فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

رویای پرواز ...

  ما پر از حس پرواز، فکر پریدنمان نیست .باران ببار، که فکر خسته شستن می خواهد، اما جرات گفتنش نیست!  

 

 هیچ کس نباید شب به بستر برود قبل از اینکه از خود بپرسد: امروز چه کرده ام تا لیاقت داشته باشم فردا هم زنده بمانم.      دکتر شوایتزر 

 

 

جمله ی زیبائیست اما آیا زنده ماندن هم لیاقت می خواهد؟  تا به حال به این موضوع فکر نکرده بودم می توان گفت زنده بودن لیاقت می خواهد.   

 

اما گاهی دردهای زندگی آنقدر طاقت فرسا شده اند که فکر کرده ام ترک این دنیای خاکی هم لیاقت میخواهد.    

وابستگی های پوچ زنجیر شده اند به دست و پایمان و روح و روانمان را می فرسایند. 

 

در لحظات سنگین گاهی فقط خواب رهائیست. اگر روزمرگی ها آنقدر نفسمان را بگیرد که تا سر بر بالین می گذاریم انگار که اصلا در این دنیا نبوده ایم که هیچ! اما اگر کارمان به شمارش گوسفندان بکشد، کار مشکل می شود. یعنی شمارش گوسفندان هم کار ساده ای نیست، تصور کنید در شمارش گوسفندان حواستان پرت شود آنوقت مجبورید از اول  شروع کنید!‌ و گرنه تمام حساب و کتابتان به هم خواهد ریخت!  

  

از رویاهای شیرین در خواب بگویم که کورسوئی از نور می شود در ظلمت مطلق... رویاهای شیرین .. دیدن رویای کسی که نیست و دلتنگش بوده ایم و یا رویای یک پرواز! ... رویای پرواز انگار که خود رهائیست!  

 

.....

 

دوست داشتم آهنگ زیبای A new day has come از Celine Dion را اینجا برایتان بگذارم، اما متاسفانه در بلاگ اسکای نمی دانم چگونه باید لینک این آهنگ  را بگذارم... خیلی هم تلاش کردم اما نشد. لیریکش را برایتان می گذارم زحمت آهنگش با خودتان!  

 

 I was waiting for so long 

 برای مدتهای طولانی انتظار کشیدم 

for a miracle to come  

تا معجزه ای از راه برسد 

Everyone told me to be strong 

 به من می گفتند قوی باش

Holdon and don't shed a tear 

 صبر کن و اشک نریز

Through the darkness and good times 

 بدینسان ایام شادی از دل تاریکی پدید آمد

I knew I's make it through 

 می دانستم که می توانم از عهده اش برایم

and the world thought I had it all 

 و دنیا فکر می کرد آن را به دست اورده ام

But I was waiting for you 

 اما من انتظار تو را می کشیدم 

Hush , now 

حالا سکوت کن

I see a light in the sky 

در آسمان نوری می بینم

Oh, It's almost blinding me  

 آه ، این درخشش تقریبا مرا نابینا می کند

I can't believe 

 باورم نمی شود

I've been touched by and angel with love 

 فرشته ی عشق مرا لمس کرده باشد

Let the rain come down and wash away my tears 

 بگذار باران فرو بارد و اشکهایم را بشوید

Let it fill my soul and drown my fears 

 بگذار روحم را سیراب کند و وحشتم را غرق سازد

Let it shatter the walls for a new , new sun 

 بگذار دیوارها را فرو ریزد برای خورشید نو

A new day has... come 

 روزی تازه فرا رسیده است

A new day has ... come 

 روزی تازه فرا رسیده است 

Where it was dark now there's light 

اکنون جای ظلمت را روشنائی فرا گرفته

Where it was dark now there's joy 

اکنون جای محنت را شادمانی فرا گرفته 

Where there was weakness , I found my strength all in the eyes of a boy 

و قدرتم را من از دل ناتوانی یافتم همه در چشمان یک مرد 

Hush , now  

حالا سکوت کن

I see a light in the sky 

 در آسمان نوری می بینم

Oh , it's almost blinding me  

 آه ، این درخشش تقریبا مرا نابینا می کند

I can't believe , I've been touched by an angel with love  

 باورم نمی شود فرشته ی عشق مرا لمس کرده باشد

Let the rain come done and wash away my tears 

 بگذار باران فرو بارد و اشکهایم را بشوید

 Let it fill my soul and drown my fears 

 بگذار روحم را سیراب کند و وحشتم را غرق سازد

Let it shatter the walls for a new , new sun 

 بگذار دیوارها را فرو ریزد برای خورشید نو

A new day has ... come  

 روزی تازه فرا رسیده است

A new day has ... come

 روزی تازه فرا رسیده است. 


 پی نوشت : اگر دسترسی به این موزیک ندارید می توانم با کمال میل برایتان ای میل کنم.

                     

نظرات 36 + ارسال نظر
اعظم دوشنبه 24 آبان 1389 ساعت 23:27

به نظرمنم ترک این دنیا لیاقت می خواهد.
این جمله رو هم خیییلی دوست داشتم رویای پرواز انگار خود رهاییست.
پرنیان عزیزم شب خوش.

سلام و صبح به خیر.

مرسی عزیزم.

ویس سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 08:58

حس پرواز و رهایی درمن آنقدر قوی هست که بسیاری از مواقع نمی تونم زندگی عادی را با افکارم تطبیق بدم حالم بد میشه.ولی دوباره مجبورم سرمو بندازم پایین و مثل بچه ی آدم به زندگی روزمره ی کسالت بارم ادامه بدم.وهر روز بگم:نکند غفلت پاکی برسد از پس کوه

گاهی وقتها که توی ترافیک گیر کردی و مقصدت یه خیابون پائینتر اونطرف بلواری هست که توش گیر افتادی، اون لحظه دلت می خواد ماشینت دنده هوائی داشت که این مسیر سه دقیقه ای را مجبور نباشی نیم ساعت یا شاید هم بیشتر معطل بشی. زندگی هم همین احساس رو گاهی به آدم میده، دلت می خواد یه دنده هوائی توی ترافیک خسته کننده ی این زندگی بود که نجاتت می داد. من وقتی توی یه همچین ترافیکی گیر می افتم دقیقا؛ یاد زندگی می افتم!‌

آذرخش سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 09:02 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام
خوبی؟
اولا خوشحالم که جزو نفرات اول نظر خواهی بودم
دوما متن قشنگی بود. دستتون درد نکنه
زیاد از سلین دیون خوشم نمیاد و این آهنگ رو نشنیدم. برای بلاگ اسکای هم شاید بشه آهنگ گذاشت. اگه خواستین روش کار کنم واستون. اون بار که نتونستم آهنگ مورد علاقه اتون رو پیدا کنم
موفق و شاد باشید

سلام آذرخش عزیز
ممنونم از احوالپرسی شما. خوبم ... ملالی نیست جز ......
بگذریم!‌

اول اینکه خیلی مراقبم علامتهای بین جمله ها را به توصیه ی شما در جای مناسب بگذارم ولی گاهی از چشمم دور می مونه!

موزیک و فیلم هر دو یک چیزهای کاملا سلیقه ای هستند و نمیشه گفت حتما یک موزیک بی برو برگرد زیباست یا یک فیلم. ولی من خیلی با سلین دیون به قول جوانان امروزی حال می کنم. عاشق صداش هستم،بیشتر موزیکهاش خیلی پرمعنا هستند و همچنین از شخصیتش خیلی خوشم می یاد. ولی شما هم حتما حق دارید که خوشتون نیاد.

بلاگ اسکای یک آیکون مخصوص لینک گذاری برای موزیک داره من از طریق فور شیر آهنگ رو آوردم و کدهاش رو هر کدوم رو امتحان کردم و کپی و پیست کردم ولی نشد. نمیدونستم چه کار باید بکنم خلاصه!

خیلی ممنون از لطفی که داری.
شما هم همینطور

سحر سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 11:15 http://saharstar1.blogfa.com

سلام سلام.صدتا سلام.
آپم بدو بیا.منتظرما[گل][قلب]

مذاب ها سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 11:59 http://mozabha.blogsky.com

فردا عید قربان است و میلیونها گوسفند فردا سر به تیغ میسپارند تا نمادی باشند بر سرهای منیت های میلیونها من ، میلیونها تعلق خاطر ، میلیون ها دلبستگی ، میلیونها دلباختگی و میلیونها و میلیونها و ..... و درمیان ازدحام این میلیونها یک تنها و یک تعلق که خداوند همهء تعلق هاست ، اسماعیل را به ابراهیم بخشیده ، یعنی تعلق خاطر ابراهیم را ، دلبستگی اش را ، دلباختگی اش را.... و در این بخشایش عظیم ، هیچ چیز از ابراهیم نمیخواهد جز اینکه امید داشته باشد که ابراهیم در لابلای ازدحام فریبناک تعلق های حبابین ، دلتنگی هایش را درک کند و بداند که او همچون ابراهیم که به اسماعیل دلداده است دلی بمراتب عاشق تر به ابراهیم بسته است و عاشق و قتی عشقش به معشوق بالا میگیرد سخت ترین امتحانات را برای معشوقش بر میگزیند !

عید قربان بر شما دوست عزیز و گرانقدر مبارکباد.

ممنونم عید شما هم مبارک.

کوروش سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 13:36 http://korosh7042.blogsky.com/

کاش راست بود که پرواز نهائی لا اقل به آسمان باشد.
که سیرابی ز ابرهای باران ساز
که هنوز آلودگی زمین را تجربه نکرده است
حال که حرکتی معکوس در پیش است
پس بگذار ببارد

ما فکر می کنیم که راست است! شاید بتوانیم رنجها را به امیدی تحمل کنیم....

نمی بارد ....
آخر چرا این آسمان تهران نمی بارد ؟!!!!
روح خسته ی ما نیاز به شستن دارد.

قندک سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 13:41 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام ودرود بر پرنیان عزیز. خب راستش از اینکه دکتر ها همیشه آمپول و داروهای تلخ تجویز می کنند که جای حرف و شکی نیست.باید به این دکتر شوایتزر عزیز گفت آخه دکی جون قربونت برم من بدین عرصه که خود نامدمی دکی جون اونی که مارو فرستاده خودش میدونه لایق اومدن هستیم یانه.کاش مثه همه دکترها نسخه ات را طوری می نوشتی تا ما نتونیم بخونیمش دکی جون فداتشم. مارو پاک ریختی به هم!

سلام و درود متقابل

آقای دکتر احتمالا خیلی خوشحال بودند و همه چیز اطرافشون آروم بوده!
... همه چیز آرومه، من چقدر خوشحالم.......

قندک سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 13:49 http://ghandakmirza.blogfa.com

انتخاب شعر عالی و انتخاب عکس بسی عالیتر.تشکر

حالا نظر من کاملا مخالف نظر دکی جون می باشد. اتفاقا همه ما لایق زندگی در این جهان هستیم نبودیم نمی وردنمان.ما انقدر روزها و شبها باید در این دنیا بمانیم تا کاری مورد رضای خالق انجام دهیم. بعد از آن است که مارا لایق انتقال به سرای بهتر می بیند. شما چی فکر می کنید؟

من الان نظر ندم خیلی سنگین ترم!‌
برای اینکه امروز هوای دلم خاکستریه و از زمین و زمان شاکیم!

اما اگه فردا حالم خوبتر باشه بهتون می گم موافقم ... باید سناریوئی که از اون بالا دادند دستمان تا آخرش بازی کنیم و بعد از اینکه یک نمایش خوب تحویل تماشاچی ها دادیم به رسم احترام تعظیم کنیم و بعد خداحافظ تا .... شاید ابد.

قندک سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 13:58 http://ghandakmirza.blogfa.com

پناه بر خدا. پرچونگیم شروع شد.خب چکنم مطلب جالبه دیگه

جهان دقیقا مثل فرودگاه یک کشور پر طرفدار و زیباست.همه آدمها با پروازهای مختلف وارد این فرودگاه شده اند. اما این دلیل مجوز ورود آنها به آن کشور نیست.گذرنامه ها ویزاها و دلیل افراد برای رفتن به کشور مقصد با دقت تمام چک میشه واگر خلافش ثابت بشه فورا دیپورت می شویم.پس در دنیاهرروز باید چک کنیم ببینیم مدارکمون برای رفتن تکمیل شده یا نه؟
البته بیماران از این قانون مستثنا هستند .اینها باید اونجا معالجه بشوند.

نه!‌خواهش می کنم . لذت می برم از خواندن کامنتهاتون.

آقا ما اگه بخواهیم یه جوری در بریم از این فرودگاه راهی نیست؟
این شلوغی و تردد بیش از حدش و این آدمهای جور وا جور سیاه و سفید و زرد و قرمزش با میلیونها فرهنگ متفاوتشون و بدتر از همه نداشتن زبان مشترک برای ارتباط ، خسته امون کرده دیگه.

یا به قول دکتر شریعتی (البته اگه اشتباه نکرده باشم)

یکی این دنیا رو نگه داره، من می خوام پیاده شم.

امروز خوب نیستم .... شما ببخشید بنده رو.

قندک سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 14:01 http://ghandakmirza.blogfa.com

ای بابا خدا بد نده عزیز؟ پس بنده بد موقعی مصدع اوقات شدم برم تا اوضاع را وخیم تر نکرده ام!!!!


در خصوص افسانه قاجار هم باید عرض کنم که دقیقا 18 سال پیش خوندمش. خیلی ازش خوشم اومد. متاسفانه دوستان گرفتند و پس ندادند.خدا جزای خیرشان بدهد.یادم هم نیست به کی دادم که پسش نداد.ظاهرا خیلی خوشش آمده خورده!داغ دلم تازه شد. ببخشید پرچونگی کردم.

اشکالی نداره . یه ضرب المثلی هست که می گن اونی که کتاب قرض میده .... چیه ؟؟؟ و اونی که کتاب قرض می گیره .... چیه ؟؟؟
البته بلا نسبت شما.
من هم خیلی وقتها کتاب، سی دی ها و فیلمها و موزیکهای نابم همیجوری رفته و یا رویم نشده بگم خوب اگه نمی خواین لطف کنید بهم بدینش یا حتی یک بار به یکی از اقوامم گفتم اون فیلمی که دو سال پیش بهت دادم متاسفانه دیگه هر جائی رفتم پیداش نکردم اگه دیگه نمی بینیش لطف کن بهم بده ... گفت ببخشید دادمش به کسی یادم نمی یاد به کی دادم .
خوب اشکال نداره . ما فکر می کنیم این فیلم رو اصلا از اولش نداشتیم!!!

قندک سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 14:06 http://ghandakmirza.blogfa.com

مگه من میرم به این سادگی ها؟!

تعجب می کنم از شما که خودتان همیشه به ما دلداری می دهید ولی الان خودتون؟ جل الخالق!!! دعا می کنم که روزگار بر وفق مراد گردد.

خواهش می کنم

بله ... ببخشید.
نمی تونم تظاهر به خوشحالی کنم وقتی زیاد خوشحال نیستم!

خدا کنه یه بارون بباره ... شاید دل ما هم شستشوئی داده بشه.

اعظم سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 15:26

عزیز دلم انشالا زودتر از این حال وهوا دربیای.
وای منم انقدر کتاب قرض دادم و دیگه پس ندادند الان هرکی می خوادکتابام رو ببره بهشون می گم براتون یکی می خرم ولی مال خودم رو نمی دم.
دوستت دارم گلم.

مرسی .... مرسی


نمی دونم شنیدی یا نه که اروپا جدیدا کتابهائی رو که می خونند می ذارن توی خیابان و یا مکانهای عمومی تا دست به دست بگرده و بقیه هم ازش استفاده کنند . اگر این همه جا مرسوم بشه خیلی خوبه . من چند روز پیش که از مسافرت می اومدم برای اولین بار این کار رو کردم کتابی رو که خونده بودم همون جا توی فرودگاه گذاشتمش روی صندلی تا نفر بعد هم بخونه. البته بعضی کتابها رو واقعا دلمون نمی یاد بذاریم و بریم ودوست داریم همیشه داشته باشیم و بارها و بارها بخونیمش.

این جمله ی آخرت چقدر قشنگ بود .... حالم رو خوب کرد.

مرسی عزیزم برای دنیای مهربانیت

روی ماه خداوند را ببوس سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 17:18 http://saraab2012.blogfa.com

آره...آهنگ بسیار زیباییست...

با بال شکسته پر گشودن هنر است
این را همه ی پرندگان می دانند...

جقدر این جمله به من امید داد.

مرسی

روی ماه خداوند را ببوس سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 17:19 http://saraab2012.blogfa.com

ضمنا با اجازه لینکت کردم...

ممنونم از محبتتون

برزین سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 20:48 http://naiestan.blogsky.com

سلام
آهنگی که چنین سرشار از احساس باشد حتما همین احساس را به شنونده منتقل می کند . ما شدیدا مشتاق شنیدنیم .

......


دلم میخواهد مثل افسانه اصحاب کهف به یک خواب عمیق بروم یک خواب طولانی و مطول که همه زشتی های دقیانوس های زمان را به تاریخ بسپارد .

سلام برزین عزیز

چشم حتما".


ای کاش می شد چنین معجزه ای برای من هم به حقیقت بپیوندد.

فرخ سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 22:30 http://chakhan.blogsky.com

سلام پرنیان عزیز مثل همیشه زیبا و عمیق بود
امیدوار شدم به خودم که تو رو پیدا کردم ... برای ترجمه میتونم از این به بعد روی شما حساب کنم ... ترجمه اون ترانه خیلی به دلم نشست.. اخه من گاهی وقتها در خارج از کشور کتابی چاپ میکنم. ببخشید که شما روی دعوا و درگیری فقط میتونی روی من حساب کنید ... من بیشتر ازاین چیزی در چنته ندارم!

سلام
ممنونم

نه! خیلی هم مترجم نیستم. متن آهنگ ترجمه اش خیلی آسون بود البته یه کم هم مشاوره گرفتم! ولی چشم .

به به چه عالی کتاب هم دارید . پس من باید بیشتر امیدوار باشم به خودم!

ضمنا من اصلا چنین تصوری از شما ندارم. تصور من از شما یک انسان هنرمند با ذوق و سلیقه و با احساس هست. که خیلی خوب می نویسه و خیلی خوب می تونه هر موقع که لازم باشه جوابهای دندان شکن به کسانی که لازمه بشنوند بده!

احسان چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 00:16 http://www.bojnourdan.blogfa.com

دوست ارجمند ، کمتر شبی بوده که قبل از سر به بالین گذاشتن ، راجع به آن چه که تا آن لحظه گذرانده ام ، فکر نکرده باشم. روزها تان پر موسیقی باد

امیدوارم همیشه .... هر شب، با لبخندی از رضایت به خواب روید.

ممنونم .

بهارـآرزو چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 00:44 http://bahar-e-arezoo.blogfa.com/

سلام نه فقط برای سلام .../

دلم خیلی گفتن می خواهد ...

امروز دلم برای همکاری که بی خداحافظی کوله بار این همه سالش را جمع کرد و رفت سوخت !
یا شاید تنگ شد ...

امروز غم عجیبی داشتم ! تمام شدن یک آدم چه سخت است !

و این جمله همیشگیست : پرواز را به خاطر بسپار

---------------------------------
دلم تنگ شد براتون

سلام عزیزم
من هم دلم شنیدن می خواهد.

رفتن ها از یک طرف غم انگیز است و بی مهری آدمها و قضاوتها از طرف دیگر.

خوب که نبودی ... تا ببینی!

پرواز را به خاطر بسپار .... جمله ایست که .... بگذریم!

سعی می کنم ببینمت به زودی. مرسی عزیزم

آفتاب چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 06:37 http://aftab54.blogfa.com

سلام خانمی
سرعت نت خیلی پایینه
چند بار اومدم نظر بزارم نشد ! دلخور نشیا
من سلندیون رو با آهنگ تایتانیکش می شناسم ...
.
.
.
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست .

سلام آفتاب عزیز

چرا باید دلخور بشم؟!

پرواز فراموش نشدنیست ...

رها چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 08:17

سلام گلم خدا را شکر زنده ایم ..من این اهنگ را دوست دارم .....

سلام رها عزیزم

زنده ایم ؟! گاهی شک می کنم!

فرخ چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 11:46 http://chakhan.blogsky.com

عید شما مبارک .... ممنون از کامنتتون! امیدوارم سلامت باشید و تندرست!

ممنونم .
عید شما مبارک

امیدوارم غمهایتان قربانی شادی هایتان گردد ... همیشه.

دانیال چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 15:42 http://www.danyal.ir

ای کاش یک کم مهربانی از نگاهتان یاد میگرفتم !
حلالم کنید

سلام دانیال عزیز

خوش آمدی

کوروش چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 18:37

ممنون از مهر همیشگی ات
امیدوارم
مثل گرگان ما . تهرانی ها محتاج دعا نباشند

سلام کوروش عزیز

ممنونم
تهرانی ها خیلی محتاج دعا هستند.... خیلی!
ممنون میشم گاهی دعاشون کنی.

یک زن چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 19:33 http://boyesharji.blogsky.com/

عزیز دلم امروز از صبح تو فکرت بودم ولی وقت نشد بیام.
پرنیان عزیزم دوستت دارم.

مرسی

چقدر شیرینه که یک نفر یک جائی ... دور یا نزدیک، گاهی به ما فکر کنه ....
و دوستمون داشته باشه. این یعنی خوشبختی


میبوسمت عزیزم

رها پنج‌شنبه 27 آبان 1389 ساعت 03:30

سلام عزیزم تو مگر خواب نداری گلم ..؟؟

سلام رها جان

این هم شاید از محاسن چند روز تعطیلیست ... شاید هم از معایبش!

رها پنج‌شنبه 27 آبان 1389 ساعت 03:35

خواستم برای نوشته ات نظر بگذارم نشد ..خواستم بگویم که دل من هم هوای یک دوست را کرده هوای کسی که خیلی مهربونه ..شاید هم تویی؟؟؟!!!

با اینترنت اکسپلورر بازش کن شاید مشکل حل شد.

دل من هوائی شده است و تو هم یهو اومدی توی دلتنگی هام ...

پاییزطلایی جمعه 28 آبان 1389 ساعت 00:54

سلام و سپاس از ایمیل قشنگنون...جواب دادم مرتبط با موضوع!

بله بله ملاحظه شد بسیار زیبا بود و خیلی خیلی ممنونم.

نداشتمش قبلا و سیوش کردم . مرسی

پ.ط جمعه 28 آبان 1389 ساعت 01:16

آلبوم کاملش رو داریم...ولی نمیدیم که!
از قدیم گفتن
بده
بستوون!

چشم .... حتما

قندک جمعه 28 آبان 1389 ساعت 12:55 http://http:/

سلام و درود بر شما
امید وارم حالتون خوب خوب خوب شده باشه و حسابی استراحت کرده و هوای دلتون محشر وآفتابی شده باشه ومثل همونی باشین که اون بالا با فراغ بال خوابیده و داره به زیبایی ها فکر می کنه. خیلی مخلصیم

سلام
گاهی هم گذاشتیم احساسمان هوائی بخورد !
یواشکی ... لحظاتی را هم دزدیدیم!

ممنونم شما بزرگوارید.

رها شنبه 29 آبان 1389 ساعت 07:57

سلام عزیزم ..میدونی بزرگترین تنهایی دنیا چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این که تو کسی را دوست نداشته باشی ...!!!مهم نیست که کسی تو را دوست نداشته باشه ...!!!البته من دوستت دارم ...باز هم شرمنده که نتونستم قسمت نظرات را باز کنم ....

سلام رها جان
این که گفتی بدترین نوع تنهائیه.
می شناسم کسانی رو که گرفتارش هستند.

ممنونم ... من هم تو رو دوست دارم .

رها شنبه 29 آبان 1389 ساعت 19:24

فرخ شنبه 29 آبان 1389 ساعت 20:24 http://chakhan.blogsky.com

سلام .. متاسفانه نمیتوانم برای اخرین پست تان نظری بگذارم... راه نمیدهد .. مثل موبایل که آنتن نمیدهد!
مدتی است که وب شما همین مشکل را دارد .... مجبورم برای دادن نظر باز صبر کنم!

سلام

متاسفم .

فتح باغ هم انگار دارد می رود به نقطه ی کور!‌

کوروش شنبه 29 آبان 1389 ساعت 21:07 http://korosh7042.blogsky.com/

تنهائی را در واژه نامه هرگز به دنبال معنا نباش
نیشی است پرنوش ار ماری خزیده در جان که هیچگاه قصد خارج شدن ندارد
مرحم ِ درد درون

گاهی که از تنهائی در جمع خسته ای
تنهائی تنها تکیه گاه است

دوستش دارم به حد پرستش
مبادا بشکنی اش ای رهگذر
این اینه ی درونی ام را

پیزوز باشی عزیز

خیلی قشنگ نوشتید.
من هم منظورم از تنهائی ها همین بود. نبود نگاه مشترک ... حرف مشترک و فکر مشترک.

اما گاهی وقتهاهم تنهائی هاش نفس گیر میشه.

ممنونم

مشنگ خان شنبه 29 آبان 1389 ساعت 22:31 http://mashangzade.blogfa.com/

شعر زیبایی ممنون دانلودش کردم پیشنهاد میکنم بقیه هم دانلودش کنن

خوشحالم که دوستش داشتین. این روزها ده ها بار این موزیک رو گوش می کنم.

فرید یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 10:16

سلام
بعضی وقت ها که بی یاد فردا به خواب می رویم و با او برمی خیزیم...
آرام آرام دنبالمان می کند
در کوچه ها و خیابان ها...
در راهروها و اتاق های کار...
در خلوت و جمع آنروزمان...
در سکوت و ازدحام ضمیرمان...
که آیا لحظه های... فقط لحظه ای هم که شده به یاد باشیم و قدر آنرا که مسلم متفاوت از روز قبل و بعد انست می دانیم....
برای لحظه ای هم که شده، او را با اتفاق تازه آنروزمان ارج میداریم....
اما... افسوس از لحظه های بی امان فراموشی که هر روزمان را مثل دیروز و فردایمان را همانسان که هر روز می نماید....
و آرام آرام اشک میریزد....
و ما را تا بستر همراهی می کند تا شاید در آخرین لحظه اش هم که شده، به یادش آوریم... اما .... چیزی نمی گذرد که فردایی دگر به ما چشم میدوزد...
اندوهگین و امیدوار....
که شاید نوبت او باشد که ما او را دریابیم و اتفاق تازه ای را نصیبش کنیم.....
ببخشید طولانی شد.... این قسمتی از نانوشته های آشفته ذهنم بود که هنوز فرصت نوشتنش را نیافته ام....
پست شما مرا به یاد دلمشغولی چند ماهه ام می اندازد...
چند وقتیست زمان را همچون موجود زنده ای می پندارم که زندگی می کند و نفس می کشد
با ما و همراه ماست... هر لحظه که زیاد نیازش داریم کوتاه می شود و هر لحظه که نه، طولانی میشود.... فکر می کنم از تحکم بدش میاید و مشتاق دوستی وهمراهی ماست... دوستدار هم فازی عاشقانه ما با او... هم فازی با زمان.... فکر کنم باید در اولین فرصت بیشتر با او دوست شوم....
اگر لطف کنید این موسیقی رو برام ایمیل کنیم ممنون میشم
fsemsarha@yahoo.com

سلام
خیلی جالب بود . چیزی که هرگز به آن فکر نکرده بودم.
و اگر بتوانم مثل شما فکر کنم احتمالا فرداهای روشن تری در پیش رو خواهم داشت ... یعنی امیدوارم.

ضمنا زیارتتان قبول . غیبتتان طولانی شده بود و صادقانه بگم کمی داشتم نگران می شدم.
آخر دوستان من خیلی باوفا هستند وقتی نیستند باید کمی نگران شوم.

چشم حتما برایتان ارسال خواهم کرد.

مانا جمعه 5 آذر 1389 ساعت 19:04 http://www.pooriapoorsorkh.blogfa.com

سلام وبت خیلی نازه وبم بیا

سلام مانا عزیز
مرسی اگرچه به نظر من خوش تیپ ترین هنرپیشه پوریا پورسرخ نیست. می بخشی که اینجا باهات تفاهم ندارم!‌

همیشه مانا باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد