فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

فتح باغ

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم ...

او که شمشیرش به ابر می رسد ، در زندگی هرگز هیچ گُل سرخی نبوییده است (سید علی صالحی)

 

 

 

(توضیح :‌ قابل توجه دوستانی که برایم نوشته اند قسمت نظرات بسته است ُ  چک کردم قسمت نظرات باز است ) 

 

زندگی  را که نگاه می کنی  چیزی شبیه رافتینگ است .  نشسته ای در قایقی و با آرامشی  بی انتها  مسحور طبیعت زیبا  و سکوت  آرامش بخش  و  گه گاه  نیز نغمه ی   پرندگان از  لابه لای درختان سر به فلک کشیده ی  کنار رودخانه ... و  در آن لحظات شگفت انگیز خود را  در ثقل زمین  می  یابی .  

آرام آرام  صدای  ملایم  آب  تبدیل می شود به  غرش و خروشانی که  تو را  به هیجان می آورد. اگر فراموش کنی خود را محکم در قایق  نگه داری  ُ  اگر در مقابل تکان های شدید قایق  محکم  نباشی ُ‌  با جریان رود فرو خواهی رفت و احتمال غرق شدنت زیاد است ... آب سرد رودخانه و امواج خروشان و  تخته سنگ هایی که هر لحظه ممکن است پیکرت را تکه تکه کند  و  دور شدنت  از قایقی که مامن و پناهت بود تو را به ویرانی خواهد کشاند.  اما اگر خودت را محکم نگه داری  تمام آن امواج خروشان و  آب سرد رودخانه  که بر سر و رویت  می ریزد هیجانی شگفت انگیز خواهد بود.  

 

زندگی  از ما یک انسان قوی می خواهد .  باید محکم بود ُ  باید  سعی کرد همواره خود را  در ثقل  زمین احساس کرد ُ‌  باید به جوش و خروش  وحشیانه ی  رودخانه ای که زندگیست  هیجان انگیز نگریست اما محکم ... بسیار محکم . باید با دستهایی قوی قایق خود را محکم نگاه داشت وگرنه غرق شدن  و ویرانی و قطعه قطعه شدنت  حتمی ست.  

برای آدمهایی با قلب های حساس  کار بسیار بسیار دشواریست .  چون  هر حس ارزشمندی تنیده می شود در تار و پودشان ُ  چون  همه چیز را زلال می بینند ُ  باور  خشونت زندگی و امواج وحشیانه اش از  تصورات آنان دور است. چون همه چیز  را به همان تقدس و پاکی که احساس می کنند باور دارند.  این آدمها باید هزاران بار قوی تر باشند ُ  آنها به خیانت به جفا به دروغگویی باور ندارند.  آنها  به هیچ چیز بدی باور ندارند.  آنها  به  عشق  باور دارند . آنها  به  حضور روح مقدس الهی در  در  ذره ذره ی هستی باور دارند.  آنها باور ندارند که هر دوست داشتنی دوست داشتن نیست ُ  هر عشقی ُ عشق نیست . آنها  اگر جفا ببینند به طرز وحشتناکی فرو می ریزند و نمی دانند تکلیفشان با باورهایشان  چیست !  آنها باید قایق خود را محکم تر از هر کس دیگری چنگ بزنند تا  در  اوج زیستن نمیرند.

نظرات 8 + ارسال نظر
ایرج میرزا شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:15

اول

صدآفرین <----- از اون کارتهای صد آفرین

انشاالله در تمام مراحل زندگی همیشه اول باشی

ایرج میرزا شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:21

سلام

نشد . هر چی فکر کردم چیزی به ذهنم نیومد . میشه برم بعدا بیام بااااززز؟؟؟

خدا به همراهت دوستم

باران شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:43

من فکر میکنم جان کلام همان باور به حضور روح مقدس الهی در ذره ذره ی لحظات و وجنات هستی است.توکل به ذات اقدس و لایزال اله انسان را محکم و متکی به نفس بار می اورد.اینگونه زیستن،در اوج بودن را فراهم میکند..

اونقدر کامل بود که حرفی برای گفتن برایم نذاشت .

علی شنبه 5 دی 1394 ساعت 22:46

سلام پرنیان خانم گرامی:
خدا را سپاسگزارم یکبار دیگر توانستم نوشته های دلی و زیبایتان را بخوانم
آرزو دارم همیشه در قایق امن زندگی خدا یار و یاورت باشه و خاطرات خوبی از دنیا در دل پاکت باشد و همیشه استوار و قوی به آینده ی روشنت فکر کنی زیرا امنیت و سعادت وعده خداوند برای انسانهاییست چون شما وفادار به اخلاق انسانی وفادار به بزرگتر ها و یادشان... و وفادار به انسان ماندن....
عمرت با برکت بزرگوار...

سلام
ممنونم . متقابلا" تمام این آرزوهای خوب را برای شما دارم . خیلی بزرگوارید

باران یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 11:10

بعدشم اول نظر من بودم! ایرج میرزا کلک زد!!!

لیلا یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 14:04

سلام و هزاران درود بر بانوی نیک سیرت و صاحب سخن
محو ابهت و شکوه این نوشته ی زیبایتان شدم بانو
بسیار عالی و تحسین برانگیز خواندم .بی اغراق حظ وافر بردم
و غبطه خوردم بر فخامت قلم و تعالی اندیشه تان بانو
از مطلع تا مقطع ستودنی و آفرین ها دارد
با مضمونی عالی و تامل برانگیز
به داشتنتان می بالم خواهر نازنینم
و مشتاق زیارت مجدد روی ماهتان ونیز نوشته های بی نظیرتان هستم
در پناه یگانه ایزد منان برفراز و سعادتمند به مهر
با احترام ومهر

سلام
شرمنده .... شرمنده .
امیدوارم من لایق این همه محبت و لطف باشم
زندگی همیشه برایت سرشار از آرامش باشد و امید.

قندک میرزا دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 15:48

سلام و درود فراوان بر شما و اهالی وبلاگ. حرفهایتان کاملا صحیح است. اما باید عرض کنم وقتی به قایقی که در آنیم اعتباری نیست چطور می توان آن را محکم گرفت؟! پس ناچار به قبول سرنوشتیم. سرنوشتی که یا مارا با همان قایقی که درونش قرارداریم به سخره می کوبد و متلاشی مان می کندو یا اینکه با کمال حیرت بسویی امن هدایتمان می کند.
لذا به نظرم فقط و فقط باید چشم امید همه ما به الطاف اخداوند باشد . که فرموده اند هرچه آن خسرو کند شیرین بود.ما از خودمان هیچ اختیاری جز توکل به او نباید داشت پیامبر نیز در این باره فرمود: کل بنی آدم خطاء و التوابین خیر الخطایین.هیچ استثنایی هم قایل نشده. وحتی نگفته مثلا پیامبران و اولیاء مستثنی هستند.بلکه فرموده کل بنی آدم .پس کل بنی آدم در این دریای طوفان زده در حال دست و پا زدن ویافتن مفر هستند و جز خالق نیز قادر به نجات نیست.موفق باشید

سلام
خیلی خوشحالم که اومدین . مدتها بود از شما بی خبر بودم

با حرف شما کاملا" موافقم . همیشه باید به خدا توکل کرد ولی خوب بعضی تغییرات در زندگی هم نیاز به جسارتهای بزرگ بزرگ داره . شاید ما گاهی قدرتش رو نداریم

شادی جمعه 18 دی 1394 ساعت 14:20

سلام
مثل همیشه زیبا بود

سلام
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد