فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

جاودانگی

 

خاطره ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم ,  

توانش را نیز ...
برایم شادی است و اندوه
در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید
غمگین تر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوه زا شنیده است
می دانم!  

خدایان انسان را
بدل به شیئی می کنند , بی آن که روح را از او بر گیرند
تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی 

آناآخماتووا

  

... چشمها هرگز دروغ نمی گویند. هر کس بنگرد به ژرفای نگاهت، کافیست کمی دقیق باشد، آنوقت سوال خواهد کرد: این اندوه بی پایان چیست در عمق این نگاه؟!   

 

بگذار هر چه هست در اعماق آن پنهان بماند. چشمها مقدسند ... و صادق!  و همراه با دلها بهترین صندوقچه برای پنهان کردن رازترین رازها و همراهی بی ادعا برای آن که با هر تپشش سوزشی عمیق بر روحت برجای می گذارد ! 

 

 نه تو را به قضاوت می کشانند و نه تو را سرزنش می کنند... سرشارند از رازهای جاودانگی!

نظرات 36 + ارسال نظر
آذرخش دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 09:16 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام دوست عزیز
خوبی؟
ممنون از نوشته های زیبات
امیدوارم جاوادنه باشی
و تشکر بخاطر لطفت و نظرهای قشنگت و سر زدن بهم. باعث افتخاره
کامنتت برای آخرین نوشته ام رو در تاریخ سه شنبه ۹ آذر داشتم که در مورد اینکه پاورپوینت این ترانه رو داری نوشته بودی. و غیر از اون چیز دیگه ای ندارم.
بازم بنویسی خوشحال ترم می کنی
شاد باشی

سلام آذرخش عزیز
اونقدر همیشه به من لطف داری که من نمی دونم چطور باید جبران کنم.
درست می گی ... پس چرا ندیدمش؟!
مرسی برای تمام مهربانیهایت و همینطور برای موزیک های عالی که می گذاری.

م.ا.ح دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 09:21 http://esmaeelhabibi.persianblog.ir/

شعر زیبای آخما توا نشون دهنده
سلیقه زیباتونم هست
ممنون

ممنونم از لطفتان
و چقدر خوب شد یادآوری کردید فراموش کرده بودم در انتهای شعر نام شاعر را بنویسم.

آذرخش دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 09:38 http://azymusic.persianblog.ir/

خواهش میکنم. این حرفها چیه. وظیفه است
چون نظرتون کامنت دوم بوده رفته توی صفحه قبلی یا صفحه دوم. نگاه کردم بودش. مگه میشه نظرهای شما رو حذف کنم؟!؟!؟!
خوش بگذره

مرسی آذرخش عزیز لطف می کنی.

به شما هم خوش بگذره در زیر این آسمان آبی ... نه!‌ خاکستری (البته آسمان شما باید آبی باشد) ... در زیر این آسمان لامتناهی هر جا که هستید.

فرید دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 10:33

سلام
چشم ها.... صادق ترین عضو پیکره این موجود خاکی.... همواره سرشارند از حقایقی ناگفته و هیچگاه ناگفتنی....
آیینه هزارتوی جمال خداوندی که از هر نگاهش.... رنگی بر عالم می خورد و شور و حالش.... جاودانه و غم و رنجش جانسوز می نماید....
به قول کوئیلو عزیز در کیمیاگر...
چشم ها" آیینه ی روح هستند و "نگاه" نشان دهنده ی نیروی لا یزال آن...

چشم هایتان همیشه پر از نگاه و شور خداوندی باد!

سلام .
و شما حتما تجربه کردیدکه بارها شده وقتی کسی سوالی از ما می کنه و یه جوری می خوایم طفره بریم طرف بهمون میگه : اما چشمات یه چیز دیگه می گن!‌

چشمها انگار هیچوقت دروغ نمی گن. علاقه ها، نفرت ها و یا بی تفاوتی ها رو می شه از اونها فهمید.

ممنونم از محبت شما و من هم عینا همین آرزو رو برای شما دارم.

قندک دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 11:04 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام ودرود . شاعر می فرماید:

من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان

که من آن را توان دیدن و گفتن نتوان

موفق باشی عزیز

سلام
حال شما؟
امیدوارم خوب خوب باشید.

چه شعر قشنگی ... مرسی

قندک دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 11:17 http://ghandakmirza.blogfa.com

ضمنا عجب عکس دهشتباری گذاشته اید.طوری است که خماری را از سر معتاد هم می پراند خدا وکیلی!

حالا خوبه یا بده؟

سماور و چائی و اینا ......

ز-حسین زاده دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 12:00 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام. چقدر عالی و دلنشین و صادق نوشته ای :
... چشمها هرگز دروغ نمی گویند. هر کس بنگرد به ژرفای نگاهت، کافیست کمی دقیق باشد...
و ممنون از اینکه با من همدل هستی. همدلی از همزبانی خوشتر است...
باز هم ممنونم از نظر لطف شما.

سلام آقای حسین زاده عزیز

لطف دارید خیلی ممنونم از شما.

اعظم دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 12:05

سلام پرنیان عزیز
این شعر و نوشته رو با تمام وجود حس کردم.
تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من تا اندوه را جاودانه سازی.
وچقدر زیبا نوشتی راز چشمها رو.

سلام اعظم عزیز

امیدوارم قلبت خالی از هر اندوهی باشه.

مرسی عزیزم

حریر دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 12:30 http://harirestan.blogfa.com/

سلام دوست خوبم
من از وبلاگ بوی شرجی میام
نوشته هاتو خوندم و لذت بردم
شاید بشه گفت اینجا همه مثل هم شدیم
همه دردها با کمی چاشنی کم و زیاد مثل هم شده
نمی دونم باید از این موضوع خوشحال بود یا غمگین
غمگین به خاطر اینکه یکی مثل خودم می بینم دلم میگیره که درد داره
و خوشحال که اینجایی کسانی هستند که درکم می کنند
چشمها هرگز دروغ نمی گویند...
بدرود

سلام دوست عزیز
خیلی خوش آمدی.

اینجا همه حرفهائی دارن برای گفتن ...

ممنون

پاییزطلایی دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 12:57 http://paieze89.blogfa.com

اما مادربزرگها گفته اند :
" چشمها نگهبان دلهایند"
و من چقدر دلم می خواهد
همه داستانهای پروانه ها را بدانم که
بی نهایت بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند...

و نیز خاصیت عشق است. اما انسانها مانند پروانه با سوختن تمام نمی شوند ...

کوروش دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 13:14 http://korosh7042.blogsky.com/

ولی بد هم نیست که نا نیز برای خود خدایانی متفاوت داشته باشیم
(هرچند که داریم .مثل خدا ی پول . ماشین.و.... که البته غیر اینها
مثل خدای عشق و خدای زیبائی و خدای دلتنگی و...)
مثل یونانی ها که داشتند خدای جنگل . خدای دریا و...
ومن دارم خدای دلتنگی ها
که ونوس من هراز گاهی به ستایش . و به راز و نیازش نیازمندم

من هم چون می گویم
سلام

سلام کوروش عزیز

خدای دلتنگی خدای دوست داشتنی نمی تواند باشد. اما همیشه در کنار خدای عشق خودش را جا می دهد!

امیدوارم خدای دلتنگی های شما به یکباره به خدای شوق و شادی تبدیل شوند.

مریم دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 16:41 http://www.2377.blogfa.com

سلام .
خوبی ؟

سلام
مرسی تو چطور؟

سلام بر پرنیان خوش ذوق خودمون!
خوبی؟
هروقت واژه ی جاودانگی رو می شنوم یاد میلان کوندرا می افتم که در یک برهه از زندگی واقعا به دادم رسید...پس با اجازه یه مطلب از جاودانگی ک.ندرا رو اینجا میذارم تا با هم بخونیم:
"جاودانگی یعنی دادرسی ابدی ؛هر جا که مرگ هست، جاودانگی نیز هست .هر کس می تواند کم و بیش، یا برای کوتاه مدت و یا بلند مدت به جاودانگی دست یابد. ما باید بین جاودانگی مختصر (خاطره ی یک شخص در اذهان کسانی که او را می شناسند) و جاودانگی بزرگ (خاطره ی یک شخص در اذهان کسانی که شخصاً هرگز او را نمی شناسند) تمایز قائل شویم. در زندگی راه های مشخصی وجود دارد که از همان ابتدا شخص را در برابر جاودانگی بزرگ قرار می دهد، که گرچه نامعین و به راستی نامحتمل است، اما مسلماً امکان پذیر است: آنها راه های هنرمندان و دولتمردان است."
البته من هنرمندان رو بیشتر قبول دارم

سلام دوست عزیز
ممنونم از احوالپرسی شما.
متن زیبا و جالبی رو از میلان کوندرا نوشتید اینجا. برای رسیدن به جاودانگی ها خیلی رنجها رو باید متحمل شد . ولی مثل یک جواهر بی نظیر پرارزشند.
در مورد جمله ی آخرتون من هم موافقم. این روزها در س ی ا س ت چیزی جز سیاهی نمی بینم.

باز هم ممنون .

احسان دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 21:33 http://www.bojnourdan.blogfa.com

سلام ، تا این لحظه عکسی که گذاشتید باز نمیشه .اما با خوندن متن و نوشته های دوستان ، روزگار را می گذرانیم. سلامت باشید.

سلام
مجددا از طریق سایت دیگری آپلود کردم. امیدوارم مشکل حل شده باشد.

کوسه جنوب دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 22:51 http://kossejonoob.blogfa.com/

زیباست

چه اسم جالبی!‌
اگر چه (صادقانه بگویم) من همیشه از کوسه هائی که در دریای جنوب هستند وحشت داشته ام . وحشت از اینکه مبادا در یک چشم بر هم زدن درسته بلعیده شوم.
شوخی کردم ... اما جدی بود،‌ باور کنید!

ممنونم

کوروش دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 22:52 http://korosh7042.blogsky.com/

من با یکی از این آیکونها هم یک دنیا خوشحال می شوم ... چه برسد به سه تا!‌!!

خیلی خیلی ممنون

رها سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 04:24

سلام عزیزم ...چشمها نگهبان قلبند و قلب نگهبان روح ...

امیدوارم همیشه چشم و قلبت روشن به تور عشق باشه ...

سلام رها عزیزم
ممنونم از دعای زیبات

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 06:58

ممنون عزیزم چقدر خوبه که هستی.
دوستت دارم



ممنونم ...

یک زن سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 08:56

پرنیان عزیزم
چون صبح با عجله نوشتم.فراموش کردم اسمم رو بنویسم

متوجه شدم تو بودی عزیزم ...

ویس سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 09:01 http://lahzehayenab.blogsky.com

می شنوم،می شنوم آشناست،موسیقی چشم تو در گوش من/چشم دریچه ایست که فضای دل را می گشاید.اگر خواستی ببینی که در دلم چه خبر است به چشمانم بنگر.

گاهی نگاه کردن در چشمهائی که می دانی رازهای زیادی در خود نهفته دارند کمی دشوار می شود ... وقتی میدانی عمق این چشمها دنیائی حرف و خاطره و رنج در خود جای داده اند پرداختن به نگاه آن چشمها کمی جسارت می خواهد!

باید قدرک درک کردن داشت. باید از یک نگاه بتوان تا ته آن را رفت و برای رازهای نهان آن، احترام قائل شد.

بعضی نگاهها هر بار قصه ی تازه ای دارند ... قصه ای که قبلا شنیده ای اما باز هم برایت تازه است... نمی دانم احساسم را آنطور که باید بیان کردم یا نه!

ققنوس خیس سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 09:23

because sad eye
never lie...

Thanx

ققنوس خیس سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 09:25

ویس هم شعر زیبای سایه رو نوشتن... ممنون.
شعر بسیار زیباییست

محمود سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 11:30

قندک سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 13:28 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام ودرود. خب راستش طراح واقعا خیلی خوب تونسته وضعیت غمبار و اسف انگیز یک زن را به تصویر بکشه و بیننده با تمام وجود این غم و درد و رنج را حس می کنه. بخصوص از لحاظ بدنی . اما سماور و چای و اینا بد نیستند گرچه همه تحت الشعاع شخصیت زن در محاق می گیرند وحس نمی شوند.آدم حال بدی پیدا می کنه. کاش من نقاش بودم. یه لحظه فکر کردم نکنه کار کارخودتون باشه؟!

سلام و درودی متقابل
این تصویر ، خود خانم آنا آخماتووا است که یکی از دوستان طراحش از وی در آن سالها کشیده است.

قندک سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 13:39 http://ghandakmirza.blogfa.com

ببخشید در مصراع دوم یک حرف ز ناقابل جا افتاده بود که مجبور شدم دوباره کامنت بذارم .لذا گویا اد همان دومی حذف گردیده. اگر قبول زحمت فرموده ز را بگذارید ممنون می شوم

شما ببخشید که من متوجه نشدم و به تصور اینکه اشتباها دوبار فرستادید دومی را حذف کردم. متاسفانه بلاک اسکای مانند بلاگفا امکان دخل و تصرف و کم و زیاد کردن کامنتهای ارسالی دوستان را ندارد و من نمی توانم ویرایشش کنم.
به هر حال برای دقت و توجه شما ممنونم

قندک سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 14:34 http://ghandakmirza.blogfa.com

ممنونم. ولی خومانیم این خانم آخماتوا مثل اسمش خیلی اخواش تو هم بوده . گویا کشتی هاش کلا غرق شده بوده. و عجب نقاش دقت و مها رتی داشته.از توضیحاتتون متشکرم

این عکسی هم که من ازش گذاشتم به قول شما غمگین تر هم به نظر می یاد . دوران جوانیش مصادف بوده با جنگ جهانی دوم و همسرش در اردوگاه کار اجباری از دنیا می ره . خودش هم مجبور به مهاجرت میشه . کلا زندگی دشواری را در یک برهه ای از زمان پشت سر گذاشته.

قندک سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 14:45 http://ghandakmirza.blogfa.com

باز هم اشتباه لپی کردم اخماش را نوشتم اخواش.

بابا اخماتوا اخماتو واکن
بیا چایی بخور یکم صفا کن

بابا اخماتوا دنیا دو روزه
اگه خوش نباشی دلت می سوزه
ببین اخماتو جون قربون اخمت
پاشو انقدر نمک نزن بزخمت

بمیرم الهی خومم داره گریم می گیره

اما من مردم از خنده!‌

یک زن سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 16:25

چقدر شیرین ولذت بخشه درست همون لحظه که به یاد یکی هستی کامنتش برسه.

زندگی یعنی دوستی ... مهربانی ... عشق . بقیه اش را باید سپرد به دست فراموشی!

ممنونم ازت

مشنگ خان سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 21:25 http://mashangzade.blogfa.com/

زیبا بود مخصوصا عکسا

ممنون .

اعظم سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 22:02


مرسی ... سه تا!

کوروش سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 22:30 http://korosh7042.blogsky.com/

چه کنیم که خدای دلتنگی
حسود است و چشم تنگ
ترسم از ان است که خدای عشق را نیز بیرون کرده باشد

خدای عشق جاودانه ست. نگران نباشید
گاهی خدای دلتنگی خدای عشق را قدرتمندتر می کند.

احسان چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 00:12 http://www.bojnourdan.blogfa.com

سلام

سلام
روز چهارشنبه تون خوش.

یک زن چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 07:51

سلام وصبحت بخیر عزیز دلم.

سلام عزیزم
ممنونم که همیشه به یادم هستی و یک دنیا لطف داری.

سحر چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 08:12 http://saharstar1.blogfa.com

سلام دوست عزیز.آپم و منتظر دیدگاه قشنگت.راستی با اینکه کمبود وقت داشتم ولی دلم نیومد آپتو نخونم.خیلی قشنگ بود.

سلام در اولین فرصت میام پیشت.

لطف داری عزیزم

قندک چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 08:27 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام صبح عالی بخیر و شادکامی.باری اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید باید عرض کنمامروز به سلامتی نمی توانیم وارد مدیریت سایت خود شویم وگرنه جز این ملالی نیست

سلام صبح شما هم به خیر.

نگران نباشید مشکل از وبلاگ شما نیست. بلاگفا مشکل پیدا کرده زیرا یکی از دوستانم هم مشکل مشابه شما رو دارد. از بلاگفا کوچ کنید به بلاگ اسکای اینجا خیلی بهتره . چون من هر دو را تجربه کردم. بلاگفا هر روز یه مشکل جدید پیدا می کنه و خیلی وقتها هم قطعی داره.

خوشحالم که تونستید به من سر بزنید. باور می کنید به حضور پر مهرتون در اینجا عادت کردم؟!

الهه سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 09:09 http://www.shahmoradi.blogsky.com

خیلی شعر زیبایی بود
من زیاد با شعر نو و سپید ارتباط برقرار نمی کنم ولی این شعر خیلی به دلم نشست

سلام
خوشحالم که دوست داشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد