فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

آل استار

 

 

از جائیکه از طرفداران کفشهای  Converse All Star  هستم ، زمانیکه وارد مراکز خرید کیش شدم اول سراغ نمایندگی آل استار را گرفتم که فروشنده ها می گفتند کفشهای آل استار نمایندگی خاصی ندارد اینجا . تا اینکه به یک فروشگاه بزرگ رسیدم که در یکی از قفسه هایش رنگهای مختلف آل استار را چیده بود. 

 وقتی فروشنده که یک پسر جوان و بسیار سرو زبان دار و زرنگ!!! بود، متوجه شد با دقت به رنگها و مدلهای آن نگاه می کنم شماره کفشم راسوال کرد و چند رنگ ومدل جلوی من ردیف کرد. وقتی قیمت را پرسیدم خیلی برایم عجیب بود . چون کسانی که آل استار پوش باشند می دانند قیمت آل استار در تهران و شهرهای دیگر بین هفتاد تا نود هزار تومان میباشد که بستگی به مدل دارد. قیمت فروشنده بیست و پنج هزار تومان بود. با تعجب سوال کردم کفشهای شما اورژینال هستند واقعا؟؟؟ گفت: بله مطمئن باشید و وقتی با تعجب من روبرو شد گفت چون از هر رنگ و مدل تک سایز مانده ما هم قیمت را حدود هفتاد درصد پائین آوردیم. چون در خارج از کشور این یک رسم معمول میباشد و جای تعجب نیست و وقتی جنسی بنا به اینکه تک سایز مانده است قیمت به شدت کاهش می یابد حرف فروشنده را باور کردم . کفش را چندین بار زیر و رو کردم چیزی به نظرم نیامد که با کفشهای قبلیم تفاوتی داشته باشد و یا نشان دهنده ی تقلبی بودنش باشد.  اما رنگهای مورد نظر  من در سایز مناسب من موجود نبود. فروشنده آدرس نمایندگی تهران را که من قبلا هم از آنجا خرید کرده بودم  داد به اضافه ی دو شماره تلفن و با اطمینان گفت شما کفش را ببر فقط در تهران سایز را عوض کن. فروشنده نمایندگی تهران پسر دائی من است با این اسم و این فامیل . سه جفت در سه رنگ متفاوت خریدم و راضی از این که سه جفت کتانی را به قیمت یک جفت در تهران ، خریداری کرده ام! 

کفشها را دیروز بردم به همان نمایندگی که پسر دائی این آقا پسر بود. فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟  فروشنده فرمودند ما اصلا در کیش نمایندگی نداریم . و این آقا یک کلاهبردار است شانس آورده اید لنگه به لنگه به شما نداده و نگفته برو در تهران عوضش کن. شما چندمین نفری هستید که توسط این فرد به فروشگاه ما مراجعه کرده اید.  شوک شده بودم و مبهوت فروشنده را نگاه می کردم. باورم نمی شد که توی یک روز روشن و به این وقاحت بشود سر آدمهای مختلف را کلاه گذاشت. به فروشنده گفتم شما یک لطفی کنید این کفشها رونگاه کنید و به من بگوئید واقعا ارژینال است. متاسفانه کفشها تقلبی بود و فروشنده به من یک بارکد را نشان داد در روی اتیکت کفشهای خودش و گفت وقتی شما این بارکد را در اینترنت در سایت Converse All Star  وارد کنید رنگ و مدل و سایر کفشهایتان را نشان خواهد داد.     کفشها را از یک فروشگاه گمنام و نامشخص نخریدم!  از یک فروشگاه بزرگ در مرکز خرید پردیس دو که یکی از معروفترین مرکز خریدهای کیش میباشد گرفته ام!

  

هنوز در شوک رفتار این پسر جوان هستم و سه جفت کفش تقلبی که روی دستم مانده، نه می توانم خودم استفاده کنم و نه به کسی کادو بدهم!

نظرات 42 + ارسال نظر
اعظم جمعه 24 دی 1389 ساعت 13:48

وای پرنیان عزیز چقدر مردم حقه باز و دروغگو شدند. دیده بودم جنس تقلبی رو اصل بدند ولی این مدلی دیگه خیلی بدجنسی وبد ذاتیه.
واقعا چه جوری از گلوشون پایین میره این پولا؟

اعظم جان این پست را نوشتم که بقیه هم اگر با یه همچین موردی مواجه شدند بدانند هیچ جای اعتماد نیست!!!

واقعا می خوام بدونم با این جور درآمدها، این آدمها به جائی هم می رسند عاقبت؟

کوروش جمعه 24 دی 1389 ساعت 14:19 http://korosh7042.blogsky.com

بقول سعدی خلایق هرچه لایق
ببخشید
این رو به خودم می گویم که هرازگاهی چنین بلاهائی بسرم می آید البته نه در خریدچرااگرچیزی خریرم هرگز ذهنم را درگیرش نمی کنم و لی بارها به مناسبتهائی طعمه ی مناسبی
بوده ام
خوشا به حال قدیمی ها که برای دلداری خودشان در اینگونه مواقع می گفتند :اشکالی نداره ادم در سال یک بار خ..می شود
ولی من باید بگویم در هفته
به کجا می رود قافله ی ما شتاب
که برای اندکی بیشتر
همه چیزش را ازدست داده است

ما که همیشه مراقبیم کسی را ناراحت نکنیم و یا هیچوقت حق کسی را پایمال نکنیم فکر نمی کنم لیاقت داشته باشیم که کلاه های به این گشادی بر سرمان بگذراند.

البته من هم می گم این یک تجربه بود که در موارد مشابه اصلا از خرید صرف نظر کنم.
و می گویم اشکال ندارد. فکر میکنم هفتاد و پنج هزار تومانم را در خیابان دزد زد!

برزین جمعه 24 دی 1389 ساعت 17:14 http://naiestan1.blogsky.com

سلام
متاسفم پرنیان عزیز
من هم یکی دو بار چنین کلاههایی سرم رفته است اول ناراحت شدم و تاسف خوردم به چنین رفتارهایی اما ئقتی منطقی به موضوع فکر می کنم می بینم بی دلیل هم نیست این مسئله . سئوال این است چرا بعضی ها نباید کلاه بر سر دیگران بگذارند ؟ وقتی بزرگان با آن همه ادعا بر سر ملت کلاه می گذارند این رفتار قبیح طبیعی است که نهادینه شود .
زیاد هم نگران نباش اگر کفش ها روی دستت مانده می توانی خیراتشان کنی و به یک خانواده بی بضاعت بدهی حداقل ثواب خوبی خواهی برد .

سلام
مرسی برزین عزیز از پیشنهاد خوبی که دادی. واقعا" کمکم کردی .
مخصوصا" که نوروز هم نزدیکه و فرصت خوبیه که کسی رو خوشحال کرد.

و موافقم با نظرت .

فرخ جمعه 24 دی 1389 ساعت 19:42 http://chakhan-2.blogsky.com

سلام من اگه جای شما بودم سفری یک روزه به کیش انجام میدادم و همونجا حال اون شیاد رو میگرفتم ... ولو کار به شکایت و کلانتری کشیده بشه ... ممکنه وقت و هزینه ای صرف بشه ُ اما عوضش ممکنه به خریداران آینده که اون پسرک گول شون خواهد زد ... کمکی بکنی!! مرتیکه ی عوضی

سلام
فکر می کنم قبل از من هم خیلی افراد دیگری بودند که این آقا پسر سرشان را کلاه گذاشته. فروشنده دیشب به من گفت یک بار رفتم کیش و رفتم سراغش کلی باهاش دعوا کردم اما باز هم می بینم مشتری می فرسته!

راستش فرخ عزیز من به خاطر روحیه ی آرامی که دارم و همیشه از تنش و درگیری دوری می کنم ترجیح می دهم دیگر رو در رو با این جوان نشوم.
اما بی تفاوت هم رد نمی شوم .دوستی دارم که ساکن کیش هست شاید در این زمینه بتوانم از او راهنمائی بگیرم.

ممنون از همدردیت فرخ عزیز

فیروزه جمعه 24 دی 1389 ساعت 20:26

خوش به حال خودم که از هر چیز که خوشم بیاد میخرم وکاری هم به مارک و پارکش ندارم چون زود از همه چیز خسته میشم وراهمو عوض میکنم
اما پست قبلی رو کمی باید انگولک کنم!
بعد از قهر و اون همه گل وهدیه سفر حداقل باید پانزده روزی .....میشدی ها
از شوخی گذشته چون چشم رو صورته وجلو واطراف رو میبینه از خود وباید های خود و مناسنتهای خود غافل میشیم
قیاس هم که هیزم به آتش میریزی....کمی با خودت جلوی آیینه خلوت کن و بذار چشم حالا که میخواد جلو ببینه حداقل خودتو ببینه خدایی دنیا رو خیلی دوست دارم اما با سازه های بشری اصلا حال نمیکنم

فرقی نمی کنه فیروزه جون چه یک جفت کفش بخری و یک سال بپوشی چه شش جفت کفش بخری و طی یک سال بپوشی. کفش مهمترین خصوصیتش اینه که استاندارد باشه و آسیبی به سلامت بدن نرسونه.

همه ی اینا رو گذاشتی کنار هم و یه سناریو براش نوشتیا!
دنیا دوست داشتنیه مخصوصا وقتی که آدمها به لحظه های مرگ نزدیک می شن بیشتر به زندگی وابسته می شن و این خیلی همیشه برای من جالبه. اما گاهی وقتها بازیهاش کلافه می کنه آدم رو.

خوشحالم که دنیا رو خیلی دوست داری . امیدوارم همیشه برات دوست داشتنی باقی بمونه.

فرید جمعه 24 دی 1389 ساعت 21:43

سلام بر خانم مضرور....(ضرر کرده)!
می دونم شاید براتون اصلن پولش مهم نباشه...
یا دغدغه کلاه رفتن بر سر چند روزی بیشتر باهامون کلنجار نره و بعد فراموش بشه..
اما چیزی که همیشه باهامون می مونه...
حس بد دروغ و نارواییه...
آغشته کردن فضای پاک زندگی با ناخالصی هایی که گاهی فقط ممکنه به خاطر چیز بی ارزش و کم مقداری اتفاق بیفته....
معاوضه انسانیت و راستی و صحت نفس بخاطر پول.... اونم فقط 75 هزار تومان....
عجب معامله ای....
بنظرم ببخشیدش و بسپرینش به تقدیر تا اگه خدا بخواد کمک بشه تا هیچ وقت هیچ ارزش انسانی رو با پول یا هر چیز دیگه ای معامله نکنه....
یا حق

جالب بود!
دیشب به فروشنده گفتم مهم نیست که ایشون چقدر سر منو کلاه گذاشت. چیزی که برای من الان مهمه اینه که ایشون به فهم من توهین کرده.
و الان شما هم دیدم همین را نوشتید.
دیشب مبهوت بودم. باورم نمی شد کسی بتونه با من این کار رو بکنه. من هنوز خیلی خوش بین هستم به آدمها ... خیلی!
زیاد حس خوبی نیست وقتی کسی دیگه به بی اعتمادی نسبت به آدمهای دور و برش برسه.
البته پیشنهاد برزین عزیز خیلی عالی بود. خیلی از بچه های یتیم برای عید نیاز به کفش دارند.

فرید شنبه 25 دی 1389 ساعت 00:16

سلام
آره خیلی خوبه.... فقط چه رنگ هایی دارند.... ؟! البته اگه میشه انتخاب کرد...!!؟؟

سلام
زرد - آبی - سبز . اگه کسی رو سراغ دارین زودتر بهم خبر بدین.

رها شنبه 25 دی 1389 ساعت 00:37

سلام عزیزم ..متاسفانه هستند ادمهای ....

سلام رها جان

سجاد اسکندری شنبه 25 دی 1389 ساعت 00:49 http://www.1920.blogsky.com

برو خدارو شکر کن پولتو نگرفت بعد بگه برو تهران کفشتو تحویل بگبر
باز یه چیزی من باب یاذگاری بهت داده

آره والا!
همیشه خداوند یه جائی ، جای شکر گذاری می ذاره!

آذرخش شنبه 25 دی 1389 ساعت 08:57 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
حال شما؟
متاسفانه اینقدر به اینکه کلاه سرمون بذارن عادت کردیم که وقتی هم متوجه میشیم میگیم "خدا رو شکر که ازاین بدتر نشد"
تازه ببین ما مردها چه میکشیم
کلاه که سرمون میذارن هیچی
باید بیام تو خونه جواب پس بدیم و ...

خوش بگذره بهت

سلام
ممنونم آذرخش عزیز
گاهی وقتها آدم یه احساس بدی نسبت به خودش پیدا می کنه ولی وقتی متوجه می شه دیگران هم درگیر این موضوع هستند باز به خودش امیدوار می شه.

البته جواب پس دادن به «خانه و خانواده!!!» هم خودش یک قسمتی از این پروژه است... بله
مرسی

پاییزطلایی شنبه 25 دی 1389 ساعت 11:43

بدید همشو کادویی به من!
چیکار کنم دیگه...
من فداکاری میکنم و قبول میکنم!

قابل شما رو نداره.
مشکلی با سایزش ندارید اونوقت؟ با رنگش چی ؟ با زنانه بودن رنگهاش چی؟

قندک شنبه 25 دی 1389 ساعت 11:54 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلااااام و درود بی پایان بر پرنیان عزیز و مهربان. ترو خدا قصور و کوتاهی های بنده را به بزرگی و بزرگواری خود ببخشید. راستش از این که سر شما کلاه رفته خدا گواهه خیلی خیلی خوشحالم. خدا کنه همیشه سر شما کلاه بگذارند. ناراحت نشوید چون حس می کنم شما انسان خیلی خوبی هستید و با صداقت و با مرام و دارای دلی صاف و بی غل و غش. دکتر شریعتی جمله ای دارد که می گوید الهی دوست دارم آدمی باشم گول خورند نه آدمی گول زننده. درود بر تو عزیز.

سلام جناب قندک عزیز
امیدوارم هر جا هستید سلامت باشید و اوقات بر شما خوش.

چه دعای جالبی! ولی فکر می کنم اگه هیچوقت توی این شرایط قرار نگیریم بهتره. بذارید هر چه کمتر سیاهی ها را ببینیم.

ممنون

پاییزطلایی شنبه 25 دی 1389 ساعت 12:04

شما بده حالا ... نگرانم نباشین
ما فکرایی داریم برای رسوندن به دست فرد مناسبش!
میبینید برعکس اون فروشنده ما چه آدم خیرخواهی میباشیم!

اگر بدونم کسی هست که نیازمند باشه خوشحال هم می شم.
شاید اصلا خیریتی بوده در این «کلاهبرداری»

شما هم خسته نباشید ضمنا!!!

قندک شنبه 25 دی 1389 ساعت 13:21 http://ghandakmirza.blogfa.com

عجب ؟ پس حقه بازی به کیش هم صادر شد؟البته شنیده بودم قراره به دنیا صادر کنیم ولی نمی دونستم از قرار بوده از کیش شروع بشه!

بله!
ضمنا، از یک پسر جوان مغازه دار چه انتظاری می شه داشت وقتی خیلی گنده تر از اون کلاه های گشادتر دارند برای سر دیگران!

فریناز شنبه 25 دی 1389 ساعت 14:25 http://delhayebarany.blogsky.com

سلام پرنیان جون
از این ناراحت شدم که سرت کلاه گذاشتن
ولی ممنو بابت پست خوبت تا بشه یه تجربه برای دوستات که حواسمون را جمع کنیم....
ممنون

سلام فریناز عزیز
مرسی . اصلا به همین دلیل نوشتم این پست رو.

ممنونم عزیزم

فریناز شنبه 25 دی 1389 ساعت 14:29 http://delhayebarany.blogsky.com

پرنیان جان کاش این را هم ضمیمه میکردی:

یکی از کالاهایی که از کیش حتما میخریم کاکائوهای خوشمزه م متنوع اونجاست که همه خارجی ان...
توی بعضی مغازه هاش میبینیم که کاکائوهایی را حتی تا ۶۰٪وبالاتر هم آوردن پایین قیمتشونو!!!و خوشحال میدویم سراغ اون قفسه ها...فروشنده هم میگه چون طرفداراش زیادن ما تخفیف میدیم...

شما تاریخ یکیشو نگاه کنی میفهمی بستگی به میزان تخفیفش چیزی به تاریخ انقضاش نمونده!!!

ولی مردم فکر میکنن این هنر اونا بوده که با خرید ۳ بسته کاکائو ۲ بسته جایزه گرفتن...

گفتم که دوستان حواسشون باشه چون واسه ما پیش اومده این موضوع

مرسی فریناز عزیز

قابل توجه دوستان.
البته شکلاتهائی که از فروشگاه میتا کیش چه در تهران و چه در کیش خریده میشه فروشنده توضیح میده که تاریخ انقضاء اونها نزدیکه و به همین دلیل تخفیف خورده. ولی فروشگاههای دیگه این توضیح رو نمی دن.

آفتاب شنبه 25 دی 1389 ساعت 15:40 http://aftab54.blogfa.com

سلام نازنین
خوبی ؟
منم دوست دارم تو همیشه باشی اینجا ...
با این نوشته های قشنگت ...
با این دل مهربونت ...
با این باغ زیبات که پر از مهر و صفاست ...
بمون همیشه ...بمون عزیزم ❤

سلام آفتاب جون
مرسی خوبم . از بیرون اومدم و زیر برف و یه جورائی دلگیر و یه جورائی هم لذت بخش ... دچار تناقض احساسی شده بودم!

مرسی عزیزم .... خیلی مرسی

آفتاب شنبه 25 دی 1389 ساعت 15:46 http://aftab54.blogfa.com

راستی یه چیزی یادم اومد !
اون روزی که داشتی میرفتی کیش یادته ؟!
داشتم حاضر می شدم بیام ...
من دویدم دنبالت تا دم فرودگاه یهو پاشنه کفشم شکست !
هواپیما رفت و من مانده ام تنهای تنها...من مانده ام تنها در این ...
حبیبم ! آی !
حبیبم ! آی !
....
اینجوری میشه دیگه کفشارو اونوقت لنگه به لنگه بهت میدن !

آخی! پس حقم بود کفشها رو طرف بهم انداخت!

حالا وقت شکستن پاشنه ی کفش بود؟؟؟؟

آرایش جان شنبه 25 دی 1389 ساعت 15:46 http://abdossamad.blogfa.com

مطلب خوبی بود.

مرسی آرایش جان عزیز

نرگس شنبه 25 دی 1389 ساعت 17:41 http://w-infinite.blogsky.com/

درسته کفشا به دردتون نخورده ولی عکسش خیلی خوشگل شده

خدا رو شکر یه چیزی بالاخره به دردخورد.

آفتاب شنبه 25 دی 1389 ساعت 19:11 http://aftab54.blogfa.com

آخه چرا منو نبردی که هم پاشنه کفش من بشکنه هم کفشات اینجوری بشه ؟!
...

الان منم کفش ندارم !

اون کفش قرمز خوشگلا که اویزون کردم به نرده ها مال تو.
خوب شد؟

دفعه ی دیگه با هم بریم چطوره؟

محسن شنبه 25 دی 1389 ساعت 20:36

همسایه ی ماه سلام

................ پا پو ش .......................

برای پاهایت
که می رود به راست
که می رود به چپ
( پاپوش دوخته اند )
فروشنده ای فریاد می زند
جنس ارزان اینجاست
اینجا
شاخ افریقاست
برای پاهایت
می دوزند
{( پاپوش )}
نا اهلان زمین
فراوان شده اند
و قیمت ادمی ارزان
دل خسته تراز انیم
که برگردیم
وفریاد براریم !
اهای اهای
تو که مردانگی را حراج گذاشتی !؟
قیمتش چند
بارکدها نا خواناتر از انند
که جوانمردی راثبت کنند
برای پاهایت
که راست می رود و بی نشان
چاروقی بدوز
از جنس نقره فام ماه
که زمین را نوازش کند
وچشمه راروشن کند
در یک نگاه

برای پاهایت ......... محسن زمستان ۸۹

به قول جوانها : ای ول!
باورم نمیشه وبلاگ نداشته باشید... باور کنید!


سلام به دوست خوب همسایه ی ماه
یه روزی روزگاری یه دوست خوب داشتم اسمش ستاره بود. دیگه نیست. نه که دیگه دوستم نباشه ... ستاره دیگه نیست!
و وقتی شما اینجا می نویسید همسایه ی ماه منو یاد اون و خاطرات قشنگی که باهاش داشتم می ندازید.
همسایه ی ماه می تونه ستاره باشه می تونه سیاره باشه ... دیگه می تونه چی باشه؟ هر چیزی که باشه به ستاره نزدیکه.

شعرتون خیلی قشنگ بود. ای کاش این آقا پسر آل استار فروش!!! رو دوباره می دیدم و این شعر رو بهش می دادم اگر چه فکر نمی کنم درک این چیزها رو داشته باشه.

خیلی جالب بود. مرسی

یک زن شنبه 25 دی 1389 ساعت 21:35

حالا که قرار شد باهم برید من رو هم فراموش نکنید. بگید من هم از این طرف میام.
راستی سلام عزیزم. خوبی؟

سلام عزیزم

حتما حتما.

چطوره اصلا یه تور وبلاگی راه بندازیم!

مرسی خوبم.
اگه برف دوست داری پس جات خیلی خالی که آسمان داره می نپه ... حسابی.

امیدوارم خوب باشی و همه چیز روبراه .

آفتاب شنبه 25 دی 1389 ساعت 22:12 http://aftab54.blogfa.com

اون کفش ها برای پای من کوچیکه !
۴۵به بالا اندازمه ...
.
.
.
اگه خواستیم بریم سفر بریم جزایر قناری خوبه ؟

اتفاقا می خواستم بگم شاید این کفشها برات بزرگ باشه. آفتاب جون مگه بچه غولی تو؟

آفرین به این سلیقه
من پایه ام...

آفتاب شنبه 25 دی 1389 ساعت 22:24 http://aftab54.blogfa.com

به این زودی یادت رفت ؟!!
پای من وتو عزیزم سایزش چی بود ؟
مگه گ و ر ی ل .....نبودیم !

آهان! از اون جهت ؟

آفتاب شنبه 25 دی 1389 ساعت 22:32 http://aftab54.blogfa.com

میبینی چه برفی میاد ؟
چقدر آسمون و زمین خوشگل شده !
دلم میخواد برم آدم برفی درست کنم !

این کامنت تو باعث شد برم کنار پنجره و بیرون رو نگاه کنم.
آره چه می باره این آسمان ...
فردا یه آدم برفی خوشگل درست کن . سمت شما باید خیلی بیشتر هم بباره .
دوست داشتم برم بیرون قدم بزنم ولی .... بیرون خیلی سرده
بعد یه جورائی دلم می گیره ...

احسان یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 00:57 http://www.bojnourdan.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز، گاهی پیام های دوستان و حواشی که ایجاد می کنند، پر رنگ تر از متن می شوند و خوندن اونا هم حس و حالی ایجاد می کنه. ضمنا برای تور وبلاگی، مسیر مارو هم فراموش نکنید که صمیمانه در خدمت همه هستم.شهر ما یکی دوجا برای دیدن داره که حتما لذت می برید.

سلام احسان عزیز
بله درسته!‌ چیزی که توی وبلاگ فتح باغ، من دوست دارم همین گفتگوهای کامنتیه که گاهی خودش می تونه هر کدام یک پست باشه.

احسان عزیز معمولا در وبلاگ آدمها دوست دارند ناشناخته بمانند تا بهتر بتوانند حرفهای دل خود را بزنند. دوست دارند فارغ از بعد جسمانی دیده شوند وقتی برحسب اتفاق و یا با توافق طرفین همدیگه را ملاقات می کنند یا یک علاقه ی عمیق ایجاد می شود و یا برعکس چون شخص ملاقات شونده خلاف تصور فرد بوده دیگه آن دوستی سابق نمی تواند ادامه یابد.

خیلی خوبه که یک روزی یک همچین توری برنامه ریزی بشه ولی من خودم ترجیح میدم ملاقات حضوری با دوستان عزیز وبلاگیم نداشته باشم. اینجوری هم ، خیلی دوستشان دارم. اما اگر روزی قرار شد ملاقاتی صورت بگیره مطمئن باش شما جزو نفرات اصلی خواهید بود.

سجاد اسکندری یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 01:08 http://www.1920.blogsky.com

خندم می گیره این پستتو می خونم

ببخشی دیگه

حق داری سجاد عزیز
خنده دار هم هست یه جورائی!!!

یک زن یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 09:08

پرنیان عزیزم سلام
صبحت بخیر امیدوارم روز برفی خوبی داشته باشی. آدم برفی درست کردی جای من روهم خالی کن.
می بوسمت.

سلام عزیزم
دیشب ساعت ۱۲ رفتم بیرون توی برف قدم زدم و جای تو رو هم خالی کردم خیلی ...
مرسی مهربان

قندک یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 10:51 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود بر پرنیان برف دوست. سفارش کردیم خروار خروار برف در خونتون خالی کنند حالشو ببرین. روز عینک دودی فراموش نشه. البته کتانی های تقلبی را کنار بگذارید و با چکمه و دستکش و کلاه و خلاصه مجز بیرون بیایید.

سلام قندک عزیز
پس اوامر شما بود که اجرا شده بود! البته ما ممنونیم خیلی اما ای کاش یه دستوری می دادید که ما هی سر نخوریم موقع اومدن از پارکینگ خونمون !!!


ولی عجب دلی پری داره آسمان.

مرسی

ویس یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 11:14 http://lahzehayenab.blogsky.com

کفشا رو پای ادم برفی کن.سه تا با سه رنگ.من گول خیلی چیزارو خوردم.که عوض کردنی نیست.حداقل رنگ کفشا خیلی قشنگه .خودت بپوش فوقش زود پاره میشه.

«من گول خیلی چیزا رو خوردم که عوض کردنی نیست» ... اینو خیلی دوست داشتم!!!
درسته کفش که مشکلی نیست. کاش همه مشکلات در حد دو سه جفت کفش بود.

مرسی

ز-حسین زاده یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 12:22 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام . به صداقت و صفای دل ات غبطه می خورم ... چقدر باید صادق باشی که دیگران را صادق ببینی !!!!
هرچه بوده گذشته . درسی بود که از نامردمان این روزگار گرفته ای . کلاه نو مبارک

سلام
خواهش می کنم ... مرسی
البته خیلی وقتها هم آدم شانس می یاره و خطر از بیخ گوشش رد میشه.
کلاه نو ...
مرسی . فکر کنم از اون مدل پر دارهاش هم هست. روش یه عالمه پر آویزونه!!! (واسه ی قشنگی!)

ممنونم از لطفتون

میله بدون پرچم یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 21:27

سلام پرنیان گرامی
تقریباً مشابه این بلا در قشم سر من اومد!

پشت دستم رو داغ کردم که دیگه از این کلاهای پردار و نو سرم نره ولی نتیجه تا الان این بوده که پشت دستم پره از داغ های مختلف!!!
واقعاً همین صداقت کاسبهای ماست که منو کشته...

سلام
e شما هم الان کلاه پردار دارین؟! پس همدردیم با هم.
اون کاسبهائی که می گفتن حبیب خدا هستند پس چی شدند؟!

شبنم دوشنبه 27 دی 1389 ساعت 12:51 http://shabnambahar.blogfa.com

آره متاسفانه!

کیشوند پنج‌شنبه 30 دی 1389 ساعت 01:45


سه جفت کفش تقلبی که روی دستم مانده، نه می توانم خودم استفاده کنم و نه به کسی کادو بدهم!
وای

چقدر مثخره

بله
کیش وند عزیز ... اینجوریاس دیگه!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 دی 1389 ساعت 08:51

سه جفت کفش برای گره زدن به نرده و یک کلاه بزرگ به قیمت ۷۵ تومن خیلی هم خوبه.
خلاقیت جالبی داری برای عکاسی
شاد باشی دوست عزیز

بی نام و نشان ؟!

به هر حال مرسی

باران پنج‌شنبه 30 دی 1389 ساعت 08:54 http://baranjavid.blogfa.com

وااای فراموش کردم معرفی کنم . این بالایی منم

مرسی که اطلاع دادی

مها پنج‌شنبه 21 بهمن 1389 ساعت 15:13

عزیزم حالا تهران کانورس رو از کجا میخری میشه ادرسشو به منم بدی؟زحمت میکشی زود جواب بدی ضروریه چشم به راهه جوابت هستم واقعا ممنون

شما ؟

مهم نیست .

آدرسش : خیابان جردن - مرکز خرید الهیه - طبقه ی پائین - راهرو سمت راست - انتهای راهرو.

یا میدان ونک - خیابان ونک - مرکز خرید ونک

نگین جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 12:41

سلام
میشه آدرس نمایندگی آل استار رو تو تهران برام بفرستید؟؟
ممنون میشم

سلام یکی از نمایندگی هاش
خیابان جردن پاساژ الهیه

نینا دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 16:13

جالب بوده واقعا
اما دوست عزیز من اینجا در مغرب هر کفش ال استار را به قیمت 15000 هزار تومان می خرم
خیلی هم خوب است و اورجینال
توی ایران هر جنسی را 10000000000 برابر قالب مردم می کنند
شما هم کفش هایتان را کادو بدهید تا مردم حالش رو ببرند کسی هم متوجه تقلبی بودنشان نمیشود مثل خود شما
خوش باشید

سلام
توی ایران اگه سر مردم ایران کلاه نره یه جائی ... اونوقت باید تعجب کرد.
راستش هنوز جرات این کار رو نداشتم اینها رو به کسی کادو بدم.
در هر صورت ممنونم از کامنتت.

رعنا چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 16:04

سلام دوست عزیز
من تو گوگل دنبال آدرس نمایندگی ال استار در تهران بودم که به وبلاگ شما برخوردم
ممنون می شم اگر آدرس نمایندگی تهران رو که تو مطلبتون اشاره کرده بودید برام بذارین

سلام
توی کامنتهای قبلی اگه بخونید نوشتم .

پریسا پنج‌شنبه 30 آذر 1391 ساعت 21:23

azizam mituni adrese namayandegie tehrano baram mail koni mamnoon misham :)

ببخشید من نمی تونم ای میل کنم ولی همین جا براتون می نویسم
یکی از نمایندگی های آل استار توی خیابان جردن ، پاساژ الهیه طبقه پائین هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد