فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

مهم نیست چه روزی از هفته است . مهم دلهایمان است!

 

این روزها که می گذرد ، هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که می آید
روزی که عابران خمیده
یک لحظه وقت داشته باشند
تا سربلند باشند
و آفتاب را
در آسمان ببینند
روزی که این قطار قدیمی
در بستر موازی تکرار
یک لحظه بی بهانه توقف کند
تا چشم های خسته ی خواب آلود
از پشت پنجره
تصویر ابرها را در قاب
و طرح واژگونه ی جنگل را
در آب بنگرند
آن روز
پرواز دستهای صمیمی
در جستجوی دوست
آغاز می شود
روزی که روز تازه ی پرواز
روزی که نامه ها همه باز است
روزی که جای نامه و مهر و تمبر
بال کبوتری را
امضا کنیم
و مثل نامه ای بفرستیم
صندوقهای پستی
آن روز آشیان کبوترهاست
روزی که دست خواهش ، کوتاه
روزی که التماس گناه است
و فطرت خدا
در زیر پای رهگذران پیاده رو
بر روی روزنامه نخوابد
و خواب نان تازه نبیند
روزی که روی درها
با خط ساده ای بنویسند :
" تنها ورود گردن کج ، ممنوع !
و زانوان خسته ی مغرور
جز پیش پای عشق
با خاک آشنا نشود 

قیصر امین پور 

 

خوشحالم ... چون امروز پنج شنبه است و خوشحال تر برای داشتن دوستان خوبی که در دنیای مجازی دارم. ممنونم که گه گاه یادم می کنید.   

نمی گویم تمام لحظاتم به یادتان هستم اما تمام لحظاتم سرشار از دوست داشتن شماهاست .  

همیشه نسبت به «عادت» آلرژی داشته ام. و اعتقادم بر این است که عادت آفت هر رابطه ایست. اما این بار باید اعتراف کنم که خوشحالم به بودن شما عادت کرده ام. چه عادت قشنگیست!

مسافر عزیز!‌ تصمیم نداشتم امروز مطلب جدیدی بنویسم اصلا در حال و هوایش نبودم. اما دیدم خیلی ناسپاسیست در مقابل دنیای محبت شما و اعظم عزیزم و آفتاب عزیزم و ... بقیه که همیشه با کامنتهای خصوصی و ای میل به یادم می آورید در چنین روزی باید خوشحال بود... (اگر تک تک نام نمی برم ببخشید مرا، محبت تمام دوستانم در خاطرم هست) دلیلی هم نمی خواهد برای خوشحالی! روزها را ما می سازیم .   امروز کتاب ها و دفاتر می رود یک گوشه ای ... ما می مانیم و یک پنج شنبه از بهار! می خواهم ببینم درختان به من چه می خواهند بگویند که بعد از این همه خشکی غرق شکوفه شده اند و این پرندگان حرف حسابشان چیست که اینقدر سر و صدا به راه انداخته اند. 

زندگی هر چقدر هم سخت باشد، هر چقدر هم تلخی هایش تا ریشه ی آدمی را بسوزاند،  می شود لذت برد ... از طعم شیرین و آبدار گلابی ، لذت آبتنی و پرواز در عشقها و دوست داشتنها (فیلم City Of Angels را توصیه می کنم ببینید).

هر روزتان شیرین باشد و سرشار از عشق ...     

 

از ما که در تمام شب عمر  

در جستجوی نور سحر پرسه می زدیم 

از ما به مهربانی یاد کنید 

حمید مصدق

نظرات 38 + ارسال نظر
فریناز پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 12:34 http://delhayebarany.blogsky.com

سلام پرنیان جون
میدونی برام خیلی جالبه که خیلی از من بیشتر دنیارو دیدین و زندگی کردین اما دلزده نیستین الان!

یه دوستی میگفت هر چی سنت بالاتر میره بیشتر این جا رو دوست خواهی داشت!اما میدونین من بچه که بودم خیلی اینجا و خونمون و دنیا رو دوست داشتم...مگه الان بزرگتر از اون روزا نیستم؟پس چرا الان دیگه اینجا رو دوست ندارم؟

دلم میخواد برسم به سن شما

شاید بتونم مثل شما بگم و بنویسم و زندگی و این روزها رو که الان فقط میخوام بگذرن دوست داشته باشم

چه قدر حرف زدم ببخشید
دلم میخواست یه جایی بنویسم که مطلب شما بغض و سکوت منو شکست


هیچ وقت نخواستم جای کسی باشم ولی امروز اولین باره که دلم خواست این طوری بشه...

اینجا که میام حس خیلی خوبی دارم

ممنون که این قدر خوبین پرنیان جون
خیلییییییییییییییییییی خوبین
خیلییییییییییییییییییییییییییی

سلام فریناز جون
نمی خوام خودم رو وابدم به تلخی های زندگی. دائما در حال مبارزه هستم با سختی ها با تلخی ها و با بی مهری ها.
دلم می خواهد همیشه کوه انرژی باشم برای اطرافیانم نه یک زن کسالت بار!
اگر از رنجهایم برایت بنویسم شاید نتوانی باور کنی!
رنجهای انسانی رنجهائی که خالی از هر بعد مادی بوده است. اما هر بار افتادم باز بلند شدم اگر چه گاهی خیلی زمان برده است.
عزیز دلم جای خودت باش اما قوی باش و پرانرژی ... اشکال ندارد گاهی هم خسته باشی. من هم گاهی خیلی خسته ام و ناامید و دلتنگ.
اگر غیر از این باشد نمی شود گفت یک انسان متعادل هستیم!
این نظر من است ... نمی دانم شاید اشتباه می کنم.
خوشحالم که حس خوبی داری در اینجا و دوستت دارم دختر گل نازنین و پراحساس.

ویس پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 12:36 http://lahzehayenab.blogsky.com

سلام.تو بهار یه چیزی توی دلمان می جوشد.سهراب بود که گفت:در دل من چیزی هست مثل خواب دم صبح،مثل یک بیشه نور ،وچنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت ،بروم تا سر کوه.

سلام
اما یک غمی هم دارد این بهار ... یک غم عجیب . ولی باز هم با این وجود درختان چقدر این روزها قشنگن ... چقدر زندگی در رگهای گیاهان جاریست.
چقدر نوید زنده بودن می دهند طبیعت زیبا.
مرسی عزیزم

آفتاب پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 14:41 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پنجشنبه عزیز ...
پرنیان من امروز رو بهترین روز هفته اش می دونه ..
خواهشا کاری کن بهش کلی خوش بگذره ..
مرسی .

آهای پنج شنبه! آفتاب جان با شما بودا

آفتاب پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 15:00 http://aftab54.blogfa.com/

پرنیان من سلام ..
به دور از هرشوخی مزاح که در وب با هم داریم خودت می دونی این باغ پر از مهری که ساختی خیلی ها به اون وابسته شدند...با هر کسی با زبان خودش سخن میگی و یه جورایی همه رو دلگرم کردی عزیزم ..
من می دونم که تو جزو بندگان خاص خداوندی ..موهبتی که خدا در دلت پر از نور ومهر وامید تابانده نازنین .

آفتاب عزیزم ...
وای شرمنده شدم از این حرفهای پر از لطفت. خدا کنه لایقش باشم.
خیلی برام عزیزی ... خودت هم اینو خوب می دونی

...............................
نمی دونم چرا امروز از صبح همش یاد کتاب شازده کوچولو افتاده بودم

«اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که در میلیونها ستاره فقط یکی از آنها پیدا شود ، همین کافیست که وقتی به آن ستاره ها نگاه کند خوشبخت باشد . چنین کسی به خود می گوید گل من در یکی از این ستاره ها میباشد. »
دوست داشتن عجب عظمتی دارد. می دانم این قسمت شازده کوچولو ربطی به کامنتت نداشت . اما دلم خواست بنویسمش برایت . از صبح ذهنم را مشغول خود کرده.... دیدم بهتر است تقدیم تو کنمش که اینقدر پر لطفی

باران پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 16:38 http://paieze89.blogfa.com

...

"آن روز
پرواز دستهای صمیمی
در جستجوی دوست
آغاز می شود..."

و "روزها را ما می سازیم .."

پنجشنبه ی خوب
آغاز با مهربانی قیصر
و ختم به کلام عمیق مصدق عزیز!
و عکس و حسی قشنگ!
و شازده کوچولو...

"باید خوشحال بود... "

.
.
سلام دوست خوب!
بخدا که این روزها نمی گذرد !!!

سلام
رسیدن به خیر!!!
این روزها نمی گذرد ؟!!... امیدوارم خوب بگذرد معمولا روزهای سخت هستند که نمی گذرند.
خوش آمدید بعد از قرنی!
خوشحالم که دوست داشتید این پست را.

فریناز پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 20:14 http://delhayebarany.blogsky.com

درست می گین فکر کنم الان در اوج خستگی ها باشم
ولی بلند میشم
می دونین مطمئنم خدا اگه دردی می ده درمان رو هم میده
اگه افتادیم ناجی هم میده

ممنون پرنیان جونم
خیلییییییییییییییی خوب و مهربونین خیلییییییییییی دوستتون دارم
خیلیی
برام دعا کنین

به دنبال ناجی زیاد نباش. بعضی وقتها نجات دهنده خودمان هستیم .
گاهی وقتها هیچ کس نمی تونه مثل خود ما از زمین بلندمان کنه. باید به خودت بیای عزیزم و راه نجاتی برای فشارهای روحیت پیدا کنی.
عزیزم تو چقدر مهربونی!

من هم دوستت دارم و حتما برات دعا می کنم از صمیم دلم.
خیلی مراقب خودت باش ... مراقب چیزهائی که قبلا هم بهت گفتم.

فریناز پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 20:15 http://delhayebarany.blogsky.com

میتونم یه سوال کنم؟
می شه بگین چرا این قدر 5 شنبه ها رو دوست دارین؟
برام جالبه آخه

آره عزیزم حتما!
روزهای پنج شنبه روزهای تعطیلی من هست . روزهائی هست که معمولا تا بعدازظهر هیچ کس بهم کاری نداره و تمام ساعت هام در اختیار خودمه. در واقع یه جور آزادیه برام. هیچ کس صدام نمی کنه ، هیچ کس خورده فرمایش نداره، هر کاری که دوست دارم انجام می دم می تونم برم بیرون می تونم یه فیلم در کمال آرامش ببینم ، میتونم هر موزیکی که دوست دارم ده بار گوش کنم و مجبور نیستم رعایت اطرافیانم رو بکنم مثل همیشه .
امیدوارم این خلوت کوتاه مدت رو از دست ندم. و البته گذشته از تمام اینها یه حس خاصی دارم نسبت به پنج شنبه هام انگار که برام یک برآوردیه همیشه از هفته ای که گذشت. نگاه می کنم به روزهای گذشته ام وقتی خطاها کم باشن این باعث آرامشه. و وقتی باعث رنجش کسی نبوده باشم پنج شنبه ها شاد شاد هستم.

یک زن پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 20:26

دوستان،‌ فرشته هایی هستند که شما را بر روی پاهایتان بلند میکنند، زمانی که بالهای شما به سختی به یاد می‌آورند چگونه پرواز کنند.
فرشته ی مهربون ودوست داشتنی، من که اگه یک روز نتوانم بیام دلتنگ نوشته هات و محبتت میشم. انقدر به وبلاگت وایمیلهات عادت کردم که هر دفعه صفحه ی یاهو رو باز می کنم چشمم دنبال ایمیل تو می گرده. یک دفعه برات نوشتم که نمی دونم بودنت وآشناشدنم با تو وباغ پر مهرت جواب کدوم کار خوبم بوده. ممنون که هستی. دوستت دارم.

من هم همین احساس رو دارم نسبت به تو. یک عادت قشنگ و دلنشین ...
همیشه مطمئنم بالاخره می یای سراغم حتی در شلوغترین روزهات هم اومدی و این برام خیلی ارزشمند بوده.
عزیزم نمی دونم چی باید بگم در مقابل دریای مهر تو ...
ببخش منو ... فقط میگم خیلی عزیزی برام و بهترین بهترین ها رو همیشه برات آرزو دارم .

کوروش پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 21:28 http://korosh7042.blogsky.com

این وابستگی اگرچه از اعتیاد دردناکتر است
ولی به ترکش نمی کوشم
من دو روزی بخاطر تغییر مسیر نت . دسترسی ام قطع شد.
و وقتی بازگشتم . پیام عزیزان.به وصف نمی آید که چه کرد با من
و چه شادی به تن رخوت گرفته ام بازگرداند
صداهائی که از عمق جاده های مه آلود بود

سلام بانوی لطیف گفتار و احساس


سلام کوروش عزیز
این نشان میده که چقدر دوستانتون شما رو دوست دارن.
خیلی ممنونم ازتون

باران پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 23:27

...

دیگه نمیتونیم چیزی بنویسیم

عجیب این پست

قند رمانتیکمون رو میبره بالا!!!

بالا رفتن قند رمانتیک !!!!
خیلی باحال بود!
مرسی

الهام تفرشی پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 23:39 http://elitata86.blogfa.com

سلام پرنیان شاداب

چه لذتی داره دیدن ِ شادابی ِ یک دوست .. حتی اگه فقط همین یک ساعت باشه .
نگفتم به نود خوشبینم ؟!
اصن سال ِ عجیبیه .. مطمئنم که بهتر از این هم خواهد بود برای همه ...
لذت بردم از دلنوشته هاتون..

این همون ندای درونیه که امروز به شما گفته بوده که : امروز یه روز دیگه ست ..

خدایا شکرت

سلام الهام جان
امیدوارم همینطور باشه که تو می گی . فکر می کنم این چند سال اخیر همه یه جورائی اذیت شدند . البته ده ها هیچ تاثیری در مثبت و منفی بودنشون نداره ... اما باز هم ما 90 رو به فال نیک می گیریم.
مرسی عزیزم برای محبتت

باران جمعه 26 فروردین 1390 ساعت 12:23

..

سلام روز بهاری

سلام جمعه ی خوب

سلام پرنیان همیشه جاری..

سلام باران عزیز و مهربان و دوست داشتنی

فرید جمعه 26 فروردین 1390 ساعت 15:26 http://blogfa.com

سلام
خیلی زیباست که روزهای زیبای خدا رو زیبا، همانگونه که هست ببینیم...
همه روزتان، نوروز و زیبا

سلام
ممنونم از لطف شما.

یک زن جمعه 26 فروردین 1390 ساعت 18:07

پرنیان دوست داشتنی امروز جمعه است وآرزو می کنم عصر جمعه ی خوبی داشته باشی. هرچند معمولا غروبهای جمعه دلگیرند ولی امیدوارم خوب وشاد باشی.

سلام عزیزم
مرسی . امیدوارم برای تو هم عصر بسیار خوب و دلنشینی باشه

مهرباران جمعه 26 فروردین 1390 ساعت 21:58 http://darya73.blogfa.com

از ما که در تمام شب عمر

در جستجوی نور سحر پرسه می زدیم

از ما به مهربانی یاد کنید
...
سلام... همیشه باید سپاس گفت که دوستانی هستند تا آدمی قدری به مهربانی و دوست داشتن فکر کند... نوشته جالبی بود... بله عادت.. همیشه بد نیست...
از همین جا به همه دوستانتان سلام می کنم و درود...
در پناه حق باشید... همیشه شاد و سلامت باشید

سلام
همیشه برای بودن خوب ها و خوبی ها خدا را سپاس .
ممنون برای شما نیز شادی و سلامتی آرزومندم

فریناز جمعه 26 فروردین 1390 ساعت 23:55 http://delhayebarany.blogsky.com

پرنیان جون ممنون که جوابمو دادین

امیدوارم بهترین روزها در انتظارتون باشن بانو

5شنبه ها تعطیلیه منم هست....

منم دوستش دارم
اما جمعه ها رو نه!

شبتون خوش

من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم
نهایت تمامی نیروها پیوستن است پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است
که آسیابهای بادی می پوسند
چرا توقف کنم ؟


جمعه ها غروب های بسیار غم انگیزی دارند که من هنوز راز آن را نمی دانم!
جمعه ی ساکت
جمعه ی متروک
جمعه ی چون کوچه های کهنه ‚ غم انگیز
جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار
جمعه ی خمیازه های موذی کشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی تسلیم
خانه ی خالی
خانه ی دلگیر
خانه ی دربسته بر هجوم جوانی
خانه ی تاریکی و تصور خورشید
خانه ی تنهایی و تفأل و تردید
خانه ی پرده ‚ کتاب ‚ گنجه ‚ تصاویر
آه چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساکت متروک
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه چه آرام و پر غرور گذر داشت ...

مرسی فریناز نازنین

قندک شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 09:44 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود بر پرنیان عزیز و مهربان. این روحیه خوبتان تان ستودنی است. درود بر شما

سلام جناب قندک عزیز
ممنونم خیلی لطف دارید

شقایق شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 10:16 http://daraus.persianblog.ir

سلام پرنیان خانم. اینجا نوشته هات و شعرهایی که تقسیم کردی چقدر منو برد به گذشته هایی که الان دوباره احساسشون می کنم. توی آهنگ بلاگ .. توی نوشته ها. شعرها .. همشون غم هست. غم ناگزیری که هر کسی برای خودش یه جورایی تجربه می کنه. بهرحال دوست دارم سر بزنی بهم. خوشم امد از اینجا. حست کردم. حرفها مشترک بود خیلی جاها. من نمی دونم چرا بعضی ها اینقدر لبریز احساس اند و چرا هر چیز کوچیک براشون رنگ و روی عاطفی می گیره .. حتی دیدن پیرمردی که کنار خونش می شینه .. گاهی فکر می کنم اینطوری نبودیم زندگیمون راحت تر بود .. بهرحال .. امیدوارم خوب باشی و دنیا برات روزهای گل بهی و سبز و نارنجی هدیه بیاره .

سلام شقایق عزیز
خیلی خوش آمدی. خوشحالم که یک گل تازه ، وارد این باغ شده است.
خیلی لطف داشتی به اینجا که اینقدر با دقت مطالب رو خوندی. احساساتی بودن و عمیق بودن دردهای زیادی به همراه داره آدمهائی که اینجوری هستند طاقت دیدن دردهای انسانها براشون دشواره و هر چیزی شاید بتونه به راحتی از پا درشون بیاره اما بالاخره باید یاد گرفت که دوست داشت اما مقاوم بود.
من راضیم از چیزی که هستم. امیدوارم دیگران هم همین احساس رو داشته باشن.
خیلی لطف کردی شقایق عزیز حتما می یام پیشت .

ز- حسین زاده شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 11:11 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام. قلب مهربانت همواره مملو از عشق و محبت باشد.
مطالب قشنگتان مثل همیشه به دلم نشست. پایا و سرافراز باشید.

سلام
ممنونم از لطفتون. از دعای خوبتون سپاسگزاری می کنم

سهبا شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 11:30 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز . کاش مهربانی معیاری داشت برای اندازه گیری ، کاش میزانی داشت برای سنجش ، تا در آن راست و دروغ بودنش عیان می گشت ! آنگاه مهربانی های دروغین از حقیقی نشان داده می شدند و آدمیان می توانستند حق را از باطل تشخیص دهند .
ممنون از حضورت . شک ندارم به مهربانیت !

سلام سهبا عزیز
چه اصراری داشته باشیم که میزان مهربانی مردم رو اندازه بگیریم؟
من مدتهاست دلم می خواد خیلی چیرها رو ندونم. خیلی چیزها رو نفهمم. هر چقدر بیشتر می فهمم بیشتر درد می کشم.
بذار فکر کنیم میزان مهربانی آدمهای دور و برمون خیلی زیاده . بذار گره های مابین این مهربانی ها رو نبینیم.

فقط یاد بگیریم مرزهامون رو با آدمها مشخص کنیم که ضربه ها کاری نباشند.
و یاد بگیریم که هر کسی حد و اندازه ای داره . همیشه در حد و اندازه ی آدمها ازشون انتظار داشته باشیم.
همه که بزرگ نیستند!‌

و ممنونم از نظر لطفت.

آذرخش شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 11:45 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام پرنیان خانم
خوبی؟
خوشحالم که پنجشنبه بهت خوش گذشته. من که همه اش درگیر امتحان بودم
در مورد اون آهنگ که گفتی راستش بنا به یه دلایلی(لج بازی و تعصب) به آهنگهای وطنی گوش نمیدم و اصلا خواننده اش رو نمیشناسم. اما ظاهرا تونستی دانلودش کنی. به مورد های اینچنینی برخوردی حتما بگو شاید کمکی از دستم بر بیاد
امیدوارم هر روز واست مث پنجشنبه ها باشه

سلام آذرخش عزیز
ممنونم
امیدوارم امتحاناتت با موفقیت پاس بشن. راستش من اصلا این خواننده رو نمی شناختم . به هر حال احساست رو می فهمم.
از لطفت ممنونم .
برات آرامش و شادی و سلامتی آرزو می کنم.

بهار ِآرزو شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 13:14 http://www.bahar-e-arezoo.blogfa.com

سلام بانو ...

این دنیای مجازی رو خیلی دوست دارم هرچند که اینجا نمیشه به چشمای کسانی که دوست دارم نگاه کنم اما می تونم یه جورایی اعماق دلشونو ببینم ...

یه روزهایی داشتم تو این دنیای مجازی که نمیتونم فراموششون کنم شاید این روزها فرصت نیست به دوستام سر بزنم و یا شاید خیلیها منو فراموشم کردنو بهم سر نمیزنن اما ...

اینجا منو به یاد خیلی چیزهای خوب میندازه ...

قدر دوستاتو بدون وقتی قدرتو می دونن

سلام
میتونی از چشمهاشون تصوری برای خودت بسازی .
خیلی قدرشون رو می دونم .
مرسی

باران شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 13:35

سلامممممممم

دو سه روز به ما مرخصی میدین قربان؟!!

سلامممممممم
آهان حالا شد !
معمولا کسی که می ره مرخصی برای خودش یه جایگزین می ذاره اما چون هیچ کس قادر نیست کار شما رو به خوبی شما انجام بده . پس چند روز دندون روی جیگر می ذاریم تا حضرتعالی برگردید.
موافقت گردید

سهبا شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 15:14 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

مرسی پرنیان عزیزم . از پاسخ عمیقت ممنونم و چه امیدوار می شوم با حضور مهربانانی چون شما !
گاهی دانسته ها را باید تجربه کرد ! حد و مرزها را در کلام می دانم ، اما گاه در عمل فراموششان می کنم !
باید بیاموزم ........
باز هم ممنون .

موفق باشی دوست من.
من هم ممنونم

آفتاب شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 17:04 http://aftab54.blogfa.com/

سلام عرض کردیم منبع انرژی !
جان می گیریم هر روز از خواندن مطالب عمیق شما ...✿

سلام آفتاب جونم
خیلی خیلی ممنون. من هم از حضور تو گرم می شوم عزیزم

باران شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 18:36

البته منظورمون مرخصی با حقوق بود ها!
.
.
با اجازه!
ما رفتیم
قربان..

مرخصی با حق و حقوق البته ...
خیر پیش قربان ... به امید دیدار

کوروش یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 03:18 http://korosh7042.blogsky.com

سلامی دوباره بر پرنیان
بانو برای من جمعه ها چنین وصفی و حالی دارد
شبش را تا صبح وب گردی . بی خیال ساعت و خواب
و با روشن شدن هوا چراغ چشم و دل من می رود به سمت غروب
و تا ظهر حالا ساعت 1 یا 2 و... بستگی به حس و حالش باز
ساعت بیداریم می شود

هنجار شکنی و یک روز لج کردن باقواعد ساخته خود و محیط

امید که 5شنبه هایت طلائی

سلام کوروش عزیز
در واقع یه جور پشت پا زدن به قوانین دیکته شده ی زندگی روزمره.
خوبه ... امیدوارم ازش لذت ببرید
لطف کردید

شقایق یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 06:25 http://daraus.persianblog.ir

یه دریا ،احساسی. دلم برای پرنیان ها تنگ شده بود
ممنون عزیزم .. یه جایی تو وجودم تکون می خوره با این شعرها آهنگ .. خیلی وقت بود این وادی ها نبودم. می بوسمت عزیزم.

خیلی خوش اومدی به این جا شقایق عزیز.
خوشحالم که دوست داری و حس مشترکی پیدا کردی در اینجا
من هم می بوسمت و برات آرزوی شادی دارم

یک زن یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 08:07

سلام وصبح بخیر. اومدم اینجا انرژی بگیرم.

سلام عزیزم
خیلی خوش آمدی .
روز بسیار خوبی برات‌ آرزو می کنم.

فرزان یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 14:36 http://filmvama.blogfa.com/

درود
مطلب انرژی بخشی بود ..البته حقیر نسبت به عادتهای خوب هم الرژی دارم ..
مایل بودی نظرمو در مورد عادتها توی این پست بخون http://mavafilm.blogfa.com/post-32.aspx
شادوبا طراوت باشید

سلام فرزان عزیز
خوندمش پستت رو . البته قبول دارم که درس خوندن یک وقت زیاد و ذهن آزاد می خواد و لازمه که گاهی یک سری کارهای روزانه رو برای مدتی برای درس خوندن تعطیلش کنیم حتی اگه اونا جزو علایقمون باشن .
ممنونم از نظرت

پری چهره کاتب دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 17:20 http://www.babaee1.persianblog.ir

بسیار دلنشین و نوستالژیک
درود دخترک

ممنون

مسافر دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 20:59

سلام مهربان
وقتی با " بهار آرزو " همراه یک " زن " و " شقایق " در دست زیر بارش " باران " قدم میزنی
وقتی " کوروش " و " فرید " و " ویس " و " فریناز " و " مهر باران " هر روز به گر مای " آفتاب " نوشته های تو و به آسمان مهربانیت سلام میکنند و در " آذر خش " مهربان دستان یاد یارن را جشن میگیرند

آنوقت و آن هنگام
چه فرقی میکند که روزها کدامند و چه فرقی دارند ؟ اینها بهانه های قشنگی هستند که همه روز های خدا را دوست داشته باشیم و سر به آستانشان فرود آوریم و دستانمان را در دست هم بفشاریم و نگاه به نگاه همدیگر بدوزیم و فریاد بر آوریم :
که دوست داشتن و مهر ورزیدن بالاترین موهبتی است که از آن برخورداریم
و ما ها
عاشق همدیگر هستیم
عاشق
عاشق
عاشق

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار میکند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست ...

سلام
ممنونم برای این کامنت زیبایتان.
می دانم دوستانم چقدر خوشحال خواهند شد با خواندن این کامنت .
تمام این چیزهائی که شما نوشتید چه در دنیای مجازی چه در دنیای واقعی مرا «زنده» نگه داشته است. تمام دوست داشتنها ...
تمام لبخندهای شیرین و تمام نگاههای مهربان

یک زن دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 23:18

پرنیان عزیزم سلام
چقدر کامنت مسافر وجواب تو رو دوست داشتم. ممنون از هر دوی شما که از زبان دل ما می گویید.

سلام عزیزم
ایشون خیلی لطف دارن همیشه و ممنونم ازت

رها سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 06:04

سلام عزیزم خیلی از روز قشنگ تو گذشته ..اما همه روزها قشنگ هستند وقتی شما هستید و دوستی های قشنگ .....همیشه لبهات پر از خنده باشه و دلت مملو از عشق و دوستی ها ...

سلام رها جان
وقتی انسانهای خوب و دوستای خوب و شما هستید همه ی روزها زیبا هستند.
ممنونم عزیزم

باران سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 13:21

سلام بر پرنیان
سلام بر مسافر با اون حس قشنگ و شورانگیزش
کاش ردی بود برای سپاس و قدرشناسی
همینجا
از همین پنجره
.
.
درود
درود..

سلام باران عزیز
متاسفانه ایشون وبلاگ ندارن ولی امیدوارم کامنت شما رو بخونن.
ایشون خیلی محبت دارن همیشه .

و از شما هم ممنونم باران عزیز به خاطر این کامنت خوبتون

آفتاب سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 18:03 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان من
کلی شرمنده شدیم از این همه محبت شما و مسافر گرامی ...سپاس

سلام
ای بابا ! عزیزید شما همیشه .

فریناز سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 21:37

سلام مسافر مهربان
من هم از شما تشکر ویژه ای دارم برای تمام واژه های زیباتان...
نه
اصلا برای حضور خودتان در این باغ پر مهر دوستی که یکدیگر را فتح نموده ایم

خوش آمدید مسافر مهربان....


پرنیان عزیزم ممنون هم بابت جواب های ززیبایت در وصف جمعه و شعر زیباترت و هم اینکه دوستی به خوبی و مهربانیه مسافر عزیز داری و اینکه اجازه دادی تاا همین جا از ایشون تشکر کنم

قابل توجه مسافر عزیز
فریناز عزیزم مرسی ... لطف داری

danger4444 شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 14:54 http://www.danger4444.blogsky.com

عالی بود

مرسی دوست عزیز
راستش اولش از اسمتون ترسیدم . به نظرم خطرناک اومد
اما بعدش متوجه اشتباهم شدم
به هر حال ممنونم از لطف شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد