به این آیه برخوردم صم بکم عمی فهم لایرجعون ، یعنی بعضی از انسانها آنقدر کر و کور هستند که هیچوقت به حقایق دست نخواهند یافت و هیچوقت به سوی حق و حقیت راه نخواهند یافت.
واقعا درسته .
رهایشان کنیم به حال خودشون ... درست بشو نیستند.

باران چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 01:31

سلام بانو
شرمنده ام به خدا از دیر رسیدن...
همین الان رسیدم!
و اومدم بگم که متشکرم
بابت همه چیز..
بمون همیشه همینطوری پرنیان ِ دل ِ ما..

سلام
رسیدن به خیر . کاری نکردم باران عزیز
دلت همیشه گرم باشه به عشق و محبت ...

آذرخش چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 10:19 http://azymusic.persianblog.ir/

هی وای من
هنوز که درست نشده

سلام
حال و احوالتون چطوره؟
اولا که شما خیلی لطف دارید و دوما من بیشتر(من بیشتر افتخار می کنم به دوستی با شما....)
بعدشم فردا که پنجشنبه اس و روز عید و تعطیل و همینجا بهتون تبریک می گم.روز خوب و خوشی داشته باشید و تعطیلات خوش بگذره و از خاطرات خوبش برای ما بنویسید
(مرسی که کامنت رو پاک نکردین)

سلام آذرخش عزیز
درست شد ولی!

ممنونم . فردا مثل اینکه روز شماست !!! پس روزتون مبارک ...
من هم امیدوارم بهت خوش بگذره این تعطیلات آخر هفته و شنبه ی پرانرژی رو آغاز کنی .
مرسی برای همه ی لطفها و محبتهات

فتح باب چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 11:40

راحت؟
ببخشید سلام

راحت برای ما نه ... راحت برای اونائی که واسه ی خودشون قطع می کنند و بعد اصلا معلوم نبوده واسه ی چی ... بعد وصل می کنند.

ما که کلا تماشاگریم

اوووه ! سلاااااااام

باران چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 11:51

سلاممممممم
فردا هم که ۵ شنبه است که!!!
ما هم که تعطیلیم که!!!!
هوووووووریااااااااااا !!!

سلامممممم
تبریک چند جانبه قررررررربان!

فردا دیگه روز روز روز شماست ...

باران چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 12:15

مرررررررسیییییی!!!
زنده باشین!
رقبای محترم توجه بفرمایند:
پرنیان به ما تبریک گفتن!
اونم چنتااااااا!!!



باز شروع شد شیطونی ها !!!
می گما! حالا که همه امکانات مال خانومهاست و همه چیزهای خوب و الغاب خوب مربوط به خانومهاست مثل پروانه خانوم آهو خانونم و ... و الغاب بد مال آقایون مثل آقا روباهه آقا گرگه آقا کلاغه و آقا موشه و ...
خلاصه حالا که اومدند یه روز رو توی این همه بی روزی بهتون اختصاص دادند حسابـــــــــــــــــــــــــــــــــــی قدرش رو بدونید. رفت تا سال دیگه ها!!!

مریم چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 13:08 http://www.2377.blogfa.com

خیلی چیزهای مهم هستند که همین جوری ساده از کنارش رد میشیم .
سلام پرنیان عزیز !

سلام مریم جان
و خیلی چیزهای بی اهمیت که زووم می کنیم روش ...

منا چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 14:10 http://mosaferkocholo.niniweblog.com/

سلام پرنیان جون
خوبی خانمی؟امروز وقت نکردم متنت را بخونم اما نخونده میدونم بازم قشنگ نوشتی فقط دلم واست تنگ شده بود اومدم سر بزنم نگی دختره بی معرفته!

سلام منا جان
خیلی لطف کردی . امیدوارم کوچولوت خوب باشه و سرحال

کوروش پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 01:23 http://korosh7042.blogsky.com/

منم خودم سانسور می کنم پرنیان عزیز
حتی این بیماری ما ایرانی ها در خیلی از موضوعات دیده شده
مثل زدن سایت
مثل مدرسه های غیرانتفاعی و...

ممنونم توجه ات عزیز



راستی که گاه این تو ئی که می گوئی به کسی بگوئی که در پاسخت بگوید منم
و وقتی بشناسیش که بعد 20 سال به تو تبریک می گوید چه لذت دارد
اگرچه لذتش گریه های زن همساده را ازیاد نمی برد
و یا گل رز هدیه باعث نمی شود خلوتت را گریه نکنی
مگر روزی
کز غم و اندوه اثاری نباشد

سلام کوروش عزیز
نمیشه سانسور نکرد اونوقت این خود سانسور نشده می زنه خیلی چیزها رو خراب می کنه.
درسته دردها جای خود دارند و شادی ها و دلگرمی ها هم جای خود اما گاهی وقتها می شه با همون دلگرمی ها دردها رو کمی پوشش داد.
مرسی کوروش عزیز .

کوروش پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 01:27 http://korosh7042.blogsky.com/

سلام بر پرنیان خیال
زندگی حداقل من یکی شبیه به موزه هنرهای معاصر است
در اولین بار محو تماشا شدم و گنگ بی توجه رسیدم به انتهای سالن و غافل که کلی به عمق زمین فرو رفته ام

سلام
نمی دونم چی بگم!
معلومه که رنجهای زیادی داشتین .

خلیل پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 06:28 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

دیدن مهربانی ها - هر چند کوچک - به زیبایی زندگی می افزاید. اما ندیدن زشتی ها، هم مجال خوبی برای آنان است.

سلام
بله . ای کاش قدرت این رو داشته باشیم که گاهی نبینیم... اصلا نبینیم اون چیزهائی رو که آزارمون می ده.
ممنون

کوروش پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 19:09 http://korosh7042.blogsky.com/

سلام پرنیان خیال عزیز
که همیشه مهربانانه احساس همراهیت را داشته ام
پیام قبلیت رسید
و به مزاح هم اشاراتی داشت که پاسخ دادم
البته تاخیر در پاسخ بود.
ولی من بعدی را هم که اشاره به آن داشتید پاسخ دادم
منتها چون پست ها زیاد شد
باید ببینید که مال کدام پست بوده
من پیام های محبت آمیزت را دیده ام
و سپاسگذارم
بی نهایت



ضمنا الان دیگه موندم کی مرغ کی خروس

سلام کوروش عزیز
از محبت و لطف همیشگی شما ممنونم.

...
مرغ دیگه ! همون که دو تا پا داره !!! همون که قد قد زیاد می کنه!

فاطمه جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 07:24 http://www.faseleha-30.blogsky.com

کجای این جنگل پنهون شدی خورشیدکم/پشت کدوم صدسکوت پرمیکشی چکاوکم چرابهم نمیرسی من که پرم از هوای تولبریزم از عشق تو سرشارم از هوای تو

سلام فاطمه عزیز
من خیلی این آهنگ رو دوست دارم .
خوش اومدی

قاطمه جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 07:28 http://http:/www.faseleha-30.blogsky.com

اجی گلم نوشته هات پراحساس بود خیلی ناز بود هرقد تووبت چرخ میزنم انقد دلنشسین نوشتی که همش میخوام بخونم

خوشحالم عزیزم .
به هر حال خوش اومدی . سرفرصت می یام وبلاگت رو می بینم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد