فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

مظلومترین هنر

  ejtzbc5f0nqdi1ffk6zo.jpg

 

موسیقی را برترین هنر می دانند از آن رو که روان و بی پرده مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد و مستقیما" با گوهر هنری وجود انسان مرتبط می شود و گونه های مختلف آن هریک به بهترین وجه ممکن راوی قصه های انسان می شود . عشق ، امید ، اعتراض ، مهر ، فراق ، فتنه و حتی ترس و وحشت ، هر یک از طریق این هنر برتر به سادگی لب به سخن می گشایند و موسیقی از آن رو که برخاسته از حقیقت وجودی انسان و تمام کائنات است ، عاملی میگردد تا همه ی این احساسات به سادگی بر سرشت حقیقت پذیر او بنشیند . از دگر سو حرکات زمینی و ماه و نظم کائنات و نیز چرخش و همراهی انسان با آنها را به یک سمفونی با یک قطعه ی موسیقیائی شباهت می دهند واز این روست که این هنر را نزدیکترین هنرها به علم ریاضیات و ستاره شناسی میدانند . بعید است که بتوان انسانی را یافت که از موسیقی و ضرباهنگ به دور باشد . خروش آب رودهای جاری در میان درختان انبوه یک جنگل و خش خش برگان زرد پائیزی و سکوت نیمه شبهای برفی و شرشر بارنهای بهاری و حتی وحدت تنین یورتمه ی اسبان همگی ضرباهنگ های آشنای طبیعت اند که ابتدا ترین دستاویزهای بشر برای خلق آثار جاودانه ی موسیقیائی هم گشته اند .

حضور در کنسرت  آقای کیهان کلهور در چند شب گذشته انگیزه ای برای نگارش این پست گردید . بعد از هفت سال این کنسرت اولین اجرای این هنرمند بزرگ بود . قسمت اول تک نوازی و بداهه نوازی بسیار زیبائی بود که هنرنمائی این استاد بزرگ تمام حضار را دقایقی مبهوت کرده بود . کارهای ساخته ی  ایشان همراه بود با اشعار مولانا ، به خوانندگی حمید رضا نوربخش و اعضاء دیگر گروه کلهر هنرمندان جوانی بودند که این سرزمین می بایست به وجود آنان افتخار کند .

در قسمت آخر،  اجرائی  زیبائی به یاد پرویز مشکاتیان اشکهای مرا جاری کرد .

 در کل بی نظیر بود .  در پایان برنامه  تشویق و ابراز احساسات تماشاچیان در سالن دیدنی بود .

درجائی خواندم : کلهر درباره اینکه چطور بعد از هفت سال تصمیم به برگزاری کنسرت در ایران گرفته، گفت: «الان دوست دارم در ایران کار کنم. حس می‌کنم بی‌فرهنگی و انفعال در جامعه موج می‌زند و باید کار فرهنگی کرد.» 

  در شرایط کنونی که مردم ایران رو به سوی افسرده گی می تازند و نیاز به تفریحات و سرگرمی های سالم و پربارو در کنار آن سیر کردن در دنیای زیبای هنر  بیشتر به چشم می آید ،  وضعیت اجرای کنسرت ها در ایران اسف بار گردیده است .  این هنر ارزشمند با محدودیتهای بسیار و فشارهای فراوان از هر طرف مواجه است . تخصیص نیافتن بودجه ی مناسب برای رشته ی موسیقی و نبود امکانات برای اجرای کنسرتها باعث گردیده بسیاری از هنرمندان بزرگ ما از ایران مهاجرت کرده و در کشورهای دیگر فعالیت کنند و هراز گاهی و به ندرت کنسرت های نظیر این کنسرت اجرا گردد.

چنانچه می دانیم کنسرتهای موسیقی های سنتی اصولا" کنسرتهای شادی نیستند و فضای آن با کنسرتهای کلاسیک و یا پاپ متفاوت است ، با این وجود بعد از خارج شدن از سالن احساس کردم که زنده ام .

احساس کردم حالم چقدر خوب است .

در میان کنسرتهائی که اخیرا" حضور داشته ام و برایم بسیار دلنشین بود  کنسرت خانم سیمین غانم بود که می توانم بگویم لحظاتی بود که من روح خود را  از جسمم  جدا می دیدم ... به شکلی انگار از زمین کنده شده بودم .... با صدای قوی و بی نظیرخانم سیمین غانم در تالار وحدت .

و در کنار این سخنان بد نیست یادی از شب میلاد امام حسین کنم که به پیشنهاد دوستی برای قدم زدن به پارک قیطریه رفته بودیم . به این مناسبت در فضای باز فرهنگسرا جشنی برپا بود. صدای موزیک های مجاز پاپ بی سروته و بی محتوا و به صورت زنده توسط یک دستگاه ارگ و یک خواننده ی ناشناس تمام فضا را پر کرده بود . جمعیتی از مردم با دست زدن و خوشحالی ! این جشن را همراهی می کردند . متاسفانه نتوانستم این فضا را تحمل کنم .  اگر چه چند سال پیش شب میلادحضرت علی به طور اتفاقی باز برای قدم زدن به پارک قیطریه رفته بودیم شاهد نوازندگی گروهی دف نواز بودیم که در نوع خود ازنظر زیبائی کم نظیر بود. این  نیز نشان دهنده ی مظلوم واقع شدن موسیقی در این سالهای اخیر در ایران میباشد .

دیروز شنیدم  کنسرتهای آتی  به کلی لغو گردیده اند . در اینترنت جستجو کردم ولی خبری مبنی بر صحت این موضوع نیافتم . امیدوارم حقیقت نداشته باشد .

m7pufmyp0hxv69h7y1qx.jpg

نظرات 15 + ارسال نظر
محمدحسین جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 09:24 http://physicsscu87.blogsky.com

آره خوش به حال شما که حداقل می تونید از این کنسرتها استفاده کنید هرچند کم.ولی ...

یزدان جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 15:11

تار
تار لوطی سازها و لات رنگ به دست آوازهاست

تار پهلوانیست که از پرده بیرون می آید و از پنجه با کفایتش گهر می ریزد

تار اسب بالدار سازها و چمنزار خرم آوازهاست

تار عنکبوت اسرار موسیقیست تار کاسه سر کیکاووس و پنجه زرین قباد است

تار قهرمان شکست خورده ایست که آواز می خواند و عاشق سر گشته ایست که ساز می زند

تار ها رئیس انجمن حفظ و شاعه موسیقی اند و تار زن آهنگران پخته کوره های آوازند

عشق ،در پنجه و طرب در کاسه تار است تار هم عارفان را شور سماع می بخشد و هم عاشقان را برگ و نوا میدهد

وقتی تار در مجلس باشد یعنی همه چیز هست کاسه تار کاسه شراب است ،

زخمه تار میسوزاند و لهیبش آتش به دل سوختگان می زند

تار بزم سازها را گرم و می مجلس آوازها را فراهم می کند

تار اگر در مجلس باشد خاطر پریشان عاشقان جمع است و پروانه بزم سوختگان شمع

سه تار

سه تار یک قناری آداب دان و یک سهره سخنگوست

سه تار قبای اندوه را باز میکند و عرق بر پیشانی شهود می نشاند

سه تار عارضی شوریده حال و قلندری سر در گریبان است

مشتاق علیشاه خیلی گردن سه تار حق دارد او با اضافه کردن یک سیم دیگر، ولوله در کاسه سه تار افکند

چهار قناری عاشق می توانند در آن واحد از سیم های سه تار آواز بخوانند

ویلن

ویلن مست است ،ویلن تلو تلو میخورد ، ویلن میتواند با صدای نازکش بغض شما را بترکاند

ویلن ذوقی پر از بهار و صدائی لبریز داوودی ها را دارد

ویلن گاهی عین یک تصنیف زیبای بهاریست ،اما بی خیال این حرفاست

ویلن حتی میتواند پا به پای ترومپت درمیدان نبرد شرکت کند و کنار شیپورها با متجاوزین بجنگد

ویلن لهجه خاصی ندارد

ویلن یک ساز سرگردان است که در غرب از آن بعنوان ملات سنفونی ها استفاده می کند و در شرق بعنوان روغن مازولای تصنیف

بهر حال ویلن کاری به کسی ندارد و در بزم سازها سرش بیخ گوشه نغمه خویش است

یزدان جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 15:59

و مرسی از محبت شما

یزدان جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 17:45

بخش دوم و پایانی را تقدیم میدارم امیدوارم مورد پسند واقع شود

دف

دف غوغا بپا می کند

دف صف های وجود را به خاطر می آوردو دستهای تحیر را.

خشت خانقاهها از دف است

دف ساده ترین راه بازگو کردن پاره شدن دل و دریدن درون است

با دف میتوان سر در گریبان نهاد و به بیابان فرود امد

دف آخرین مرحله جنون در موسیقی است

وقتی درویش دف بدست میگیرد سازهای دیگر باید بساطشان را جمع کنند

دف از بس نازکدل است که امکان دارد در حین سماع پاره شود در چنین حالی دف را چونان شهیدی بر سر دست می برند و بر جنازه پیر می گذارند

دف سلطان سازهاست

دف پوست نشین خانقاه سلوک است

دف دل لرزان شیفتگان و جان مجروح میثاقان است

نی

من در مورد نی خموشم حالت مرا فقط نی میتواند بیان کند

نمی دانی وقتی که سازها ساکت می شوند و نی به معرکه عشقبازی می آید چه حالی به اهل مجلس دست می دهد

نی همه را بخواب فرو میبرد و بیدار می کند

نی هفت بند مستمعان را به ناله در می آورد

کمانچه

آه که چه کولی شهر آشوبیست کمانچه، در یک آن کوهستان خاطره را آتش میزند و مستی تاک ها را صد برابر می کند

کمانچه، دهل دست حماسه ها و کرنای روز نبرد است

کمانچه هم حریف بزم است و هم همپیاله رزم، هم شمشیریست که میتوان آن را در نبرد احساسات کشید و هم غنچه ایست پژمرده که میتوان بر گور عشق از یاد رفته نهاد





مرحوم بهاری کمانچه را عین پائیز می زد.

وقتی بهاری مکانچه می نواخت همه پائیزهای جهان پشت پنجره جمع می شدند

شور بهاری ،پائیزی ،نوایش خزانی،پنچه اش لرزان و حالت سازش بارانی بود

بعضی ها کمانچه را روی شانه می گیرند و به جای ویلن می نوازند ای کاش ویلونیس ت های زرین پنچه ما که همه اش دنبال ملودی های مامان و تصنیف های تو دل برو می گردند به جای این کارها می آمدند و دستی به سر و گوش کمانچه می کشیدند



ضرب

ضرب یک مطزب به تمام معناست نه جربزه دهل را دارد و نه جلای دف را ، با اینهمه وقتی وارد گود زورخانه میشود حریفیست که مادر روزگار چون او میا سرمه دان نمی گرداند و پدر پیر فلک مانندش چرخ شش در هشت نمی زند البته اگر تار زن خوبی هم گیرش بیفتد اسبی ست که در ترکمنی نظیر ندارد و آهوئیست که در چابک سواری روی دست غزالان ختن پشتک وارو می زند

ضرب کوک ندارد ضرب با هر مجلسی کوک است، ضرب تصنیف خوان قدیمی لاله زار جوانان وطن است

ضزب گاهی کاسه دست گدایان هم میشود ،گدایانی که حاضرند در مقابل پول یک آبگوشت فیلم فارسی صد غلت لب کارونی و هزار شنوی بندری هم بروند

بعضی از اشراف زاده های قاجار آمدند با ضرب ور رفتند

اطرافش را ملیله زرکش گرفتند ، زیر دست تصنیفش را گرفتند و بغل دست آواز نشاندند تا بالاخره ضرب هم به ضرب اهل معرفت وارد جماعت ساز ها و سوز ها شد

تصنیف را فقط با ضرب می توان آموخت

اگر ضرب نباشد سا زها به خوانندگان سواری نمی دهند

اگر ضرب نباشد سازها با هم قهر می کنندو مجلس تصنیف دمق می ماند

ضرب خانه سازهاست سازها همگی در خانه ضرب دور هم جمع می شوند و رنگ تصنیف میگیرند



سنتور

سنتور یک ساز رسمیست

معمر سازهاست ،جلو می اقتد و همه سازها به احترامش بلند میشوند

سنتور مثل طبیب پیریست که با جعبه سیاه پر از نغمه هاش به بالین بیمار میرود

سنتور میدان زور آزمائی وسیعی دارد، سنتور دست عارف و عامی را رد نمی کند

سنتور میتواند هم از عمله مطرب باشد و هم از اجله ادب

شان سنتور در مسجد و میخانه محفوظ است و،سعیش در خرابات و مناجات مشکور

مستان را صدا میزند و عارفان را حال دگرگون می کند

فتح باغ جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 17:47

جناب آقای یزدان
از ارسال کامنت های زیبا و مفیدتان سپاسگزاری می کنم.

برزین شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 08:02 http://niwemang.blogsky.com

سلام
خانه نو مبارک

به نظرم این جا بهتر از بلاگفاست ، اگر کوچ دائم کنید بهتر است .

در مورد موسیقی با شما هم نظرم .
یادم میاد در دوره ای که هجمه های زیادی علیه موسیقی بود و بعضا آن را خلاف شرع می دانستند استاد شجریان جمله قشنگی در مورد موسیقی گفت :
موسیقی مثل چاقوست یک ابزار است می توان هر کاری با آن کرد ..............

لینکتان هم اصلاح کردم

سلام
متشکرم
یه کم تا عادت کنم به محیطش برام سخته .
دوست دارم یه پست هم در مورد موسیقی کلاسیک بذارم که این موسیقی دوست داشتنی هم مظلوم واقع نگردد.
ممنونم از نظر لطف شما .

باران یکشنبه 3 مرداد 1389 ساعت 20:04 http://sari-galin.blogfa.com

سلام...
اولا که مبارکه!
دوما اینکه کدوم هنر مظلوم نیست توی این دیار نخبه کش؟!

مرسی عزیزم
این هنر خیلی بهش بیشتر ظلم شد .

باران یکشنبه 3 مرداد 1389 ساعت 23:58 http://s

راستی یادم رفت بگم:
اولا که این پرنیان خیلی اسم قشنگیه! خیلی دوسش دارم!از کجا پیداش کردید؟! مال من بود...
دوما یه قطعه ی قشنگ از ساخته های استاد کلهر رو براتون میل کردم...شنیدید؟!

۱- قابل شما رو نداره
۲- ممنون هنوز میل ام رو چک نکردم حتما گوش می کنم . مرسی

قندک دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 08:20 http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود بی پایان بر شما که روحی بسیار لطیف و حساس دارید.وبلاگ جدیدتان مبارک باشد. راستی نگفتید این کنسرت کی و کجا برگزار شده بود؟ من هم چندی پیش به ارکستر مجلسی در تالار وحدت به رهبری شهداد روحانی رفته بودم که بسیار عالی اجرا شد.شرکت در این نوع مراسم با توجه به کارهای بی ربط و نازلی که وجود داره برای روحیه امثال ما خیلی خوب و لازمه. مثل یک سوپاپ اطمینان عمل می کنه .وقتی خیلی داریم جوش میاریم باعث میشه جوشش فروکش کنه.اگر نبود چه می شد؟ درود بر شما

سلام
ممنونم . این کنسرت در تالار وحدت برگزار شد از ۲۳ تیر تا ۲۹ تیر ماه . جای همه ی دوستان اهل موسیقی بسیار خالی . آقای کلهور در این کنسرت ساز ابدائی خود را باهنرنمائی بسیار زیبا به معرض نمایش گذاشتند در این کنسرت آقای کلهر برای اولین بار ساز شاه‌کمان را که بر اساس کمانچه ساخته شده است، به صدا درآورد در این قسمت به گونه‌ای هنرنمایی کرد که برای مدتی تماشاچیان میخکوب صندلی‌ها شده بودند. عده ای فقط تمایل به شنیدن سازهای سنتی دارند من تعصبی روی موسیقی خاص ندارم هم کلاسیک گوش می کنم هم سنتی و هم پاپ . موسیقی زیبا هر چه باشد زیباست .
متاسفانه به دلیل گران بودن بلیط ها و یا دردسترس نبودن امکانات خیلی از مردم توانائی حضور در کنسرت ها را ندارند .
یک جائی خواندم بهمن ماه هم قرار است این کنسرت مجددا اجرا گردد.

قندک دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 08:26 http://ghandakmirza.blogfa.com

راستش با مطلبی که نوشته بودید شک کردم به این که این عکس متعلق به خانم تیموریان است یا خانم سیمین غانم که همچون صدای گیرایشان قانون را هم بسیار خوب و ابا صلابت می نوازند.بیشتر حس می کنم ختنم تیموریان باشند.اما دلیل انتخابش را نمی دانم برای همین شک کردم

این تصویر خانم سیمین غانم میباشد . متاسفم که آقایان محروم از شنیدن صدای زیبای ایشان هستند . وقتی می خواهیم وارد تالار بشویم برای کنسرتهای ایشان تفتیش کامل از تک تک حضار بعمل می آید که مبادا کسی موبایل یا دوربینی همراه نداشته باشد برای فیلم یا ضبط کردن . حسنی که دارد در تالار دیگه خانمها اجازه دارند بدون حجاب و مانتو باشند و در زمستان این خیلی عالیست که مجبوریم با پالتو و شالهای زمستانی وارد تالار شویم و دیگر مجبور نیستیم اواسط برنامه از گرما هلاک شویم !

هیس پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 23:28 http://l-liss.blogsky.com

باز هم خوش به حالت که از همین یک ذره هم استفاده میکنی

کوروش پنج‌شنبه 13 آبان 1389 ساعت 23:24 http://korosh7042.blogsky.com/

وقتی هنر و ادبیات را فقط به گاه نیاز می خواهند
برای تولد این یا ان
روزی رئیس ارشاد به من گفت شعری برای حضرت معصومه بگو!
گفتم من نه او را دیدم و نه می شناسم
چگونه کسی را نمیشناسم برایش شعر بگویم
ناراحت شد و گفت مسئول انجمن شعر که اینطور می گوید
بقیه چه خواهند گفت
بهش گفتم چون دوست منی اینگونه محترمانه گفتم وگرنه آن می گفتم که اخوان ثالث گفت
و وقتی ماجرای اخوان را گفتم
تا مدتها با همه قهر بود!!!!!!!
و از هر امتیاز محروم شدیم
وقتیکه کسانی با این اندیشه به هنر و ادبیات نگاه می کنند
چه انتظاری

چه جسارتی ! یا بهتراست بگویم چه شجاعتی !

جالب بود ....
با هنر کلا میانه ای ندارند و هر روز دارند کمرنگ تر و کمرنگ ترش می کنند . مخصوصا موسیقی که خیلی مظلوم واقع شده است.

ممنون که توجه داشتید به این پست .

تنها چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 21:06

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه ...
تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه ...
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو
اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد
دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب ...
الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکرکنم بیدار شده دیده
انداختمش اون تو قهر کرده و خودشو زده به خواب ...
حالا به نظرتون من چیکار کنم؟؟؟

چقدر این داستان غم انگیز اما زیبا بود.

مرسی دوست عزیزم

تنها چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 21:55

تو فکر میکنی ک من هنوز کوچیکم...چون هنوزمتولد75
فکرمیکنی بچه ام؛نه؟؟

"به هرکسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود ..
دروغ است …
تو باور نکن …"

نه من اصلا" همچین فکری نمی کنم.

ولی نفهمیدم این داستان عاشقی چه ربطی به سن داشت ؟

تنها پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 14:37

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد