فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

روزی به نام «من»

 

 

چه کسی بر اندامت چاقو کشید؟

چه کسی بر آن تبر زد؟

آیا برگهای ابریشمینت تاراج کولاک ها شدند؟

آیا بازوان ظریفت هیمه ی اجاق ها شدند؟

از طالع تلخت قهر کردی آیا ؟

کنده زیبای بی سر

هر چند تو را از بلندی ها بر زمین زدند

شکوه و زاری نکن

نه نامها نه چاقوها و نه تبرهایشان 

هیچ کدام نمی ماند 

اما بلندی هائی که تو بر آنها زیستی همیشه می ماند. 


راستش زندگی زن‌ها سخته. بعضی زن‌ها. مادر خودم هفتاد و خورده‌ای عمر کرد. هر روز خدا هم کار می‌کرد. بعد از زاییدن پسر آخرش یک روز هم ناخوش نشد، تا یک روز نگاهی به دور بر خودش انداخت، رفت اون پیرهن خواب دانِتِلش رو که از چهل و پنج سال پیش داشت هیچ وقت هم تنش نمی‌کرد از صندوق درآورد تنش کرد، بعد رو تخت دراز کشید پتو رو کشید روش چشم‌هاش رو بست گفت «بابا رو سپردم دست همه‌ی شما. من خسته‌ام.......

ویلیام فاکنر 

 

هشتم مارس روز جهانی زن نامگذاری شد. اگر از تفکیک جنسیتی خوشمان نمی آید (ما زنان)  نباید هم خیلی به چنین روزی شاخ و برگ دهیم. این روز هم مثل همه ی روزها من  یک زنم، با تمام خصوصیات زنانه ام! با قلبی که بی انتهاست اما شکننده . با چشمانی که گاهی خیس از عشق - از دلتنگی - از دلواپسی و از دردهای زنانه اش. همان زنی هستم مثل دیگر روزها . اما باز هم ممنون شاید زنی یا مادری با شاخه ی گلی در چنین روزی یاد شودو  این خیلی ارزشمند است.

یادم می آید مدتها قبل دوستی لطیفه ای برایم ای میل کرد که روزی خداوند به یکی از بندگانش می گوید هر آرزوئی داشته باشی برآورده می کنم  و آن مرد می گوید: از یکی از شهرهای آمریکا تا یکی دیگر از شهرهایش که فقط راه دریائی ست و مابین آنها کیلومترها فاصله هست یک اتوبان چهار بانده بکشد. خدا می گوید: این آرزوی تو خیلی هزینه بر است . کلی مواد و مصالح می خواهد در صورتیکه با همین هزینه شاید بشود آرزوی بهتری برآورده کرد. آن مرد به خدا می گوید : خیلی خوب صرف نظر می کنم از این آرزو فقط یک سوال بی جواب دارم که می خواهم جوابش را به من بگوئی خداوند منتظر سوال می ماندو آن مرد از خدا می پرسد : چرا زنان گریه می کنند ؟ و خدا می گوید اتوبانی که خواسته بودی چند بانده باشه ؟! 

 


اما من یک زنم ... می شکنم و دوباره ترمیم می یابم اما دیگر نه مثل قبل! هر بار که می شکنم ، بیشتر می آموزم درست مثل یک مرد. می دانم که باید همیشه یک زن باشم با ظرافتهای زنانه ، با شیطنتهای زنانه ،  با لبهائی که باید با لبخندی همواره زیبا گردد، با قلبی که باید بیشتر بخشنده باشد و شانه هائی که در حین ظرافتش بسیار قوی!  زیرا دردهائی را باید به دوش کشد که هیچوقت، هیچکس نباید از آنان باخبر گردند!  زیرا که «من» یک زنم!

 

قلب بزرگ ما، 

پرنده ی خیسی است
بنشسته بر درخت کنار خیابان
در زیر هر درخت
صدها هزار برهنه ی بیدار
از تبر

جنگل!
ای کاش قلب ما
می خفت بی هراس
بر گیسوان در هم نمناکت.

ای کاش
تمام خیابان شهر
جنگل بود. 

 


نظرات 33 + ارسال نظر
baran جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 20:32

salam & Tabrik banoo
dar safaram
...

خارج از کشور تشریف دارین؟
آخه انگلیسی نوشتید گفتیم لابد یه جائی تشریف دارین که کیبورد فارسی نداره
هر جا هستید سلامت باشید و شاد.
و ممنونم از تبریک و ممنونم که در سفر به یادم بودید.

سجاد اسکندری جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 20:51 http://www.1920.blogsky.co

قبول دارم که بعضی از مردها ...
ولی خب فقط مردها اینجوری نیستند
زنها هم ممکنه ...

این بی انصافی که همیشه نوک پیکان اتهام صاف می خوره وسط ابروی مردها

یه موقعی آره مرد سالاری و این حرفا مد بود
الان دیگه خنده داره

فکر حرف اول می زنه نه گردن کلفتی

سجاد عزیز آخه من کی از مردها بد گفتم؟
یا نوک پیکان اتهامم خورد وسط ابروی مردها؟

اما حالا که گفتی میگم : هنوز هم هست چیزی که تو بهش می گی مرد سالاری و من بهش می گم : خودخواهی مردانه و یه چیزی توی این مایه ها.
مردهائی که از افکار زنها هم وحشت دارند.
اما خیلی از آقایان هستند که یک دوست واقعی هستند برای یک زن ، یک راهنما و یک حامی برای رسیدن یک زن به اهدافش.
یک دوست واقعی حتی بهتر از یک هم جنس . مردی که یک زن می تونه عاشقانه دوستش داشته باشه . حتی ممکنه پدرش باشه یا برادرش و یا همسر یا یک دوست.

آفتاب جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 21:46 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان من
ما زن هستیم ..
اگر غمگین و اندوهگین شویم به راحتی اشک می ریزیم ..
اگر روزگار بر ما سخت گیرد همچون آهن مقاوم می شویم ..
من یک زنم ..
باید محکم باشم !
شانه هام باید آنقدر مقاوم باشند که خورد نشوند..
اما سهم ما از زندگی چیست ؟

سلام عزیزم
خسته نباشی. سهم ما از زندگی اون چیزی هست که با اراده ی قوی بگیرمش . اگر وابدیم باختیم . فرقی نمی کنه زن و مرد. هر انسانی باید سهمش رو از زندگی بگیره. حتی اگر گاهی نیاز به خطر کردن یا ریسک کردن هم باشه.

تبسم خدا جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 22:35 http://www.tabasom-e-khoda.blogfa.com

گربه هایم خیلی زود
از دست می روند
مثل عشق هایم
و فقط غمی از آنها
برایم باقی می ماند
ما خود را سرگرم می کنیم
با آنچه هست
و آنچه را که نیست
به نیستی می سپاریم
بیژن جلالی

زیبا نویس من
پرنیان دل مهربان
چقدر زیبا به تصویر کشیده ای
خواندمت با شوق
حرفی نماند که نگفته باشی
درود بی پایان
آرامش سهم دل رنگین کمانیت

سلام
... ما خود را سرگرم می کنیم با آنچه هست... چه تلخ اما واقعی!

شعرت قشنگ بود عزیزم . و ممنونم از لطف و محبتت.

درود بر بانوی دلپاک
من هم با تو هم عقیده ام
روزی را اگرچه خوب است بنام زن نامیدن اما آن را بر رف خاطره گذاشتن است.
همچون پنج شنبه آخر سال. و فراموشی سالیانه ی محرومین و مستضعفان.
نمیدانم آیا کسی فکر می کرد آن روزی که ما وزیر زن داشتیم
به امید بهتر از این نیز داشتنی. روز ی هم باز برای حداقل داشتن
آه بکشیم.

سلام
درست می شود کوروش عزیز. دنیا اینجوری هم نمی ماند
توی این یکی دوسال اخیر متاسفانه مدیران زن را در ادارات دولتی عزل کرده اند. طفلکی ها چوب جنسیتشان را دارند می خورند.

ممنونم از نظر خوبتان

ویس جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 23:50

وای خیلی عقب موندم.به نظر من بهترین تعبیر را فروغ دارد.زن یعنی جزیره سرگردانی.چون از روز زن گذشته به همین اکتفا می کنم تا سال بعد.سر بزنگاه

سلام
این یعنی باز هم یک سال سرگردانی!!!

آزاد شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 00:15 http://pirahan.blogsky.com

سلام
به مسئله زنان از دو زاویه می شود نگاه کرد
یکی از منظر حقوقی و تلاش برای برقراری حق برابر انان که کار سختی است و فعالان در این عرصه مجبورند ناملایمات و نوازشات ! فقها را تحمل کنند
و دیگری از منظر انسانی . به نظر من برای گرامیداشت مقام زن قبل از این که ویژگیهای جنسیتی او را برجسته کنیم باید نگاهی انسانی به زن داشته باشیم زن هم یک انسان است مثل مرد . خداوند وقتی که انسان را خلق کرد و او را خلیفه خود روی زمین قرار داد هیچ اشاره ای به جنسیت نداشت .

سلام
من هنوز نفهمیدم چرا زن وسیله ای شده برای اهداف س ی اس ی.
ممنونم

آذرخش شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 09:03 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام پرنیان جان
خوبی؟
روزت مبارک باشه
ببخشید دست خالی اومدم
اینجا عکس گل هم نداره که واست بذارم
اما من که نیتشو کردم
بدون شیرینی هم اومدم شرمنده. شیرینی هم هرچی خواستی ما در خدمتیم
خوش بگذره

سلام‌ آذرخش عزیز
ممنونم
خواهش می کنم شما همیشه دست پر اینجا تشریف دارید.
خبر به ثبت رسیدن هم برای من یک شیرینی عالیه .
مرسی

رها شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 09:07

سلام عزیزم روزت مبارک ..امیدوارم لبخند زیبای مهربانی همیشه بر لبهایت باشد ...و همیشه شاد باشی و سلامت ...

سلام رها جان
ممنونم از لطفت . متقابلا برایت شادی و سلامتی آرزومندم

مهرباران شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 12:29 http://darya73.blogfa.com

سلام... اول از همه تبریک این روز... با اندکی تاخیر البته... شاد باشید و سلامت همیشه...
دوم اینکه من فکر میکنم جای تبرها و چاقوها و یادگاریها می ماند... اون بلندیها رفته است... دیگر باز نمیگردد...

سلام
ممنونم . لطف کردید.
می ماند ... حداقل برای خداوند می ماند.

نمی دانم! گاهی وقتها خودم هم دچار تردید می گردم.

باران شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 13:35

سلام!

پست اخیر تقدیم شد به دل مهربان و آسمانی شما

به پاس همه ی دوستی هامون

از قدیم تا همیشه...



الان این بالائی منم!
خجالت کشیدم و شرمنده ام کردید
.
.
.

خیلی خیلی ممنونم

قندک شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 14:39 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام ودرود بر پرنیان بانوی عزیز. راستش انقدر روز زن در ایران زیاد شده یادم می رود روز زن واقعی چه روزی است. یک روز ۲۵ آذر است یک روز تولد حضرت زهراست. یک روز... و من گیج شدم و فراموش کردم این آخری را. شرمنده روزتان مبارک.خیلی مبارک

سلام و عرض احترام
درست می گین. بیست و پنج آذر که دیگه از مد افتاد! روز تولد حضرت فاطمه هم برای همه ی ما بسیار عزیزه . اما هشت مارس رو تمام دنیا بعنوان روز زن می شناسن. و اما چرا هشت مارس روز زن نامیده شد :

هشتم مارس ۱۹۰۶ زنان کارگر نیویورک و شیکاگو به برگزاری تظاهرات آرامی دست زدند، اما با برخورد شدید پلیس مواجه شدند. این زنان عمدتا از کارگران کارخانجات نساجی و هم‌چنین زنان جنگ‌زده بودند که پس از پایان کار در سالنی اجتماع کردند. حمله‌ی پلیس بسیار خشونت‌آمیز بود و تعداد زیادی از زنان کشته، زخمی و دستگیر شدند، هم‌چنین گروه زیادی هم از کار اخراج گشتند.
سال بعد از آن ، در سالگرد حمله‌ی پلیس نیویورک به زنان، تظاهرات وسیعی در نیویورک انجام شد که طی آن زنان کارگر ضمن یادبود آن روز، به زیادی ساعات کار، بهره‌کشی از کودکان و نبودن حق رای برای زنان اعتراض کردند. تظاهرات ۱۹۰۷ نیز سرکوب شد اما حرکت‌های مانند آن در سال‌های بعد ادامه پیدا کرد و از مرزهای آمریکا به اروپا رسید.
در سال ۱۹۱۰ «کلارا زتکین» از زنان مبارز، انقلابی و آزادی‌خواه و برابری‌طلب آلمانی، در کنگره بین‌الملل زنان پیشنهاد داد تا هر سال روز ۸ مارس به نام «روز جهانی زن» نامیده شود. این پیشنهاد یک سال در محافل مختلف مورد بررسی قرار گرفت و سرانجام به تصویب همه‌ی گروه‌ها و کشورها رسید. و از سال ۱۹۱۱ رسما ۸ مارس «روز جهانی زن» نامیده شد.
ممنونم قندک عزیز . خیلی لطف کردید

باران شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 15:33 http://baranjavid.blogfa.com

روز جهانی زن رو بهت تبریک می گم
این تبریک گفتن ها بابت روز زن از نوع جهانی اش نکته ظریفی داره که برای من جای امیدواریه

ممنونم آذر عزیز
متقابلا" . به امید روزهائی سرشار از صلح و آرامش و عدالت و برابری.

محبوبه شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 18:39 http://mahboubehdel.blogfa.com/

سلام دوست عزیزم
ممنونم از لطفتون و خوشحال از آشنایی با شما

امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید با آرزوی بهترین ها

سلام دوست عزیز
خیلی ممنونم . متقابلا" برایتان موفقیت آرزومندم

فرخ شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 20:44 http://chakhan-2.blogsky.com

برای اینکه احساسات یک زن را بشناسی و بتوانی در لایه های زیرین عواطف او نفوذ کنی و وی را حدس بزنی ُ فقط باید یک زن باشی!! البته عکس این فرمول هم در باره مردان صدق میکند .
من متاسفم که مردها و زنها در بسیاری از مواقع ُ نمیتوانند خود را به جای یکدگر قرار دهند ... ولو برای دقایقی کوتاه!
سلام پرنیان عزیز ... ارادت

سلام فرخ عزیز
همیشه هم نیازی نیست که آدمها از یک جنس باشند. گاهی در یک احساس مشترک و ناب و خالص می شود به لایه های درونی عواطف یکدیگر نفوذ کرد. در این صورت حتی از تغییرات میمیک صورت یکدیگر می توان تا عمق احساس هم را دریافت کرد.
ممنونم .

پری چهره کاتب شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 21:27 http://www.babaee1.persianblog.ir

هی رفیق
میدونی چه خبره؟
هان؟

اوه ... چه خبره !!! دیـــــــــــــــــــــــــــــــــــوانگی

فرید یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 10:32 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
... من، به اندازه تمام روزها...
رسم خوشایندی ست به دنبال بهانه ای گشتن برای ابرازی...
ابرازی برای آنکه بدانند که دوستشان داری....
دوست داشتنی برای آنکه بدانند قدرشان چه اندازه است...
قدری که تمام هستی در طلب بودن آنگونه است....
طلبی که برآورده شدنش می آفریند انسان را...
آفرینشی که همه را در برمی گیرد و زن و مرد، یکپارچه می شوند...
روز زن مبارک... روز من هم مبارک با اینکه هیچگاه نتوانسته ام مثل زن باشم... پاک... پرتجلی و آسمانی...
مرد به اندازه زن بودن از دنیا کم دارد و زن، به اندازه مرد بودن...
روز من هم مبارک که بعد نیافته ام را تحسین می کنم....
ای تمام زن های دنیا...
ای تبلور روح معنای زیبایی...
هر روز، روزتان... هر لحظه تان پر از نور... سلامتی و کمال...
یاحق

سلام
فرید عزیز شما آنقدر روح بزرگی دارید که نمی توانم به خودم اجازه بدهم حرفی بزنم. اما به عنوان یک زن یا یک دوست از جنس زن می گویم :
در خلقت آفرینش نه زن برتراست و نه مرد بلکه هر دو مکمل همدیگر هستند. یک زن در کنار یک مرد که عاشقانه دوستش دارد و درک می شود به آسمانها می رسد و مطمئنا یک مرد هم همینطور.
کتابی را اخیرا مطالعه کردم با عنوان جنس ضعیف از اوریانا فالاچی. مبهوتم کرد! در گوشه گوشه ی دنیا چه زنانی بوده اند که نفهمیده اند زندگی یعنی چه ؟ عشق را نمی شناختند و انتخاب برایشان بی معنا بوده است. گاهی بعد از مرگ همسر می بایست انقدر گرسنه می ماندند تا بمیرند نه اینکه از عشق بوده بلکه این یک سنت بوده است. دختر ۱۵ ساله می بایست با پسر ۸ ساله ازدواج کند و بزرگش کند تا بعدها ان پسر بزرگ که شد همسران مورد دلخواهش را بیابد. یا دختر ۹ ساله با مرد ۳۵ ساله می بایست ازدواج می کرد. و یا زنانی بوده اند در چین که از زمانیکه نطفه شان بسته می شد تا زمان پیری و مرگ در قایق زندگی می کردند و اجازه نداشتند پا برخشکی بگذارند و جالب است که فکر می کردند زندگی یعنی همین!‌
اگر این کتاب را مطالعه نکردید توصیه می کنم مطالعه نکنید... خیلی دردناک است.
و اینجاست که گاهی زنان وقتی برای احقاق حق خود حرفی می زنند و یا شعاری می دهند فورا به آنان نسبت فمینیستی داده می شود . اگر چه فمینیست بودن هم چیز خوبیست!
تبریک می گویم به شما! و امیدوارم هر روز «روز شما» باشد.

یک زن یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 10:34

پرنیان عزیزم
روز زن رو تبریک می گم وامیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی. چقدر خوبه که هستی. دوستت دارم وبرات بهترینها رو آرزو می کنم.
گاهی آدم تو یک شرایط خاص وقتی یک نوشته رو می خواند حس می کنه برای اون نوشته شده. با نوشته ی این پستت خیلی احساس نزدیکی کردم. شکستن وترمیم شدن رو خوب می فهمم.

سلام عزیزم
ممنونم . امیدوارم روزهائی باشد که غم نباشد اگر هم باشدکم باشد.
حالا هر اسمی و هر مناسبتی که می خواهد داشته باشد.
روزهائی باشد که با اطمینان از اینکه مانند یک انسان با او رفتار می گردد، مانند یک انسان که روح الهی دراو تجلی گردیده است . بدون آنکه برای گرفتن حقوق انسانیش بخواهد بجنگد و دائما در ستیز باشد.
به امید چنین روزهائی برای تمام مردان و زنان سرزمینم .

حریر شیشه ای یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 10:35 http://harirestan.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز
منم دوست ندارم به تفکیک جنستیت بپردازم اما وقتی واقعا همیچین مسله ای وجود داره مجبوریم در موردش بحث کنیم تا بتونیم نقش زن رو تو جامعه پررنگ تر کنیم
با وجود تمام احساس های قشنگی که خدا بهم داده و زن بودنمو کامل کرده اما باز هم از زن بودم شکایت دارم چون جنس مخالف من زن رو نمی فهمه
زن رو فقط وسیله تفریح و زاد و ولد می دونه
با پیشرفت تکنولوژی و اینکه این روزها خیلی از مدیران و مسولان ما زنان هستند اما باز هم قدرت در دست مردان است
و هر کجا که زورشون بچربه چماق ناقص العقل و احساسی بودن رو بر سر زنان می کوبند

سلام حریر جان
به نظر من به جای شعار دادن و با فریاد احقاق حق کردن ، در عمل می بایست هر انسانی در هر جنسیتی ، فرق نمی کند، حق انسانی خود را از اطرافیانش بگیرد . یک زن باید به دیگران بیاموزد که مثل یک انسان کامل و بسیار قابل احترام می بایست با او رفتار شود و این در عمل امکان پذیر است با رفتارهایش و با توانائی هایش.
همیشه از زن بودن خودت خوشحال و راضی باش اگر کسی تو را نمی فهمد اوست که بسیاری از چیزها را از دست خواهد داد!
روزی یک روانشناس (آقا) به من گفت :‌شما زنان نمی دانید چقدر خوشبختید چون ظرافت و هنر عشق ورزیدن و ......... دارید که منحصرا مربوط به جنسیت شماست ... خیلی بحثش طولانی بود اگر بخواهم بنویسم یک صفحه ی کامل خواهد شد.

پرنیان یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 12:38 http://traveller88.blogfa.com/

سلام هم نام من!
ممنون که به من سر زدی و ممنون از عمو هادی که منو بهتون معرفی کرد. سلام منو به شون برسون و بگو عمو جون چرا بهم سری نمی زنی؟
باز هم به هم سر بزنیم خب؟

سلام پرنیان کوچولو
باشه بهشون می گم ... قابل توجه عمو هادی!

آفتاب یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 15:28 http://aftab54.blogfa.com/


سلام پرنیان من
قیمت یک روزبارانی چنده ؟
دل تومن ؟!!

سلام آفتاب جان
فکر می کنم ... N دل تومن
سوال قشنگی بود. دوست داشتم

جامعه وفیلم یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 15:28

این تبریکات رو به فال نیک بگیر چرا که کم کم داره توی اقشار نیمه روشن فکر اینترنتی جا می افته (احترام به حقوق برابر ) ..فکر کنم جای امیدواریه که در آینده نچندان دور شاهد این باشیم ..سالم باشی وآگاه...

ای کاش در متن زندگی همه ی آدمها جا بیافته!
ممنونم

محسن یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 15:40

پرنیان عزیز سلام
بسیار زیبا ودلنشین بود راست گفتی باید زن باشی تابدانی یک زن چه می گوید ولی می شوددرک کرد.
خداونداحساس را برای این دردها گذاشته تا ما درک کنیم همدیگر را ولی ایا چنین درکی وجود دارد.نمی دانم
ولی موضوع بسیار جالب است وجای تعمق دارد......محسن...

سلام قربان
شما هم کم کم باید ولی خودتون رو بیارید که غیبتهای طولانیتون رو موجه کنه!
شوخی کردم . به هر حال خوشحال می شم از حضورتون اینجا و از خواندن کامنتهای زیبا و پربارتون همیشه لذت بردم.
اما باور کنید این را که گاهی خود زنها هم دنیاهاشون با هم یک دنیا متفاوته و گاهی از درک همدیگه عاجزند!!!

خیلی لطف کردید. سپاسگزارم

عمو هادی یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 16:54 http://darya73.blogfa.com

سلام بر همه پرنیانهای کوچک و بزرگ... شیطون و مهربون...
چشم... باز سر می زنیم... چشم...

و همچنین قابل توجه پرنیان کوچولو ...

بی یار یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 17:18

با آرزوی برابری همه انسان ها...

پیروز باشی

ممنونم دوست عزیز
لطف کردید و موفق باشید و شاد

شبنم یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 18:04 http://shabnambahar.blogfa.com

از صبح مشغول شست و شوی خانه بود...نهار را اماده و میز صبحانه را جمع کرد..لباسها را اتو کشید و رختشویی را خالی از لباسهای شسته شده...همه جا برق میزد نزدیک ظهر...کار هر روزش بود...او امد..او با همان مردانگی همیشگی اش امد..سلامی و تکرار روزمرگی...
و ادامه زندگی..
و زن تشنه یک بوسه...یک خسته نباشی و یک تقدیر از دستان داغ و تبدارش از آنهمه کار همیشگی...

پری جان دیر اومدم ولی هر روز برای ما روز زنه...روزت مبارک دختر ایرانی...

چند روز پیش داخل مترو نشسته بودم. چون معمولا به ندرت از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنم وقتی هم که استفاده می کنم بر رفتارها و حرکات مردم دقیق هستم. فرصتی پیش آمده بود تا بتوانم همشهریانم را کنکاش کنم. خلاصه در مسیر برگشت از چهاه راه استانبول تا شریعتی حسابی یواشکی مردم را تماشا کردم در اون ساعت شبانه آنقدر همه عبوس و اخمو و خسته و چهره ها کسالت بار بود که فکر کردم این آدمها تازه می خوان برن خونه و در کنار خانواده هاشون ... طفلکی خانواده هاشون!!!
این کامنتت احساس چند شب پیش منو برام تداعی کرد!
یکی دوتا خانم هم که بودند خواب بودند!
یه جورائی خیلی ربط داشت به کامنتت !

ممنونم شبنم جان برایت روزهای شیرین و تمام نشدنی آرزو می کنم.

دانیــــــــال یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 18:56 http://www.danyal.ir

وسوسه های مهر تو ، دیرگاهیست که مرا ربوده است
از حرف خالیم جز این که این روز را به سرکار تبریک گوبم

این خودش یک دنیا حرق بود.
ممنونم دانیال عزیز

آفتاب یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 19:07 http://aftab54.blogfa.com/

N دل تومن یعنی آخرش !میگن اندشه دیگه نه ؟

واااااااااااااای آفتاب جون کامنتت رو همین الان توی وبلاگ باران خوندم . بعدش اینجوری شدم بعدش از خوشحالی اینجوری شدم بعدش دچار غرور شدم و اینجوری شدم

N تا دوستت دارم

آفتاب یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 19:14 http://aftab54.blogfa.com/

هی میگم باباجون این پرنیان منه !!
گوش نمی کنن که !
.
.
.
.

عزیزززززززم (آیکون مناسب حال الانم رو پیدا نکردم)

مرسی مهربان

مریم یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 19:35 http://www.2377.blogfa.com

با تاخیر آمده ام ! اما با این حال روزت مبارک !
موافقم که زندگی زن ها سخت است !
این جا را دوست دارم !
سلام !

سلام مریم جان
ممنونم برای محبتت

رها دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 09:14

سلام رها جان شب و روزت خوش
لطف کردی ...

باران سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 12:07

میگم شما راحت باشین با بانو آفتاب!
چند روز نبودیما

اینجوریاس دیگه

پری چهره کاتب چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 16:10 http://www.babaee1.persianblog.ir

هی رفیق
سلام و ممنون از نوشته ات

سلام پری جان
لطف کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد