فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

بیاای همزبان من!چینی نازک تنهائی من به این سادگیهاترک برنمی دارد

من به دیدار کسی رفتم تا آن سر عشق  

رفتم ... رفتم، تا سکوت خواهش 

تا صدای پر  تنهائی

... 

  

 من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
...و خاصیت عشق این است   

 ...

تنهائی این نیست که هیچکس را نداشته باشی، تنهائی این نیست که در قلب هیچکس جائی نداشته باشی، تنهائی هیچ یک از اینها نیست .... تو برایم بگو تنهائی چیست تا من برایت بگویم چه اندازه تنهائی من بزرگ است.   

نظرات 39 + ارسال نظر
مسافر شنبه 29 آبان 1389 ساعت 01:40

من روز خویش را

با آفتاب روی تو

کز مشرق خیال دمیده ست

آغاز می کنم


من با تو می نویسم و می خوانم

من با تو راه می روم و حرف می زنم

وز شوق این محال:

که دستم به دست توست!

من

جای راه رفتن

پرواز می کنم!


آن لحظه ها که مات

در انزوای خویش

یا در میان جمع

خاموش می نشینم:

موسیقی نگاه تو را گوش می کنم

گاهی میان مردم

در ازدحام شهر

غیر از تو

هر چه هست فراموش می کنم.......

...
آه بگذار زاین دریچه ی باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
...
آنچه در من نهفته دریائیست
کی توان نهفتنم باشد
با تو ز این سهمگین طوفانی
کاش یارای گفتنم باشد
...

احسان شنبه 29 آبان 1389 ساعت 03:17 http://www.bojnourdan.blogfa.com

داستان ها دارم ، از دیاران که سفر کردم ورفتم بی تو
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو ،
بی تو می رفتم ، می رفتم ، تنها ، تنها.
و صبوری مرا کوه تحسین می کرد. (حمید مصدق)

...
من در آیینه رخ خود را دیدم
وبه تو حق دادم.
آه می بینم، می بینم
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی
من به اندازه زیبایی تو غمگینم
بی تو در می یابم،
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را.
کاهش جان من این شعر من است ...

آفتاب شنبه 29 آبان 1389 ساعت 07:59 http://aftab54.blogfa.com

وقتی تنها شدم فهمیدم قصه مادر بزرگها درست بود
همیشه یکی بود یکی نبود ...

چه حکمتی بوده که همیشه داستانها می بایست با این جمله شروع می شده ؟!!
عجیب نیست یه کم؟

رها شنبه 29 آبان 1389 ساعت 08:01

سلام عزیزم ..میدونی بزرگترین تنهایی دنیا چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این که تو کسی را دوست نداشته باشی ...!!!مهم نیست که کسی تو را دوست نداشته باشه ...!!! البته من دوستت دارم ...باز هم شرمنده که نتونستم قسمت نظرات را باز کنم ....

سلام رها جان
این که گفتی بدترین نوع تنهائیه.
می شناسم کسانی رو که گرفتارش هستند.

ممنونم ... من هم تو رو دوست دارم .

آفتاب شنبه 29 آبان 1389 ساعت 08:11 http://aftab54.blogfa.com

سلام خانمی
حکمتش این بوده که همیشه مادربزرگها مون به دلیل تجربه هایی که داشتند به قولی در خشت خام می دیدند ...
تنهایی بدترین درد روزگاره...

سلام آفتاب عزیزم

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
من خود چگونه گویم کین درد را دوا کن .....

و چقدر همه به شکلی گرفتارشند...

[ بدون نام ] شنبه 29 آبان 1389 ساعت 08:48

تو به اندازه تنهایی من خوشبختی
من به اندازه زیبایی تو غمگینم

واسه من همینقدر تنهایی کافیه

قربان!‌ اسمتان ؟؟؟

ضمنا تنهائیش زیاد نیست؟؟؟

آصف شنبه 29 آبان 1389 ساعت 09:41 http://sedaye-darya.blogfa.com

سلام..
"شکوه اولین دیدار عشق"[قلب]
با این عنوان شمارا دعوت میکنم به حضور دوباره در وبلاگم...
منتظر حضور سبزت میمونم
با امتنان[گل]

یک زن شنبه 29 آبان 1389 ساعت 09:44 http://boyesharji.blogsky.com/

چون نهالی سست می لرزید
روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهایی
دیگرم گرمی نمی بخشی
عشق ، ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام از عشق هم خسته
پرنیان عزیز نمی دونم چرا یکهو یاد این شعر افتادم.
دوستت دارم خودم به تنهایی به اندازه ی تموم تنهایی هات.

سلام عزیزم
شعر قشنگی از فروغ آوردی اینجا ... مرسی

تنهائی های من خیلی بزرگه ها ... خیلی باید دوستم داشته باشیا !‌

مرسی دوست خوبم .

پاییزطلایی شنبه 29 آبان 1389 ساعت 12:40

خاصیت عشق!!!
خاصیت عشق!!!
خاصیت عشق!!!

این همه خوشحالی
برای بزرگ بودن تنهائیست ؟
یا برای شبیخون حجم اوست ؟
یا برای سورپرایز حاصل از پیش بینی نکردن شبیخون حجم اوست ؟
یا هیچدام ؟
یا هر سه ؟

سلام
همیشه شما سر به سر من می گذارید حالا من خواستم این کار رو بکنم

قندک شنبه 29 آبان 1389 ساعت 13:48 http://ghandakmirza.blogfa.com

خب راستش فکر کنم تعریف تنهایی را باید از تنها ترین تنهای قدیمی عالم یعنی خدا پرسید.هیچکس طعم تنهایی را مثل او نچشیده و درک نکرده.همه چیز و همه کس در عالم ناسوت و ماسوت متعلق به اوست اما باز تنها ترین تنهایان است.

گاهی وقتها هم شده به تنهائی خدا خیلی فکر کردم.
هر چقدر هم بنده هاش دوستش داشته باشند و یا عاشقش باشند وقتی درکش نکنند چقدر احساس تنهائی میکنه...
اینا همش افکار ماست ، اما اون نیازی نداره ما درکش کنیم. ما هستیم که نیاز داریم به درک خدا.

یک زن شنبه 29 آبان 1389 ساعت 13:49 http://boyesharji.blogsky.com/

به نظرمن سومی. من خودم رو قاطی کردم.
عزیز دلم می دونم تنهایی هات خیلی بزرگند واسه همین گفتم اندازه ی اونها. حالا که این جور شد به اضافه ی تنهایی های خودم.

چه کار خوبی کردی نظر دادی.
اگر چه من با جناب پائیز طلائی شوخی کرده بودم.

مرسی و باز هم مرسی ......
و خیلی خیلی مرسی

قندک شنبه 29 آبان 1389 ساعت 13:55 http://ghandakmirza.blogfa.com

بعضی ها تنهایی را در نبود جمع وفردیت تعبیر و تشبیه می کنند.اما اینها تنهایی محسوب نمی شوند بلکه همان فردیت است وجدا ماندن از جمع.تنهایی یعنی من در میان جمع و دلم جای دیگر است. وتو خود حدیث مفصل بخوان جانا

دقیقا.
و یا من در جمعی هستم که دنیام با اونا چقدر متفاوته.

قندک شنبه 29 آبان 1389 ساعت 14:10 http://ghandakmirza.blogfa.com

هرگز حدیث حاضر و غائب شنیده ای؟!

آخرش را اولش گفتم.

شرمنده

خواهش می کنم.

بله گرفتم چی گفتین .
ممنونم

پاییزطلایی شنبه 29 آبان 1389 ساعت 15:20

هر چه هستی
تنها نیستی!
.
.
وای چه سوال سختی...سرم گیج رفت!
فکر کنم گزینه ی ۶ درست بود!

آفرررررررین.
از کجا فهمیدین گزینه ۶ درست بود؟

این تنها نیستی رو خوب اومدین ولی.

نرگس شنبه 29 آبان 1389 ساعت 18:04 http://w-infinite.blogsky.com

تنهایی یعنی همونی که تو ته ته دلمه
همونی که اشکامو میبینه و سکوت می کنه
همونی که هیچ وقت تنهام نمی زاره

خوبه باز هم تنها نیستی. تنهائی همیشه همراهته.

دلا خو کن به تنهایی که از "تن" ها بلا خیزد...
سالهاست تنهام حتی در انبوه جمعیت...

با صد هزار مردم تنهایی
بی صد هزار مردم تنهایی

و تنها یک دوره بود که به یکی گفتم:
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی "من" عالمی نیست

اما زمانه هردومون رو دوباره تنها کرد.

سلام
این زمونه عادتشه که آدم ها رو تنها کنه. دفعه ی بعد اگر هم خواستین تنهائیتون رو با کسی تقسیم کنین به زبون نیارین. چون این روزگار خیلی حسوده. باید دائما بهش کلک زد!
ولی اگر حتی حدس بزنیم که یه کسی یه جائی «عمیقا» دوستمونه مرهمی میشه بر دردهای تنهائی.
«عمیقا» ، نه لحظه ای و بر مبنای نیازی!

گاهی ما آدمها خودمون هم نمی دونیم شاید یه کسی یه جائی بی نهایت «دوستمونه» ! و این چقدر افسوس داره. به همین دلیله که قشنگ ترین جمله ی دنیا دو کلمه بیشتر نیست
... و اون هم «دوستت دارم» است.
نمی دونم چی گفتم! یعنی می دونم ... هرچه در دلم بود گفتم بدون کم و زیاد بدون ویرایش و اصلاح جملات
به خاطر سادگی و در هم برهمی جملات بالا عذر می خوام. می تونستم یه شعر خیلی قشنگ هم براتون بنویسم درجواب کامنت زیباتون اما ساده و صادق نوشتم ... اون چیزی رو که دوست داشتم بنویسم.

مهرباران شنبه 29 آبان 1389 ساعت 21:15

سلام گرامی...
این روزها تنهایی رو خیلی احساس میکنیم...
ممنون برای پیامتان... سلامت باشید و برقرار
در پناه حق

سلام
بله خیلی زیاد.

خواهش می کنم . آرزوی شادی های بی پایان برای شما و خانواده اتون دارم.

ممنون

اعظم شنبه 29 آبان 1389 ساعت 21:20

جوابت به کامنت روی ماه خداوند روببوس رو خیییییییییلی دوست داشتم وبیشتر از اون تو رو دوست دارم عزیزدلم.

مرسی عزیزم. و این دوستی های زیبا چقدر تنهائی ها ی آدم رو کمرنگ می کنه.
من هم شما رو خیلی دوست دارم

کوروش شنبه 29 آبان 1389 ساعت 21:55

تنهائی را در واژه نامه هرگز به دنبال معنا نباش
نیشی است پرنوش ار ماری خزیده در جان که هیچگاه قصد خارج شدن ندارد
مرحم ِ درد درون

گاهی که از تنهائی در جمع خسته ای
تنهائی تنها تکیه گاه است

دوستش دارم به حد پرستش
مبادا بشکنی اش ای رهگذر
این اینه ی درونی ام را

پیزوز باشی عزیز

خیلی قشنگ نوشتید.
من هم منظورم از تنهائی ها همین بود. نبود نگاه مشترک ... حرف مشترک و فکر مشترک.

اما گاهی وقتهاهم تنهائی هاش نفس گیر میشه.

ممنونم

کوروش شنبه 29 آبان 1389 ساعت 22:32 http://korosh7042.blogsky.com/

پرنیان عزیز تو همیشه لطف داشتی
سپاسگذار اینهمه
ایکاش هرچه در دل داشتی می گفتی
اگرچه خصوصی
من ازداشتن دوستانی پر احساس و فرذهیخته بسیار خوشحالم
ممنون

مرسی خیلی لطف دارید.

کوروش شنبه 29 آبان 1389 ساعت 22:32 http://korosh7042.blogsky.com/

ذوق زده شدم برام بازشد

و البته من خیلی بیشتر ذوق زده شدم

ققنوس خیس شنبه 29 آبان 1389 ساعت 22:41 http://ghoghnoos77.blogsky.com

من که همیشه از تنهایی گفته ام ...

آره ققنوس عزیز .
توی نوشته هات که می خونم احساسش می کنم .

دوست ندارم دوستام احساس تنهائی بکنن

ویس یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 00:59

ای پادشه خوبان،دادازغم تنهایی/دل بی تو به جان آمد،وقتست که بازایی

...
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی ...

احسان یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 01:23 http://www.bojnourdan.blogfa.com

سلام لطفا اگه ممکنه در بین این شکل های دایره ای،
ُ یک دسته گل هم بگذارید تا در مواقعی که سکوت حکمفرما می شود ، شاخه گلی را به دوستان وشما تقدیم کنیم .سپاس

سلام احسان عزیز
گاهی وقتها در پاسخ دادن به دوستان کم می آرم.

الان هم نیاز به یک شاخه گل دارم .

کنگان طنز یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 07:40 http://kangantanz.blogfa.com

سلام .آنهایی که دارای روح بزرگی می باشند.همیشه تنها هستند.
منتظرتم

سلام .
ممنونم

محمد یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 08:34 http://mohamed.blogsky.com/

هیچوقت نتونستم تعریف دقیقی از تنهایی برا خودم پیدا کنم و فقط فک مبکنم چیزی که حسش میکنم اسمش ممکنه تنهایی باشه.وقتی تو یه مهمونی همزمان با اینکه داری با تمام وجودت میگی و شوخی میکنی و میخندی ته دلت یه چیز دیگه میخواد و همون موقع دوست داری یکی بیاد بهت بگه چیزی میخوای؟ و تو بگی نمیدونم.
پرت و پلا میگم.ولش کن.

سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم میکنم...

نه اصلا هم پرت و پلا نیست.

و وقتی کسی رو پیدا می کنی که هم زبانته و تو رو همانطور که باید می فهمه ... درک می کنه،به اعتقاد من دیگه اون لحظات جزو زندگیت محسوب نخواهند شد.
اون لحظات رو باید بعدش قاب طلا بگیری روی بهترین دیوار خاطره هات نصبش کنی.
اما آیا پیداش خواهی کرد؟
یا اگه پیداش کردی ماندگار خواهد بود؟!

این تنهائی ها جزو لاینفک زندگی هایمان شده .... گویا!

یک زن یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 08:50

پرنیان عزیزم
بدجوری به کامنت های اول صبحت عادت کردم. نمی دونم چرا وقتی منتظر کامنتاتم یاد کتاب شازده کوچولو می افتم.
دلم می خواست یک پست راجع به این احساسم بنویسم ولی ...
نمی دونم همیشه دنبال عشق ومهربونی تو یک چیز خاص می گردیم ولی گاهی همین دوست داشتنهای بی انتظار زیباترین لحظاتمون رو می سازند.
پرنیان خصوصی ام نداری الان اینایی که میان اینجا می گن اینا چقدر برا هم لاو می ترکونن.

اعظم عزیزم
دوست داشتن سانسور نمی خواد. نفرت داشتنها و بخل هاست که باید سانسور بشن که ترشحاتش فضای پیرامون رو آلوده نکنند.
دوست داشتن انسانها خودش یک هنر بزرگه و لازمه اش داشتن یک قلب مهربان و بزرگه .
من چرا باید دنیای مهربانی تو رو سانسور کنم عزیزم.

و جنس مهربانی تو اونقدر بی غشه و اونقدر بی ریا و خالصه که من خودم گاهی کم می یارم در پاسخ دادن به کامنتهای پر از لطف و مهربانیت.

تا اونجائی که متوجه شدم تمام دوستانم در اینجا همه مثل خودت قلب بزرگی دارن و فکر نمی کنم کسی این جا باشه که بخواد قضاوتی در ارتباط با دوستی ها داشته باشه، به جز اینکه دوست داشتن چقدر زیباست.

فرینوش یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 10:04 http://www.saraybanoo.blogfa.com

.
.
.

چینی ...
تنهایی ...

گاهی، گام های ِ آمده، چینی را نمی شکنند
گاهی سکوت نیامدن است که
می شکند
...

خیلی قشنگ بود .... آفرین

و هزار بار می شکند

مرسی

فرخ یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 10:09 http://chakhan.blogsky.com

شاید در بین دوستانی که اینجا نظر دادند کسی به اندازه من طعم تنهایی رو نچشیده باشه... فکرش رو بکن که حدود سه سال توی خونه حبس باشی و حتی یک نفر از تو سراغی نگیره!!
حبسی خودخواسته و از روی ناچاری!! و بعد آرزوی داشتن مصاحبی که از حرف زدن با اون لذت ببری و نبود!!
من در بسیاری از مواقع تنهایی رو لمس کردم .... حتی در میان جمعی بزرگ که نمیتونستم مثل اونها فکر کنم!!
تنهایی رو دوست دارم .. اما وقتی به درازا میکشه تو رو تا سرحد جنون میبره... آدم یاد سلول انفرادی می افته!

سلام فرخ عزیز
شکر خدا گویا مشکل نظر گذاری حل شد.

سه سال خیلی زیاده . پوست می ندازه آدمی ...

خدا نکنه هیچوقت توی شرایطی قرار بگیریم که بهمون ثابت بشه چقدر همه، تنها هستیم. یک دنیا ناامیدی به همراه خواهد داشت.

من هم داشتن ساعتهای تنهائی رو خیلی دوست دارم . وقتی تنها می شم از خوشحالیم نمی دونم باید چیکار کنم تصمیم می گیرم تمام موزیکهائی که دوست دارم رو گوش کنم بعد فکر می کنم که نه فیلمی که دوست دارم و فرصت نشده با خیال راحت ببینم بشینم و ببینم بعد فکر می کنم که نه یه شمع روشن کنم و یه عود و دیوان حافظ و ... بعد می گم نه زنگ بزنم یه دوست بیاد پیشم ... خلاصه خیلی خنده دار می شم کلا!

اما اگر بخواد دائمی باشه و طولانی و بشه شکل کلی زندگی طاقت فرساست. می فهمم چی میگید شما.

و اون تنهائی که توی جمع هستی و غریب ... اون بد جور تنهائیه... تنهائیش درد داره!‌

سحر یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 10:28 http://saharstar1.blogfa.com

سلام خوبی؟
آپم.[گل]
زنده بودن را بیداری گذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت[قلب]

سلام
مرسی عزیزم

کسی بود که دائما شکایت می کرد کمبود خواب دارم یک هفته بعد از آخرین باری که این جمله را ازش شنیدم برای همیشه ... رفت

حتما می یام

فرید یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 10:32

رفتار من عادی است

رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می‌بیند
از دور می‌گوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس می‌کنم
از روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
- از تو چه پنهان -
با سنگها آواز می‌خوانم
و قدر بعضی لحظه‌ها را خوب می‌دانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم
حس می‌کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر می‌شد بگویم
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر می‌پرستم
از جمله دیشب هم
دیگرتر از شب‌های بی‌رحمانه دیگر بود:
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جوراب‌هایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفش‌هایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه‌ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه‌ها را
دنبال آن افسانه‌ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی از نامه‌هایم
بوی غریب و مبهمی می‌داد
انگار
از لابه لای کاغذ تا خورده‌ی نامه
بوی تمام یاس‌های آسمانی
احساس می‌شد
دیشب دوباره
بی تاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیب‌هایم را
از پاره‌های ابر پر کردم
جای شما خالی!
یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد
یک پاره از مهتاب خوردم
دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سال‌ها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست‌تر دارم
دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم
گاهی برای یادبود لحظه‌ای کوچک
یک روز کامل جشن می‌گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می‌میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه‌های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می‌کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می‌کند
اما
غیر از همین حس‌ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است

سلام
حقیقی ترین و عادی ترین رفتارهایم را در تنهاییم یافته ام
تنهایی فرصتی برای خود شدن است...
و جمع ... فرصت مناسبی برای تمرین پس دادن
تنهایی هایم را پایگاه شارژ درونم می دانم
تا بتوانم خودم باشم و عاشقانه بخشم
عاشقانه بمانم....

سلام
این شعری که فرستادین جمله جمله اش هزار تا حرف داره.

مثل همه ی شعرهای آقای امین پور قشنگه.

در تنهائی ها ما بی نقابیم . بدون سانسور می تونیم بی ترس دوست داشته باشیم و با خیال راحت دوست نداشته باشیم!
و با تمام احساساتمون خلوت کنیم.

رها یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 10:49

سلام خانمی ...گاهی فکر میکنم چقدر خوب بودکسانی راکه دوست داریم میتونستیم وارد تنهایی هامون کنیم ...

سلام رها جان

توی افکار ... ذهن و رویاها که می شه اما به شکل حقیقی شاید هیچوقت نشه!
اما همین که کسی وجود داشته باشه که تو دلت بخواد وارد دنیای تنهائیت کنی خیلی عالیه . فکر کن هیچ کس نباشه ......

قندک یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 11:23 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام. دلم نیومد از این شعر مرحوم بسطامی به دلیل مرتبت بودنش با این پست بگذرم و بگذرم:
گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها
میان سیل غمها
حبیبم سیل غمها

گل پونه ها نا مهربانی
آتشم زد آتشم زد
گل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد
گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد
می خواهم اکنون تا سحر گاهان بنالم
افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم
گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها

درود

سلام
با صدای خودش تجسم کردم اهنگ رو.
شعرش خیلی قشنگه .

ممنونم ازتون

ز-حسین زاده یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 13:02 http://autism-ac.blogfa.com/

سلام استاد زیباییها.
در مدتی که سرم شلوغ بود و نتوانستم به وبلاگتان سر بزنم مطالب زیبایی درج کرده اید. همه قابل تامل و تفکر برانگیز! نمی دانم چه بنویسم! واقعا نمی دانم. آنچه که لایق اش هستی برایت آرزو دارم.

سلام آقای حسین زاده

مرسی از دنیای لطفتان سپاسگزارم.
از آرزوی خوبتان ممنونم، ای کاش لایق آرزوهایم باشم.

احسان یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 13:46 http://www.bojnourdan.blogfa.com

سلام گرامی ، امروز باور کردم که جدا از همه ی صفات نیکی که همراه دارید، انسانی هستید پر از حوصله و با حجمی انبوه از صبوری برای پاسخ دادن به نظرات متنوع دوستان. پر فروغ و سلامت باشید

سلام
ممنونم احسان عزیز

دوستانم را دوستشون دارم.

و این ارتباط فکری برایم شیرین است.
هر کدام که چند روزی نباشند ناخودآگاه نگرانشان می شوم و در دلم دعا می کنم که هر جا هستند همه چیز برایشان خوب باشد.

آفتاب یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 14:56 http://aftab54.blogfa.com

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید که مبادا ترکی بردارد چینی نازک تنهایی من ...
ممنون عزیزم از اینکه انقدر به فکر من هستی
حتما از مطلب زیبات استفاده می کنم با ذکر منبع شما
چون می خوام دوستانم بدونن که چه دوست خوبی دارم
پرنیان عزیزم

عزیزم ....

لزومی نداره .

من هم می یام می خونم توی اون فضای سبز و دلنشین.
مرسی

پاییزطلایی یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 17:42

ماشالله به اینهمه همراهی!سرمان گیج رفت!
میبینم که تنهایی همچین بدم نیست ها!
حــــــــــــــــسودیمان شد!
.
سلام خانوم اجازه؟!
ما خوبیم و هستیم ولی امکانات نیست آخه!

گاهی وقتها باید آدم خودش رو لوس کنه تا بفهمه دیگران چقدر .... هستند در کنارش!!!!
گرفتین که چی گفتم ؟

اما بعضی از این دیگران یه کم رفیق نیمه راه نباید بشن .... خیلی بده رفیق نیمه راه ! بله .

خدا رو شکر که خوبین .

پاییزطلایی یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 17:52

نخیرم! نگرفتیم!

وقتی شما مریضی خوب همه بهت سرویس می دن مراقبت هستند همه مهربون می شن و ....
ما هم وقتی از تنهائی نوشتیم متوجه شدیم اصلا تنها نیستیم یه عالمه دوست و همراه مهربان دور وبرمان است. !!!

باز هم نگرفتین ؟

پاییزطلایی یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 18:04

میخواستیم همین اعتراف را بگیریم از شما!
که شما اینهمه دوستان همراه دارین که دوستتان دارند و دوستشان دارین!
پس
شما نگرفته بودین که اینجوری پلتیک خوردین!
البته که ما
بسیار
هنوز
ناخوش احوالیم! دعا بفرمایید!
دست حق نگهدار تنهاییتان باد!

سلامتی عاجلتان را از خداوند می طلبم.
امیدوارم به زودی زود بهبودی حاصل گردد و ما شما را دوباره سرحال و پر انرژی ببینیم .
ضمنا خدا نکند دست حق نگهدار تنهائیمان باشد ... انوقت تا ابد الدهر تنها خواهیم ماند

ممنونم مراقب خودتان باشید دوست عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد