تیر ماه ماه تولد من هست و جالبه که معمولا همه هم یادشون می مونه ، نمی دونم این خاصیت خود ماه تیر هست که درست وسط تابستونه و زل گرما یا اون عدد بیست ماه تیر . خدا رو شکر دچار کم مهری نمی شم هیچوقت که شرمنده ی خیلی ها هم می شم که من چرا تاریخ تولدشون یادم رفته ....
بگذریم !
امروز توی وسایلم یه سررسید پیدا کردم مربوط به سال 87 می شد ، چه شعرهایی ... چه شعرهایی ... چه احساساتی توش پیدا کردم! سراسر زندگی بود و سرزندگی ...
لابه لاش ورقهای از یک سررسید سال 88 پیدا کردم ، تلخ ... سیاه ... پر بود از اندوه و رنگ اندوه ...
همه چیز وارونه شده بود . همیشه یک چیزی هست که ممکنه همه چیز را وارونه کنه .
اما من نه دیگه اون آدم سال 87 هستم و نه آدم سال 88 . اون گوگولی سال 88 هم برای خودش یه جذابی بود اما خام ، هنوز توی کوره ی داغ تفتیده نشده بود .
امروز تصمیم گرفتم سرراه و توی مسیر یه جایی که نه نزدیک خونه باشه و نزدیک محل کار بندازمشون توی یک سطل زباله .
آدمی که از درد تجربه پیدا می کنه و رشد می کنه نیازی به نگه داشتن خاطره ها نداره ، چون بر کالبدش و بر روحش تمام اون خوشی ها و ناخوشی ها حک شدند و با مرگ از بین می رن .
درد و رنج یا می تونه از ما یک انسان کاملتری بسازه یا باعث سقوط بشه . بشیم پر از عقده ، پر از احساس درد و نارضایتی و یا کسی که مدام دیگران را قضاوت می کنه و با خط کش خودش می سنجه چون فکر می کنه خیلی می فهمه .
درد و رنج یک موهبت الهی هست که اگه بدونی و آگاه باشی وقتی ازش رد می شی اون چیزی که ازت باقی می مونه یک آدم جدید با نگاه جدید به زندگیه . تو دیگه هیچوقت مثل قبل نیستی .
اما با تمام این حرفها همیشه می گم خدایا امتحانات سخت از ما نگیر . به ما این فرصت و امکان را بده با آگاهی ، در شادی انسان باشیم.
اوقاتتون به خوشی ... تا بعد .
یادش بخیر . چه فتح باغی بود اینجا
سرت سلامت رفیق
سلام .... خووووبی ؟؟؟
آره . یادش بخیر
البته نمرده هنوز که
سلام وصد سال زنده باشید توام با شادی و سلامتی و ببخشید به خاطر تاخیر تبریک زادروزتان
سپاس از بودنتان و مطلب بسیار زیباتان
لطفا همیشه باشید
ممنونم از محبت شما . خیلی خوشحال شدم
از معدود لینک های وبلاگ فریناز که بروز میشه !
آآآآه خدارا شکر... یعنی همه جمع کردن رفتنا... نمیگن یکی دوست داره بخونه...
خوشحالم که هستی و امیدوارم که باشی و بنویسی و بنویسی و بنویسی...
سلام
به به دوباره این باغ رونق گرفت.
هرزگاهی سرکی می کشیدیم اما خبری نبود
خوشحالم دوباره می نویسید
اینجا برای من پر از خاطره است
سلام و درود بر باغ فتح شده دل تان
مشتاق دیدار.... چقدر وقت بود که نبودم در دنیای وبلاگ و البته همه نبودن یه طورایی... دلم تنگ شده بود برای این دنیای بزرگ و کوچک و البته دست نوشته های همیشه سرشارتان.
غرض عرض ارادتی بود به دوست دنیای وبلاگی ام. تولدت پنج ماه گذشته تان هم مبارک و سرشار از شروع.
به یادتان هستم اگرچه دیریم و دور
ت
و
ل
د
ت
م
ب
ا
ر
کککک
تشکر با تاخیر زیااااد
سلام بر رفیق قدیمی


تولدت مبارک
امیدوارم سلامت باشید.
اصل امتحانات امسال بود
ممنونم