فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

تا شقایق هست زندگی باید کرد


مدتیست فکرهایم در هم و برهم شده اند و در ذهنم انگار که سگ می زند و گربه می رقصد!  

در آرزوی زندگی بدون خشونت ، دلم بال بال می زند. 

می پرسم آخـر بگو تا بدانم
نفرین و خشم کدامــین سگ صرعی مست 
این ظلمت غرق خون و لجن را 
چونین پر از هول و تشویش کرده است؟
ای کاش می شد بدانیـــم
ناگه غروب کدامین ستــاره
ژرفای شب را چنین بیش کرده است ؟


از خشونت نمی خواهم بنویسم دیگر. پس بگذار بگذریم ... 

اما حتی در ژرفای شب می شود به شقایق نگاه کرد. به کسانی که دوستشان دارم فکر می کنم. دیگر می دانم زندگی چقدر کوتاه است و تا بیائیم بفهمیم چه هستیم برای هم ... از دست  می دهیم . شقایق توئی دوست من! شقایق تمام کسانی هستند که دوستشان دارم و برایم اهمیت دارند و می دانم وقتی برای کسی دلتنگ می شوم و یا نگران،  او شقایق من است. 

می شمارم شقایقهایم را ... زیادند و چقدر احساس غرور می کنم  ... بگذار آدمهای دور و برمان هر چه می خواهند باشند. ما باید آنچیزی باشیم که خود می خواهیم.  همین است تنها دلیل بودنم ... مهر می ورزم پس هستم!   

 

...


«صدای پرنده ها قاطی باغچه است. دنیا قاطی انگشت های من است. چقدر نور و حسرت روی فکرهای من راه می رود. مثل بغضی در لباس هایم گیر کرده ام. دنیا پر از بدی است و من شقایق نگاه می کنم»

سهراب سپهری 

 

پ ن : دوستان وبلاگیم را حتی ندیده و نشناخته دوستشان دارم ... و گاهی دلم برایشان تنگ می شود. این یعنی : مهر می ورزم پس هستم!  

نظرات 41 + ارسال نظر
یک زن چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 17:49

شقایق مهربون من دوستت دارم بیشتر از آنکه باور کنی.
پرنیان عزیزم هیچ وقت فکر نمی کردم دوستای مجازیم بتوانند انقدر برام مهم بشن. وقتی نیستند نگرانشون میشم. با ناراحتی اشون ناراحت میشم مخصوصا اونایی که باهاشون احساس نزدیکی بیشتری دارم. چند وفت پیش یک مهمونی اجباری بودم که آدمهای اونجا وحرفهاشون برام نامفهوم بود چند لحظه فکر کردم چرا من انقدر با اینا فرق دارم ناگفته نماند یک لحظه هم به اینکه چقدر چیزای ظاهری ومادی براشون مهمه وشادشون می کنه حسودی کردم. همون موقع احساس کردم چقدر دلم برای دوستای مجازیم ونوشته هاشون تنگ شده ، چه نعمت بزرگیه بودنشون وداشتنشون. با اینکه به خاطر یکسری مسائل وشرایط وبلاگم رو حذف کردم ولی خواندن نوشته های دوستان وبودنشون یکی از بهترین هدیه های خدا تو این روزاست. خصوصا وجود تو،نازنینم که همیشه به من آرامش میدی.

باور می کنم ...
یکی از دلایلی که امروز این پست را گذاشتم محبتهای بی نهایت شما دوستانم در اینجاست. گاهی وقتها با کامنتهای عمومی و خصوصی شما من شرمنده می شم و مستاصل که چگونه باید جواب اینهمه مهر رو بدم.
وقتی می گویم دلم برایت تنگ شده بود مطمئن باش از صمیم قلب گفته ام. و اما در مورد جمعی که هیچ احساس نزدیکی با آن آدمها نمی کنی باید بگویم که من خودم تنهائی را ترجیح می دهم در جمع بودنی که تنها باشم. ولی گاهی وقتها در یک سری از ارتباطات اجبار هست نه انتخاب و باید فقط حضور فیزیکی داشت اما می توان در دنیای خود خلوت کرد حتی در آن جمع غریب!

ممنونم عزیز دلم ... ای کاش می توانستم جمله ای بکار ببرم که در شان و اندازه مهربانی هایت بود.

فیروزه چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 17:52

میدونی تا بوده همین بوده وتا هست همین........عرض زندگی با همه کوتاهی به بلندایا آسمونه....اگه با هم به بدها نه بگیم کوچ میکنند ولی پدر این دنیا بسوزه که بخاطرش روحمونو هم میفروشیمدوستان وبلاگی رو نادیده ها شیرین میکنه چون اینجا اون چیزی رو میگیم که دوست داریم حالا فکرشو بکن اگه بشه به فعل درش بیاریمامشب میخوام یه پست بزنم که دلم میخواد تو اولین خوانده اش باشی.... تازه رسیدم وچیزی رو دیدم وشنیدم که خیلی برام جالبه..مردم هرجور دوست دارنند نمیبینند بلکه اونچه تراوش میشه رو نقش میزنند.دارم بد میشم آخه حیفم می اد بخندم ونخندم....یاد گرفتم تراوشو کنترل کنم ...آخرشششششششششششش میگه نهتا بعد دوست خوب وپاک زبانم

فیروزه جون
دلم برات تنگ شده بود. می یام می خونمت به شرط اینکه گم نشم توی یک صفحه سفید بی انتها!
لحظاتی رو داشتم که به همان بلندایای آسمونی هست که تو گفتی! و می بالم به این لحظات ... و خدا را شکر می کنم برای این هدایای بی نظیرش. لحظات دوستی بودند و مهر و حضور خداوند ...
هر گاه مرورشان می کنم لبخند می زنم و این لبخند باارزشترین لبخندهای زندگیم هست.
خبرم کن عزیزم بی صبرانه منتظر خواندن چیزی هستم که برایت خیلی مهم بوده.
همیشه بخند که با خنده زیباتر خواهی بود ... برای تمام دنیا!

آفتاب چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 18:45 http://aftab54.blogfa.com/

تقدیم به بهترین و مهربانترین انسان روی کره خاکی ...

پرنیــــــــــــــــــــــان خوش قلب و مهربان ...

پرنیانی که روزها و ساعت ها را در خاطرم با او گذراندم ...

می نویسم برای تو ، برای تو که همدم روزهای زندگیم شده ای ...
برای تو می نویسم که جزیی از وجودم شده ای ...

تو بهترینی !

خوبان خوبی ها را از تو می آموزند ...

باغی درست کردیپر از صمیمیت ها ،خاطره ها...

عزیزم تو نیز یکی از انگیزه های پر رنگ من هستی ...

اگر از اشکها دریا بسازم
اگر از خنده ها رویا بسازم
اگر اشکی زچشم من بریزد
اگر خنده زلبهایم گریزد
تو را تنهای تنها دوست دارم



دیگه فکر می کنم اینجا دوستان همه آفتاب عزیز رو می شناسند و می دونند چه جایگاهی داره ...
از داشتن تو و بقیه دوستان خوبم خیلی خوشحالم
متاسفانه قادر نیستم آنطور که باید جواب محبتهات را بدم اما می گم ... خیلی دوستت دارم و گاهی برات نگران می شم خودت می دونی چرا!

امیدوارم دوستی ها همیشه همینجوری ساده ، خالص و همچنین مستدام باشه ...
برای کامنت خصوصیت هم می بوسمت

«زندگی بدون تپیدن دل، بدون آدمی که مایه ی امید است ، به مفت نمی ارزد ...»

کوروش چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 21:45 http://korosh7042.blogsky.com

بدرستی متن زیبا یی برگزیدی نازنین
سلام بر شقایق باغچه نت من و یارانم
چقد ر این متن با احساس اکنون من سازگاری دارد
وقتی که در پست قبلی ام بالاجبار و به استعاره از موجودی افریننده بهره جستم
بعضی شقایق های نتیم به چوب ملامت نوازشم کردند . در صورتی که در پانوشت گفتم که حکایت 31 ساله است
بگذریم پرنیان عزیز
همچون برادری که در پیش خواهرش به درد دل مینشیند .چنین کردم و سبک بال شدم.
روح بلندت به شکوفائی مهر بادا
که خشونت را رها کرده و به لطافت شقایق می اندیشد.
درود بر تو شقایق مهربان

سلام کوروش عزیز
گاهی سوء تعبیرها و سوء تفاهم ها توی نت طبیعی هستند . چون ممکنه از یک جمله چندین برداشت بشه و قرار هم نیست همه ی برداشتها درست باشن.
با یک توضیح همیشه حل می شه. مهم اینه که اینجا پر ه از دوستهای خوب
و مهربان
شما هم موفق باشید و شاد

ممنونم

رها پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 00:31

سلام شقایق کوچولوی مهربان ..وقتی تو هستی و ما هستیم و دلهایی به یاد هم میتپد این یعنی زندگی یعنی ..بودن ..ممنون از اینکه به یادمان میاوری دلهایمان برای هم میتپد و زندگی زیباست با بودن دوستی ها ....مراقب شقایق کوچولوی من باش ....باروت میشه من حتی در در قاراه ای که تو نفس میکشی نیستم ولی احساست میکنم و میبینمت و دلم تنگ میشود ..

سلام رها جان
باور میکنم عزیزم ... در این خشونت های زندگی نباید فراموش کنیم دوستی ها را.
مواظب باشیم مهربانی هایمان گم نشوند.

و من خوشحالم که دوستان خوبی مثل تو اینجا دارم ... درکنار خشونت زندگی واقعی.
مواظب خودت باش عزیزم در هر کجای دنیا که باشی همیشه دوست خوب من هستی.

فرخ پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 01:05 http://chakhan-2.blogsky.com

پرنیان عزیز
به جز زیبایی و اندیشه های روشن نیافتم در این یادداشت!
من به لطافت نگاه و باطن تو حسرت میبرم گاهی

سلام فرخ عزیز
خیلی خوشحالم که شما هم جزو دوستان خوب من هستید و از نظر پر از لطفتان بسیار سپاسگزارم.

در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تاته دشت، بروم تا سر کوه

ز- حسین زاده پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 09:08 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام. اگر دلهایمان پر از مهر و دوست داشتن و عشق ورزیدن باشد کدورت و کینه و حسد و سایر زشتی ها در آن مجال ظهور و رشد نخواهد داشت. حضرت زینب سلام الله علیها حتی در روز عاشورا هم به فرموده ی خودش چیزی غیر از زیبایی ندید!
بله تا شقایق هست زندگی باید کرد.
ضمنا از پاسخی که در کامنت مطلب قبلی تان زیر مطلب من نوشته بودید ممنونم. اظهار نظرتان بسیار متین و صادق است.

سلام جناب آقای حسین زاده
گاهی وقتها کدورتها و تیره گی ها ما رو با خودشون می برن . به طوریکه حتی گاهی خودمان نیز متوجه نیستیم چگونه غرق شدیم در سیاهی ها.
و به قول شما بهتر است آنقدر دلها را پر از مهر کنیم که فرصتی و جائی دیگر خیلی برای کینه ها نماند.

ممنونم و تشکر از توجه و تائید شما از کامنت قبلی
امیدوارم قلبتان همیشه لبریز از عشق باشد و مهر و نور و گرما

نرگس پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 09:51 http://w-infinite.blogsky.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ایول این خیلی عالیه
منم موافقم از غم و خشم و بدی خسته شدم
میخوام بی دلیل شاد باشم

سلامی به بلندی و گرمی سلام نرگس عزیزم

شادی بی دلیل یکی از بهترین شادیهاست ... چون خودش خالق خودشه!
موفق باشی عزیزم

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 11:47


سلام

سلام
حال شما چطوره؟
لطف کردید .

پرنیان - دل آرام پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 12:26

دوست های وبلاگیم را حتی ندیده و نشناخته دوستشان دارم
.
.
.
این یعنی مهر
این یعنی دوست داشتن بدون بهانه بدون لاف عاشقی اومدن بدون حرفای گوش پر کن بدون هرچی که نباید باشه و هست

خوب دوستشون دارم ...

مرسی پرنیان عزیزم

آفتاب پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 14:50 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان من
روز شما هم بخیر و خوشی عزیز دلم

سلام آفتاب عزیزم
به یادت بودم ...

دانیال پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 15:06 http://d.blogsky.com

نگاهتان سرشار از احساس محبت است
ما هم دلتنگتان شدیم که آمدیم
اگر اجازه دهید لینکتان کنم !

سلام دانیال عزیز
خیلی وقت بود نیامده بودی به فتح باغ ...
وخوشحالم که باز هم آمدی
خیلی لطف می کنید من را لینک می کنید .
و ممنون

ویس جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 01:38

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد/دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود//مهر ورزی اساس آفرینش است.پس دوست بداریم ،که محک انسانی ما،دوست داشتن است.دوستت دارم

مرسی عزیزم. که محک انسانی تو با صدها قیراط جواهر ناب هم قابل قیاس نیست.

باران جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 14:08 http://paieze89.blogfa.com

آری آری
تا شقایق هست...

سلام شقایق مهربان ما
پرنیان همیشه صادق و روراست!

خیلی قشنگ بود...خیلی
ممنــــــــــــــــــــــــــــــونم..

مرسی باران عزیز ...
دوست همیشه همراه و مهربان من
آری ... تا شقایق هست زندگی باید کرد ...

...

فیروزه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 17:36

گفته نگفته راهی شدم تا تقاص نمیدونم چی رو پس بدمبرگشتم ثبتش میکنم ولی فعلا فقط ولگردی میکنم تا ببینم کارم به کجا میرسهراستی !!!!منو دزدیدند نمیدونی چه کیفی داره سرت دعوا میکنند منم دارم با خود شیفتگی که تزریق میکنند برای دیگران بزرگتری میکنمفقط خودم میدونم هیچ پخی نیستم....تصمیم دارم با تلکه جانانه ذاتم رو نشون بدم وفرار کنم که این دنیا کوچکتر از اونه تا بخوام از چیزی دور باشم ...برام دعا کن !!!!پاک زبان بمون تور خدا!!!!!

رفتن که تقاص نیست !
حتما عالی هستی که سرت دعوا میشه
واقعا دزدیدنت؟!

منتظر نتیجه خواهم ماند
امیدوارم بهترین موقعیت در مسیرت قرار بگیره .

و ممنون

یک زن جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 22:00

سلام بر شقایق مهربون وبلاگستان
یکهو دلم هوات رو کرد.
امید که پیوسته شادمان باشی آسوده خاطر وآرام به قاموس دنیایی که گاه به ادارک تو تسلیم نمی شود.
دوستت دارم وبرات روزهای زیبا وآرام وشاد را آرزومندم.

سلام عزیزم
امروز خیلی یادت کردم ...
چقدر کم پیدائی . البته می دانم دلیلش را.
وقتی نباشی دلم برایت تنگ می شود.

من هم خیلی دوستت دارم عزیزم

و چقدر جمله ات رو دوست داشتم ... به قاموس دنیائی که گاه به ادراک تو تسلیم نمی شود.

الهام تفرشی شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:45 http://elitata86.blogfa.com

سلام همباغچه ای !! به روی خودت نیار ولی اونطور که از نوشته هات بر میاد منم یه شقایقم دیگه

بی شک دل به دل راه داره و مطمئنن دوستان وبلاگیت هم گوشه ی دلشون تورو نگه داشتن و حفظت کردن ..

شقایق ها اهلی میشن !!
هوای شقایقایی که اهلی میکنی داشته باش .. چون مسئولشون میشی

چقدر پدرانه و نصیحت گونه شد نه ؟!
ببخشید



راستی این نقاشیه خیلی قشنگه ...

سلام عزیزم
بدون شک یکی از شقایهای زیبای من تو هستی.
من تمام شقایق های اهلی ام را عمیقا دوست خواهم داشت.
قدر محبتها رو خیلی می دونم.
دوستانه بود این کامنتت و ممنونم ازت
آره این نقاشی رو من هم دوستش دارم. ترکیبی از خشونت و مهر!‌
ضمنا از ای میل هات هم خیلی ممنونم.

باران شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 02:26

باز

ب
ا
ر
ا
ن

... [گل]

باز ... باران
با ترانه ، با گوهرهای فراوان ...

قندک شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 08:10 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود. الهی همیشه سلامت و موفق و برقرار باشی پرنیان عزیز
کاش خدا گوشه ای از دنیاشو به آدمهایی واگذار می کرد که دوست داشتند با هم مهربون باشند و هیچ جنگ و جدالی باهم نداشته باشند.جایی که از زور و قدرت و چشم هم چشمی خبری نبود.جایی که که وقتی صبح چشم باز می کردیم در سرمون فقط هوای کمک و خدمت به دیگری بود. آدمهای خود خواه و جنگ طلب هم حق ورود به اونجارو نداشتند.چی می شد.

سلام جناب قندک عزیز
در این دنیای خاکی که خبری از این سرزمین نیست!
شاید در جهانی دیگر بشود دمی با عشق و صلح و آرامش زیست ... شاید!

فیروزه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 11:03

گربه چکمه پوش رو دیدی ؟؟؟؟ هروقت توبن بست گیر میکنه ملوس میشه ازش کپی برداری کردم در حد تیم ملی!!!!درست مثل اون پنجول میکشم و کف میبرم که نگو...جات خالی که شریک خنده کم دارم!!!!واقعا عقلها به چشمهاست!!!!خدا منو ببخشه که مجبور راه عبور رو باز کنم....راستی فاکس انقراض رو هم زدم!!!!!فعلا در حال مذاکره ایم بلکه سیبلم چرب شود ...بدبختها هنوز نفهمیدند سیبل ندارم .....من استاد نیستمممممممممممممممممممممممممممممممم!!!! فقط فیروزه امممممممممممممممممممممممممممم!!!! اونم از نوع وحشی که هنوز به ثبت نرسیدهشاید کشف نشدهبیا بخندیم که دلیل برای گریه زیاده!!!!

این آخر آخری رو خیلی پایه ام!
امان از گربه ی چکمه پوش ... امیدوارم این پیشی ما رو حسابی سبیل چرب کنند بعضی ها!
ضمنا ممنون که به التماسم توجه کردی و قالب وبلاگت رو درست کردی.

آذرخش شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 11:55 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما؟
خوبید؟
یعنی منم جزو شقایق ها حساب میشم؟؟
امیدوارم همیشه باشید

راستی کامنتم واسه ژست قبلی که در مورد فروغه نیست.نرسیده یا تائیدش نکردین!
موفق و شاد و همیشه شقایق باشید

سلام آذرخش عزیز
ممنونم
بله که حساب شدید
محاله که تائیدش نکرده باشم . کامنتهای اون پست رو از آخر اگر بشمارید دهمین کامنت کامنت شماست.

باران شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 12:35

سلام!

ما پست شاد میخوایم یالا!!!!

در ضمن من و یکی دیگه البته! به این کلمه ی شقایق آلرژی داریم در حد دادگاه خانواده!
گفتیم بگیم نگین نگفت یه روزی...

سلام
چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آلرژی رو می گم!
یکی دیگه شاید حق داشته باشه ... اما شما دیگه چرا؟!

دلیلش رو بدونم بد نیست ... شاید لازم باشه جوانب احتیاط بیشتر رعایت بشه.

پست شاد اون هم این روزها؟!
ای کاش انگیزه اش ایجاد بشه که من خودم همیشه به استقبال شادی می رم!

آذرخش شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 13:12 http://azymusic.persianblog.ir/

بازم سلام
دیدم ممنون. توی صفحه دوم بود
منم همون اشتباه اون دفعه شما رو کردم
و تشکر از اینکه منم جزو شقایق ها حساب کردین

سلام
تعجب می کنم بلاگ اسکای که کامنتهاش همه یک صفحه ای هستند!
خواهش می کنم . شما از دوستان خوب و وفادار این باغ هستید.

و ممنون برای محبتهای همیشگی شما .

محمد شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 15:12 http://mohamed.blogsky.com

پرنیان عزیز نیگاه شقایقیت پاینده باد...))

چقدر لطیف فکر میکنی...

ممنونم محمد عزیز ... خیلی لطف داری

فرید شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 16:26

سلام بر پرنیان عزیز
امید که لطف همیشگی تان به تمام دوستان که امیدوارم من هم یکی از آنها باشم... هر روز پر رنگ تر و پربرکت تر باشد....
این روزها دل همه مان به نوعی گرفته است و به درد می تپد...
شاید آنگونه که باید نیستیم در این دنیای کوچک... که گاهی بعضی ها(؟!) با رفتار حقیرانه شان، کوچکترش نیز می کنند...
و اگر یاد و حال دوستی هایمان نبود... شاید دلیل قانع کننده ای برای بودن نداشتیم....
بهانه ای شیرین برای زندگی....
***
ببخشید.... این روزها رنگ زمانه، دلم را می زند... کمرنگم.... دیر بهتان سر زدم...
یا حق

سلام فرید عزیز
می فهمم این درد مشترک را !
اینجا بهترین دوستان جمعند و شما یکی از بهترین بهترین ها هستید.
داد از این رنگ زمانه ... که حتی شما هم کمرنگ می شوید.

ممنونم

کوروش شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 16:41 http://www.paaraaziit.blogfa.com

با درود...
آفرین به این سلیقه و هنر که تار نمایی به این زیبایی را آفریده ای...
خیلی خوشحالم که امروز تونستم با وب شما آشنا بشم
خوشحال میشم که با شما تبادل لینک داشته باشم
خوشحال میشم که منم میزبان حضور سبز و صمیمیتان باشم
منتظرتم

سلام کوروش عزیز
خیلی خوش آمدید به باغ پر از شقایق من.
حتما خواهم آمد.
و ممنونم از محبت شما

فرخ شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 16:57 http://chakhan-2.blogsky.com

تنها برای سلامی بدین ماوا آمدم
امید که به زودی بنویسی

سلامی ...
به گرمی حضور دوستان عزیزی مثل شما.
خیلی لطف دارید . مکررا" می نویسیم ، اما ! ای کاش انگیزه هائی باشد برای نوشتن از شادی ها و روزهای فارغ از خستگی و ... .
از محبت شما خیلی خیلی ممنونم

باران شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 17:15


...

ما پست شاد میخوایم یالا!!!!

سلام
انگیزه باید باشد باران عزیز ... دعا کن انگیزه ها یک به یک حمله ور شوند به سمت ما.
دیروز آمدیم یک حالی به خودمان بدهیم فیلم 7 دقیقه تا پائیز رو که به پیشنهاد دوستی خریدم نشستم دیدم . آنقدر زار زدم که به این نتیجه رسیدم فعلا حالی نیست این روزها که به خودمان بدهیم تند تند!
وقتی شنید که این فیلم چقدر حالمان را گرفت امروز فیلم سن پترز بورگ رو انداخت توی کیفم! من اصلا از این فیلمهای ایرانی وحشت دارم دیگر!
همیشه یک جایش می لنگد!!! البته ایشان قول داد که من حتما خواهم خندید.
فیلمهای ایرانی این روزها آنقدر که لج آدم رو در می یاره حس دیگه ای نداره بده. کارگردانهای خوبمان که فعلا گم و گور شدند همگیشان ...
باز در درد و دل من باز شد! می بینی باران عزیز من اصلا جنبه ندارم؟!!

باران شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 17:36

...

ما پست شاد میخوایم یالا!!!!



این دوستتون رو هم ببرین دکتر!

عزت عالی زیاد!

چرا بنده ی خدا رو ؟! خواسته لطف کنه خوب!
ممنونم

یک زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 19:14

خوب خوب نازنین من این روزا همه انگار یکجوری اند. خسته و غمگین. امیدوارم زودتر شادی به همه برگرده.
من هر وقت میام نت باید حتما یکسری اینجابزنم .

امیدوارم ...
مرسی عزیزم لطف کردی . امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشی

محسن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 20:35

همسایه ی ماه سلامم پیشکش
نه ترا می شناسم ونه تو مرا /در گوشه ای از این باغ کنار دیوار قدیمی خانه کرده ام هنوز ریشه هایم محکم نیست بوته ی تازه ام ولی این گلخانه تنها جایی است که حرف می زنم/باغبانی دارد مهربان با سخاوت مردم دوست بی ریا وصاف وساده مثل اب /گلهای این باغ می توانند به باغبانشان حسادت کنند ولی نمی توانند شکایت کنند.
سه روزی برای تجدید قوا ودلخوری از روزگارراهی کوه شدم خبر از باغ نداشتم ونمی دانستم شقایق ها در زمستان هم می رویند حالا که امدم در زمستان باغ گلستانی دیدم شگرف /خوش بحال باغبان........خوش بحال باغبان......می خواستم.....هیچی......محسن......

سلام محسن عزیز
نبودید؟! خوش به حال شما که پناهگاهی دارید برای فرار! ما که این روزها تنها پناهگاهمان دلمان شده است!
چرا گوشه ی باغ و کنار دیوار قدیمی ؟! جای شما هم مثل بقیه ی دوستان عزیز در قلب این باغ است. این باغ با وجود شماست که معطر و تازه و روح افزا می شود.
آنقدر قلمتان زیباست که من همیشه در پاسخ گوئی احساس می کنم کم می آورم .
ممنونم و البته ... رسیدن به خیر (اگرچه باید زودتر می گفتم)

محسن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 21:44

سپاسگزارم همسایه این از لطف شماست.

خواهش می کنم ...

آفتاب شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 21:57 http://aftab54.blogfa.com/

سلام پرنیان من
وای چه کردند این دوستان وبلاگی !!!
ولی اینو بگم :
هیچ کسی اندازه من این شکلی برات نیست !

.
.
.
بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!

سلام آفتاب جان
مرسی عزیزم ... چی بگم من ؟! کم آوردم.
میبوسمت عزیزم ...

شبنم یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 00:30 http://shabnambahar.blogfa.com

منکه خیلی دوستت دارم....

مرسی عزیزم ... خیلی لطف داری .

احسان یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 01:58 http://www.bojnourdan blogfa.com

سلام

سلام
حال شما چطوره ؟

رها یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 02:47

سلام عزیزم ...

سلام رها جان
امیدوارم خوب باشی

ز- حسین زاده یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 09:39 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام . خجسته میلاد باسعادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بر شما مبارک.[گل]

سلام جناب آقای حسین زاده
خیلی خیلی ممنونم ...
عید شما هم مبارک .

بی یار یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 10:58

چه انتخاب خوبی...

پیروز باشی

ممنونم دوست عزیز
لطف کردید .

یک زن یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:38

سلام عزیزم ...
روزت به خیر و خوشی

ایرج میرزا یکشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 22:56

سلام عزیزم

مرسیییی
منم دو ستت دارم

سلام ایرج میرزا عزیز
مرسی که منو دوست دارین، باعث افتخاره برای من .
خیلی لطف دارین و من ممنونم.

شقایق سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 13:00

منم شمردی؟‌:)) اما این بهمن بود. من تازه اینجا امدم :)) یکی اضافه شده.. نمی دونستم سهراب اینو نوشته. جالبه.

از این به بعد تو رو هم می شمارم! یک شقایق واقعی اضافه شده .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد