فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

 

 

امشب فهمیدم که تو هستی ، مث یه قطره زندگی که از هیچ چکیده باشه!  با چشای باز ، تو تاریکی مطلق دراز کشیده بودم  که یهو اطمینان بودنت جرفه زد . آره تو اونجا بودی ... توئی که دست سرنوشت از هیچ جدات کرده و به بطن من چسبونده تت. همیشه منتنظرت بودمو هیچ وقت آمادگی پذیرائی ازتو رو نداشتم. مدام این سوال ترسناک برام پیش اومد  که : نکنه دلت نخواد به دنیا بیای و متولد بشی ؟  نکنه یه روز سرم هوار بزنی که : کی گفته بود منو به دنیا بیاری؟ چرا درستم کردی؟ چرا ؟

کوچولو! زندگی یه جنگه که هر روز تکرار می شه و عوض شادی هاش که تنها قد یک پلک زدن دووم دارن باید بهای زیادی بدی! 


تو دختری یا پسر؟ دلم می خواد دختر باشیو یه روز چیزائی که من الان حس می کنم حس کنی! مادرم می گه : دختر دنیا اومدن یه بدبختیه و من اصلا حرفش رو قبول ندارم. زن بودن خیلی قشنگه! چیزیه که یه شجاعت تموم نشدنی می خواد! یه جنگ که پایون نداره!  خیلی باید بجنگی تا بتونی بگی وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید گناه بوجود نیومد. اون روز یه قدرت باشکوه متولد شد که بهش نافرمانی می گن! 


اگه تو پسر به دنیا بیای ام خوشحال می شم!  شاید حتی بیشتر از دختر بودنت! اون وقت مزه ی بردگی بعضی از تحقیرا رو نمی چشی!  می تونی هر وقت دلت خواست شورش کنی!  اگر پسر باشی باید یه جور دیگه از ستم ها و بردگی ها رو تحمل کنی! خیال نکن زندگی واسه ی مردا خیلی آسونه! اگه قوی باشی یه سری مسئولیت سنگین رو سرت آوار می شه! چون ریش داری اگه نوازش بخوای یا گریه کنی همه بهت می خندن! 


مرد بودن یعنی کسی شدن! برای من مهمه که تو کسی باشی !  آدم بودن عبارت قشنگیه چون فرقی بین زن و مرد نداره! قلبو مغز آدما جنسیت نداره!  ازت می خوام هیچوقت تن به پستی ندی! پستی یه جونور خونخوار که همیشه سر راهمون کمین کرده! ناخوناش به بهونه هائی مث مصلحت عقل_ احتیاط تو تن تموم آدمها فرو می کنه و کمتر کسی هست که جلوش تاب بیاره! آدما تو خطر پست می شن وقتی خطر از سرشون گذشت دوباره می رن تو جلد خودشون ... شاید بهتر باشه از زشتیا و غصه ها چیزی بهت نگم فقط از دنیای شاد و قشنگ برات حرف بزنم! ولی نمی خوام سرت شیره بمالم بهت بگم که زندگی مث یه قالی نرمه که می تونی پابرهنه روش راه بری! نه!  زندگی یه جاده ی کج کوله ی پر از سنگ و کلوخه! کلوخائی که تو رو زمین می زنه خونی مالیت می کنه ! سنگائی که فقط با چکمه های آهنی می شه از روشون گذشت! تازه این کافی نیست چون وقتی پاهاتو بپوشونی هم یکی پیدا میشه که به سرت سنگ بپرونه! 


نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نوشته ی اوریانا فالاچی.  او از زبان یک زن باردار تمام احساساتش را نسبت به جنینی که شاید به اندازه ی نخودی هم نیست لحظه به لحظه بیان می کند. از  زندگی از عشق از سنتها از دغدغه ها و دردهای جبر و اختیار!  چند جمله از متن کتاب انتخاب کردم و در اینجا آوردم. انتخاب کار سختی بود زیرا که کل کتاب خواندنیست.  کتابی که خواننده را وادار می کند برای بار دوم و سوم نیز آن را مطالعه کند.


چیز زیادی از برداشتم از این کتاب نمی نویسم . فقط اینکه زندگی مردانه زنانه ندارد. زندگی سختی های خودش را برای هر دو جنس دارد و هر انسانی دردهای مخصوص به خودش را.  هر چه انسان تر باشیم زخمها عمیق تر خواهند بود. هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت . بیشتر فراق خواهیم کشید . و تنهائی هایمان بیشتر خواهد شد. 


شادی ها لحظه ای و گذرا هستند شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند ، اما رنجها داستانش فرق میکند تا عمق وجود آدم رخنه می کند و ما هر روز با آنها زندگی می کنیم. انگار که این خاصیت انسان بودن است!     

 

 از پنجره بیرون را نگاه می کنم و به آسمان بی انتها خیره می شوم و با خود سوال می کنم من در این دنیای عظیم کجا قراردارم؟  وجود من که حتی قدر یک نقطه ای در کل خلقت نیست چقدر تاثیر خواهد گذاشت بر انسانهای بی شمار دیگر ؟ چقدر باید مراقب گامهایم باشم که مبادا بر دوش کسی دیگر گذاشته نشود ؟ می توان خورد و خوابید و یک زندگی معمولی را به روزمرگی گذراند اما اگر بخواهیم رسالت انسانی خود را به انجام برسانیم به راستی که انسان بودن کار آسانی نخواهد بود!  

 

لحظاتی که می توان نامش را لحظات بی قراری گذاشت، تلاطم روح ، از زمین و زمان کنده شدن، تنگ بودن لباس تن بر روح و ... تصور نمی کنم این حس فقط زنانه باشد. باید به یک نقطه ای از احساس رسید تا این لحظات را تجربه کرد . باید درد کشید تا معنای واقعی انسان بودن را لمس کرد..........



نظرات 58 + ارسال نظر
بهارِآرزو سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 10:18 http://www.bahar-e-arezoo.blogfa.com

سلام بانو ...

وجود گل شماست که ما رو اینجا نگه داشته ...

به همین خاطر ازتون خیلی ممنونم

سلام بهار عزیزم
از راه خیلی کوتاه می بوسمت .

محمد رضا ابراهیمی چهارشنبه 11 خرداد 1390 ساعت 01:18 http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام مطلب قشنگی نوشته بودی راجع به زن بودن و مرد بودن.
نظراتت راجع به زنها امیدوارم می کنه که به دخترم که دارم بهش شجاعت مردونه را یاد می دم بزرگ و بزرگوار زندگی کنه.

سلام
به دخترتون از امروز حتما شجاعت مردانه را یاد بدید. و امیدوارم همیشه بزرگ و بزرگوارانه زندگی کنه. مثل یک «انسان» واقعی و قوی در مقابل سختی ها .

ممنونم و خوش آمدید.

فرید چهارشنبه 11 خرداد 1390 ساعت 08:54 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
تجربه حس تنگی قفس تن بر شما مبارک....
"مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم "
گاهی این زاده شدن و ماندن، و چرایی و هزار چرا و اگرش... آنگونه از درون مان می تراود و دل مان را جلا می دهد.. که هیچ عذر و بهانه ای را برای سرپوش گذاشتن بر نیات دل مان و ندای درون مان، نمی یابیم....
" از کجا آمده ام.... آمدنم بهر چه بود.... به کجا می روم آخر ننمایی وطنم...."
و اینگونه انسان، انسان می شود... نه به سبب توان بالقوه اش که به سبب طلب و اشتیاقی که همه وجودش را بالفعل و جاری می نماید...
جریان رود ضمیرتان، بر بستر پرگهر رود خوب زیستن، جاودانی

درد بی درمانیست فرید عزیز ...

غار نشین پنج‌شنبه 12 خرداد 1390 ساعت 10:07 http://www.icy.blofa.com

کتاب آشنایی بود
ما را هم بخوان....

سلام
وبلاگتان باز نشد متاسفانه .

برهوت شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 11:17 http://www.ghoghaye-tanhaee.persianblog.ir

و قلم بی نظیر اوریانا فالاچی...! و انسان بودن و ماندن... چه سخت است!!
گاه گویم کاش دیواری بٌدم فارغ از اندیشه های زندگی!!
قلم دلنشینی داری -موفق باشی!
خوشحال می شوم رد پایت را در دفتر تنهاییم ببینم!

سلام دوست عزیز
نتونستم وبلاگتون رو هنوز باز کنم. باز نمی شه .

لطف کردید . حتما باز سر می زنم

ana جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 14:53

چرا متن رو سانسور می کنید این جمله:
مرد بودن فقط به دمی که جلوته نیست!
شما هم که کاره رژیم رو میکنید دیکتاتوری در درون ماست
متن رو اصلاح کنید و از بی مطالعه بودنه ملت سواستفاده نکنید این نشون دهنده اینه که مرد بودن یعنی فقط همون که از حیوانات کمتر بودنه البته ببخشید چون به حیوانات توهین شد

اینجا ادمهای زیادی می یان و میرن و من همیشه در نوشته هام سعی می کنم خیلی چیزها رو رعایت کنم.

ببینم تو که اینقدر عصبانی هستی این جمله ی آخرت در مورد پدر و برادرت هم صدق می کنه؟
و یا مثل خیلی های دیگه اونا استثنا هستند ؟
مرد هم نیمه ی دیگر خلقت پروردگاره . همه ی ما ار روح خدا هستیم در قالب مرد یا زن بودن. شاید تضاد تفکرات و نگاه هاست که بین این دو جنس اختلاف ایجاد می کنه. و یکی از دلایل دیگه ش قانون مزخرف و فرهنگ حاکم بر این روزهای ماست که این اختلاف رو عمیق کرده.

محسنی شنبه 29 آبان 1395 ساعت 14:58

دوست دارم این کتاب رو حتما بخونم

حتما" بخونید .

فیروزه سه‌شنبه 28 خرداد 1398 ساعت 01:53

این کتاب رو وقتی 11 سالم بود خوندم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم این اتفاق برام بیفته. 4 بار که 3بارش سقط جنین بود و چهارمیش زایمان زودرس تو 6 ماهگی.دردی توی قلبمه که تمومی نداره

متاسفم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد