فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

عمیق ترین و زیباترین لبخندهایم

شعله ی لایزال زندگی  

هیچ نیست جز روان گشتن ، سوختن 

کوروار به دل آتش دویدن 

افسار گسیخته و تسلیم  

  

در زاری هایم خیلی چیزها آموختم، در آه هایم، در درد هایم و در رنجهایم ... 

و اینک آنانی که بزرگترین رنجها را در زندگیم برایم به ارمغان آوردند عزیزترین عزیزانم هستند . 

در خوشی ها لحظاتم با سرخوشی گذشت ... اما در درد کشیدنهایم بود که آموختم : انسانیت را،  رفاقت را،  گذشت را، حقیقت تلخ تنهائی انسان را،  عشق حقیقی و راستین را و سکوت را.

 

و نیز معنای واقعی زیستن را....



پ ن 1 : خاطرات شادمانه ام در بهترین گوشه ی صندوقچه ی قلبم به دقت و وسواس نگهداری میشود. هر از گاهی در صندوقچه را باز می کنم و لبخند می زنم.

پ ن 2 : همیشه از خداوند می خواستم باری بر دوشم بگذارد که شانه های نحیفم تاب تحمل آن بار را داشته باشد و خداوند بارهائی بر دوشم نهاد که هر بار شانه هایم در زیر آن خم گشت ... 

نه! شکست.   ثانیه هایی که منطقی می شوم برای آنها به سمت پروردگارم لبخند می زنم.

نظرات 15 + ارسال نظر
پاییزطلایی دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 18:12 http://paieze89.blogfa.com

خدایا ،
به هرکه دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است .
و به هر که دوست تر می داری ، بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر !
.
خدایا ،
به من زیستنی عطا کن ،
که در لحظه مرگ ،
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است ،
حسرت نخورم .
و مردنی عطا کن ،
که بر بیهودگی اش ، سوگوار نباشم .
بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم ،
اما آن چنان که تو دوست داری .
« چگونه زیستن » را تو به من بیاموز ،
« چگونه مردن » را خود خواهم آموخت !
.
.
سلاممممممممممممممممم!
چه پست زیبایی بود! سرشار از امید برای زیستن!
زنده باد...شانه هایتان همیشه استوار و وسیع...(گل)

سلام

ممنون .

ضمنا نوشته های دکتر شریعتی را دوست دارم . مرسی

فرخ دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 20:19 http://chakhan.blogsky.com

اشک رازی ست
لبخند رازیست
عشق رازی ست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
بله تا درد و زاری و ضجه و گریه و اشک نباشه ُ نمیشه به آرامشو لبخند و زیباییها رسید .. مثل مکاشفه میمونه ... و تو این کار رو تجربه کردی.. تجربه ی بزرگ و با ارزشیه!

میشه یه جورایی گفت بازیهای زندگیه . گاهی خیلی جدی میشه و وقتی سرگرم بازی هستی تمام تلاشت رو میکنی فقط برای برنده شدن . وقتی بازی تمام شد تازه یواش یواش به خودت و پیرامونت واقف می شی .......... میزان برد و باختت تعیین کننده زمانی هست که به خودت بیای گاهی وقتها خیلی طول می کشه !

این هم میتونه یه تعیبر دیگری باشه .

ممنونم

ویس سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 00:31

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد/بوالعجب من عاشق این هردو ضد

قدح پر کن که من از دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پیرم

آفتاب سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 07:26 http://aftab54.blogfa.com

سلام پرنیان عزیز
چه دست نوشته بسیار پر معنایی ...
رنج بخش از زندگی ماست ...گاهی باید به دیده نعمت به آنها نگاه کنیم .
با همین گریه ها و خنده ها ست که زندگی انسان غنا پیدا می کنه

سلام آفتاب عزیز

ممنونم

آذرخش سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 08:25 http://azymusic.persianblog.ir/

گردون نگری ز قد فرسوده ماست
جیحون اثری ز اشک پالوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

امیدوارم اوقات آسوده زیاد داشته باشی دوست عزیز

ممنونم آذرخش عزیز

متقابلا

ضمنا نقطه ها و ویرگولها رو طبق فرمایش شما گذاشتم .

پاییزطلایی سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 11:16

"و اینک آنانی که بزرگترین رنجها را در زندگیم برایم به ارمغان آوردند عزیزترین عزیزانم هستند ."
.
من نمیفهمم؟!!!
سخته یا من...!
.
سلام راستی

سلام


فقط باید تجربه کرد .
تا رنج نکشیم نخواهیم دانست ... رنجی که لایه لایه پوست بیاندازی .... رنجی که بسوزی در آن ... ویران شوی در آن ....

فرید سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 12:06

...دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟ (قیصر)

بله !

و این حدیث مکرر ماست !‌

شاید دلیل اینکه گاهی می خواهیم از خود فرار کنیم همین است .
ممنون

پاییزطلایی سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 13:20

"رنجی که لایه لایه پوست بیاندازی .... رنجی که بسوزی در آن ... ویران شوی در آن ...."
.
.
.و از پس آن
دوباره برخیزی
و دوباره بسازی
و دوباره
بخــــــــــــــــندی!

... و این خاصیت زندگیست .

زهرا سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 19:49 http://http://ghadimy.blogfa.com/

وقتی رنجی که میکشی از دست عزیزترین عزیزان باشه بطرز بدی تحمل سخت تری می طلبه .

اما خدا شکر که میدونی معنای واقعی زیستن جز این نیست .

این همان رنجی که سازنده است .
می سازد آدم را ....

ققنوس خیس سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 23:34 http://ghoghnoos77.blogsky.com

به قول شعری
زندگی سوختن و ساختن است !
روز و شب تجربه اندوختن است !!!

حسرت و زاری که در بیماری است
وقت بیماری همه بیداری است
هرکه او بیدارتر پر دردتر
هرکه او آگاهتر رخ زردتر
پس بدان این اصل را ای اصل جو
هرکه را درد است او برده است بو

nima چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 01:39 http://nimafatehi.blogsky.com

سلام.
بسیار با احساس و واقعی نوشتید.
استفاده کردم.
پیروز باشید.

سلام

ممنون

پیمانه چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 15:31 http://peymanehjamshidi.blogfa.com

سلام دوست عزیز.

کرکس ها به بهشت نمی روند...

و من منتظرت هستم!

برزین چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 15:35 http://naiestan.blogsky.com

سلام
خدا گاهی با آدمها شوخی می کند گاهی به انسانها حسادت می ورزد !! نه شاید عظمت "درد" به حدی است که بعضا به وادی کفر گویی هم می افتیم . نمی دانم .

سلام
شوخی هایش را هیچوقت درک نکردم . اما حسادتهایش را چرا ... خدا دوست دارد فقط خودش را بی نهایت دوست داشته باشیم ...
برای همین دیگر از بی نهایت دوست داشتن به شدت وحشت دارم .

باید رسیده باشید به اینجا تا این جملات را درک کنید و فکر میکنم رسیدید!‌

فرخ چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 18:34 http://chakhan.blogsky.com

پاورچین و آهسته آمدم تا مبادا چینی تنهایی ات ترک بردارد ....
آمدم تا سلامی بگویم و بگذرم !!

دیدم ، که بوی خوش آشنائی چه فضای باغ مرا پر کرده است .... !

سلام

کوروش پنج‌شنبه 6 آبان 1389 ساعت 13:07 http://korosh7042.blogsky.com

درود بر تو پرنیان بانو
ممنون که سرزدی
بویژه از دیروز که کامنت پر بار و پرمحتوایت را که فشرده و موجز بود و
جایی برای سخنی دیگر .باقی نمیگذاشت در وب دوست مشترکمان را دیدم و خواندم
اشتیاق خواندن دست نوشته هایت را داشتم
ممنون ازبزرگواریت مهربان

اگر تمایل داشتید.برای دیدار های مجدد و عدم فراموشی
افتخار داده و مرا به یارانت بنام
سخن کوروش
پیوند داده و بگو تو عزیز فرهیخته را به چه نامی در کنار همراهانم لینک کنم
که موجب شادی است

سلام دوست عزیز
بسیار با عجله .... کامنتت را خواندم درآخرین لحظاتی که لپ تاپم را دارم خاموش می کنم....
بسیار ممنونم و خوشحال خواهم شد که جزو دوستانم شما هم قرار بگیرید.

جمله بندی هایم اگر پر از اشکال است می بخشی با سرعت نور نوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد