فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

رویاهای من

 

 

وقتی با رویا زندگی می کنی احتمالش زیاد است که مورد انتقاد قرار بگیری. معمولا انتظاراطرافیان از من نگاه واقع بینانه به زندگیست.  اما من می دانم روزی که رویاهایم را از دست دهم خواهم مرد. وقتی تلخی های زندگی می خواهد مرا از پای در آورد می دانم که باید بیشتر ایستادگی کنم و بیشتر به رویاهایم بپردازم .  

چه اهمیت دارد چه روزی در شناسنامه ام به ثبت رسیده ام . جوانی من بستگی به تعداد رویاهایم، عمق خنده هایم و تمام امیدهایم دارد و همه ی این رویاها و شادی ها و امیدها بستگی به عشق ها و علایقم دارند. می دانم که باید همواره دوست داشت ... وقتی موجودی انسانی را دوست داشته باشی رویاهایت بیشتر می شود و تو هرگز پیر نخواهی بود.  خوبیش این است که رویایت می تواند یک چیزی باشد فقط بین خودت و تو و اینجا دیگر فقط در قلمرو توست و کسی قادر نخواهد بود به قضاوتت بنشیند. گاهی  صبح که چشمانم را به روز جدید باز می کنم وسوسه می شوم  تعداد کسانی که دوستشان  دارم را بشمارم و بعد بی خیالش می شوم ... مهم نیست هر چند نفر که باشند گاهی یک نفر هم می تواند قشنگترین رویا را در یک لحظه برایت بسازد.  این روزها مصممانه تر به خودم اجازه نمی دهم بابت بی مهری کسی برنجم. اگر ساعتی رنجیدم کافیست بعد می سپارمش در یک گوشه ای آن ته ته ذهنم شاید تا وقتی دیگر ...  

شاید دیگر خسته شده ام از ثابت کردن خودم به دیگران و این خستگی چقدر خوب است!‌

می دانم که هرگز قادر نیستم آدمها را تغییر دهم. اما خوشحالم که می توانم کنترلی بر آمد و رفتهای ذهنی ام داشته باشم.   

اگر قرار است این سرخوشی عده ای را متعجب کند خوب بگذار بکند!  دیگران عادت کرده اند  هر کاری که انجام دهی تعجب  کنند!  

تمام این حرفها برای این بود که بگویم :‌دوستت دارم دوست من ... تو یکی از زیباترین رویاهای منی!‌ 

  

دلتنگی ها و دلگیری هایم هم همچنان هست آن گوشه کنارهای دلم!‌ باشد برای یک روزی که روی قلبم سنگینی کرد برایت می نویسم ... 

 

...

«... ای دوست دستهای مرا پر کن، مرا از شکل عبور ده،‌که هر شکل بهاریست و شورشیان زیر سقف بهار تناسب انگشتان تو را به انتظار نشسته اند، که  در اینجا هر چیز ساخته از انتظار است و حتی این سکوت تحت الفظی که به حس شنوائی اش می بالد و عطر دور دست را می شنود که خط تقسیم را  از برلن و ویتنام پاک می کنند. آه که من هنوز بیمار رویاییم، که من هنوز آسمان را با خیال های خیس حدس می زنم، چه شبنم دردی در حرف من بخار می شود  ای دوست!‌ بیا و هی هی رمه های عادت من شو که من هنوز بر شن های هموار دل به جاپاهائی بسته ام که عزیمت ما را با خود می برند، فضاهای زمینی خالی است و جاده هائی که بر خیال کودکی من حکومت می کنند به سرزمین بایری می روند که انکارشان می کند، دیگر هیچ سرابی در طول فرسخ های سپید نمی روید و واحه های متروک را استخوان های خشک و قدیمی را گرفته است . من نمک و شن نوشیده ام و گوشتم در خواب قهوه ای زخمها ، پوست مرا به تولدی تازه تعریف می کند. گوش کن، صدای رشد می آید! «رویا» ی دیگری است که شاید در جامه ی توری کدام باد دلتنگ من است!‌ ای دوست بیا که آمدنت را کوچه به اشتیاقی بزرگ استاده است. بیا که پنجره ای تنها ، برای تو از دیوار پر می گیرد ، پر می گیردو ملافه های سفید ، کتابهای سیاه و شکافهای نگاه به بیهودگی گله های آدمی فرو می افتند و سایه ای که می گریزد از بازوی پنجره، نگاه کن، اینک کوچه اش را در برابر دریا می بیند و رهسپار ساحل سرگیجه ... 

آیا کسی است که از دریا پائین می آید؟ 

زیرا زبان آب  الفبای تازه ی اعماق را به من آموخت 

من در کدام ساحل پیوند شکل و حرکت را دیدم 

و پاره های مطلق را کز هم گسیخته می شد؟ 

و آن کدام ساحل همواره به من می گفت : 

آیا قنات های من دردهای کویر را خواهند نوشید ؟ 

اعصاب من مگر بر شنها آرام گیرند ... »

یدالله رویائی

نظرات 40 + ارسال نظر
آذرخش سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 11:54 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
امیدوارم این دفعه اووووول بشم
حالا میرم مطلبتو می خونم

سلام آذرخش عزیز
اووووووووووول شدی

آذرخش سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 12:44 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام مجدد
خوشحالم که اول شدم
مثل همیشه خیلی زیبا و دلنشین بود
بنظر منم رویا و تخیل رو باید خیلی بهش اهمیت داد، اما از همون زمان بچگی توی نظام آموزشی ما این مورد کلا نادیده گرفته میشه یا بچه هارو منع می کنن
موفق و شاد و سلامت باشی

تخیل از دانش مهمتر است (انیشتین)

سلام
من هم خوشحالم که اول شدی
در شرایطی که می گن رویا پردازی در کودکی بچه ها رو خلاق می کنه
ممنونم آذرخش عزیز . خیلی لطف کردی

احسان سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 14:14 http://www.bojnourdan blogfa.com

سلام خانم پرنیان
حس دل انگیزی را برصفحه ای نگاشته اید که آدمی را با خود به اوج می برد که انبوهی رازهای تنیده در دل ها را به حرکت
وا می دارد.برای دوست داشته شدن و دوست داشتن دیگران.

سلام احسان عزیز
خوشحالم که احساس خوبی دارید بعد از خواندنش .
دلم می سوزد برای کسانی که دائما نسبت به دیگران کینه و کدورت دارند. همیشه در جنگ هستند با خودشان . می شود گاهی خیلی دلخور بود اما نه اینکه دلخوری را کینه کرد در قلبی که همیشه جایگاهش مهر است و عشق.
مرسی

فریناز سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 14:34

سلام پرنیان مهربونم
من هم از تو آموخته ام دلتنگی هایم را غم و غصه هایم را درد و رنج هایم را همه را بگذارم گوشه ای تا استراحت کنند برای روزی که وقتی برایشان پیدا کنم که کاش وقتی هم نیابم برایشان!!!

پرنیان جان از این همه شور و شیدایی ات به وجد می آیم...

کاش لبخند عمیق نقش بسته بر روی چهرو ام را می دیدی هنگام خواندن نوشته هایت که چه زیبا مرا غرق دنیایی پر از آرامش و سرخوشی می کند


و من همیشه این همه سر خوش بودن را برای خودم دوست داشته ام...
برای شما هم همیشه بهترین روزها و لحظه ها و ثانیه ها را از خداوند مهربانم خواسته ام....

شادی و آرامش و بودنتان در کنارما آرزوم است مهربان


سلام فریناز جان
دیدمش ... لبخند قشنگ رو.
و من هم ناخودآگاه لبخند زدم. چقدر خوشحالم برای حال این لحظه ات.
امیدوارم پایدار باشد.
می بوسمت دختر گل و نازنین

فریناز سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 14:39

رنگ واقعیت پاشیده ای بر رویاهای زیبایت پرنیان عزیزم

چه قدر دوست دارم این همه حس خوب بودن و خوب ماندنت را

آره رنگ واقعیت پاشیده شده روی قشنگترینهاشون
ممنونم ازت . ضمنا توصیه می کنم کامنت دوست عزیزم مسافر عزیر در پست قبلی رو بخونش .
مراقب شادی های قشنگت باش ... در نرن یه وقت

باران سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 15:03

سلام بر پرنیان
سلام بر مسافر با اون حس قشنگ و شورانگیزش
در کامنت های پست قبل!
به سهم خودم ممنون از اینهمه حس خوب
و
برای سپاس و قدرشناسی
همینجا
از همین پنجره
.
.
درود
درود..
.
.
راستی سلام دوباره
من برگشتما!

سلام
خوش آمدین . امیدوارم مسافر عزیز فرصتی داشته باشن و دوباره این کامنتها رو بخونن و ببینند دوستای من اینجا چقدر دوستشون دارند.
و ممنونم از شما که اینقدر با محبتید.

بی یار سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 19:41

رویا بهترین جای زندگی است و رویابافی بهترین کار...

پیروز باشی

شما هم با رویاها خوشحالید !
واقعیت ها گاهی سخت می شن.

ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 21:08

« باران » که باشد رویا یعنی واقعیت
« آفتاب » که باشد رویا یعنی واقعیت
«شقایق » که باشد رویا یعنی واقعیت
« زن » که باشد- یک زن - رویا یعنی واقعیت
«بهار » که باشد رویا یعنی واقعیت
آهای « فرید » « ویس» « احسان »«کورش» «فریناز» و تو ای «قندک » عزیز و مهربان شما که باشید تمام رویاهای پرنیان واقعیت می گیرند
شما واقعی ترین رویای پرنیانید و رویائی ترین واقعیت او
دوستتان دارد آنگاه که پنجره های دلتنگی اش هر روز پر از بوی شما میشود و باد عطر مهربانتان را از میان ملافه های سپید انتظار و کتاب های آبی غزل و نگاه های پرتقالی عشق به گونه های خیس تنهائی اش بوسه میزند و می چکداز گونه هایش نمک
نمک
نمک



بگذار زمین روی زمین بند نباشد
حافظ پی اعطای سمرقند نباشد

بگذار که ابلیس در این معرکه یک‌بار
مطرود ز درگاه خداوند نباشد

بگذار گناه هوس آدم و حوا
بر گردن آن سیب که چیدند نباشد

مجنون به بیابان زد و... لیلا ولی ای کاش
این قصه همان قصه که گفتند نباشد

ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
آن وعده‌ی نادیده که دادند نباشد

یک بار تو در قصه‌ی پر پیچ و خم ما
آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد

آشوب همان حس غریبی است که دارم
وقتی که به لب‌های تو لبخند نباشد

در تک‌تک رگ‌های تنم عشق تو جاری است
در تک‌تک رگ های تو هر چند نباشد

من می‌روم و هیچ مهم نیست که یک عمر...
زنجیر نگاه تو که پابند نباشد...

وقتی که قرار است کنار تو نباشم
بگذار زمین روی زمین بند نباشد

با اینکه نامتان را فراموش کردید شناختمتان
سلام مسافر عزیز
ممنونم برای محبت بی انتهایتان نسبت به خودم و دوستانم . لطف کنید کامنتهای دوستان در دو پست اخیر را بخوانید اکثرا خطاب به شماست.

ای کاش می توانستم محبتتان را جبران کنم.

غزل عاشقانه ی بسیار زیبائی نوشتید ... ممنونم برای همه چیز
روزهایتان سرشار از عشق باشد و امید .

بهشته ـ س سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 21:28 http://beheshte.blogfa.com/

سلام ...

سلام بهشته عزیز . خوش امدی

فریناز سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 21:40 http://delhayebarany.blogsky.com

سلام پرنیان مهربونم

از مسافر عزیز هم در همان کامنت های پست قبل تشکر ویژه نمودم و اینجا هم از ایشون دوباره تشکر می کنم و امیدوارم حضورشون رو بازم حس کنیم

این در رفتن ها را هم دوست دارم
چون مرا به جنبش وا میدارد برای پیدا کردن دوباره ی لبخندم و این دفعه قدرش را بیشتر می دانم

شبت خوش نازنین

سلام عزیزم
امیدوارم باز هم افتخار داشته باشم از حضور گرم ایشان.
لبخندت را دوست دارم ...
شبت به خیر نازنین

مریم سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 22:38 http://www.2377.blogfa.com

چقدر خوب که رویاهایت را داری و چقدر خوبتر که می توانی بر آمد و رفت های ذهنی ات کنترل داشته باشی !

سلام مریم عزیز
خیلی لطف کردی . سعی می کنم کنترلش کنم

میله بدون پرچم سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 23:27

سلام
اینجا یکی از معدود جاهایی است که انرژی مثبت خیرات می کنند ممنون
چه اهمیت دارد چه روزی در شناسنامه ام به ثبت رسیده ام . جوانی من بستگی به تعداد رویاهایم، عمق خنده هایم و تمام امیدهایم دارد

سلام
خوبید ؟
ممنونم از لطفتان
خوش آمدید.

یک زن سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 23:44

سلام به فرشته ی مهربون وبا احساس وبلاگستان
چقدر خوب که هستی ونوشته هات به ما انرژی وامید می ده و به ما یاد می دی که چطور با رویاهامون خوش باشیم و تمرین عشق و دوست داشتن کنیم.
از مسافر عزیز بازهم تشکر می کنم وخاصیت باغ پرنیان این است که تموم دوستهاش به یاد هم هستند و حضور همدیگرو احساس می کنند.
پرنیان عزیز انقدر به اینجا و خواندن کامنتهای دوستهات عادت کردم که وقتی یکیشون چند روز نباشه یا کم باشه نگرانشون می شم.

سلام عزیزم
ممنونم ازت . همیشه پر از لطف و محبتی .
خوشحالم که اینجا همه با هم یه جورائی دوست هستند.

پرنیان .دل آرام چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 01:17 http://www.with-parnian.blogfa.com

سلام
سپاس بابت تمام بودن هایتان در این مدت
پرنیان.دل آرام را مهمان باشید در دل آرامش www.with-parnian.blogfa.com

لازم به ذکر است وبلاگ تبسم خدا زین پس با مطالب برگزیده ی به روز خواهد شد [گل]

ممنون بابت پست زیبای آفتاب عزیز
خیلی دوسش داشتم
همینطور پست مهم نیست چه روزی از هفته است رو
با شوق خوندمشون و خوشحالم بابت اینکه دوستانی دارم که سهمشان از زندگی لحظه هایی ارام است

سلام پرنیان عزیز
امیدوارم بهتر شده باشی .
ممنونم از لطفت .

کوروش چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 01:48 http://korosh7042.blogsky.com

درود بر پرنیان عزیز
گاه آنقدر گنگ وات می شوم که حد ندارد و اگر جایزه ای جهانی دهند . دیگری را نالایق دریافتش میدانم و خود را سرآمد
می خواستم کامنتم را بر ای بعد بگذارم که دیدم شاید بشود کمی از این ابهام در آیم . نظر عزیزان را هم خواندم . باز هم هیچ
نمیدانم چرا عزیزانم اینهمه پیچیده شده اند . یکی می رود . دیگری دیر به دیر می نویسد . و یا عزیز ی از کشفی می گوید
رویاهایت همیشه مقدس بوده و برایم قابل در ک ولی این رویا؟
از نقد گریزی گفتی ؟ مگر می شود کسی قلم بدست بگیرد و بگریزد .
پای استدلالیون چوبین بود
از اثبات خود گفتی که بی نیاز از انی
از چه رنجیدی؟ نمیدانم . تو آنقدر بزرگواری که ساعت نه ثانیه نیز به تو مهربان نمی اید.
خستگی هم هرگز در تو عزیز ندیدم که بسیار در این مدت از تو انرژی گرفتم و گاه گوئی به خانه ی خواهرم رفته ام .خسته و رنجور . شادباسرور باز گشته ام.
چرا باید دلگیر و انهم ان را نهانی دل داشته باشد؟
رمز و راز ها باقی است
من گنگ و ماتم در این روزهای سرد



سلام کوروش عزیز
گاهی هیچ چاره ای برای درمان دردها نیست و دست و پا زدن ، باعث فرو رفتن بیشتر در عمق تیره گی هاست. پس گاهی نباید دید نباید شنید و باید فراموش کرد حداقل اگر شده به طور موقت ...
انسانها در چارچوب خواسته های ما نیستند وما نمی توانیم دیگران را تغییر دهیم . باعث رنجش ما می شوند و وقتی در یک ارتباط نه گریزی هست و نه گزیری باید فراموشش کرد و دل خوش بود به رویاها ...

این روزها همه خسته اند ... می دانم!

چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

ممنونم کوروش عزیز لطف کردید.

مسافر چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 06:25

سلام پرنیان مهربان
ببخشید که فراموش کردم نامم را بنویسم لطفا اصلاح کنید و حتما متن های ناقابل حقیر را پس از اصلاح و حذف و اضافه در وبلاگ قرار دهید چون من عادت بدی دارم که هر چه به ذهنم میاید مینویسم و قرائت دوباره و اصلاح نمی کنم چون معتقدم آنچه که اولین بار به ذهن میاید زیباست و ارزشمند
مجددا پوزش میطلبم و امیدوارم فرصتی بدست آورم که بتوانم پاسخگوی محبت های شما و دوستان عزیز باشم

سلام دوست عزیزم
شاید به همین دلیل است که کامنتهای شما به دل می نشیند. چون هر چه بردلتان آمده است می نویسید و به قول خودتان قرائت و اصلاح نمی کنید.
در بلاگ اسکای زیاد امکان ویرایش یک کامنت وجودندارد متاسفانه . مگر اینکه کامنت را کپی کنم و مجددا ثبت کنم و حذف و اضافه کنم.
ضمن اینکه دوست ندارم بدون اجازه ی نویسنده در کامنت دست ببرم.
شما همیشه برایم بزرگوارید ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 10:21

پرنیان هر چی نوشتم انگار پاک شد .. آره؟ ...

نوشته بودم .. منم دوستت دارم دوست زیبای نادیده .. خیلی دلم برای کسی با این روحیات تو تنگ شده .. خودم هم اینطوری بودم همیشه. هنوزم هستم. اما

رویاهایت را بخاطر بسپار ، اسم یه کتاب کوچولویی بود که اونوقتا می خوندم. یه سری شعر ترجمه شده بود ... من هنوزم گاهی می رنجم اگر رنجیده خاطر شم. خیلی خوبه که بشه این ها رو گذاشت گوشه ذهن و رها کرد ... همونطور که خودت نوشتی اکثرا آدم ها خود محور و فراموش کارند اما ما سعی می کنیم بهترین هامون رو به دنیا بدیم ...
این دختری که می رقصه چقدر زیباست .. خیلی قشنگه ..

اسمت رو فراموش کردی عزیزم اما می دونم شقایق عزیز هستی!
البته امیدوارم درست گفته باشم!‌
متاسفم که پاک شد. حیف ...

هنوز هم همینطور هستی اما ... ! من هم گاهی دچار این اماها می شم . آدمهای اطراف ما اجتناب ناپذیرن!
ممنونم از محبتت و خوشحالم از اینکه اینجائی !

ز- حسین زاده چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 10:26 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام پرنیان عزیز .
من هم از اینکه برای دیگران زندگی کنیم بیزارم .ولی این یک عادت و عرف جامعه است که ما سعی می کنیم بسیاری از کارهای خود را برای خوشایند دیگران انجام دهیم . مثلا برابر عرف جامعه لباس می پوشیم ، بر اساس خواست اطرافیان روابط دوستی و اجتماعی خود را تنظیم می کنیم ، و... با اینحال خیلی دوست دارم آنطور که دلم می خواهد رفتار کنم و پایبند آداب و رسوم جامعه ای خاص نباشم . سبد شبد گل تقدیم شما

سلام جناب آقای حسین زاده
گاهی وقتها می شه گریزی زد از عرف و عادت . یک وقتها باید به آدمهای اطرافمون ثابت کنیم که ما گاهی می خواهیم خودمان باشیم.
این عرف شکنی مسلما تنش هائی برای اطرافیان هم به همراه خواهد داشت اما خوبیش این است که مردم به همه چیز عادت می کنند!
من فکر می کنم وقتی در وظایف اجتماعی و انسانی کم نمی گذاریم پس این حق را خواهیم داشت گاهی خلاف عادت دیگران عمل کنیم.

ممنونم . خیلی محبت کردید

فریناز چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 11:40 http://delhayebarany.blogsky.com

دوباره مسافر عزیز تشریف آوردن

خیلی خوشحال می شم پرنیان جون وقتی می بینم در متن های زیباشون نام منم خود نمایی می کنه


کاش لیاقت دوستی با پرنیان مهربونم رو داشته باشم که مسافر عزیزمون چنان زیبا ما را در جمع دوستانتون نام می برن


مسافر عزیز ممنون از لطف قشنگ و بهاری تون

تو خیلی گلی ... یک دختر بااحساس و مهربان و نازنین .

ممنونم ازت عزیزم

قندک چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 14:01 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود بر پرنیان عزیز. راستی چرا ما انقدر اصرار داریم خودمونو به دیگران ثابت کنیم؟ که چی بشه. آیا این یک اشکاله یا نقطه ضعفه یا اینکه چی. من همینطورم.خیلی هم بعدا پشیمون میشم که چه دلیلی داره که به دیگران ثابت کنی که کی هستی. بی خیال بذار هرکس هرطور دلش می خواد راجع بتو فکر کنه...

سلام و درودی متقابل
شاید به این دلیل که آرامش داشته باشیم. برای اینکه دیگران کمتر سربه سرمون بذارن و آزارمون بدن ... من هم مدتهاست دیگه تلاشی نمی کنم برای اثبات خودم.

سهبا چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 14:02 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

چه غریب فهمیدمت !

این جمله دوتا معنی می تونه داشته باشه :
یا اینکه خیلی دور منو فهمیدی
یا اینکه خیلی خوب منو فهمیدی سهبا جان
اما در کل خوشحالم که منو فهمیدی!

فرزان چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 14:32 http://filmvama.blogfa.com/

درود .
اگه به این حس رهایی رسیدی جا داره بهت تبریک بگم...
مانا باشید.

سلام
ممنونم . لطف داری فرزان عزیز

فرید چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 14:47 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
اغلب ما آدم ها فکر می کنیم وقتی صبح از خواب بیدار می شویم، زندگی مان آغاز می شود و کنتور لحظه ها برای مان، بودن را ثبت می کند...
اما به نظرم... از واقعی ترین و راستین ترین لحظات زندگی مان، لحظات زیستن در رویاهایمان است... آنجایی که آزادانه با هر آنچه داریم خلق می کنیم و می آفرینیم...
خدا می شویم و خدایی می کنیم....
نزدیک می شویم به هرآنچه ارزشش را دارد...
گاه هم خفته ایم و از همه بیداری هایمان بیشتر می فهمیم وقتی برمی خیزیم...
روز و شب تان رویایی و غرق در خواب زندگی گونه ی آگاهی باد...

سلام
مثل همیشه زیبا نوشتید. چیزی نماند که من بگویم غیر از اینکه خیلی قشنگ بود و ممنونم از شما.

مهرباران چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 15:46 http://darya73.blogfa.com

این مهم نیست چند سال بر من گذشته است ... مهم آن است چند رویا با من همراه است...
این مهم نیست چند خورشید روز را دیده ام... مهم آن است آفتاب دوست را چقدر چشیده ام...
این مهم نیست مهتاب شبها پشت ابر می ماند... مهم آن است مهتاب روی دوست بر دل دارم...
...
دل نوشته زیبایی بود... مثل همیشه... با کلماتی دلنشین و بکر و رویایی... تصویر زیبایی از زندگی نشان می دهد... البته این نگاه ارزش خاصی دارد و هر کسی از این موهبت برخوردار نیست...
استفاده کردم و لذت بردم... پیشنهاد می کنم فکری برای کتاب شدن این نوشته های زیبا بفرمایید... تا بسیار بخوانند و لذت ببرند و به یادگار بماند
در پناه حق

سلام
بله ... خیلی قشنگ نوشتید. زندگی بدون دوست هرگز مباد.
خیلی خیلی لطف دارین . شرمنده می کنید. اینا همشون دلنوشته اند در حد چاپ کردن نیستند شمائید که خیلی نسبت به من محبت دارید.

خلیل چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 20:06 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

رویاها هم مرز آرمان هایند. این دو همدیگر را یاری می دهند. دوستان قدیمی اند که لحظه های واقعی ناب زندگی را در زمینه های گوناگون ساخته اند.

سلام
جه تعبیر قشنگی! دوست داشتم برداشتتون رو از رویاها.

ممنون

ویس چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 21:15 http://lahzehayenab.blogsky.com

سلام به مهربونم،پرنیان گلم.تو هم رویای دوستانت هستی .هرگز مباد لحظه ای که بی تو به سر شود./نشود فاش کسی آنچه میان من و توست/تا اشارات نظر راز میان من و توست//گوش کن با لب خاموش سخن می گویم/پاسخم گو به نگاهی که میان من و توست//روزگاری شدو کس مرد ره عشق ندید/حالیا چشم جهانی نگران من و توست....دوستت دارم.

سلام
...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر راز میان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
دوستت دارم رویای واقعی قشنگ من

شبنم... چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 23:36 http://shabnambahar.blogfa.com

شاید دیگر خسته شده ام از ثابت کردن خودم به دیگران و این خستگی چقدر خوب است!‌

پری خیلی صادقانه قلم زدی...و افرین به انتخاب شعرت...تو محشری دختر

مرسی شبنم عزیزم

نرگس پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 08:19 http://w-infinite.blogsky.com/

باید تلاش کنیم که رویاهامونو به حقیقتی شیرین تبدیل کنیم

اگه ممکن باشه خوبه . بعضی رویاها ، رویاهای محال هسنند.

آذرخش پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 09:39 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما
بازم پنجشنبه محبوب رسید
بهت خوش بگذره
آخر هفته خوبی داشته باشی

سلام آذرخش عزیز
ممنونم که به یاد پنج شنبه های من هستی
امیدوارم امروز به تو هم خیلی خیلی خوش بگذره و یا حداقل روز بسیار آرومی باشه .

شبنم... پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 11:02 http://shabnambahar.blogfa.com

مرسی شبنم جان.

احسان پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 22:29 http://www.bojnourdan blogfa.com

سلام ، رویاها بخش بزرگی از آینده ی زندگی بسیاری ازما
انسان هاست.قسمتی را درقالب خواب تعبیر می کنیم و درمسیرادامه ی حیات، اندیشه هایمان را به نگاهی گره
می زنیم که رویایش می نامیم.
رویاها هرگز جامه ی تیرگی بر تن نمی کنند.هرچه هست و هرآن چه درذهن می پرورانیم، شیرین است و امید بخش که درآرزوی رسیدن به آن بی وقفه تلاش می کنیم.
" من شکوفایی گل های امیدم را
دررویاها می بینم
دل من در دل شب ،
خواب پروانه شدن می بینید."

سلام
راز این خوابها رو من هنوز نفهمیدم . بعضی وقتها عجیب با زندگی روزمره ما ارتباط دارند. البته بیشتر وقتها هم به افکار و رویاهایمان در بیداری برمیگردند.
اما بیشتر وقتها همین رویاها از حقیتهای زندگی خیلی زیباترند و به قول شما و حمید مصدق : من شکوفائی گل های امیدم را در رویاها می بینم ... دل ممن در دل شب خواب پروانه شدن می بیند.
مرسی

احسان پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 22:32 http://www.bojnourdan blogfa.com

خانم پرنیان فکر می کنم درمتنی که برایتان گذاشتم ، ذخیره ی مشخصات رو کلیک نکردم .با پوزش و احترام

کلیک کرده بودید احسان عزیز . به هر حال ممنونم که یادآوری کردید.

فرخ جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 01:20

سلام چقدر خوب میشد ۱۰ نفر را پیدا میکردی و هر یک ۵ میلیون تومان پول میگذاشتند و برایتان یک جایی سرشار از رویا و زیبایی در ارتفاعات آماده میکردم و همانجا تا انتهای عمر به شادمانی میزیستیم . خانه ای و مزرعه ای که خوراکمان را میداد و زندگی ساده ای که از هر تکلفی به دور است .... ممکن است خیلیها نام نویسی کنند ... اما نه آن ۵ میلیون را میدهند و نه حاضرند از این شهر و مدنیت فاصله بگیرند ... یادش به خیر چند روز قبل در مه کوهستان ُ چای بر آتش هیزم ساختم و رویایی
بی اندازه زیبا را ساعاتی تماشا کردم .

سلام فرخ عزیز
چه خوب که با 50 میلیون تومان رویاهاتون به حقیقت می پیوندند. خوش به حالتان که چند روزی را در کوهستان بودید و حسابی لذت بردید. اگرچه در این فصل من فکر می کنم هوای کوهستان باید سرد باشد. اما کوهستان شمال کشور که از زیبائی در نوع خود بی نظیر است. متاسفانه برای ما خیلی در دسترس نیست ما خیلی هنر کنیم چند ساعتی یا به دربند برویم و یا اوین درکه . امیدوارم همیشه رویاهایتان در دسترس باشد و ممکن .

رها جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 09:12

سلام خانم گل خوش بحالت با این همه خوبی ...

سلام رها جان
مرسی . خوبی از خودته عزیزم

ایلیا جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 10:37

چه قدر خوب و صادقانه!
نمیدانم باور می کنی یا نه! اما هرچه را که نوشتی از اعماق دلم درک می کنم.از اعماق دل...

ممنونم ایلیا عزیز . باور می کنم ...

ایرج جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 15:27

[ایرج]

خواستم برات آیکون گل بفرستم نبود بجاش معادلشو فرستادم .

خواستم بگم اوه اوه ... اما می گم : به هر حال ممنون

باران جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 18:02

سلام قربان!
احوال شما؟!
من اومدم فقط بگم که
جمعه عصر ها هم میشه بود و خوب بود و از دوستی ها گفت و شنید...
من این پست شما رو ۱۰ بار خوندم تا حالا!
مررررررررررررررررررسی...

سلام قربان!
مرسی ...
میشه ؟! سعی می کنیم ببینیم چی میشه . قدم زدن توی هوای ابری که اگه شانس بگه و باران بباره چطوره ؟ شاید عصر جمعه رو از دلگیری دربیاره .

مرسی که توجه داشتین به این پست اینقدر زیاد و خوشحالم .
و باز هم خیلی ممنووووووووووووون

سهبا جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 18:44 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

مهم اینه که فهمیدمت !‌ مهم اینه که وقتی میخونمت ،‌انگار حرفهای خودم رو از زبان تو می شنوم !‌ و این یعنی یک اتفاق قشنگ برای من .

و یک اتفاق قشنگ برای من
مرسی سهبا جون

یک زن جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 19:01

سلام عزیزم
عصر جمعه ات بخیر. ممنون که هستی.

سلام
مرسی عزیزم
امیدوارم عصر خوبی برای تو هم باشه این عصر جمعه

کوروش جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 21:24 http://korosh7042.blogsky.com

سلام پرنیان بانو
از دیروز منتظرم فراخی پیش اید تا بتوانم از چشمه ی سروده های پنج شنبه هایت بنوشم
اقبال نبود ولی حال که می بینم
بانوی ما نوازش قلم بر کاغذ احساس نداشته

ممنونم از مهربانی هایت

شاد باشی و همیشه استوار

سلام کوروش عزیز
خیلی لطف دارین . ممنونم ازتون
امیدوارم تعطیلی آخر هفته ی خوبی بوده باشه براتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد