فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید

 

  

 

 

این احساس زمانی در من فوران یافت که یکی از شبها به دلیل فراموش کردن تنظیم ساعت و آلارم موبایل صبح روز بعد خواب ماندم و زمانیکه چشم باز کردم باور نمی کردم آنچه در زیر عقربه های ساعت می بینم حقیقت داشته باشد در نتیجه  با سرعت نور آماده و راهی محل کار شدم .  

خوب ! طبیعی ست وقتی که خواب بمانی باید ماندن در ترافیک خفقان آور شهر را هم تحمل کنی در نتیجه بهتر است به جای فکر کردن به این موضوع از شنیدن آهنگهای دوست داشتنی خود یکی پس ازدیگری لذت ببری و وقتی که ثانیه های زیادی ماشین تازه کارواش رفته ات زیر فواره های آب شهرداری مملو از لکه های آب و گل می شود فقط لبخند بزنی و به ادامه ی آهنگت گوش فرا دهی ! مژه

وقتی برای پیدا نکردن جای پارک نزدیک محل کار سرگردان کوچه و خیابانهای اطراف می شوی باز فرصت خوبیست برای شنیدن موزیک های زیبای بیشتر !‌ 

و زمانیکه بالاخره وارد ساختمان محل کار می شوی تعجب نکنی که چرا هیچکدام از پنج دستگاه کارت زنی جلوی درب ورودی خط و خطوط انگشتت را نمی خواند ... شاید اقبال تو در چنین روزی به شکل دیگری رقم خورده است !‌ و این فرصت خوبیست که از لبخندها و سلامهای همکاران عزیزی که مدتهاست ملاقاتشان نکرده ای استفاده ببری و همچنین حس ترحمشان برای ماندن در چنین وضعیتی !‌ خجالت

و زمانیکه جلوی درب آسانسورها می رسی می بینی چیزی حدود سی نفر از همکارانی که احتمالا آنها نیز فراموشکار بوده اند منتظر آسانسور خالی میباشند در نتیجه فکر می کنی که فرصت خوبیست برای یک ورزش صبحگاهی و از طبقه هم کف با کمال میل و با شجاعت تمام با پای پیاده خود را به طبقه ی دهم می رسانی !‌ 

و وقتی با چهره ی عبوس و اخمو و همیشه ناراضی رئیست مشغول تلفن مواجه می شوی ، فقط کافیست با همان صورت قرمز و برافروخته ی حاصل از ورزش صبحگاهیت نفس نفس زنان یک سلام بلند و محکم به همراه یک لبخند دلبرانه که حتی دندان عقلت را هم به نمایش بگذارد تحویلش دهی !‌ نیشخند

و وقتی با انبوه کارهای ریخته شده روی میزت روبرو می شوی دائما این آهنگ دلنیشن را آرام برای خودت زمزمه کنی : همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم !‌ 

و زمانیکه آن آقای عزیزی که همیشه ی خدا ، معطر به  بوهای مختلف مانند قورمه سبزی و ترشی و ... غیره ... میباشد، در کنارت ایستاده و لباسش از لکه های بیشمار شبیه نقشه ی جغرافیا گردیده و اصرار دارد که در مورد یک  کاری توضیحاتی به تو بدهد به جای اینکه به حالت تهوعت فکر کنی  به خاطرات کودکیت فکر کنی که خانه مادر بزرگت یک صندوق خانه داشت که در آن انواع ترشی جات و خوراکی های مخصوص زمستان نگهداری میشد و این بو شاید عامل تداعی دوران شیرین کودکیت گردد!‌  

و بعد از ظهر هنگام خرید یک جعبه  تارت میوه برای داشتن یک عصرشیرین و مطبوع درکنار خانواده  وقتی کیف پولت که حاوی تمام کارتهای اعتباری وغیر اعتباری ، ورزشی ، گواهینامه ، کارت ملی ، شناسائی و عکسهای خانوادگی و ... در باغچه های جدول خیابان از زیر بقلت بدون اینکه متوجه شوی سر می خورد ، وقتی یابنده به تو زنگ می زند وتازه متوجه می شوی که کیف پولت گم شده است ، حالا باید یک مسیر طولانی در یک ترافیک سنگین را برگردی به جای اینکه ماتم بگیری از خوشحالی در پوست خود نگنجی که هنوز هم انسانهای خوب چقدر اطراف ما زیاد هستند . و جعبه تارت میوه ات را با کمال میل تقدیم یابنده ی با وجدان کنی و داشتن یک عصر مطبوع را به روز دیگر موکول نمائی !‌

و ....  

تا پایان روز هر اتفاق دیگری که رخ داد بیشتر به این نتیجه برسی که اقبالت امروز به کلی تغییر کرده است!  به همین دلیل دستگاه کارت زنی خط و خطوط انگشت سبابه ات را تشخیص نمی داد ... 

 اقبال یک روز متفاوت مهم نیست ... مهم این است که چطور به اتفاقات نگاه کنی !‌ 

اگرچه  مسئول تمام این اتفاقات یک گوشی موبایل است نه یک حواس پرت !چشمک 

فراموش نشود ... چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید !‌

Hello 

پی نوشت : این پست کاملا حقیقت دارد و زائیده فکر و خیال نیست !‌

نظرات 21 + ارسال نظر
nima چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 16:25 http://nimafatehi.blogsky.com

سلام.۱روز رو خوب نوشتی.اما اجب تحملی داری شما من یک روزم انجوری شروع بشه انقدر حرس میخورم و سیگار می کشم که رو به موت میوفتم.تبریک میگم واقعا.

سلام
دفعه بعد اگر چنین اتفاقاتی برایت افتاد به این توصیه عمل کن :
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید !!!

محمود چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 16:42

اتفاقات نه!
نشانه ها...
فکر میکنم حداقل خاصیت این تفاوت نگاه
همون جور دیگر دیدن
و خیر دیدن باشه!
همونطور که شما فرمودید.

این عادت خوبیست که ما اتفاقات رو به فال نیک میگیریم و همیشه به دنبال خیریتی در آن میگردیم اما گاهی حتی به خیر و شر بودنش هم فکر نمی کنی . انگار که فقط می خواهی روزت را هر طوری که شده به خوبی تمام کنی !‌

محمود چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 16:51

ای بابا
من میگم نشانه
شما هی میگی اتفاق!
اصلا مگه شری هم وجود داره؟!

باشه ، نشانه !
متاسفانه شر هم وجود دارد . وقتی که خیر نباشد شر نمود میکند !‌
دقیقا مثل زمانی که نور نیست تاریکی نمود می کند .

محمود چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 17:07

بسم الله النور ... و نور همیشه هست...
فقط وقت تاریکی ها
جور دیگر باید دید!
پایدار باشید.

ممنون

آفتاب چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 18:55

سلام
خوش به حالتون چه روز خوبی داشتین

مرسی (آیکون چشمک)
سلام

فانوس به دست چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 19:24

نگفته بودی
اما
هر جا باشی دوست دارم

می بخشی منو .
مرسی عزیز دلم

آصف پنج‌شنبه 28 مرداد 1389 ساعت 09:22

یه روز جالب بود....
اما وقتی فکر کنی شاید تمام ماهها وس الها روزات به همین شباهت باشه که اگر باشه باید فکری کنی چون تنوع اگر نباشه هدف یا اصلا زندگی معنایی ندارد.....
مرسی از حضورت
روزت قشنگ

بستگی داره چطوری به جریانات نگاه کنی .

ایلیا پنج‌شنبه 28 مرداد 1389 ساعت 17:39 http://no1but1.blogfa.com

سلام.
عجب!
خیلی فراتر از خوش بینانه به قضیه نگاه کردید!
استثنائا شما به شعر سهراب التفات نفرمایید(!)

سلام
گاهی وقتها اینجوری هم پیش میاد !
(ایکون چشمک)

شیما پنج‌شنبه 28 مرداد 1389 ساعت 18:56 http://shima-g.blogfa.com

سلام..
خیلی جالب بود...

موفق باشید...!

سلام .
ممنون

ویس جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 00:15

واقعا جور دیگر دیدن یعنی همه چبز را به فال نیک گرفتن است؟

گاهی وقتها !
با زحمتهای من ؟ خسته نباشی عزیز دلم (آیکون بوسه)

آ جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 09:49 http://aftab54.blogfa.com

چقدر خوبه که انسان به این شکل به مشکلاتش نگاه کنه ...
آفرین ...با اقبال و سرنوشت که نمیشه جنگ کرد .
چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید !‌موافقم 100/100

آفتاب جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 09:51 http://aftab54.blogfa.com

در ضمن ممنون از نظرت ولی چرا چیزی ننوشتی ؟

مسافر جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 13:29

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
بیائیم دو باره نگاهمان را به همه چیز عوض کنیم:
از گورخری پرسیدند : تو سفیدی ؛ راه راه سیاه داری ؟، یا اینکه سیاهی راه راه سفید داری؟
گورخر به جای جواب دادن پرسید:
تو خوبی فقط عادت‌های بد داری؟ یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقت‌ها شلوغ می‌کنی ؟، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت می‌شی؟
ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی ؟ ، یا ذاتا افسرده‌ای و بعضی روزها خوشحالی؟
لباس‌هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه ؟، یا لباسهایت کثیفن و شلوارت تمیزه؟

سلام
عبادات شما نیز قبول درگاه ایزد متعال.
داستان گورخر داستان قشنگیست . ممنون

پیمانه جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 15:02

سلام. آفرین اینجور فکر کردن شجاعت میخواد!

به روزم با ... شب تولد خورشید!
منتظر نورافشانی شما!

سلام

آصف جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 17:00 http://sedaye-darya.blogfa.com

درسته بستگی داره از چه دیدی نگاه کنیم!

ماه و من جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 18:23 http://shidmah2.blogfa.com/

ما آپیم.
زود بیا.[گل]

فانوس به دست جمعه 29 مرداد 1389 ساعت 19:04

خوبی خانمی؟

خوبم .

آفتاب شنبه 30 مرداد 1389 ساعت 08:15 http://aftab54.blogfa.com

گل نداشت براتون بفرستم

مرسی عزیزم . (آیکون گل)

فرید یکشنبه 31 مرداد 1389 ساعت 09:24

به شدت به شما تبریک می گم
عرفان این نوشته تان بسیار حقیقی و بدور از جمله سازی های همه گیرست
این چشم ها ارزش ماندن دارد و این نوشته ارزش بارها خواندن

مرسی . خیلی خیلی ممنونم

هدی شنبه 20 آبان 1391 ساعت 22:29 http://aftabgardantarin.blogsky.com

چقدر نگاهت زیباست ...
چقدر رنگ نگاهت رو دوست دارم پرنیان عزیز ...
این همه بی ادعایی و سادگی چقدر خوبه ...
چقدر آرامش موج میزنه در وبت عزیزم ...
این که خیلی اتفاقی به وب تو بربخورم مطمئنم که خیلی هم اتفاقی نبوده ... دستی در کار هست ... مثل همیشه ... خواست خدا بود تا این روزهای سرشار از دلتنگی اینجا کمی آروم بگیرم ...
ازت ممنونم پرنیان خوبم.

سلام هدی جان
ممنونم ازت بابت این همه لطف .

امیدوارم همیشه روزنه ای در زندگی رنگ دلتنگی هات رو کمتر کنه .

شادی چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 10:32 http://shadi1919.blofa.com

سلام این دومین باری است که این نوشته ات را می خوانم
دوباره کلی خندیدم
دلم نیومد که ازت تشکر نکنم.
مرسی

سلام
ممنونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد