فتح باغ
به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...فتح باغ
به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...درباره من
روزانهها
همهپیوندها
- لحظه های ناب
- پائیز طلائی
- اشک شیرین
- رها
- باران عشق
- پرنیان دل آرام
- مهر آفتاب
- خیال روی تو
- درخت زندگی
- سارای
- بهشته
- کافه پاپیون
- کافه موکا در پاریس
- بجنوردان
- بهار آرزو
- نانی
- صدای فاصله ها
- آقای حسین زاده
- هر ترانه یک احساس
- کوچه معشوقه
- بی نهایت آسمانی
- مشنگ خان
- اعترافات
- کافه نوستال های دردناک
- معجزه خاموش
- لیلیتا
- مومو
- میلنا
- پارادیزو
- خانه من
- دختری که با صدای بلند فکر می کند
- رگبار آرامش
- اقدس خانوم
- دستهائی پر از خاطره
- بی نهایت
- آگاهی خورشیدواره ای بر ذهن انسان
- گاهی پاریس گاهی تهران
- مشق شب
- چاخان
- پادکست ...
- گنجشکماهی
- قلمه
- ققنوس خیس
- داریه
- رویای سپیده دم
- تلخند
- تراوشات ذهنی خودم
- کوچ با تو در بامداد
- روی ماه خداوند را ببوس
- خرابات
- مروارید سیاه
- نوامبر
- حبیب صلحی زاده
- من یک زن
- یک فرصت برای باران
- ندایی ها
- علی شیروی
- میله بدون پرچم
- صدای پای آب
- توکای مقدس
- از تهی سرشار
- روزگار نو
- ته مانده
- لخته روح
- هزیانه
- یک پنجره
جدیدترین یادداشتها
همه- سلامی از یک جمعه ی دودآلود و خسته ی شهر
- تیر ماه ماه من هست و ماه تولدم .
- سلامی دوباره
- مثل یک صبحانه ی خوب دل چسب و شیرین ...
- سلامی چو بوی خوش آشنایی
- و ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم ...
- من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم ... سهراب سپهری
- گوش کن با لب خاموش سخن می گویم / پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
- آمدم تا با هم جهانمان را وسعتی به رنگ آسمان و جنس خدایی بخشیم ... من و تو و لحظه ها ...
- تو خوب ترین اتفاق ممکنی ، وقتی که اول صبح در دلم می افتی !
- پراکنده نویسی ....
- عطر نرگس، رقص باد،نغمه شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوترهای مست ... خوش به حال روزگار
- پرواز را به خاطر بسپار ، پرنده مردنیست .
- ...
- او که شمشیرش به ابر می رسد ، در زندگی هرگز هیچ گُل سرخی نبوییده است (سید علی صالحی)
- لحظات را جاودانه کنیم ...
- کسی هست که مثل هیچ کس نیست ...
- یک روز فرا خواهد رسید که ...
- زندگی را دوست بداریم و بی ترس و انتظار اندکی عاشقی کنیم
- زمان
- ...
- تو را دوست دارم چون لحظه ی شوق و شبهه و انتظار و نگرانی ...
- زندگی فهم نفهمیدن هاست...
- مبارکتان باشد روز زن
- باز آمد بهار و گلٍ سرخ بشکفت ...
- عاشقی هایتان بر شما مبارک و پایدار ...
- آهی ز دل کشیدم و تا کوی دوست رفت ... دیدار ما نتیجه ی این اتصال بود
- اندر حکایت عشق گربه
- او مرا برد به باغ گل سرخ ...
- تو را برای لبخند تلخ لحظه ها ... پرواز شیرین خاطره ها دوست دارم ...
- زندگی شاید خاطره ی یک نگاه باشد ...
- You Are Pain ... You Are peace
- حافظ
- آدمها ...
- ...
- دوست داشتن ...
- بهشت
- ...
- عشق آن چیزی نیست که در نقطه ای متوقف شود و پایان یابد! باید ادامه یابد تا بی نهایت ... تا ابد.
- به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...
- چون به درخت رسیدی به تماشا بمان که تماشا تو را به آسمان خواهد برد...
- روز زن ... روز مادر
- ...
- هوس باد بهارم به سوی صحرا برد/ باد بوی تو بیاورد و قرار از ما برد «حافظ»
- یا مقلب القلوب ...
- دیار من آن سوی بیابان هاست ...
- ...
- از دوست داشتن ...
- آب در یک قدمی ست ... روشنی را بچشیم ...
- خوشی های زندگی
نویسندگان
- پرنیان 336
بایگانی
- آذر 1402 1
- تیر 1400 1
- خرداد 1400 1
- تیر 1396 1
- اردیبهشت 1396 1
- بهمن 1395 1
- مهر 1395 2
- تیر 1395 1
- خرداد 1395 1
- اردیبهشت 1395 1
- اسفند 1394 1
- بهمن 1394 1
- دی 1394 2
- آبان 1394 2
- مهر 1394 1
- مرداد 1394 1
- تیر 1394 2
- خرداد 1394 1
- اردیبهشت 1394 1
- فروردین 1394 2
- بهمن 1393 2
- دی 1393 2
- آذر 1393 1
- آبان 1393 1
- مهر 1393 3
- شهریور 1393 3
- مرداد 1393 1
- تیر 1393 1
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 1
- فروردین 1393 3
- اسفند 1392 2
- بهمن 1392 4
- دی 1392 3
- آذر 1392 6
- آبان 1392 4
- مهر 1392 4
- شهریور 1392 4
- مرداد 1392 4
- تیر 1392 7
- خرداد 1392 7
- اردیبهشت 1392 4
- فروردین 1392 5
- اسفند 1391 7
- بهمن 1391 5
- دی 1391 4
- آذر 1391 6
- آبان 1391 6
- مهر 1391 4
- شهریور 1391 4
- مرداد 1391 5
- تیر 1391 6
- خرداد 1391 6
- اردیبهشت 1391 6
- فروردین 1391 4
- اسفند 1390 7
- بهمن 1390 6
- دی 1390 4
- آذر 1390 5
- آبان 1390 5
- مهر 1390 5
- شهریور 1390 7
- مرداد 1390 7
- تیر 1390 9
- خرداد 1390 10
- اردیبهشت 1390 9
- فروردین 1390 6
- اسفند 1389 9
- بهمن 1389 9
- دی 1389 13
- آذر 1389 14
- آبان 1389 15
- مهر 1389 14
- شهریور 1389 12
- مرداد 1389 9
آمار : 587261 بازدید
Powered by Blogsky
پیرو پست قبلی ... معصومیت کودکی
نامه ی پر سوز و گداز فرزندی به پدرش که امروز توسط ای میل از یکی از دوستان دریافت کردم و مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد . چندان بی ربط به پست قبل نمی باشد :
پرنیان
شنبه 3 مهر 1389 ساعت 15:53
سلام چهار حرف داره عشق سه حرف داره گل دو حرف داره اما تو حرف نداری
لبخند یادش کن
لذت داشتن یه دوست خوب تو یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوهّ گرم زیربرف درست که هوارو گرم نمیکنه ولی آدمو دل گرم میکنه
اگه غمگین بودی واحتیاج به درد دل داشتی خبرم کن.بهت قول نمیدم بخندونمت ولی این قول رومیدم که باهات گریه کنم
یک نفر . . .
یک جایی . . .
یک وقتی . . .
تموم رویاش . . .
لبخند تو بودی . . .
پس یک جایی . . .
یک وقتی . . .
با یک
وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک
اونقدر زلال و صافه مثل صدای خداست.
محشر بود !
:))
نمی دونم ا !
ولی خیلی با الان من تشابه داشت!
به خصوص خطش!
.
راستی سلام...
واقعا" ؟
می بینی ؟ واسه ی یک اردک می خواد خودشو بکشه بچه !
سلام دوست عزیز
وب سایت MyTheme.ir (قالب من) گرافیک منحصر بفرد و بسیار جذابی برای قالب های رایگان وبلاگ در همه موضوعات و زمینه ها ارائه داده. اگه می خوای وبلاگت جذابیت زیادی واسه بازدید کنندگان داشته باشه پیشنهاد می کنم حتما یه سر بزن قالب ها رو ببین و انتخاب کن. موفق باشی
آخه دارم سعی میکنم دکتر بشم!
ولی درکنارش روی خطت هم کار کن
اوکی ؟
و امان از آن روزی که کسی جایی و لحظه ای بیشتر از آن چیز که باید از پلیدی های دنیا آگاه شود.کاش هیچ وقت نمیفهمیدیم.... .
سلام ایلیا عزیز
مگه دکتری نیست؟!
هیچی ! چیزیش نیست
کودک پست من اما....
قلبم فشرده شد از دیدنش . طاقتش را نداشتم نرگس عزیز .
هیچوقت طاقت دیدنش را نداشته ام از طاقت و توان من خارج است .
سلام پرنیان عزیز
اینم مثل پسر من میمونه ...مدام میگه برام گربه بخر ...سگ بخر ...جوجه بخر
آخی عزیزم ... پسرها چرا اینقدر حیوون دوست دارند؟
فکرشو بکن از بچگی به خودش رحم نمیکنه آنوقت انتظار داریم بزرگ شه وبه مردم خدمت کنه
....نمیدونم چرا تا تیری به تخته میخورد آلبوم بچگی رو وسط میکشند ومیگند اینو ببین ؟ وقتی برات عروسک نخریدم تغییر کردی وبا تیغ ریش تراش بابات افتادی به جون سوسک ومگسهای بیچاره
عشق جراحی با توجه به عدم ضرب هوشی باعث شد آشپز شوم
مرغ وماهی و.... بیخیال عزیزم...نذار افشاگری کنم
با تیغ ریش تراش بابات چی کار کردی ؟؟؟؟
سلام
منم اردک که نه یکمی بزرگتر از اونو می خوام ولی باید فعلا منتظر باشم ....
یکمی بزرگتر از اردک چی می تونه باشه ؟!
بچه ها که هیچوقت خواسته هاشون تمومی نداره
یادمه بچه که بودم هر وقت یه چیزی واسم می خریدن، توی مغازه واسه دفعه بعد یه چیز دیگه انتخاب می کردم. (الانم همینطورم)
گاهی بعضی اسباب بازی هایی که می خواستم بنا به دلایلی (که من عقلم نمی رسید) خریده نمی شد. افسوس اون زمان اینترنتی نبود که برم و عریضه بنویسم و شاکی بشم و کمپین راه بندازم و امضا جمع کنم و ....
یادش بخیر
ولی با هرچیز کوچولو خوشحال می شن . خواسته هاشون هیچوقت محال نیست .
من قشنگترین و خاطره انگیزترین هدیه ای که در بچه گی گرفتم و خوشحالی گرفتن اون رو هرگز فراموش نمیکنم یه دوچرخه بزرگ بود ، که از سه چرخه به دوچرخه ارتقاء یافته بود. کادوی تولدم بود و یه سورپرایز فراموش نشدنی در بچه گی ... در پوست خود نمی گنجیدم الان هم یادم میاد خوشحالم می کنه .
سلام
به قول برادرم که تئوری های جالبی در زمینه بچه و بچه داری دارد:
" خداوند بچه ها را با ماموریت بزرگی به نزد ما می فرستد. بیش از آنکه ما از او نگهداری کنیم، او ما را هدایت می کند و رهنمون می شود."
کلام بچه ها سرشار از خداست! عین کلام خداست! پاک و زلال، آمده از سرچشمه نور....
بچه ها با مسئولیت های بزرگی به دنیا می آیند و کم کم با تربیت و به اصطلاح، آموزش های غلط ما، وظیفه شان را فراموش می کنند؛ یا بقول ما بزرگترها: بزرگ و عاقل می شوند؛ خانم و آقا می شوند!
سلام
جالب بود . البته تربیت صحیح و با دقت بسیار در خانواده معمولا درصد کمی تاثیر بر شخصیت یک کودک می گذارد به نظر من امروزه کودک از جامعه و خارج از خانواده تاثیر پذیری بیشتری دارد .
بالاخره تکلیف این خط ما چی شد؟!
فعلا روزی ده صفحه جمله ی بالا رو بنویس
سلام . فقط می توانم بگویم کودکی زیباست . زیبا - زیبا- زیبا...
سلام
باشه!
یادم میمونه حتما
واسه اونروزی که اومدید از منشی وقت ویزیت بگیرید!
اصلا جدی نمی گیرم .
اگه من شکست بخورم توی درس و مشق!
آیندگان بدانند
تقصیر پرنیان بود همش!
تنبلی هاتون رو لطفا نندازید گردن من . درستون رو خوب بخونید اون سرمشقی هم که گفتم تمرین کنید روزی ده صفحه تا یه دکتر خوش خط بشید من هم هوای شما رو خواهم داشت یه عالمه مریض می فرستم براتون ، آقای محمود عزیز
ممنون از لطف و راهنمایی های شما...به روی ۴ تا چشامون!
و راجع به مریضا
اولا که من خودم مریضم!
ثانیا من که آخه پزشکی نمیخونم که!
ثالثا دیگه هیچی...آتش بس!
چیزی که موج میزد صداقت بود.
و معصومیت !